eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
254 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
735 ویدیو
311 فایل
*نه‌ هر کس‌ شد‌ مسلمان‌ می‌توان‌ گفتش‌ که‌ سلمان شد‌ که‌ اول‌ بایدش‌ سلمان شد و‌ آنگه‌ مسلمان‌ شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
139K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بر شوکت جاودانی تو صلوات بر عصمت آسمانی تو صلوات نومید نرفته هیچ کس از در تو بر رأفت و مهربانی تو صلوات. (ع) https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
171.5K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای نور که تابیده شدی بر ظلمات ای مَقدم تو مایه ی خِیر و برکات در ارض و سماوات همه می گویند: بر نورِ دلِ موسی جعفر صلوات. (ع) https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
هر کس که زند تو را صدا،می آئی بیمار شود،بهر شفا می آئی خوشبخت کسی بود که بر درگه تو یک بار بیاید تو سه جا می آئی. https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
27.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای نور که تابیده شدی بر ظلمات ای مَقدم تو مایه ی خِیر و برکات در ارض و سماوات همه می گویند: بر نورِ دلِ موسی جعفر صلوات. https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
3.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بر شوکت جاودانی تو صلوات بر عصمت آسمانی تو صلوات نومید نرفته هیچ کس از در تو بر رأفت و مهربانی تو صلوات. https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
اى زائر هميشه ی تو آسمان بقيع اى آفتاب و ماه تو را سايبان بقيع افزون ز نيم قرن گذشت از خرابى ات كى می شوى بهار؟!،اسير خزان بقيع خاک تو بوى غربت و اندوه مي دهد مظلومی ات گرفته از اين جا نشان بقيع در پشت پنجره كه رسيدم صدا زدم اى كاش می شد از غم تو داد جان بقيع از فرشيان كه خير نديدى شدى خراب اى اشكريز غربت تو عرشيان بقيع آباد باد خاک تو اى آن كه در بغل بگرفته اى چهار امام جهان بقيع هرچند خاكى است ولى زائر حرم حس می كند رسيده به باغ جنان بقيع نزديک تو كه مرثيه خواندن نمی شود اين جا شدم براى تو مرثيّه خوان بقيع از مجتبى بگويم و از تشت پر زِ خون از جسم و از اهانت تير و كمان بقيع از سيدالعباد بگويم كه گريه كرد عمرى ز ماتم شه لب تشنگان بقيع از باقرالعلوم بگويم كه ديده بود رأسِ حسينِ فاطمه را بر سنان بقيع يا اين كه از مصيبت صادق بخوانم و از آتشِ به پا شده در آشيان بقيع ام البنين هنوز نشسته كنار تو می گويد از عمود و سرى خونفشان بقيع اينان تمام سنگ بُوَد روى قبرشان برگو كجاست تربت آن بى نشان بقيع؟ آن بانوئى كه عزّت او بعد مصطفى گرديد پايمالِ گروه خَسان بقيع آن دخترِ پيمبر اسلام كه نداشت حتى ميان خانه ی خود هم امان بقيع آتش گرفت باغ و گل و غنچه سوختند آن هم به پيشِ چشمِ ترِ باغبان بقيع در پشت در كه فاطمه افتاد بر زمين مولا چه ديد؟،نيست زبانِ بيان بقيع يا فضةُ خُذينىِ او تا به روز حشر جانسوز ناله ايست به گوش زمان بقيع يک روز ريشه كَن شود اين ظلم بى گمان عجل على ظهورک يا صاحب الزمان.
(عچ) امشب خبر ز عالم بالا رسیده است زیباترین ستاره‌ی دنیا رسیده است امشب حکیمه باش و ببین پور عسکری با هیبت و شمایل طاها رسیده است در او خلاصه گشته خِصال پیمبران موسی رسیده است، مسیحا رسیده است جبریل با هزار فرشته از آسمان کرده نزول، بهر تماشا رسیده است   امشب دلم به مأذنه این‌گونه داد اَذان عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان  :: ای که کرم سجیّه و، لطف است عادتت بالاتر است از همه عالم سیادتت پنهان شدی اگرچه تو در پشت ابرها هردم رسیده است به دل‌ها عنایتت هر صبح وعده‌ی من و تو در دعای عهد هر عصر جمعه زمزمه‌های زیارتت آقا سلامِ ما به رکوع و سجود تو آقا درود بر تو و ذکر و عبادتت کِی می‌رسد ندای أنا المَهدی‌ات به گوش؟ بالاتر از تمام عَلَم‌هاست رایتت   کانون عدل و داد شود با تو این جهان عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان  :: بار فراق یوسف زهرا کشیدنی‌ست گر وصل او به جان بخَرم من، خریدنی‌ست ای آنکه طعنه میزنی - آقای تو کجاست؟- روز ظهور منجی عالم رسیدنی‌ست آن‌روز ذوالفقار علی، دست او بُوَد یعنی که رنگ از رُخ کافر پریدنی‌ست یا فارس الحجاز! من از مشهدالرّضا بیتی بیاورم ز شفق، که شنیدنی‌ست  (سوگند می‌خورم گل باغ تو چیدنی‌ست چشم سیاه و خیمه‌ی سبز تو دیدنی‌ست)   ای آخرین امام من! ألغوثُ ألاَمان عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان  ::  وقتی که نیستی تو، خزان است روزگار وقتی که می‌رسی، همه‌جا می‌شود بهار تقصیر ماست اینکه بیابان‌نشین شدی محروم مانده‌ایم ز درک حضور یار ما از چه نیستیم شب و روز یاد تو؟! وقتی که هست أفضل أعمال انتظار آقا چقدر جمعه گذشت و نیامدی! دیگر نمانده است برای دلی قرار   این اشک ماست کز غم هجران شده روان عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان  :: ای هر غریبه‌ای همه‌جا آشنای تو این بند را مدینه سرودم برای تو این شهر بوی غربت خورشید می‌دهد این کوچه‌هاست منتظر ردّ پای تو رفتم به پشت پنجره‌های بقیع و بعد خواندم به اشک چشم،زیارت به جای تو گویا هنوز مادر تو درد می‌کِشد در بستر است چشم به راه دوای تو ای شاد از ظهور تو بانوی بی نشان عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان.
امام صادق(ع) فرمودند: وَ اللَّهِ اِنَ‌ اِیمَانَ‌ اَبِی‌ طَالِبٍ‌ لَوْ وُضِعَ فِی کِفَّةِ مِیزَانٍ وَ اِیمَانُ هَذَا الْخَلْقِ فِی کِفَّةِ مِیزَانٍ لَرَجَحَ اِیمَانُ اَبِی طَالِبٍ عَلَی اِیمَانِهِم‌ ترجمه: به خدا سوگند اگر ایمان ابوطالب را در یک کفه‌ی ترازو و ایمان همه‌ی خلق را در کفه‌ی دیگر ترازو قرار دهند، همانا ایمان ابوطالب بر ایمان خلائق ترجیح پیدا می‌کند. 📚 بحارالانوار، ج٣۵، ص١١٢ بابای علی هستی و جان قربانت یاری رسول کرده‌ای با جانت محشر، تو و خلق را اگر حق سَنجَد بالله که برتری تو در ایمانت.
شب قدر است و شب بارش خیر و برکات آمده ماه جبینی که بُوَد جلوه ی ذات آمده تا که شود ساحل کشتیِ نجات به قدم های پر از میمنت او صلوات آمد و بر همه ی خَلق سرآمد گردید پسرِ فاطمه هم نامِ محمد گردید آمده آن که بُوَد آینه ی رویِ نبی مثل او نیست درخشنده به عالم نَسَبی خاندانم همه قربان چنین اُمّ و اَبی (چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی) آن شبِ قدر که از عرش تنزّل می کرد به روی دامنِ پاکیزه زنی گل می کرد جلوه ی رَبّ جلیل آمده امشب به ظهور آمد و سامره شد با قدمش وادی طور چشم شیطان صفتان کور شد از تابش نور قل هو الله احد ، چشم بَد از رویش دور حُسن او از همه ی نیک رُخان بُرده سَبَق بر روی بازوی او نقش شده جاءَ الحَق اشکِ شوقِ پدری می چکد از چشم ترش می زند بوسه به رخساره ی هم چون قمرش صدقه می دهد امشب به گدایانِ درش کاشکی جانب ما نیز بیفتد نظرش بشنو ای سوخته بالی که به کُنجِ قفسی دستِ خالی نرود از درِ این خانه کسی مهر مهدیست که جاری بُوَد اندر رگ و پوست دشمنش دشمن و با دوست او باشم دوست (به جهان خُرّم از آنم که جهان خُرّم از اوست) (آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست) (هر کجا هست خدایا به سلامت دارش) لایقم کن که شوم منتظرِ دیدارش او بیاید همه جا امن و امان خواهد شد این جهنّم کده گلزار جنان خواهد شد او بیاید همه ی عِلم بیان خواهد شد (نفس باد صبا مُشک فشان خواهد شد) عالم پیر جوان می شود ان شاء الله حضرت نور عیان می شود ان شاء الله کوکب دُرّی و رَخشنده تر از هر ماه است گرچه مهدیست ولی هادیِ هر گمراه است به خدا سینه ی او مَخزنِ سِرّ الله است از پریشانیِ دلسوختگان آگاه است در جهانی که پُر از قیل و پُر از قال بُوَد انتظارِ فرجش افضلِ اعمال بُوَد بارِ هجران به روی دوش کشیدن سخت است گلی از باغچه ی وَصل نچیدن سخت است پی محبوب دویدن، نرسیدن سخت است همه را دیدن و روی تو ندیدن سخت است در جوانی ز غمِ دوری تو پیر شدیم دیده بر راه نشستیم و زمینگیر شدیم یک کبوتر وسطِ لانه صدایش می زد مادرش پُشتِ درِ خانه صدایش می زد بینِ آتش پَرِ پروانه صدایش می زد از غم و طعنه ی بیگانه صدایش می زد صبر کن فاطمه یک روز کسی می آید (مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید) شب عید است ولی افضل اعمال ؛ حسین ذکر روز و شب تو در همه احوال ؛ حسین باز هم روضه بخوان، روضه ی گودال، حسین تنش از سُمّ سُتوران شده پامال حسین بر دلش بود چو او زخمِ عمیقی زینب آه برگرد! ، به مضطرّ حقیقی زینب.