eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
254 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
575 ویدیو
295 فایل
*نه‌هرکس‌شد‌مسلمان‌می‌توان‌گفتش‌که‌سلمان‌شد‌ که‌اول‌بایدش‌سلمان‌شدو‌آنگه‌مسلمان‌شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(حضرت عبد الله ابن الحسن ع) حسین چو بر خاک اوفتاد،عبد الله آمد در برش هر چند بود او کودکی،می خواست گردد یاورش کرد او حمایل دست خود،بر جسم صد چاک حسین یک ظالمی از کین جدا،بنمود دست از پیکرش آن نوگل باغ حسن،آمد شود یار حسین همچون خزان تیغ عدو،بنمود از کین پرپرش شهزاده عبد الله شد،قربانی اندر راه دوست می دید شاه تشنه لب،با دیده ی از خون ترش عبد الله اندر کودکی،شهید شد در راه دین این جور بی حد و حساب،انسان بود کی باورش لاجرعه نوش باده ی،قالوا بلی یعنی حسین در قتل عبد الله هم،می کرد شکر داورش باشد مقدم سایلی،بر درگه مولی حسین یا رب تو او را کامیاب،فرمای از فیض درش. زمینه:این فاطمه خیر النساست،او را میازار ای زمین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(حضرت عبد الله ع) آمد عبد اللهم،تا به دشت بلا دست خود را سپر،کرد او از وفا شد فدایی دین،زاده ی مجتبی از دم تیغ کین،یک لعین دغا بی گنه دست او،کرد از تن جدا شد فدایی دین،زاده ی مجتبی آن گل یاسمن،نور چشم حسن در ره ذوالمنن،شد شهید از جفا شد فدایی دین،زاده ی مجتبی تا که عبد الله از،کینه ی دشمنان شد شهید در برِ،عموی با وفا شد فدایی دین،زاده ی مجتبی خبرش تا رسید،به خیام حرم مادرش دلغمین،گشت از این ماجرا شد فدایی دین،زاده ی مجتبی بگذر از جرم ما،وز محبان همه حرمت فاطمه،از کرم ای خدا شد فدایی دین،زاده ی مجتبی. زمینه:همه جا کربلاست،همه جا نینواست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طفل حسن با اشک و آه آمد بهر فدا در قتلگاه آمد دست از تن عبد اللهم جدا شد آن یادگار حسنم فدا شد ستاره بهر دیدار مه آمد در آغوش عمو عبد الله آمد.
کودکم جوشیده اما در رگم‌خون حسن ای عموی خوب من عاقبت آغوش تو گشته برای من کفن ای عموی خوب من خاک عالم بر سرم از روی زین افتاده ای ای عمو جانم حسین مرده عبداله مگر روی زمین افتاده ای ای عموجانم حسین نوه ی حیدر و زهرا رجزش تکبیر است نور چشمان حسن گرچه ده ساله ولی شیر همیشه شیر است نور چشمان حسن من اباالفضلیم و تیغ به من می آید شَرزه ی معرکه ام صبر کن در ته گودال حسن می آید شَرزه ی معرکه ام لشكرى در پيش رويم هست و تنها مى روم سوى بابا مى روم بى گمان دارم به استقبال زهرا مى روم سوى بابا مى روم من اگر دُرِّ یتیمم تو عقیق یمنی ای عمو عشق منی بیشتر از همه اینجا تو شبیه حسنی ای عمو عشق منی من که عبدالله نامم در عمل عبدالحسین مجتبی را نور عین می دوم از خیمه ها لبیک شاه عالمین مجتبی را نور عین طفل ده ساله شود یک تنه سردار سپاه غم مخور ثارالله می کند کار علمدار جمل عبدالله غم مخور ثارالله طوفان شده از نبرد اولاد حسن جانم به حسن آری همه مستند ز فریاد حسن جانم به حسن عبداللهم و زاده ی شیر جملم من یتیم حسنم من با دست خودم هیبت دشمن شکنم من یتیم حسنم من در زمین کربلا من حامی ثاراللهم راهی قتلگهم نور چشم مرتضی و مجتبی عبداللهم راهی قتلگهم عبداللهم و تشنه ی دیدار تو هستم عمو یار تو هستم با دست بریده عزادار تو هستم عمو یار تو هستم پاسخ «هل من معین» ات آمدم کاری کنم جان فدایت ای عمو بی زره مانند قاسم آبروداری کنم جان فدایت ای عمو آخرین حاجی ام و آمده ام قربانگاه جان به قربانت عمو حسن کوچک این دشت منم عبدالله جان به قربانت عمو آمد از خیمه به میدان بلا عبدالله عمه دنبالش دوان تا شود یار حسین بن علی ثارالله عمه دنبالش دوان من اگر عبدالهم در قتلگه جان می دهم جان به جانان می دهم عمه دستم را رها کن من نشانت می دهم جان به جانان می دهم دست او از پیکرش یا رب شده از تن جدا مجتبای کربلا ذکر یا زهرا گرفته در میان قتلگاه مجتبای کربلا می خرم با دل و جان تیر بلای تو عمو جان فدای تو عمو مثل عباس دهم دست برای تو عمو جان فدای تو عمو می رسد از قتلگاهت ناله های فاطمه ای عمو جانم حسین دست من از تن جدا شد مثل شاه علقمه ای عمو جانم حسین عمو رسیدم و دیدم چقدر بلوا بود محشر کبری بود سر تصاحب عمامه ی تو دعوا بود محشر کبری بود غیرتم می کِشد عمه که بمانم به حرم وای عمویم افتاد می روم جای سپر دست خودم را بِبَرَم وای عمویم افتاد ای عمو من از ازل مجنون و پا بست تو ام یار بی دست تو ام تا ابد شاگرد عباس تو و مست تو ام یار بی دست تو ام بشنوید ای اهل عالم او سلیمان من است ماه تابان من است این که در گودال افتاده عموجان من است ماه تابان من است گردبادی شد و برخاست به یاری امام به دلیریش سلام کربلا یافته طوفان حَسَن حُسنِ ختام به دلیریش سلام من دلیری دگر از قلب سپاه حسنم نذر تو جان و تنم مثل عباس شده دست جدا از بدنم نذر تو جان و تنم از حرم تا قتلگه یادِ حسن هستم حسین جان حسن جانم حسین شاهدم دستم ببین بَر عشق پا بَستم حسین جان حسن جانم حسین بویِ یاس و یاسمن پیچیده سَر مَستم عمو دل به تو بَستم عمو مثلِ عباسِ علمدارت شده دَستم عمو دل به تو بَستم عمو من وارثِ شیرِ جَمَلَم مردِ نَبردَم دورِ تو بگردم دستم سپرِ سینه یِ مجروحِ تو کردم دورِ تو بگردم یک نفس آمدم از خیمه کنار بدنت پسرت هستم عمو بعد اکبر شده دلخسته یتیم حسنت پسرت هستم عمو مشو راضی به حرم ماندن و پرپر زدنم من یتیم حسنم می شود در ته گودال لباسم کفنم من یتیم حسنم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من یتیم مجتبایم حامی خون خدا یا ابا صالح بیا روی جسم تو شده دست من از پیکر جدا یا ابا صالح بیا ای عمو عبداللهم من یادگار مجتبی گشته ام حاجت روا در میان قتلگه دستم شده از تن جدا گشته ام حاجت روا سپر از دست بینداز که من می آیم یا حسین مولایم به هواداری تو جای حسن می آیم یا حسین مولایم یادگار مجتبی می زد عمویش را صدا زاده ی نرجس بیا در میان قتلگه شد دست او از تن جدا زاده ی نرجس بیا دستهایم را سپر کردم برای حنجرت من به قربان سرت دست من افتاد افتادم به یاد مادرت من به قربان سرت گرچه آویزان شده از پوست دستانم چه غم من به یاد مادرم از عمویم برده ام میراث دستان قلم من به یاد مادرم ای عمو جان به فدای دو لب عطشانت جان من قربانت دست من می شود امروز بلا گردانت جان من قربانت شکر حق شد عاقبت در راه تو دستم جدا گشته ام حاجت روا می دهم بر دامنت جان ای غریب کربلا گشته ام حاجت روا ای عمو بنگر چگونه دستم آویزان شده قتلگه طوفان شده لشگر از این غیرت عبداللهت حیران شده قتلگه طوفان شده من ز روی پر ز خونت بوسه می گیرم عمو ای پدر جانم عمو غم ندارم چون در آغوش تو می میرم عمو ای پدر جانم عمو من یتیم حسنم که دستم افتاده ز تن ای فدایت جان من کاش قاتل ببرد جای تو سر از تن من ای فدایت جان من دست من بر پایت افتد من بلاگردان تو جان من قربان تو بسته شد از چه عمو بر روی من چشمان تو جان من قربان تو حیدر ده ساله ی کرب و بلایم ای عمو من یتیمم ای عمو بوسه زد زهرا بر این دست جدایم ای عمو من یتیمم ای عمو نور چشم مجتبی ده ساله اندر کربلا دستش از تن شد جدا در میان قتلگه در دامن خون خدا دستش از تن شد جدا اي عمو بين كه من عبدالله شيرين سخنم يادگار حسنم آمدم تا كه به تو هديه كنم جان و تنم يادگار حسنم آمدم زنده كنم خاطره ی رزم پدر مددی يا حيدر حسن كوچك اين دشت منم ای لشگر مددی يا حيدر من یتیم کربلا ابن الحسن عبداللهم عاشق ثاراللهم در دل گودالم و پای عمو سر می دهم عاشق ثاراللهم ای به قربان تن زخمی تو جان و تنم من یتیم حسنم می شود در دل گودال لباسم کفنم من یتیم حسنم من کی‌ ام عشق حسین و حسنم عبدالله یا أبا عبدِالله کشته‌ی بی سر و دست تو منم عبدالله یا أبا عبدِالله.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا