#مرثیه حضرت زینب سلامالله
زينب آمد شام را يکباره ويران کرد ورفت
اهل عالم را ز کار خويش حيران کرد و رفت
از زمين کربلا تا کوفه و شام بلا
هر کجا بنهاد پا، فتح نمايان کرد و رفت
با لسان مرتضي از ماجراي نينوا
خطبه اي جانسوز اندرکوفه عنوان کرد و رفت
باکلام جانفزا اثبات دين حق نمود
عالمي را دوستدار اهل ايمان کرد و رفت
فاش مي گويم که آن بانوي عظماي دلير
ازبيان خويش دشمن را هراسان کرد و رفت
در ديار شام برپاکرد از نو انقلاب ***
سنگر اهل ستم را سست بنيان کرد و رفت
خطبه اي غرّا بيان فرمود در کاخ يزيد
کاخ استبداد را از ريشه ويران کرد و رفت
زين خطب اتمام حجت کرد بر کافردلان
غاصبين رامستحق نار و نيران کرد و رفت
از کلام حق پسندش شد حقيقت آشکار
اهل حق راشامل الطاف يزدان کرد و رفت
شام غرق عيش وعشرت بود دروقت ورود
وقت رفتن شام را شام غريبان کرد و رفت
دخت شه رابعد مردن درخرابه جاي داد
گنج رادرگوشه ويرانه پنهان کرد و رفت
ز آتش دل برمزار دختر سلطان دين
در وداع آخرين، شمعي فروزان کرد و رفت
باغم دل چونکه می شد وارد بیت الحزن
«سروی»دلخسته را محزون و نالان کرد و رفت.
#مرثیه امام هادی (ع)
با آن که داشت زهر جفا را به ساغرش
دیگر نخورد نیزه ی اعدا به پیکرش
گر جان رسید بر لبش از کینه ی عدو
دیگر نخورد خنجرِ دشمن به حنجرش
وقتِ وداع گرچه پسر را بِبَر کشید
دیگر ندید لاله ی در خون شناورش
گر جان سپرد در برِ فرزند خود پدر
بر نِیْ نرفت رأسِ مطهر برابرش
با آن که سوخت از شرر زهرِ کین دلش
در بر نبود غنچه ی خونینِ پرپرش
گیرم گذاشت صورتِ خود را بروی خاک
گلگون نگشت چهره ی پاک و منوّرش
گیرم که بود یکّه و تنها به حُجره اش
دیگر نبود طشتی و رأسِ مطهّرش
گیرم که بود در غم و غربت مکانِ او
سیلی نخورد بر رخِ گلگونِ دخترش
گر بوده است خانه ی او در محاصره
دیگر نخورد سنگِ جفایی به شهپرش
از پا فتاد گرچه به غربت ز زهرِ کین
دشمن نداد زخمِ زبانی به خواهرش
با آن که سوخت "یاسرِ" غمدیده زین عزا
دارد ز شوق عرضِ ارادت به محضرش.
#محمود تاری "یاسر"