🔻 چند پیشنهاد برای ماه محرم (2)
🌀 برگزاری هیئتها در فضاهای باز و پارکها
🔹 اگر بحث فاصلهگذاری اجتماعی و محدودیت تجمعات در زیر سقف و... تا ماه محرم باقی بماند، چهکار باید کرد؟
🔹 میشود هیئتها را در فضاهای باز، برگزار کرد، پارکها را میشود تبدیل به تکیه کرد و به عزاداری پرداخت، هیئتها میتوانند از زیر سقف، بیرون بروند، هرچند عادت داشتند در محیط خودشان عزاداری کنند، ولی ممکن است لازم باشد یکمقدار از عشق خودشان بزنند؛ مثلاً اینکه در محیط مأنوس و مألوف همیشگی خود نباشند.
🔹 شاید اگر ما برویم در یک گوشهاش دور هم بنشینیم و گریه کنیم، یک قشنگی خاصی داشته باشد و هیئتیها به این شیوه خیلی اُنس گرفتهاند و خیلی هم تسکیندهنده است، ولی مهم این است که رونق هیئتها را کم نکنیم.
👤علیرضا پناهیان
🚩هیئت روضه العباس - 99.4.21
👈🏻صوت و متن کامل:
📎 Panahian.ir/post/6405
🕊أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🕊
#حضرت_مسلم
#شب_اول_محرم
ز درد غربت تو شهر، غرق آهم شد
نگاه گرمِ تو از دور در نگاهم شد
همین که نام تو بردم شکست دندانم
سلام دادم و تنها همین گناهم شد
چه زود مردم کوفه عمارتم دادند
بلند مرتبه قصری که قتلگاهم شد
وفای امت کوفی نماز مغرب بود
عشا نیامده این قوم سد راهم شد
فریب مردم پیمانشکن نباید خورد
میا که بیعت نامردمان سپاهم شد
تمام شهر مرا از امان خود راندند
به غیر خانهی طوعه که سر پناهم شد
چه سخت غربت شب را به روز آوردم
زلال صورت ماهت، هلال ماهم شد
به این امید که گودال، قسمتت نشود
به کوچهای ته گودال، حربگاهم شد
سرم قنارهی قصابخانهها را دید
گمان کنم که همین با تو وعدهگاهم شد
سخن ز کشتن و تمرین سر بریدن بود
و شاهد سخنی ناسزا الاهم شد
ز گوشوار و گلوبند حرفها دارند
و بیحیاتر از این خصمِ روسیاهم شد
از این اراذل و اوباش هر چه میآید
زمان هرزگی دشمن تباهم شد
قسم به چادر زینب میا به کوفه حسین!
که وقت غارت معجر دگر فراهم شد
ترا به فاطمه سوگند سیدی برگرد
که زخم سینهی زهرا بدون مرهم شد
محمود ژولیده
#حضرت_مسلم
#شب_اول_محرم
اینجا هزار حرمله در انتظار توست
آقا برای آمدنت کم شتاب کن
رحمی به روز من نه به روز رقیه کن
فکری به حال من نه به حال رباب کن
رحمی نمی کنند عزیزم به هیچ کس
حتی به تشنه ای که فقط شیر خواره است
در کوفه ای که وعده ی سوغات مردمش
تنها برای دخترکان گوشواره است
اینجا نیا که آخر سر چشم می زنند
این چشم ها به قامت آب آورت حسین
این دستها که دیده ام از کینه می برند
انگشت را به خاطر انگشترت حسین
برگرد جان من که نبینی ز بام ها
آتش کشیده اند سر و دست و شانه را
یا از فراز نیزه نبینی که می زنند
بر پیکر سه ساله ی تو تازیانه را
می ترسم از دمی که بیایند دختران
با گونه های زخمی و نیلوفری،میا
این شهر بی حیاست به جان سکینه ات
می ترسم از حرامی و بی معجری میا
حسن لطفی
#حضرت_مسلم
#شب_اول_محرم
هيچکس مثل من اينگونه گرفتار نشد
با شکوه امدم و بى کس و بى يار نشد
حال و روز من اواره تماشا دارد
تکيه گاهم بجز اين گوشه ديوار نشد
روزه دارم من و لب تشنه و سر گردانم
بين اين شهر کسى بانى افطار نشد
دست بر دست زنم دل نگرانم چه کنم
مثل من هيچ سفيرى خجل از يار نشد
گر زنى سينه سپر کرده برايم صد شکر
سينه اش سوخته از داغى مسمار نشد
اهل اين شهر همه سنگ زن و سر شکنند
ميهمانى سر سالم سوى دربار نشد
واى اگر که هدفى روى بلندى باشد
ديده اى نيست که با لخته خون تار نشد
به سر نيزه پريشان شده مويم اما
خواهرم در پى ام اواره بازار نشد
پيکر بى سرم از پا به سر دار زدند
اين بلا بر سر من امد و تکرار نشد
قاسم نعمتی
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
#حسن_لطفی
▶️
میدَرد داغِ تو هر لحظه گریبانِ مرا
کاش خاموش کُنی سینهی سوزانِ مرا
خنده کردند در این شهر همین که گفتم:
برسانید به او حالِ پریشانِ مرا
آتش از بام سرم ریخت که گیر اُفتادم
شعله سوزاند میانِ همه مژگانِ مرا
زجر اینجا به لبم زد که نگویم برگرد
ریخت در کاسهی آبی دو سه دندانِ مرا
مثل زینب دو پسر داشتم و حالا نَه
حیف نشنید کسی هِق هِقِ طفلانِ مرا
آه بر حنجرشان بوسه زدم وقتِ وداع
گریه کردیم ببین خیسیِ دامانِ مرا
تازه فهمیدهام آقا که جگر یعنی چه
من ندیدم تو بگو داغِ پسر یعنی چه
در هوایت دلِ نامهبَرِ من میچرخد
باز دنبالِ تو چشم ترِ من میچرخد
میرسی بر سرِ یک نیزه و میبینی که
میشود دست به دست و سرِ من میچرخد
یک نفر بُرده زره پیرهنم هست بگو
چقدر حرمله دور و برِ من میچرخد
داد انگشترم و در عوضاش تیر خرید
حال دستِ همه انگشترِ من میچرخد
میزنند بر دو سه تا میخ گره مویم را
رویِ قناره زِ بس حنجر من میچرخد
بند بر پا زده از پا بدنم میگردد
میخورَد هِی به زمین پیکرِ من میچرخد
وای با خواهرِ تو دخترِ تو همسرِ تو
بین بازارچهها دخترِ من میچرخد
داد از عاقبتِ پیرهنت در گودال
کاش میشد که نچرخد بدنت در گودال
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع ، #دودمه
#حسن_لطفی
▶️
جُز نمک بر جگرِ سوخته مرحم نکنم
به فدایِ سرِ تو
سَرِ من می شکنند و سرِ خود خم نکنم
به فدایِ سَرِ تو
⏹
بسمالله الرحمن الرحیم
#ورود_به_ماه_محرم
#مناجات_اول_مجلس
#ولی_الله_کلامی_زنجانی
▶️
هر که هست اهل ولا با ما بیاید کربلا
هر که میخواهد بلا با ما بیاید کربلا
هر که بیمار است و از هر در جوابش کرده اند
میدهد مولا شفا با ما بیاید کربلا
زادۀ ام البنین سرباز گیری میکند
گو به سرباز خدا با ما بیاید کربلا
دعوت از مولاست هر کس طالب مهمانی است
میزند هاتف صدا با ما بیاید کربلا
جامهٔ ماتم بپوش ای دل مُحَرّم آمده
گو به چاوش عزا با ما بیاید کربلا
بُعد منزل نیست عاشق را همین جا کربلاست
آمده اهل سما با ما بیاید کربلا
زشت و زیبا را در این بازار با هم میخرند
شاه باشد یا گدا با ما بیاید کربلا
کربلا هستند برخی، کربلایی نیستند
محرم قالو بلا با ما بیاید کربلا
از مدینه آمدم بیرون تمنّا کرده ام
شخص ختم الانبیا با ما بیاید کربلا
من نخواهم رفت زیر بار ظلم ظالمان
اهل غیرت، هر کجا با ما بیاید کربلا
اهل بحرین اهل مصر اهل یمن اهل عراق
اهل ایران هکذا با ما بیاید کربلا
جان من، ای اکبر من، دست قاسم را بگیر
گو عزیز مجتبی با ما بیاید کربلا
هشتم ذیحجه راه افتادم از امّ القرا
گفتم اهل کبریا با ما بیاید کربلا
با خدای کعبه عهد کربلایی بسته ام
تا خلیلش از منا با ما بیاید کربلا
در بقیع بودم شب هجران «کلامی» قول داد
مادرم خیرالنسا با ما بیاید کربلا
بسم الله الرحمن الرحيم
#ورود_کاروان_به_کربلا
#محمود_اسدی
▶️
چه صحنه ها که در این دشت خار می بینم
چه روی داده که دائم غبار می بینم
چه روی داده از آن لحظه ای که آمده ایم
تو را به غصه و ماتم دچار می بینم
از آن زمان که رسیدم دلم به شور افتاد
خداگواست چه در این دیار می بینم
بگو کجاست؟که اینجا دلم گرفته حسین
سه ساله را، ز چه رو بی قرار می بینم
هنوز دیر نگشته بیا و برگردیم
وگرنه، گِرد تنت نیزه دار می بینم
تمام دلهره ام این شده زمین نخوری
وگرنه روی تنت ده سوار می بینم
خداکند نشود جسم تو لگد کوبی
چو زخمهای تو، غم بیشمار می بینم
اگر برند مرا بین کوچه و بازار
سر تو را وسط رهگذار می بینم
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#محمد_بياباني
▶️
بر سینۀ خود میفشارم زانوی غم را
وقتی که بی تو باز می بینم محرم را
صاحب عزا با دست های خویش کوبیدی
بر روی دیوار کدامین خانه پرچم را
ای آسمان چشمۀ جوشان اشک خون
پربارتر کن بارش این اشک نم نم را
هرشب میان کوچه ها بر سینه خواهی زد
وقتی که می خوانند شور و نوحه و دم را
بر رشتۀ پرچم دخیل گریه می بندم
آقا مگیر از دست ما این حبل محکم را
با اذن زهرا اذن مولا اذن پیغمبر
با اذن تو پوشیده ام این رخت ماتم را
دلشوره دارم اربعینم را همین اول
امضا کن آقاجان برات کربلایم را
روضه شب دوم محرم ورود کاروان به کربلا
🔲🔲🔲🔲🔲🔲🔲🔲🔲🔲🔲
سید مهدی میرداماد
🔲🔲🔲🔲🔲🔲🔲🔲🔲🔲🔲
اینجا که آمدیم غم و غصه پا گرفت
دلشوره ای عجیب وجود مرا گرفت
تا عقیله بنی هاشم پا شو گذاشت تو کرببلا میگن همه ی غم های عالم رو دل زینب جمع شد، الان بعد از هزار چهارصد سال هر کی میره کربلا همینجوره، نجف میری اینجوری نیست، سامرا و کاظمین میری اینجوری نیست، تا میرسی کربلا دلت پر غمه، دلشوره میاد سراغت، اول حرفی که می زنی اینه: امان از دل زینب...
اینجا که آمدیم غم و غصه پا گرفت
دلشوره ای عجیب وجود مرا گرفت
حس غم جدایی این دشت لاله خیز
بال و پرم جدا و دلم را جدا گرفت
فالی زدم به مصحف پیشانی ات حسین
آیات غربت تو دلم را فرا گرفت
من پنجاه چند سال با تو بزرگ شدم، هیشکی مثل من تو رو نمی شناسه حسین، من هم برات خواهری کردم، هم برات مادری کردم، من از چهار سالگی همه کاری برا تو کردم، عین پروانه دورت گشتم، حسین من با تو بزرگ شدم، حسین جان نگاه تو صورتت می کنم می فهمم چه خبره، مدینه داشتیم می اومدیم، یه جوری با مادرم وداع کردی فهمیدم سفر آخره، یه جوری به بچه هات داری نگاه می کنی، یه جوری به قد بالای اکبرت داری نگاه می کنی، دارم می ترسم از این سرزمین....
تنها دلیل بودن من سایه سرم
زینب فقط به عشق برادر بقا گرفت
حتی مدینه این همه زجرم نداده بود
یک نیم روز جان مرا کربلا گرفت
وای از دل رباب که بیند به جای آب
تیر سه پر به حنجر شش ماهه جاگرفت
تا وقت هست حلقه ی انگشتری درآر
از ترس ساربان دل زینب عزا گرفت
ابی عبدالله تو راه دست رو سر دختر مسلم کشید، کربلا هم تکرار شد روز عاشور می خواست بره، سکینه نشست بغل باباش، ابی عبدالله دست کشید روی سرش، وقتی پدر دست می کشه رو سر، اگه پدر انگشتر داشته باشه، دختر حس میکنه بابا انگشتر داره، وقتی دست رو سرش کشید انگشتر داشت، اما وقتی رفت تو گودال بهش گفتن: این بابات حسینه، نگاه کرد دید سر بردن، پیراهن بردن، انگشت با انگشتر بردن، حسین....