هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
#امام_رضا #شهادت_امام_رضا_۲۳ذیقعده
#مجنون کرمانشاهی
وسط هجره دعااز لب باران میریخت
زهره کین برجگرشاه خراسان میريخت
هر چه درد است به جان تونشسته است رضا
اینچنین دست اجل برسره دامان میريخت
زهرکین ازدهنت برهمه جا می پاشید
غصه بر دوش تواززلف پريشان میريخت
زهر،هرلحظه به روی جگرت گل میكاشت
از نگاه تو وازچشم توباران میريخت
ازلب وازدهنت خون هلاهل آمد
از ضريح چهره ات آيۀ احسان میريخت
نقش بر روی زمین است تنت درهجره
برتن برگ گلت وای چه طوفان میريخت
جزاباصلت کسی نیست بدادت برسد
غم وغصه به سره حضرت جانان میريخت
آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
❣﷽❣
🖤#روضه_امام_جواد_ع🖤
⚫️#آقای_خمسه ⚫️
دمِ تو گرم نبُوَد آدمی نمی ماند
نه آدمی که مَلک هم دمی نمی ماند
نیازِ هر دو عالم به یک اشارۀ توست
*این یعنی چی ؟ یعنی کربلا دست توِ ... یعنی بازیم نده ... دلت میاد منو سر بدونی؟؟ آدم که رفیقشُ اینقد سر نمی دوانه ... من که به تو بد نکردم ... حسین*
نیازِ هر دو عالم به یک اشارۀ توست
اگر تو ناز کنی عالمی نمی ماند ...
*هی دارم این در و اون در می زنم قبلِ محرم یه کربلا ... هی دارم به این ور اون ور متوسل میشم،اون اهلِ منبر میگفت علی بن موسی الرضا علیه سلام به آقازاده اش امر کرد پسرم به دِینی که من گردنت دارم کسی رو نزار از درِ خونت بره ...
یا جواد الائمه،من کربلا میخوام ... دیگه خسته شدم،تکراری شده خواستم ... من هوایِ بین الحرمینُ میخوام ... من دلم تنگ شده عقب عقب از بالا سر بیام ... دیدی،دستتُ میزاری رو سینه ات هی مگی السَلامُ علیکَ یا ابا عَبدِالله ... حسین ...*
به گریۀ شبِ هجران کشیدگان سوگند
اگر دمی تو بِخندی غمی نمی ماند
*گفت حاج عباس کِشوانیه،تو عراق کلید دارِ حرمِ عباسِ،گفت با یه سیدِ بزرگوار نشسته بودیم کنارِ ضریح،یه عرب پا برهنه درب و داغون خیلی بهم ریخته معلومه از این چادرنشیناست ، بیابونا ، عشایر " راس اومد تو حرم،اومد کنارِ ضریح نشست شروع کرد به حرف زدن ..
اومدم بگم،برو یه حمامی بعد بیا زیارت،یهو دیدم پاهاشو آورد چسبوند به ضریح ... حرف میزد این سید بزرگوار هم همینطور نگاش میکرد گفت دیدم اومد عقب بلند شد یه تشکر هم کرد و رفت" دویدیم صداش زدم چکار کردی؟ اول حرف زدی بعد پاتو چسبوندی رو ضریح از کی تشکر کردی ؟...
گفت بابا چند وقتی بود پاهام زخم شده بود،هرکاری کردم خوب نشد اومدم حرم به عباس گفتم،گفت بیار پاهاتو بالا ... پاهامو دست کشید مرحم گذاشت ... خوب شد ... پاشدم مگه عباس و نمی بینید شما ؟... گفت زدیم تو سرمون واویلا ...
آقا یه عرب پیرِ عشایرِ راه دلت نیومد زخم هایِ پاشو ببینی،مرحم گذاشتی روش ... تو که مرحم داشتی،پاهایِ پر آبله،هرچی زینب مرحم گذاشت خوب نشد ... آخ بمیرم اینقده خار تو پاهاش رفت ...*
هزار بار شهادت دهد قبیلۀ طی
دیگه برم تو روضه دیگه مدح نمیخونم ... امروز کار کارِ زن هاست برن کاظمین ... برن وسطِ حیاط حرم ضَجه بزنن ... به زن هایِ بغداد بگن یه جوون داره بال بال میزنه نمی خندن ... یه جوون داره جون،میده کسی کف نمیزنه ... بده یکی گریه کنه،صدا گریه شو با رقصیدن پنهان کنند ... ای وای مادرم برات بمیره ...
برخیز ای جوان سرِ خود بر زمین نکش
تو زخم خورده ای پَر خود را زمین نکش
*سیدا برن بیرون من روضه میخوام بگم ...*
ای مادر ی تر از همه کم دستُ پا بزن
*من دستُ پا زدنِ بغدادُ میگم ... من دستُ پا زدنِ کربلا رو نگفتم ... یه زن بیاد بینِ مردا به برادرش التماس کنه ... کم دست و پا بزن ... الله اکبر ... آقاجان من معذرت میخوام ، من هر وقت برا بچه هایِ زهرا گریه میکنم دلم باز میشه ... هی فک میکنم تو حرمم ... من برات روضه میخونم انگار حرمتم ...*
ای مادری تر از همه کم دستُ پا بزن
پهلو شبیهِ مادرِ خود بر زمین نکش
اسبابِ رقص و شادیِ زنها شدی چرا
صورت به پیشِ همسر خود بر زمین نکش
*بزار روضه بگم،کنیزه ته دلش هنوز یه خرده رحم هست،اونا می زدن و می رقصیدن. دید صدا نفسایِ آقا خس خس افتاده،گفت من فردا جوابِ مادرشُ چی بدم؟ دوید یه ظرف آب آورد،گفت الان دلِ زهرا رو شاد میکنم ... دمِ در اُم فضل رسید گفت کجا داری؟ گفت آب میبرم براش،بد خندید ... گفت بده خودم براش میبرم ... اومد داخل حجره ... دید دوردونۀ امام رضا رو زمین افتاده،پا رو زمین می کشه یه گه گدار میگه جیگرم،یه گه گدار میگه ای وای حسین ...
اما هر کی دیگه بود بابا بی رحم ترین آدم خب آب نمیخوای بدی،چرا این کارا رو میکنی ... ظرفِ آبُ گرفت جلوش ریخت رو زمین گفت تشنته؟ ... نمیزارم یه قطره اش به لبت بخوره ... آقا شما آبُ دیدی،یه جا دیگه هم یه امام صدا نفس هاش خس خس افتاد ...
هلال دلش سوخت،سپرشُ آب کرد دیر رسید یه خرده دیر رسید ... دید شمر داره بیرون میاد ... سر تا پاهاش خونی ... گفت دیر اومدی هلال ... الان آبش دادم*
حسین ..
❤️هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)❤️
@majmaozakerine┈••
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
📃 #وای_از_آن_لحظه_ای_که
🎙 #شور
⬛️ "
🕌 هیئت ماتمکده حضرت زینب "سلام الله"
وای ازآن لحظه ای که زینب بود
سَرمن رابِبُربه جای حسین
آنقدرخواهرش کتک خورد
سَرانگشت وعبای حسین
حسین...
ته گودال نگاهت به حرم دوخته بود
پیش چشم توکسی قصدجسارت کرده
باخداوندمناجات توراقطع نمود
چکمه ی شمربه لبهات اصابت کرده
حسین....
ته گودال به پیراهن تورحم نشد
هرکسی هرچقدردلش خواسته غارت کرده
آقاجان ماروخونی واردحرم امام حسین کن
چشمش ازتشنگی سیاهی رفت
مادرش رافقط صدامیزد
آتشی زدبه قلب زهراآن
پیرمردی که باعصا میزد
گرگ ها تکه تکه اش کردن
تاکه ازاسب برزمین افتاد
گریه کن ،لطمه زدشنیدارباب
نیزه ای خوردوباجبین افتاد
آه ازآن دم که خواهرش آمد
دیدقاتل گرفته مویش را
ناله زد،دورشوکه جان دارد
شمر،خنجر،خداگلویش را
@majmaozakerine📁
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
📝 #غریب_آقا
🖊 #شور
🖊 #
🖊 #
غریب آقا
تو رو کشتن چجوری کشتن نگران کشتن حسینو
غریب آقا
تورو کشتنت یه عده نانجیب آقا
بمیرم برات که موندی بی حبیب آقا
توی قتلگاه پیچیدش عطر سیب آقا
با پا میزد
یه حرومی ضربه هاشو از قفا میزد
مادرش یه گوشه ای تو رو صدا میزد
تو جواب یه پیرمردی با عصا میزد
جفا کردن
با لبای تشنه راس تو جدا کردن
همه عقده ها شونو سر تو وا کردن
تیرو نیزه هارو تو تن تو جا کردن
سرو بردن
بمیرم که یادگار مادرو بردن
نانجیبا پیرهن و انگشترو بردن
روی نی سر علی اصغرو بردن
جنایت شد
توی خیمه های عمه ها قیامت شد
به مخدرات و اهل بیت جسارت شد
قسمت زنا و بچه ها اسارت شد
کتک خوردن
هر جایی که اسمتو به زیر لب بردن
رو بروی نیزه تو عمه ها بردن
زن و بچه تو رو غریب گیر آوردن
@majmaozakerine🔗
📝 #زیر_دست_و_پا_نمیرسه_به_مادرت_صدات
🖊 #شور_لطمه_زنی
🖊
🖊 السلام"
اجساد المقطعات
زیر دست و پا نمیرسه به مادرت صدات
ارواح المختلسات
شمشیرش رو پاک میکرد با گوشه هایی از عباش
اجسام العاریات
خیره سمت خیمه ها مونده هنوز هم چشات
چرا بی غسل و کفن رو خاکی
چرا نیست تو دست تو انگشتر
پاشو خیمه ها داره میسوزه
چرا خوابیدی رو خاکا بی سر
سر درهم تو چرا درهمی
داره روضه تنت آقا عجب عالمی
زیر دست و پا زدی دست و پا
نفست گرفته شد با نیزه های بی هوا
یا مظلوم یا عطشان
نسوت البارزات
افتاده آتیش به جون خیمه ها و بچه هات
جیوب المضرجات
با لگد میزد توی پهلوی مخدرات
دماء السائلات
جون عاشقا فدای خون خشک رو لبات
خسته و تشنه لبو و بی حالی
داره از تنت آقا خون میره
روی پیکر عزیز زهرا
پره جای نیزه و شمشیره
اما راضی نمیشن نامردا
پیرمردا میزدن رو زخم پیکرت عصا
جلو چشمای نیمه جون تو
حمله میکنن یه عده بی حیا به خیمه ها
@majmaozakerine
ذبیح العطشانی
افتاده رو خاک صحرا مصحف قرآنی
قتیل العریانی
مادرت رسیده اما بی سر و سامانی
خسته و بی جانی
اما باز به فکر بذل و بخشش و احسانی
نگران خیمه ها هستیو
زخمی تشنه لب گودالی
مادرت رسیده پیشت اما
رو زمین افتادیو بی حالی
دخترت تو خیمه ها ترسیده
اخه تو دست دشمنات تازیانه رو دیده
تو غریب و بی کس و مظلومی
تو کنار نهر آب از آب هم محرومی
ای جانم حسین ای جانم
@majmaozakerine
او میدویدو من میدویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل
او مینشستو من مینشستم
او روی سینه من در مقابل
او میکشیدو من میکشیدم
او از کمر تیغ من آه باطل
او میبریدو من میبریدم
او از حسین سر من غیر از او دل
از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین
دست و پا میزد حسین زینب صدا میزد حسین
از جنان تا قتلگه زهرا صدا میزد حسین
از جنان تا قتلگه حیدر صدا میزد حسین
نه سید الشهدا بر جدار طاقت داشت
نه ذو الجناح دگر تاب استقامت داشت
کشید پا ز رکاب آن خلاصه ایجاد
به رنگ پرتو خورشید بر زمین افتاد
هوا زجور مخالف چو نیلگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
حسین وای وای وای وای
@majmaozakerine
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
📝 #هزار_بار_تنت_جا_به_جا_شد_و_دیدم
🖊 #شور
🖊 #روز_عاشورا_محرم_الحرام_۱۴۴۲
🖊 #هیات_روضة_العباس "علیه السلام"
هزار بار تنت جابه جا شد و دیدم
سرت جداشدو رختت جدا شدو دیدم
لبت که تشنه شدو خشک شد بهم چسبید
بزور نیزه دهان تو وا شدو دیدم
گره ی معجر مرا شل کن
همین که پیرهنت نخ نما شد و دیدم
سر تو نیزه و شمشیر ها گره خوردن
شلوغ بودو صدا در صدا شدو دیدم
🔗
@majmaozakerine
دور گودال ازدحامی شد
معرکه غرق در حرامی شد
تکیه داده به نیزه ای آقا
خاطرش محو خیمه ها می شد
لشکر کوفه دوره اش کردند
سنگ و تیر زدند تا می شد
آنقدر نیزه خورد بر جسمش
نیزه بر روی نیزه جا می شد
زخمی و ناتوان به خاک افتاد
داشت روح از تنش جدا می شد
تا می آمد دوباره برخیزد
استخوان شکسته تا میشد
لشکر ان دم که بر سرش می ریخت
همه آفاق نینوا می شد
پیکرش را که پشت و رو کردند
زخم ها تازه خوب وا می شد
لگد شمر با غرور و غضب
بر سر و صورتش رها می شد
شمر وقتی که روی سینه نشست
کربلا تازه کربلا می شد
سینه سنگین و حنجر پر خون
نفسش سخت و با صدا می شد
از گلو خنجرش نشد ببرد
ولی افسوس از قفا می شد
کاش می شد که زینبش نرسد
یا که از روی سینه پا می شد
کاش زینب به خیمه بر میگشت
عرش مبحوط این عزا می شد
آه ناموس حق در آن غوغا
بین صد چشم بی حیا می شد
ناله مادرش شنیده که شد
راز گودال برملا می شد
@majmaozakerine🔗