حضرت #علی اکبر(ع)-ولادت
یـازده روز گـذشت از مـه شعبـان معظـم
که عیان گشت دوباره رخ پیغمبر اکرم
ذات حق- جلّ جلاله- پسری داد به لیلا
کـه سـراپــای بــود آینــۀ جــد مُکــرّم
نه عجب اینکه بهیوسف بدهدوام ز حُسنش
یـا دهـد از نفسش روح بـه ریحانـۀ مریـم
مگـر اوصـاف ورا شـرح دهـد یوسف زهرا
ورنه آرند به وصفش ملک وجن و بشر کم
میسزد تا که شود گوش همه عالم هستی
تـا ز وصفش زنـد آقـای رسـولان خدا دم
یوسف فاطمه درمنطق ودر خصلت و خُلقت
اشبهالنـاس ورا خوانــد بـه پیغمبـر خـاتم
صلواتـی کـه خداوند فرستد به محمّد
به جمال وبه کمال و به جلالش همه با هم
ابرویش خیـل ملک راشده محراب عبادت
صــورتش قبلــۀ جــان و دل ذرّیــۀ آدم
اگر از جـام تـولاش یکـی جرعــه بنـوشد
پسـر هاجـر تـا حشــر کنـد نـاز بـه زمـزم
دشمنش گفت که اوراست همان شأن امامت
تا بـه وصفش چـه بگوینـد دگـر مردم عالم
ما کـم از ذرّه و اوبیشتـر از مهـر درخشـان
مایکـی قطـره ولی وسعت اوبیشتـراز یم
یوسفِ یوسف زهراست که ازحضرت یوسف
به جمـال وبه کمال وبه جلال است مقدم
هدفش یـاری بابا شرفش حیدر و زهـرا
سخنش آیت عظماقـدمش ثـابت و محکم
گویـی از دامــن گهـواره و آغــوش ولایت
درره دوست بـه بـذل سروجان بود مصمم
بایـد او را بــه رسـول مدنـی کـرد شبیهش
او کـه ســر تـا بـه قـدم آمـده پیغمبر خاتم
هرطرف چشم برآن مرقدششگوشه گشودم
تــن صدپـارۀ اودرنظــرم گشـت مجسم
من وتوصیف جوانی که ولی خوانده امامش
چه به یادم؟چه نویسم؟چه بخوانم؟چه بگویم؟
پسر خون خدا خون خـدا خون محمّد
که بـود زنـده ز خـویش مـه پرشور محرم
نام نامیش علـی بـودکه شد در پـی قتلش
در صف کـربوبـلا ایـن همه جلّاد، فراهم
سنگهـا بر سـر او بـود به از لاله و ریحان
زخم بـرزخـم تنش بود به از دارو و مـرهم
بسکه چشمش به ره تیـر بلا بود به هرسو
بسکه فرقش سپـر تیر بلا گشت به هر دم
اوکه سرتا به قدم رشک جنان بود جمالش
غـرق خـون شد بدنش از ستم اهـل جهنم
آسمـان! دور مـزارش ز بصـر اشک بیفشان
که شودغرقه به خون جگرت دفتر "میثم"
استاد #سازگار
#مدح_و_میلاد_حضرت_علی_اکبر(ع)
ای ملائک شیر مردی همچو حیدر آمده
در جمال و خلق و خو گویا پیمبر آمده
گوهر پاک حسین ابن علی خون خدا
دانش آموز اباالفضل دلاور آمده
بنگرید از دامن لیلا گلی زیبا شکفت
مظهر مهر و وفا در عالم اکبر آمده.
«وحید زحمت کش شهری»
#محمد_جواد_غفورزاده
بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب
که روزگار، بسی فتنه زیر سر دارد
تو در هجوم حوادث، صبور باش، صبور
که صبر میوۀ شیرینتر از ظفر دارد
در آستان ولا، جای ناامیدی نیست
بهشت پاک اجابت هزار در دارد
دل شکسته بیاور، که با شکستهدلان
نسیم مهر خدا، لطف بیشتر دارد...
#استاد_فانی_تبریزی
پرتو نور حق بود روشني جمال تو
هستي ما خلق بود در كنف كمال تو
هركه زروي صدق دل وصل توراطلب كند
محرم راز ميشود در حرم جلال تو
دانة دام عاشقان در رخ تست آشكار
طاير دل بجان زند نقش خيال خال تو
تا كه جمال روي تو منظر چشم جان شود
مُژّه به هم نميزنم در هوس خيال تو
تا كه خلاص يابم از درد فراق، هر شبي
تا به سحر نخفتهام در طلب وصال تو
خوش به خرام درچمن باقد معتدل كه تا
كور شوند كافران از قد اعتدال تو
سحر سخن گشائي ار، با لب لعل موسوي
جمله سخنوران بود لال ز قيل و قال تو
تا كه كنار ميزني از رخ خود نقاب را
دل به تحيّر افتد از طلعت بيمثال تو
يافت نجات هر كسي بر تو چو اقتدا نمود
حبل متين حق بود آيت اتصال تو
جلوة نور احمدي(ص)زادة آل حيدري(ع)
جمله خصال اوليا هست به حق خصال تو
كن نظري ز مرحمت «فاني» غم كشيده را
تا كه به عمر خود كنـد مدح خصال آل تو.
شدنیمه ی شعبان همه جاغرق سرور است
هرجا که روی پر زچراغانی و نور است
گلخنده به لبهای همه منتظران است
آخرگل گلزار ولایت به ظهور است
ازدامن نرگس شده پیدا پسری که
بهر پدرش عسکری اسباب غرور است
قنداقه ی او رفت به درگاه الهی
آمال ملایک طلب اذن حضور است
از دیدن رویش همه ی انس وملایک
انگشت تحیر به دهان برده فکور است
دلشاد بود شیعه که آخر ولی آمد
وز طلعت او چشم عدو بسته وکور است
حجت به خدا آمده بر روی زمینش
دیریست که از صحنه ی انظار بدور است
با اذن خدا غایب وبا اذن الهی
دروقت خودش یوسف زهرابه ظهور است
ابن الحسن ومهدی موعود ولایت
اوروح عدالت گرو کوبنده ی زور است
گیرد به کف اش تیغ علی مصحف قرآن
با یاد خدا عامل اصلاح امور است
عید است خدایا بده عیدی همگان را
سیر رخ او عیدی این خلق صبوراست.
«اسماعیل تقوایی»
#استاد_فانی_تبریزی
اي محو كمالات تو هر عارف كامل
اي كون و مكان واله آن حُسن و شمايل
اي كان كرم معدن عرفان و فضيلت
اي آنكه جهان از تو كند كسب فضايل
اي حجّت حق مير هدي كنز حقايق
اي لطف تو بر عالميان فايض و شامل
آيينة اوصاف خداوند ودودي
آري به رخت هست عيان جمله خصايل
در روي نگارين تو با آن همه خوبي
بر قدرت خلاّق ازل هست دلايل
بر ديدن رخسار تو اي چشمة خورشيد
جز ديدة اعمي نبود حاجب و حايل
خورشيد صفت تا كه ز رخ پرده گشودي
بُردي تو به يك جلوه، دل و دين ز قبايل
هست آن رخ دلجوي توچون شمس هدايت
بر سالك عرفان تو در طيّ منازل
مشتاق توأم اي به جهان مونس جانم
باز آي خدا را كه دل و جان به تو مايل
جوياي تو در كوي طلب بوده و هستند
هر عاشق شوريده و هر سالك عاقل
لطفي كن و از دل بزدا زنگ علايق
اي آن كه به يك غمزه كني حلِّ مسائل
«فاني»كه بود تا سخن از وصف تو گويد؟
يك بندة مسكين به در لطف تو سائل.
مرحوم کافی :
آقا جان؛
نوجوانان ،جوان شدند
جوانان ، پیر شدند
پیرها دارند از دنیا می رند،
پس کی می آیی؟ یا صاحب الزمان.
https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
ای یوسف زهرا ، ای یوسف زهرا
خوش آمدی مولا،خوش آمدی مولا
عید است ولی عید قیام بشریت
در پرتو میلاد امام بشریت
با دست کرم ذات خداوند تعالی
زد سکه ی اقبال به نام بشریت
از خم طهورا که خدا ساقی آن است
با دست خدا پر شده جام بشریت
امشب ببر ای باد صبا پیشتر از صبح
بر سامره پیوسته سلام بشریت
عالم همه جا وادی طور است ببینید!
در دست حسن مصحف نور است ببینید
خیزید همه سوره ی والشمس بخوانید
گل در قدم مهدی موعود فشانید
از جام شرابی که خدا ساقی آن است
پیوسته بنوشید و به یاران بچشانید
تنها نه فقط شب،شبِ مهدیست، بگویید
میلاد ائمه است بدانید بدانید
خیزید و ببندید همه بار سفر را
محمل به سوی کعبه ی مقصود برانید
امشب خبری خوش به بنیفاطمه آمد
بوی گل نرگس به مشام همه آمد
عید ملک و جن و بشر باد مبارک
بر شانه ی خورشید قمر باد مبارک
طوبای امید همه خوبان جهان را
در نیمه ی این ماه ثمر باد مبارک
آوای خدا میشنوم از لب مهدی
این زمزمه بر مرغ سحر باد مبارک
پیغام خدا را برسانید به نرگس
کای مادر فرخنده! پسر باد مبارک
ای خیل ملک پیش روی مادر مهدی
آیید و بگردید به دور سر مهدی
دیدید همه کعبه ی روح شهدا را
دیدید همه آینه ی غیبنما را
دیدید همه بر سر دست حسن امشب
هنگام سحر صورت مصباح هدی را
امشب همه بار سفر سامره بستیم
داریم به دل شوق تماشای خدا را
از مرغ سحر با گل لبخند بپرسید
کی دیده در آغوش سحر شمس ضحی را
یاران! شب عید آمده بیدار بمانید
باید همه از فاطمه عیدی بستانید
این جان جهان،جان جهان،جان جهان است
اینروح روان،روح روان،روح روان است
این چارده آیینه جمال است به یک حسن
آنجاکه عیان است چه حاجت به بیان است
این ختم ائمه است بدانید بدانید
چونان که نبی خاتم پیغامبران است
گر کفر نباشد بگذارید بگویم
چشمان خدا بر مه رویش نگران است
هر لحظه پدر شیفته ی تاب و تب اوست
ناخورده لبن آیه ی قرآن به لب اوست
این است که دادند امامان خبرش را
داده است خدا مژده ی فتح و ظفرش را
تا آیه ی قرآن به لبش بود، ملایک
دیدند به لب خنده ی شوق پدرش را
ای کاش نبی بود که بوسد چو حسینش
تنها نه دهان بلکه ز پا تا به سرش را
جاءالحق بازوش که دیدید ببینید
نقش زهقالباطل دست دگرش را
این نور دل فاطمه فرزند حسین است
بر لعل لبانش گل لبخند حسین است
ای خلق جهان منتظر روز ظهورت!
پیوسته زمان منتظر روز ظهورت
هم در غم هجران تو پیران همه مردند
هم نسل جوان منتظر روز ظهورت
بلبل سر هر شاخه غزلخوان فراقت
گلهای خزان منتظر روز ظهورت
تو یوسف گمگشته ی اسلام چو یعقوب
با قد کمان منتظر روز ظهورت
یعقوب به ما مژده دهد آمدنت را
از مصر شنیدیم بوی پیرهنت را
ای دست خدا! دست خدا یار تو باشد
بازآ که حرم عاشق دیدار تو باشد
بازآ که حسینبنعلی چشم به راه است
بازآی که عباس علمدار تو باشد
تو یوسف زهرایی و صد یوسف مصری
سردرگم و جان بر کف بازار تو باشد
بازآی که هفتاد و دو سرباز حسینی
دلباخته ی مکتب ایثار تو باشد
بازآی که آیین پیمبر به تو نازد
بازآ که علی، فاتح خیبر به تو نازد
روزی که بگیری به کفت تیغ علی را
آن روز ببینند که حیدر به تو نازد
روزی که ز قبر، آن دو نفر را تو درآری
حق است که صدیقه ی اطهر به تو نازد
آن روز ببینند همه با گل لبخند
بر شانه ی بابا علیاصغر به تو نازد
از لاله ی زخم شهدا خنده برآید
کای منتظران! منتظران! منتَظَر آید
از چار طرف چشم گشایید به کعبه
تا سوی حرم حجت ثانیعشر آید
این یکه سواری که نهد روی به کعبه
مهدیست که از بهر نجات بشر آید
چشم همه روشن که به فرمان الهی
از پیرهن یوسف زهرا خبر آید
«میثم»چه نکو گفت تورادوست که شاید
این یار سفر کرده همین جمله بیاید.
«استاد سازگار»
#امام_زمان #نیمه_شعبان
آتش گلستان می شود وقتی بیایی
رحمت چو باران می شود وقتی بیایی
دنیا برای جشن موعود تو ای ماه
خورشید باران می شود وقتی بیایی
با اذن حق افلاک در امر تو چون هست
هرذره طوفان می شود وقتی بیایی
ای نسخه پایانیِ دست خداوند
هر درد درمان می شود وقتی بیایی
دلها شده بازار سردی از عواطف
دلها بهاران میشود وقتی بیایی
ای دستگیرِ ضعفا با قدرت تو
موری سلیمان می شود وقتی بیایی
هرشیعه را که چاه غربت کرده محبوس
سلطان کنعان می شود وقتی بیایی
ادیانِ دیگر هم همه یار تو هستند
کافر مسلمان می شود وقتی بیایی
تو توبهٔ ما را پذیرفتی و آخر
شرمنده شیطان می شود وقتی بیایی
در دولتت ثابت قدم ها پای کارند
پاینده ایمان می شود وقتی بیایی
از نام تو هم ، ضربه ها خورده عدویت
حتما هراسان می شود وقتی بیایی
ازغربت زهرا تو قلبت درد دارد
قبرش نمایان می شود وقتی بیایی
درکعبه چون پا مینهی ذکر طوافت
نام علی جان می شود وقتی بیایی
آن دم که بر جد غریبت روضه خوانی
هر دیده گریان می شود وقتی بیایی.
#حامدآقایی
اے باد صبـا بوے حیــات آوردے
روحے به تمــام ڪائنات آوردے
در سـامره از گلشن نرگس ، بر ما
عطـر دگرے از صلــوات آوردے.
#سیدهاشم_وفایـی
بگذار کز پیمانه ات ساقی گلویی تر کنم
فرش در میخانه ات با جان و دل از سر کنم
شب ها به یاد لعل تو از هجر می نالد دلم
باشد که روزی وصل تو جانا به جان باور کنم
ای مه فراقت هر شبی آتش به جانم افکند
افشای این راز نهان بر ماه و بر اختر کنم
بهر نثار مقدمت هرگز ندارم هدیه ای
لطفی کن و در پای خود بگذار ترک سر کنم
چون دُرّ و گوهر در دلم مهر تو را پرورده ام
هیهات دیگر رو به این دنیای دون پرور کنم
چون عشق آل مصطفی(ص)اندر دل من کرده جا
زیبد اگر جان را فدا بر آل پیغمبر کنم
شیخ است سرگرم ریا، عارف ز خود بینی رها
یارب در این بیع و شرا برگو که را داور کنم
این فانی افتاده را سرّیست با لعل لبت
حیف است این سرّ نهان در صفحه دفتر کنم.
امام عصر(عج)
مثنوی
ای ولی عصر و امام زمان
ای سبب خلقت کون و مکان
ای به ولای تو، تولّای ما
مهر تو آیینۀ دلهای ما
تا تو ز ما روی نهان کردهای
خون به دل پیر و جوان کردهای
خیز و ببین ای شه دنیا و دین
کفر گرفته همه روی زمین
عالم ما عالم دیگر شده
آینۀ دهر مکدّر شده
خیز و بکش تیغ دو سَر از نیام
ای شه منصور پی انتقام
خیز و جهان پاک ز ناپاک کن
روی زمین پاک ز خاشاک کن
ای به تو امید همه خاکیان
بلکه امید همه افلاکیان
شمس و فلک شمسۀ ایوان توست
جنّ و ملک بندۀ دربان توست
مطلع وَالشّمس بود روی تو
مظهر وَالّلیل دو گیسوی تو
دیدۀ خلقی همه در انتظار
کز پس این پرده شوی آشکار
مُحتَجب از خلق جهان تا به کی؟
در پس این پرده نهان تا به کی؟
ما که نداریم به غیر از تو کس
ا،ی شه خوبان تو به فریاد رس.
«سید عباس جوهری»
یالطیف
به اطّلاع می رساند در مورخه شانزدهم اردیبهشت ماه جلسه مجمع الذاکرین سلمان فارسی در مسجد فیض به شرح ذیل برگزار گردید:
1-تلاوت کلام ا... مجید توسط آقای عبّاسی.
2- شعرخوانی آقایان رضوان و بخشی.
3- دکلمه خوانی آقای عباسپور.
4- مدیحه سرائی آقایان:هرائنی،حاتمی کیا، استادحسینی،حیدری،اثناعشری،کلانتر،موسوی،فرهادی،عباسی ،سلامی فر،استاد عابد،آهن سازان.
5- سخنرانی حاج آقای شکروی در اهمیّت ذکر سلام و درود بر نبیّ اکرم(ص) و درادامه مداحی ایشان.
6- دعای ختم جلسه توسط حاج آقای خوش شعار.
7- اهدای جوایزی به بیست و پنج نفر از برگزیدگانجلسه.
والسّلام
از امام رضا علیه السلام وارد شده که می فرمايند اين دعا را در مابقی ماه شعبان زیاد بگو:
«اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ قَدْ غَفَرْتَ لَنَا فِي مَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِيمَا بَقِيَ مِنْهُ»
خدايا اگر در آنچه از ماه شعبان گذشت من را مورد مغفرتت قرار ندادی، در اين مابقی اش من را مورد آمرزش قرار بده.
مفاتیح الجنان
#ادبیات_مداحی قسمت 1
#تعریف_شعر
تعریف شعر و اصول انتخاب اشعار
دکتر محمد معین در فرهنگ خود در مورد کلمه «شعر»میگوید: «شعر سخنی موزون وغالباً مقفی، حاکی از احساسات و تخیل است.
«ابوعلی سینا» نیزدر تعریف شعر می گوید:
«شعر کلامی ست مخیل، ترکیب شده از اقوالی دارای ایقاعاتی که در وزن متفّق و متساوی و متکرّر میباشند وحروف آخر آنها مشابه.»
شمس قیس رازی در "المعجم فی معایر اشعار العجم" می نویسد:
"شعر سخنی است اندیشیده، مرتب، معنوی، موزون، متکرر، متساوی، حروف آخرین آن به یکدیگر ماننده."
این تعریف به چهار عنصر اندیشه، وزن، قافیه، زبان نظارت دارد
استا د شعفیی شعر را اینگونه تعریف میکند" شعر گره خورده گی عاطفه ، احساس و خیال در زبان فشرده و آهنگین" پس شعر دو عنصر دارد یکی بیرونی که مربوط به شاعر است و توانای های او که چگونه کلمات را بر می گزیند ، اما محتوا ی شعر چیزی است که مربوط به شاعر نیست بلکه از ناخود آگاه او بر می خیزد و توسط زبان ارایه میشود. امروز شعر در بند وزن و قافیه نیست . ما میتوانم سخن را که بدون وزن وقافیه باشد شعر بگوییم درصورتیکه عناصر احساس و تخیل را در خود داشته باشد و بعضی سخن های موزون است اما شعر نیست چون از بیان صورت های خیالی تهی است. با آن هم نتوانستند از شعر تعریف درست ارایه نمایند.
شعر می بایست تخیل و احساس شنونده را تحریک نموده و افکار او را به جهت های خاصی هدایت نماید. شعر با خصوصیاتی که گفته خواهد شد می تواند اثرگذاری فراوانی بر مخاطب داشته باشد. چنانکه مقام معظم رهبری می فرمایند زبان شعر گيراترين ،خالص ترين ورساترین زبانهاست.
اما در اصول انتخاب شعر
شعر و انتخاب صحیح آن در کنار موسیقی و آهنگ یکی از عواملی است که مداح را در راه پر فراز و نشیب ستايشگري اهلبيت (ع) یاری می رساند. اگر شخصی هر قدر هم به آهنگها و الحان مختلف تسلط داشته باشد و بتواند در زمینه های مختلف به اجرای آموخته های موسیقی خود بپردازد،اما این الحان دلنشین همراه با شعر مناسبی نباشد نمی تواند اثرگذاری آنچنانی داشت.
و اما نکته مهم اینکه
شناخت شعر و قالبهای شعری برای یک مداح ضروریست، مداحی که میخوهد ملودی و نوایی روی یک شعر یا متن بگذارد با توجه به آن ملودی باید بداند با چه اوزان و قافیه و دیگر قالبها و عروض شعری استفاده کنند تا از قوی ترین ابزار یک مداح که همانا شعر می باشد به نحو احسن استفاده کند و با تلفیق آن با صدای زیبای یک ذاکر اهل بیت در دلها رسوخ کند.