هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
مجلس کامل شب چهارم
🔲🔲🔲🔲🔲🔲🔲🔲🔲🔲🔲
روضه شب چهارم محرم_طفلان حضرت زینب سلام الله علیها -حسن خلج
◾️◾️◾️◾️◾️
حسین برات یه دنیا غم آوردم
گلام رو با خودم آوردم
ببخش كه هدیه كم آوردم
حسین
بخدا،امشب نیازبه روضه خون نداری،من فقط بهانه میخوام دستت بدم.
حسین ستاره ی عرش برینم
بشنو صدای آتشینم
تو دست رد نزن به سینه ام
حسین
بارون رحمت من
به خواهرت نزول كن
داداش به جون مادر
بچه هامو قبول كن
بنا به بعضی از اقوال،دوتا عون و دوتا محمد كربلا بوده،یه عون و محمد برادرهای عبدالله جعفر بودند،سنین اونها بالای بیست سال بوده،بنا بر بعضی از اقوال عون و محمد آقازاده های بی بی زینب سلام الله علیها،سنشون كم بوده،زیر پانزده سال،بعضی روایات داره خانوم،اینها رو تو خیمه لباس نو به تنشون كرد،چشماشون رو سرمه كشید،به موهاشون شانه زد،به بدن هاشون عطر كشید،فرمود:حالا برید پهلو دایی تون،به دست و پاش بیوفتید،اجازه ی میدون بگیرید، مادر یادتون باشه،اگه دایی قبول نكرد،یادتون نره،دایی رو به چادر مادرم قسم بدید،
حسین برات یه دنیا غم آوردم
گلام رو با خودم آوردم
ببخش كه هدیه كم آوردم
حسین ستاره ی عرش برینم
بشنو صدای آتشینم
تو دست رد نزن به سینه ام
نقل اینه :خانوم زینب دستاشون رو گرفت: آوردشون جلوی خیمه آقا سید الشهداء فرمود: من تو نمیآم،شما برید از دایی تون اجازه بگیرید من اینجا وایستادم،خود زینب بیرون ایستاده،هی میگه خدایا،نكنه من سهمی نداشته باشم،بچه ها رفتند تو و برگشتند،بی بی زینب دید خرابند،چی شد مادر،سرشون رو انداختند پایین،گفتند:مادر دایی راضی نمیشه.راضی نمیشه!چطور؟دست بچه ها رو گرفت اومد تو خیمه ی ابی عبدالله،صدا زد،من و تو یه قرارایی با هم داشتیم،چه طور وقتی نوبت اكبر میشه،فوری میگی برو،وقتی نوبت قاسم میشه،ولو سخت راضی میشی،حالا كه نوبت من شده،نه تو كار میاری،باشه حسین،نمی دونید چقدر حسین گریه كرد.
نگاه به قدشون كن
ببین مرد نبردند
می خوان مثل خود من
دور سرت بگردند
اونیكه تو باید امشب با زینب بگی اینه،نشست كف خیمه:
حسین غریب مادر،حسین غریب مادر.....
حسین
بذار فدای اكبرت شن
غرق به خون برابرت شن
تا افتخار خواهرت شن
حسین
بذار نمك بریزم رو زخم دلاتون
حسین
قول میدم این گل های زیبام
اگه برن از جلو چشمام
از خیمه ام بیرون نمیآم
حسین
همه ذكر و فكر زینب حسینه
غصه نخور غریبی
فدای نیم نگاهت
من و دوتا جوونم
اینجا میشیم سپاهت
می خوام دو یاس پرپر
میون گلزارت شن
بذار بلاگردون
چشم علمدارت شن
یه زینبی میگیم،یه زینبی میشنویم،مشهوره،محال ممكن بود،زینب بخواد نمازی بخونه،نمازهای واجب و غیر واجب،حتماً قبل نماز باید میومد،یه چند دقیقه ای حسین رو تماشا میكرد،خوب كه سیر نگاه میكرد،حسین رو،بعد میرفت نماز میخوند،خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها،تازه خدا بهشون زینب رو داده،متوجه شدن ابی عبدالله از گهواره تا فاصله میگیره،زینب شروع میكنه گریه كردن،تا حسین بر میگرده،میخنده،تا حسین میره ضجه میزنه،ابی عبدالله كه كنار گهواره زینب راه میره،اگه میره چپ چشم زینب،دنبالش میره،حسین میاد به راست چشم زینب دنبالش میگرده،بی بی زهرا آمد،خدمت پیغمبر اكرم،عرضه داشت بابا یا رسول الله عشق این دختر به داداشش حیرت انگیزه،عشق این خواهر به برادرش،شگفت آوره،پیغمبر شروع كرد گریه كردن،فرمود:فاطمه جان این دخترت شریك حسینه،این دخترت كربلا میره،اون روزی كه حسین كربلا میره با این خواهر،نه من هستم،نه تو هستی،نه باباش علی هست،نه برادش حسن،همه رو میكشن،این دختر و دستاشو به ریسمان ،روی شترهای برهنه سوار،پیغمبر و فاطمه نشستند برا حسین گریه كردند،ای حسین.........صل الله علیك یا مولای یا مظلوم یا اباعبدالله
🔲🔲🔲🔲🔲🔲🔲🔲🔲🔲
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_431665907127812754.mp3
2.83M
#شب_چهارم
حاج حسن خلج
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_431665907127812755.mp3
2.77M
#شب_چهارم
حاج حسن خلج
قسمت دوم
متن روضه شهادت حضرت رقیه (س) - سر آمد شام غم هایم، مه عیدم کجا بودی -
حاج میثم مطیعی
🔴⚫️🔴⚫️🔴⚫️🔴⚫️🔴⚫️🔴
سر آمد شام غم هایم، مه عیدم کجا بودی
شب آرامش من، صبح امیدم کجا بودی
بابا، بابا
سفر اینقدر طولانی؟ نگفتی دختری داری
داره درد دل میکنه با باباش، حرف دخترونه میزنه
سفر اینقدر طولانی؟ نگفتی دختری داری؟
نمی دانی چقدر از عمه پرسیدم کجا بودی
عمه بابام کجاست
مغیلان چیست میدانی؟ فقط این را بگو بابا
ز پایم دانه دانه خار میچیدم کجا بودی
دیگه این آخری ها دست ها و انگشت هاش رمق نداشت خودش خار مغیلان از پا بکشه
انگشت های عمه بگرفته نقش گُل زخم
بابا دستای عمه زخم شد
انگشت های عمه بگرفته نقش گُل زخم
از بس نشسته و خار از پای من کشیده
مغیلان چیست میدانی؟ فقط این را بگو بابا
ز پایم دانه دانه خار میچیدم کجا بودی
نه لالایی نمی خواهم دگر، اما در این مدت
که من از درد یک شب هم نخوابیدم کجا بودی
کدوم درد ؟دردش رو بگو، بابا:
سرم، تنم، کمرم ، پهلویم، پرم
یکی دو تا که نیست کبودی پیکرم
بابا جونم، بابا حسینم، دردامو شماره کرده بودم همه رو به خاطر سپرده بودم، بیای دردای دلم رو بهت بگم، ای بی بی جان درسته کوچیکی، ولی من یقین دارم، همه ی ما یقین داریم ، گره های بزرگ رو باز میکنی، بابا دردهامو شماره کرده بودم، ولی دردام ساکت شد تو اومدی
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
دیگه دردی ندارم، دیگه بازوهام درد نمیکنه، دیگه پهلوم تیر نمیکشه، دیگه دست به دیوار نمیگیرم، دیگه مثل پیرزنها راه نمیرم، بهت قول میدم، رقیه خوب شده بابا، بابا، بابا
با دیدن تو درد ها از یاد من رفت
پس بعد از این دردی اگر دارم ندارم
نه لالایی نمی خواهم دگر، اما در این مدت
که من از درد یک شب هم نخوابیدم کجا بودی
نمی خواهم بگویم که کجا رفتم، نمی خواهم
بپرسم از تو در بازار چرخیدم کجا بودی
ای بابا مارو بازار بردند، بابا بابا
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
که این شاهد بازاری و آن پرده نشین باشد
بابا بذار یه گزارش سفر بهت بدم:
من و عمه سر و سردار شدیم
من و او راهی بازار شدیم
می خوای یه دونه ی دیگه اش رو برات بگم
من و او راهی بازار شدیم
شهره مجلس اغیار شدیم
همه مارو نشون میدادند، بابا، بابا جون بابا
نمی خواهم بگویم که کجا رفتم، نمی خواهم
بپرسم از تو در بازار چرخیدم کجا بودی
من نمیگم تو هم به من نگو
نمیخواهد بگویی که کجا رفتی، نمیخواهد
که از خاکستر گیسوت فهمیدم کجا بودی
سرت چرا بوی نون گرفته؟
خسته ای از ره دور آمده ای
یا که از کنج تنور آمده ای
آن شب دل تنور به حال سر تو سوخت
بر میهمان سر زده اش میزبان کریست
نمیخواهد بگویی که کجا رفتی، نمیخواهد
که از خاکستر گیسوت فهمیدم کجا بودی
به زحمت روی پنجه ایستادم در میان بزم
خودم با چشم خود دیدم، خودم دیدم کجا بودی
بابا با همون چشم تارم تشت طلا رو دیدم، بابا با همون گوش پاره صدای قران خوندنت رو شنیدم، صدای چوب خیزران رو شنیدم، یا صاحب الزمان(عج): در ناحیه ی مقدسه فرمود:السَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ ِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ سلام بر اون دندان با چوب نواخته شده.
سرت را وقت قرآن خواندنت در تشت کوبیدند
تو باید بعد از این قاری قرآن خودم باشی
حسین.........
# بابا ، بابا ، بابا – نور بَصَرم بابا
ای تاج سرم بابا – ای همسفرم بابا
آندم که من از ناقه افتادم و غش کردم (2)
بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی (2)
آندم که من از ناقه افتادم و غش کردم (2)
من بر سر نی بودم با تو همه جا بودم
کی از تو جدا بودم (2)
بابا ، بابا ، بابا – نور بَصَرم بابا
ای تاج سرم بابا – ای همسفرم بابا
آندم که مرا ظالم اظهار کنیزی کرد (2)
بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی (2)
آن دم که تو را ظالم اظهار کنیزی کرد (2)
در طشت طلا بودم مشغول دعا بودم (2)
کی از تو جدا بودم (2)
بابا ، بابا ، بابا – نور بَصَرم بابا
ای تاج سرم بابا – ای همسفرم بابا
🍃 🍃
💧دستور العمل سیر و سلوک از ایت الله بهجت
بسمه تعالی
کوچک و بزرگ باید بدانیم: راه یگانه برای سعادت دنیا و آخرت، بندگی خدای بزرگ است؛ و بندگی، در ترک معصیت است در اعتقادیات و عملیات.
آنچه را که دانستیم، عمل نماییم و آنچه را که ندانستیم، توقف و احتیاط نماییم تا معلوم شود،با این روش هرگز پشیمانی و خسارت، در ما راه نخواهد داشت؛ این عزم اگر در بنده، ثابت و راسخ باشد، خدای بزرگ، اولی به توفیق و یاری خواهد بود.
Narimani-Shab 11 Moharam1398-003.mp3
5.75M
می دونم به نوکرات علاقه داری
میرسی به دادشون توی نداری
سید رضا نریمانی
میدونم به نوکرات علاقه داری
میرسی به دادشون توی نداری
میدونم که نوکرات همه ی عمر
توی قبرم حتی تنها نمی ذاری
پر از هراسم خالی مونده کاسمون
می دونم دنیا گرفته همه ی حواسمو
ولی باز دوسم داری
منو روضه میاری
ولی باز گفتی بدوزه
مادرت لباسمو
برسون منو اقا به شبای کربلا
چه خوب نفس کشیدن تو هوای کربلا
آقام آقام حسین
نمکت رو خوردمو
شدم زمین گیر
خوب اشکام میشه سرازیر
همه افتخار من
اینه که دارم
در خونه ی امام حسین میشم پیر
هر چقدر که میگذره
نوکریم برای تو
میدونم عزیز میشم در محضر خدای تو
همه ی عزت من
این لیاقت منه
اینه که خدمت می کنم آقا تو روضه های تو
اگه کربلا بازه
عاشق غروب میشم
میدونم بدم ولی پای زیارت خوب میشم
من بدی کردم تو همش عنایت
منو راهم دادی باز به روضه ات
تو که میدونم دله من گیر چیه
واسه این حال خراب خوب زیارت
به فدای آه تو
تورو جون مادرت نگیر ازم نگاه تو
تو به این محبت
تو به این کرامتت
تورو کشتم نفهمیدم جایگاه تو
تویی آشنای تو
به فدای اون سر رو نیزه ها رهای تو
💔 #زمزمه_امام_حسین_ع
🖤#آقای_رسولی
هواتو کردم اسیر دردم
بزار بیام منم حرم دورت بگردم
هواتو کردم اسیر دردم
بزار بیام منم حرم دورت بگردم
حالم عجیبه دلم غریبه
فضای قلب من پر از شمیمه سیبه
دار و ندارم مال تو شال عزاتون مال من
تموم هستیم مال تو پیرهن ساتون مال من
کرببلا مال خوبا این روضه هاتون مال من
ارباب شکسته این بالم ارباب ز دوری می نالم
ارباب خرابه این حالم ارباب سالار زینب
💔ارباب سالار زینب ارباب سالار زینب
تا کی صبوری آخه چه جوری
خسته شدم دیگه از این فراق و دوری
تا کی صبوری آخه چه جوری
خسته شدم دیگه از این فراق و دوری
ای سر بریده موهام سفیده
با حسرت حرم ببین قدم خمیده
این جونم و بگیر ولی نوکریتو ازم نگیر
این جونم و بگیر ولی نوکریتو ازم نگیر
جوونیم و بگیر ولی عشقتو از دلم نگیر
اشک غمت رو یا حسین ز چشمای ترم نگیر
ارباب پای دلم لنگه ارباب دنیا هزار رنگه
ارباب دلم برات تنگه ارباب دلم برات تنگه
💔هدیه به خانم فاطمه معصومه سللم الله علیها (صلوات)🖤🥀🥀🥀🥀🥀🍃💐🍃💐
نوحه؛ السلام علی الحسین.mp3
1.33M
#امام_حسین علیهالسلام
#محرم
#نوحه
🔹السلام علی الحسین🔹
با نورت چشمم روشنا گرفت
از عشق تو جانم بها گرفت
زیر پرچمت، با اشک غمت
قلبم رنگ و بوی خدا گرفت
شورت شیرینتر از عسل
مدیونت هستم از ازل
دل میبندم بر عشقت تا بندگی کنم
جان میبازم در راهت تا زندگی کنم
«السلام علی الحسین، یا ثارالله»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گریان تو عالم شود کم است
مدیون الطاف تو عالم است
ای خون خدا، زنده دین ما
از اشک عزای محرم است
از ویرانی مرا بساز
خاکستر را طلا بساز
بر زخم دل جز داغ تو مرهمی مباد
ما را بر سر جز این بیرق پرچمی مباد
«السلام علی الحسین، یا ثارالله»
شاعر: #حسین_عباسپور
نغمهپرداز: #محمدرضا_رضایی
5d07a8c087e0522ec1c0816e_-6536441376109036485.mp3
12.28M
روضه و توسل به امام مجتبی سلام الله علیها اجرا شده شبِ پنجم ماهِ محرم به نفسِ حاج میثم مطیعی
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
عهد ما از روز اول با حسین و با حسن
ذکر ما تا روز آخر یا حسین و یا حسن
با محرم کربلایی شد دلِ ما شب به شب
روضه خواندیم از حسین، اما حسن اما حسن
*حسن جان .. مادرش میشنوه بلند ناله بزن ، میگن مادرش گریه کنِ حسن شو خیلی دوست داره ، حسن جان ...*
روضه خوانِ غربتش شب های خاموش بقیع
بی کس و تنها حسین ، بی کس و تنها حسن
بی قرار قصه هایِ کوچه و دیوار و در
رازدارِ غصه های مادرش زهرا ، حسن
*حُسینم میخوام باهات حرف بزنم :
غریبِ کوچه ها شدن با من ، با من
غریبِ کربلا شدن با تو ، با تو
دیدن مادرِ روی خاک با من ، با من
شهیدِ سر جدا شدن با تو ، با تو
تو نبودیُ دیدم روی خاکِ یه مادر ..
نیستمُ تو میبینی روی خاکِ یه خواهر
ای غریبِ مدینه .. ای غریبِ مدینه ..
غریبه در وطن شدن با من ، با من
شهیدِ بی کفن شدن با تو ، با تو
تو خونه دست و پا زدن با من ، با من
قتلگاه دست و پا زدن با تو ، با تو
من با خاطره های غمِ فاطمه مُردم
غریبونه به دستت پسرامُ سپردم
ای حسن جان .. حسن جان .. *
بی قرارِ قصه های کوچه و دیوار و در
رازدارِ غصه های مادرش زهرا ، حسن
میفرستد قاسم و عبداللَه ش را با حسین
تا بگیرد رنگِ حُسنِ کربلا هم با حسن
*مادرش عنایتی کرد ، امشب که قراره بریم گودیِ قتلگاه دلامونُ آماده کرد! چندتا حسن حسن بگو، مادرش دعات میکنه. مدینه بلند بلند براش گریه کنی..
حسن جان، حسن جان ..*
شاعر : محمدمهدی سیار
🕊﷽🕊
❇️#روضه_حضرت_قاسم_ع
✴️#دفتری_قاسم ع
❇️#کانال_روضه_دفتری
⭐️به رویِ انور صاحب الزمان مهدی منتَظر صلوات
⭐️به آن ذخیره حق هر چه مستمر صلوات
⭐️به یمن مقدم آن منتقم که در عالم
⭐️کند حکومت الله مستقر صلوات
🌸#السلام_علیک_یا_صاحب_الزمان
✨جهان به راه تو در انتظار مهدی جان
✨ستاده با قد خم اشکبار مهدی جان
✨ز دوری تو دل عالمی ز غم خون است
✨بیا،بیا که تویی غمگسار مهدی جان
✨دل رمیدهٔ ما میل کربلا دارد
✨قسم بحق تو ای شهریار مهدی جان
🌺#یاصاحبالزمانالغوثالامان
🌾( السلام علیک یابن رسول الله
السلام علیک یابن امیرالمومنین
السلام علیک یا مظلوم و ابن المظلوم
السلام علیک یا قاسم ابن الحسن و رحمة الله و برکاته)
🌾#یاقاسمابنالحسن 3
💥منم قاسم حسن را نور عینم
💥برادر زاده مولا حسینم
💥منم قاسم ز آل مصطفی یم
💥فروغ دیدگان مجتبی یم
⬅️دلارو روونه کنیم کربلا..ان شاالله قسمت و روزیمون بشه ،،به همین. زودی، دسته جمع کربلا عرض ادب کنیم..
بیایید با پای دل از راه دور بریم کربلا..
بریم کنار قبر شهدای کربلا..
.اول یه سلامی به مولامون ابی عبدالله بدیم..
السلام علیک یا اباعبدالله..
یا حسین 3
🥀مجلس و محفل به یاد قاسم الحسن، شهید 13سالهٔ کربلاست..
امروز برا غریبی و مظلومی قاسم ابن الحسن اشک بریزیم..امروز بریم یتیم نوازی..یتیم نوازا کجا نشستند..
امروز با اشک چشمت دل امام حسنو، مادرش زهرا رو شاد کن..
آی جوون دارای مجلس..
آی مریض دارا..
آی حاجت دارا..ناله دارا..آی گرفتارا..
مجلس مجلس میوهٔ دل امام حسن، جگرگوشهٔ امام حسینه..
⏺وقتی امام حسن تو بستر بیماری افتاد..داشت از دنیا میرفت..فرزندش قاسم سه سال بیشتر نداشت..
دستای قاسم رو گذاشت تو دستای امام حسین..
صدا زد حسینم داداش، من نیستم برا قاسمم پدری کنم..حسین جان تو عوض من برا قاسمم پدری کن..
10سال امام حسین ع دست نوازش سر یتیم امام حسن ع قاسم کشید..مبادا احساس یتیمی کنه..
(حالا یادگار برادر اومده اذن میدان بگیره)
با چه سختی اذن میدان گرفت بماند..
💠قاسم آمد میدان..جنگ نمایانی کرد..
لشگر دشمن حریف قاسم نمی شه..
آخه این پسر امام حسنه..
خون امیرالمومنین تو رگاشه..
🔆(اوج) یه وقت دیدن عمر سعد صدا زد:
این نوجوون رو می شناسم
باباش یادمه.. این پسر حسن ابن علیه.. اینو نمی شه حریف شد..
عمر چه کنیم؟
گفت: مگه نمی بینید زره نداره..
مگه نمی بینید کلاه نداره..
پس چه کار کنیم؟
نانجیب گفت بدنش رو سنگ بارون کنید..
♻️بگم و ناله بزنی..
بدن قاسمو سنگ باران کردن..
آی مردم جنازهٔ باباش امام حسنم تو مدینه تیرباران کردن..
حواس قاسم رو پرت کردن..
نامردی از پشت سر اومد ضربتی به فرق مبارکش زد..
دیدن قاسم روی زمین افتاد..
زمان زیادی نگذشت صدای نالهٔ غریبی قاسم بلند شد..
واعماه..
عمو به دادم برس..
عمو به فریادم برس..
⚜افتادم از پشت فرس
⚜عمو به فریادم برس
عمو سینه ام داره خُرد میشه..استخونای سینه ام داره میشکنه..
ابی عبدالله دوید سمت میدان..
(چه جور اومد میدان ابی عبدالله)
می گن تا امام حسین سوار مرکب شد اومد طرف میدان تا لشگر دید ابی عبدالله داره میاد همه فرار کردن..
🌀آخ...تنها بدنی که سر داشت و زیر سم اسب مونده بدن قاسم ابن الحسنه..
🍂یه لحظه نگاه کرد..دید قاسم در حال جان دادن، پای خودشو رو زمین میکشه...
🍁ای یادگار روی قشنگ برادرم
🍁جان کندنت به روی زمین نیست باورم
🍁پا بر زمین مکش که دلم ریش می شود
🍁پرپر مزن مثل کبوتر برابرم
🍁در استخوان خرد جناق تو دیده ام
🍁تصویر درب خانه و مسمار و مادرم
🍁یا قد کشیده ای تو به زیر سم ستور
🍁یا من خمیده جسم تو خیمه میبرم
◀️(اوج)راوی کربلا میگه..
گرد و غباری بلند شد، من دیگه حسین رو ندیدم..
همین که گرد و غبار فروکش کرد آخ اون چیزی که دیدم دلم رو سوزوند..
دلم برا قاسم نسوخت..
دلم برا عزیز زهرا حسین سوخت..
آخه دیدم غریبانه نشسته سر قاسمو بغل گرفته ناله میزد..
(عمو جون چقد سخته برام صدام بزنی اما نتونم برات کاری بکنم)
آی حاجت دارا..جوون دارا..ناله دارا...آی مریض دارا..
🔹یه وقت دیدن حسین بدن قاسم و بغل گرفت..سینهٔ قاسم روچسباند به سینه..
آخ بمیرم...بدنو آورد گذاشت داخل خیمهٔ دارالحرب..
(خیمه دارالحرب، خیمه ای بود که بدن شهدا رو نگهداذی میکردند)
نشست میان دو بدن..
گاهی صدا میزد میوهٔ دلم علی اکبرم..
گاهی صدا. میزد یادگار برادرم قاسمم..
🌾با شاخهٔ گل آیید
🌾از خیمه سرا بیرون
🌾آید به حرم قاسم
🌾با پیکر غرق خون
🌾آه و واویلا ای بنی هاشم
🌾کشته شد قاسم 2
🔲حالا هر کجا مجلس نشستی به سوز دل ابی عبدالله به نوجوانی و مظلومیّ قاسم ابن الحسن صدای ناله تو بلند کن سه مرتبه ناله بزن بگو..
⚡️#یا_حسین
⬇️صلوات حذف نشه لطفا⬇️
❇️هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)❇️
کانال روضه دفتری 👇👇
@roze_daftari
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
روضه و توسل به ابن الکریم حضرتِ عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم ماهِ محرم به نفسِ حاج حسین سازور
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈
السلام علیک یا عبدالله بن الحسن
نوبتِ عشق است عشقم با حسن
(سفرۀ گریه رو امام حسن برات پهن کرد ، اون وقت گریه میکنی برای حضرت زهرا مثل بارون .. بعضی ها حضرت و فکر میکنن فقط سفره ی نان و خرما ، نه ؛ سفره دار در همه ی ابعادِ ، سفره دار غیرت ، سفره دار بکا ، سفره دار مادی ، سفره دار معنوی ...)
نوبتِ عشق است ،عشقم باحسن
سفره را وا کرده این شب ها حسن
صبر او رزم است گرچه بی صداست
صلحِ او روحِ قیام کربلاست
ساختن با سوختن یک جوهر است
خونِ این دل مثلِ خون حنجر است
نامه داد و شاه را امداد کرد
دو شب ما را حسن ، آباد کرد
امشب اما تا مدینه راهی ام
آی مردم امشب عبدالهی ام
کیست عبدالله عشقِ پنج تن؟!
حضرت بابُ الحسین بابُ الحسن
یازده ساله ولی شیرِ نر است
این نواده مثلِ جدش حیدر است
*یازده سالشِ ، انقدر محو در ابی عبد اللهِ ، یه تیکه غیرت امام حسن علیه السلام منتقل شد به بچه های مظلومش ، اصلاً اروم و قرار نداشت بچه ، با حسین تربیت شده بود ، کنارِ حسین رشد کرده بود*
یازده ساله ولی شیرِ نر است
این نواده مثلِ جدش حیدر است
عابد شب زنده دار هر شب است
از محافظ هایِ عمه زینب است
نوجوانیِ ابالفضل است این
یا به بدر آمد امیرالمومنین
ظهر شد دلهای عالم در تب است
دست عبدالله دستِ زینب است
یارب عاشوراست یا که محشر است
یا حسن دستش به دستِ مادر است
دو نفر بالایِ تل با حال زار
بی کسی تشنه میانِ کارزار
دید از بالا که بلوا ساختند
با سر آقا را زمین انداختند
گرگ ها خونِ عمو را میخورند
نیزه ها دائم به یک جا میخورند
نیزه بر کتفِ عمو میخورد و بعد
زخم هایِ تو به تو میخورد و بعد
آیه میخوانند و سنگش میزنند
به دلش با خنده آتش میزنند
پیش خشکیِ لبانِ شاه دین
آب ها را شمر میریزد زمین
هر چه را دارند به یغما میبرند
دزدها پیراهنش را میبرند
روحِ قرآن زیر پا افتاده است
روی سینه شمر هم آماده است
دید عبدالله عمو را ، داد زد
زیر لب میگفت یا زهرا مدد
ای عمو تنها نمان بین سپاه
مجتبی دارد میاید قتله گاه
گرچه شمشیری ندارد نوکرت
دست دارد میدهم پای سرت
کاش زخم من مداوایت کند
تیر رویِ سینه ات جایم کند
شکر حق دارم فدایت میشوم
من بقیع کربلایت میشوم
*زینب بالایِ بلندی ، یه وقت دید نیزه ها بالا میره .. عمه ی ساداتِ دو دستش و روی سرش گذاشت .. فریاد زد : وا محمدا .. شیرِ خانوادۀ امام حسن از این فرصت استفاده کرد .. دوان دوان سمتِ مقتل .. عمه یه وقت دید وای ؛ عبدالله داره میره سمت گرگ های کربلا ...
دوان دوان خودشُ رسوند جلو عبدالله در آمد . گفت عمه : والله لَا أُفَارِقُ عَمِّي ... به خدا من از حسین جدا نمیشم ... دوان دوان اومد از همون بالا خودشُ انداخت رو بدنِ حسین ..*
آمد و انداخت خود را بر عمو
گفت من عبداللهم حرفی بگو
آمدم تا که سپر باشم تو را
بین آغوشت پسر باشم تو را
آمدم تا عاشقی را طی کنم
آمدم تا گرگ ها را هی کنم
قامتم را پیش تو در خون کشم
نیزه از پهلویِ تو بیرون کشم
تا ببوسم من لبت را دلبرم
از دهانت نیزه بیرون آورم
بود گرم عشق بازی با عمو
چشم او افتاد بر تیغِ عدو
تیغ دشمن استخوانش را شکست
باز گویا بازویِ زهرا شکست
حرمله یک تیغ از نزدیک زد
با سه شعبه حنجری باریک زد
خون دو چشمان عمویش را گرفت
یک نفر از پشت مویش گرفت
صورت نازش زِخون آکنده شد
چون کبوتر ها سر او کنده شد
روی سینه شد مزاحم جسم او
با نوکِ نیزه جدا شد از عمو
*افتاد رو بدنِ عمو ، شروع کرد با عمو حرف زدن .. عزیز دلم پاشو بریم خیمه عمه زخم هات و مرهم بزاره .. حسین به پشت افتاده .. عبدالله رو سینۀ عمو ..
چنان خودش و باز کرده نزاره یه تیر به عمو بخوره .. سرشُ برگردوند دید یه
نا نجیبی شمشیر بالا آورده ، گفت ای پسر زن زنا کار میخوای عموی منو بکشی ؟!
تیغ پایین آمد ، عبدالله دستش رو سپر قرار داد ، دست قطع شد ، به پوست آویزان شد .. صدا زد وا اماه ...
نانجیب داد زد این مزاحمُ از رو بدن بردارید .. سنان اومد .. أخنس اومد .. شمر آمد .. خولی آمد .. همه با نیزه آمدند .. امام حسن ببخشِ ..
وقتی نیزه بالارفت دیدند یه بدن رو نیزه ....
____
#حاج_حسین_سازور
#شب_پنجم_محرم
#روضه_حضرت_عبدالله_ابن_حسن
#ویژه_ایام_محرم
📋 دیگه واسه چی بمونم
✔️ #زمینه | #حاج_محمود_کریمی
✔️ #شب_پنجم_محرم_۱۳۹۷
✔️ #هیأت_رایة_العباس "ع"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیگه واسه چی بمونم
حالا که تو بی سپاهی
تو رگام میجوشه خونم
حالا که تو قتلگاهی
من عازم میدونم نمیتونم که بمونم
خودم و تو گودال به عمو جونم برسونم
ضربان قلب من یا حسن یا حسین
آسمونا هم میگن یا حسن یا حسین
عمو حسین ببین بریده نفسم
عمو حسین زنده بمون تا برسم
تو همه ی دنیامی همه ی آرزوهامی
تو دوای دردامی نفسامی بابامی
یتیم برادرت اومده یا حسین
فدایی آخرت اومده یا حسین
@majmaozakerine
چه کنم برای زخمات
حالا که سپر ندارم
بمیرم برای زخمات
کجا برم آب بیارم
محاسنت گل گونه، پر خاکه پره خونه
تن تو رو سرنیزه رو به قبله می کشونه
اومده به قتلگات فاطمه یاحسین
ناله می زنه برات فاطمه یاحسین
غریب مادر حسین، یا حسین
قاسم و اکبر و عباس کجایند، کجا؟؟؟
عشق، کی این همه را بردی و غارت کردی
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🎤🎤 سبک حاج محمود کریمی
@majmaozakerine
📋 دست من قطع شده
✔️ #شور | #حاج_محمود_کریمی
✔️ #شب_پنجم_محرم_۱۳۹۷
✔️ #هیأت_رایة_العباس "ع"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دست من قطع شده
ببین عمو بی دستم
این تنو این جانم
این سر و این دستم
ای عمو دست به شمشیر بلا دادم من
کمکم کن که ز قاسم عقب افتادم من
ادرک عبدالله یا اباعبدالله
تو حسین ابن علی
من علی اصغر تو
آمدم کشته شوم
پیش چشم تر تو
آمدم تا روی قلبت، هدف تیر شوم
مثل اکبر، سپر نیزه و شمشیر شوم
ادرک عبدالله یا اباعبدالله
دست من قطع شد و
آمدم سر بدهم
جان به زیر سم اسب
چون برادر بدهم
آمدم با تن بی دست تو را یار شوم
پیرو مکتب عباس علمدار شوم
ادرک عبدالله یا اباعبدالله
تن بی تاب مرا
ای عمو تاب بده
میدهم بهر تو خون
تو به من آب بده
تشنه ام لیک به فکر لب عطشان تو ام
پسر فاطمه میگریم و گریان تو ام
اباعبدالله حسین
🌺 #ڪـلام_مـولا🌺
🔰✨مردی نزد امیرالمومنین (ع) آمده و گفت:
🌸✨از هفتاد فرسنگ دور به اینجا آمده ام تا هفت سوال از شما بپرسم:
➊چه چیز از آسمان عظیم تر است؟
➋چه چیز از زمین پهناورتر است؟
➌چه چیز از کودک یتیم ناتوان تر است؟
➍چه چیز از آتش داغ تر است؟
➎چه چیز از زمهریر سردتر است؟
➏چه چیز از دریا بی نیازتر است؟
➐ چه چیز از سنگ سخت تر است؟
💠علے(ع )فرمود:
➊تهمت به ناحق از آسمان عظیم ترست.
➋حق از زمین وسیع تر است.
➌سخن چینی شخص تمام ازکودک یتیم ضعیف تر است.
➍آز و طمع از آتش داغ تر است.
➎حاجت بردن به نزد بخیل از زمهریر سردتر است.
➏بدن شخص با قناعت از دریا بی نیازتر است.
➐ قلب کافر از سنگ سخت تر است.
📚جامع الاخبار، فصل 5، فضائل امیرالمومنین (ع)
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
4_5801175321268979650.mp3
4.92M
دلم لک زده کربلا قسمتم کن...
#محمد_حسين_پويانفر
🍃👉