eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
254 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
732 ویدیو
308 فایل
*نه‌ هر کس‌ شد‌ مسلمان‌ می‌توان‌ گفتش‌ که‌ سلمان شد‌ که‌ اول‌ بایدش‌ سلمان شد و‌ آنگه‌ مسلمان‌ شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
من کرببلا را چو خزان دیدم و رفتم چون مرغ شب از داغ تو نالیدم و رفتم ای باغ که داری تو بسی گل به گلستان این خرمن گل را به تو بخشیدم و رفتم در کرببلا زینت آغوش نبی را آوردم و غلطیده‌به‌خون دیدم و رفتم ممکن چو نشد حنجر پاک تو ببوسم آن حنجر پرخون تو بوسیدم و رفتم یاد آمدم آنروز که گفتی جگرم سوخت چشم از تن صدچاک تو پوشیدم و رفتم چون همره ما هست سر غرقه‌به‌خونت من یاد لب تشنه‌ی تو بودم و رفتم بگسست اگر دشمن دون، ریشه‌ی دین را با موی پریشان همه سنجیدم و رفتم بس کن تو دگر کاه ربائی سخن خود من یک گلی از گلشن دین چیدم و رفتم.
لباس کهنه بپوشید، زیر پیرهنش مگر که بر نکشد خصم بدمنش ز تنش لباس کهنه چه حاجت؟ که زیر سمِّ ستور تنی نماند که پوشند جامه یا کفنش که گفت از تن او خصم برکشید لباس؟ لباس کی بود او را که پاره شد، بدنش نه، جسم یوسف زهرا، چنان لگد کوب است کزو توان به پدر بُرد بوی پیرهنش زمانه خاک چمن را به خاک عدوان داد تو در فغان که چه شد ارغوان و یاسمنش نه گل تو گر سر خاری در این چمن دیدی بیا و آب ده از جویبارِ چشم منش بلی ز خاک، صبا بر تنش کفن پوشاند بیافتی اثری گر ز جسم مُمتحنش عیالش ار نه به همره، در این سفر بودی از او خبر نرسیدی به مردم وطنش دهان کجا که نماید تلاوت قرآن؟ مگر که روح قُدس ساخت، حرفی از دهنش ز دستگاه سلیمان فلک اثر نگذاشت به غیر خاتمی آن هم به دست اهرمنش.
(قتلگاه) ای جان زینب جان فدایت از سوز دل گریم برایت ما را برند از کربلایت مظلوم عالم یا حسین جان۳ جسمت حسین گردیده صد چاک پیکر پاکت مانده بر خاک ما را برند زین دشت غمناک مظلوم عالم یا حسین جان۳ ما را برند در کوفه و شام بر ما رسد بس رنج و آلام بر ما زنند سنگ از لب بام مظلوم عالم یا حسین جان۳ جانم فدای پیکر تو آن جسم پاک بی سر تو پیکر پاک اکبر تو مظلوم عالم یا حسین جان۳ آتش زند از دل زبانه خیز و نگر چه ظالمانه بر ما زنند با تازیانه مظلوم عالم یا حسین جان۳ بر جان رسد عطر و بوی یاس عطر جنان می کنم احساس من در کنار جسم عباس مظلوم عالم یا حسین جان۳ خیز و نگر ماه مدینه کنار پیکرت سکینه او را زند دشمن ز کینه مظلوم عالم یا حسین جان۳ آن ضد دین ما را محک زد زخم دل ما را نمک زد کنار تو ما را کتک زد مظلوم عالم یا حسین جان۳
(قتلگاه) کاروان حسین ز کربلا می رود به اسیری سوی شام بلا می رود همه تن های پاک بی کفن روی خاک وای از این غم۲ بدن ساجدین به زیر زنجیر کین از غم داغ بابا شده او دلغمین دل او خون شده عمه محزون شده وای از این غم۲ زین همه ظلم و کین جان همه بر لب است در کنار حسین خواهر او زینب است عمه با اشک و آه آمده قتلگاه وای از این غم۲ گوید ای جسم پاره تو حسین منی پسر فاطمه نور دو عین منی زینبم خواهرت آمدم در برت وای از این غم۲ بر زمین فتاده برادر پاک او آمده در کنار پیکر چاک او می زند خواهرش بوسه بر حنجرش وای از این غم۲ دخترش سکینه ز دیدنش خونجگر داغ بابا زده بر دل و جانش شرر دشمنان آمدند دخترش را زدند وای از این غم۲
(قتلگاه) از کربلا روم من،با این دل شکسته بهر تو خواهر تو،دخیل گریه بسته حسین حسین مظلوم۲ از کربلا روم من،خونجگرم حسین جان سر از تنت جدا شد،برابرم حسین جان حسین حسین مظلوم۲ از کربلا روم من،از داغ تو غمینم بنگر به حال زینب،بی یار و بی معینم حسین حسین مظلوم۲ از کربلا روم من،آزرده دل شکسته گردیده ام ز داغت،من دلغمین و خسته حسین حسین مظلوم۲ از کربلا روم من،سفیر کربلایم بعد از تو ای برادر،در رنج و ابتلایم حسین حسین مظلوم۲ از کربلا روم من،تنهایم و غریبم با این همه مصیبت،بی صبر و بی شکیبم حسین حسین مظلوم۲ از کربلا روم من،برادر از بر تو تنت به روی خاک است،بر روی نی سر تو حسین حسین مظلوم۲ از کربلا روم من،با قامت خمیده ناله زنم دمادم،یاد گلان چیده حسین حسین مظلوم۲ از کربلا روم من،غربت نمایم احساس گریم به یاد اکبر،سوزم به یاد عباس حسین حسین مظلوم۲ از کربلا روم من،بوسه زنم به رویت روم به کوفه و شام،رسوا کنم عدویت حسین حسین مظلوم۲ از کربلا روم من،گرفتم عطر و بویت بوسه زنم به جای،مادر رگ گلویت حسین حسین مظلوم۲ از کربلا روم من،بهر تو بی قرارم اندر کنار جسمت،نیلی شده عذارم حسین حسین مظلوم۲ از کربلا روم من،ای پاره پاره پیکر در لحظه های آخر،نظر نما به خواهر حسین حسین مظلوم۲ از کربلا روم من،چون شمع می گدازم گو بی تو من چه سازم،ای یار دلنوازم حسین حسین مظلوم۲
افتاده بود روی زمین و،کفن نداشت آن یوسف شهید، به تن پیرهن نداشت پیکر بدون سر،به روی خاک مانده بود سرروی نیزه بود واثر از بدن نداشت غرق ستاره بودتن آسمان عشق خورشیدهم فروغ چنین شب شکن نداشت وقتی که عصرروز غریبی رسیده بود عالم به قدر زینب کبری محن نداشت گلبوسه دادچون به گلوی حسین خویش آن قدرگریه کرد که تاب سخن نداشت انگشتی ازاشاره به خاتم فتاده بود ای کاش قتلگاه، دگراهرمن نداشت بعداز سه روز ،آن گُل بی غسل وبی کفن جز بوریا برای تن خود کفن نداشت می رفت تاکه محوکند کاخ ظلم را نیلوفری که فرصت پرپرشدن نداشت غمنامه ای نوشت «وفایی»و می گریست چون شمع چاره ای، به جزاز سوختن نداشت.
(قتلگاه) می روم یا حسین،من ز دشت بلا در اسیری روم،کوفه شام بلا ای برادر حسین۲ ای شه بی کفن،زینبت شد غریب صبر من کم شده،گشته ام بی شکیب ای برادر حسین۲ جان فدای تو و،غم حساس تو چه کنم بی تو و،داغ عباس تو ای برادر حسین۲ دیده گریان داغ علی اکبرم سوزم همچون رباب،بر علی اصغرم ای برادر حسین۲ آمده در برت،خونجگر دخترت دیده گریان شده،بر تو و پیکرت ای برادر حسین۲ بر گلانت کتک،بی بهانه زدند بر من و دخترت،تازیانه زدند ای برادر حسین۲ گل زهرا حسین،خواهرت زینبم جانم از داغ تو،آمده بر لبم ای برادر حسین۲ بعد تو یا حسین،صبر من کم شده در کنار تنت،قامتم خم شده ای برادر حسین۲ ای گل پرپرم،بر اسیری روم کوفه با خطبه ام،من امیری کنم ای برادر حسین۲ ای که هستم اسیر،گشته تقدیر من این زبانم حسین،گشته شمشیر من ای برادر حسین۲ من به تیغ زبان،کوفه غوغا کنم دشمنان تو را،همه رسوا کنم ای برادر حسین۲
مبریدم! که در این دشت مرا کاری هست گرچه گل نیست ولی صحنه‌ی گلزاری هست ساربانا! مزنید این همه آواز رحیل که در این دشت مرا قافله‌سالاری هست من و این باغ خزان‌دیده خدا را چه کنم همره لاله‌رخان - لاله‌ی تبداری هست ساربان، تند مران قافله‌ی گل‌ها را که در این حلقه‌ی گل، نرگس بیماری هست نیست اندیشه مرا، از سفر کوفه و شام مهر اگر نیست، ولی ماه شب تاری هست تشنه‌کامان بلا را، چه غم از سوز عطش ساقی افتاده ولی، ساغر سرشاری هست هستی‌ام رفته ز کف، بعد تو یا ثارالله هیچم ار نیست تمنای توام باری هست تا به مرغان چمن، رسم وفا آموزد یادگار از تو پرستوی پرستاری هست با وجودی که بود بار جدایی سنگین لله الحمد مرا روح سبک‌باری هست گرچه از ساحت قدس تو جدایم کردند هست پیوند وفا با تو مرا آری هست باغبان چمن معرفت! آسوده بخواب که مرا شب همه شب دیده‌ی بیداری هست در نماز شب خود غرق مناجات توام یار اگر نیست ولی زمزمه‌ی یاری هست مبرید از چمن حُسن (شفق) را بیرون که در آن جا که بود جلوه‌ی گل خاری هست.
من کرببلا را چو خزان دیدم و رفتم چون مرغ شب از داغ تو نالیدم و رفتم ای باغ که داری تو بسی گل به گلستان این خرمن گل را به تو بخشیدم و رفتم در کرببلا زینت آغوش نبی را آوردم و غلطیده‌به‌خون دیدم و رفتم ممکن چو نشد حنجر پاک تو ببوسم آن حنجر پرخون تو بوسیدم و رفتم یاد آمدم آنروز که گفتی جگرم سوخت چشم از تن صدچاک تو پوشیدم و رفتم چون همره ما هست سر غرقه‌به‌خونت من یاد لب تشنه‌ی تو بودم و رفتم بگسست اگر دشمن دون، ریشه‌ی دین را با موی پریشان همه سنجیدم و رفتم بس کن تو دگر کاه ربائی سخن خود من یک گلی از گلشن دین چیدم و رفتم.
(قتلگاه) گل های باغ مصطفی،روند از این صحرا واویلا واویلا از این مصیبت در جنان،خون شد دل زهرا واویلا واویلا جسم حسین فاطمه،در مقتل افتاده لب تشنه جان داده اندر کنار قتلگه،شد بزم غم برپا واویلا واویلا کنار پیکر پدر،سکینه گریان است در آه و افغان است با تازیانه می زدند،بر پیکرش اعدا واویلا واویلا بعد از شهادت حسین،اهل حرم غمگین گشته اسیر از کین در وقت رفتن گشته است،در قتلگه غوغا واویلا واویلا غرقه به خون صد پاره تن،جسم حسین دیده زینب غمدیده با پیکر صد چاک او،زینب کند نجوا واویلا واویلا زینب عزیز فاطمه،شد بی قرار او آمد کنار او از این مصیبت خونجگر،شد زینب کبری واویلا واویلا کنار پیکر پدر،شد ساجدین دلخون زین غم شده محزون بیمار دشت کربلا،شد بی کس و تنها واویلا واویلا دشمن اسیری می برد،آل پیمبر را جانان حیدر را وقت جدایی از حسین،خون شد همه دل ها واویلا واویلا
لباس کهنه بپوشید، زیر پیرهنش مگر که بر نکشد خصم بدمنش ز تنش لباس کهنه چه حاجت؟ که زیر سمِّ ستور تنی نماند که پوشند جامه یا کفنش که گفت از تن او خصم برکشید لباس؟ لباس کی بود او را که پاره شد، بدنش نه، جسم یوسف زهرا، چنان لگد کوب است کزو توان به پدر بُرد بوی پیرهنش زمانه خاک چمن را به خاک عدوان داد تو در فغان که چه شد ارغوان و یاسمنش نه گل تو گر سر خاری در این چمن دیدی بیا و آب ده از جویبارِ چشم منش بلی ز خاک، صبا بر تنش کفن پوشاند بیافتی اثری گر ز جسم مُمتحنش عیالش ار نه به همره، در این سفر بودی از او خبر نرسیدی به مردم وطنش دهان کجا که نماید تلاوت قرآن؟ مگر که روح قُدس ساخت، حرفی از دهنش ز دستگاه سلیمان فلک اثر نگذاشت به غیر خاتمی آن هم به دست اهرمنش.
(قتلگاه) موقع رفتن،آل پیمبر کنار قتلگه،غوغای محشر هر دیده گریان زینب پریشان آه و واویلتا،آه و واویلا۲ نگاه اهل بیت،بر قتلگاه است کارشان گریه و،ناله و آه است گل مدینه گرید سکینه آه و واویلتا،آه و واویلا۲ پرپر روی زمین،گل های لاله نیلی شده رخ،طفل سه ساله جان ها بر لب است گریان زینب است آه و واویلتا،آه و واویلا۲ افتاده بر زمین،جسم شهیدان یتیمان می سوزند،از داغ هجران زینب کبری ذکرش واویلا آه و واویلتا،آه و واویلا۲ ساجدین بر روی،ناقه نشسته در غل و زنجیر است،دستان بسته با دیده ی تر گشته خونجگر آه و واویلتا،آه و واویلا۲ پیکرهای بی سر،زمین افتاده گل زهرا حسین،تشنه جان داده گل پیغمبر افتاده بی سر آه و واویلتا،آه و واویلا۲ همسفر حسین،زینب گریان است تسلای دلش،اشک طفلان است گرچه اسیر است زینب سفیر است آه و واویلتا،آه و واویلا۲ اهل حرم سوزند،از این مصیبت یتیمان حسین،در رنج و محنت گشته روانه با تازیانه آه و واویلتا،آه و واویلا۲