eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
48.2هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
3.8هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
1. از روز اول.mp3
زمان: حجم: 2.77M
🎤 از روز اول ما پیمان بستیم پای این پرچم تا آخر هستیم چه خیری سرِ این سفره فراهم شد حسینیه شفا خانه ی عالم شد شعور از قِبَلِ شورِ محرم شد خیمه علَم شد خیمه علَم شد مگر از ، درِ خانه ی تو بهتر داریم ؟ که دمی ، ز تو و علَمت دست برداریم ؟ با مدد از یاحیدر کرار یکصد و ده بار حیدر کرار @majmaozakerine
#‍ روضه ابوالفضل العباس ع💚🌴 خدا یا شرح غم خواندن چه سخت است زداغ لاله پژمردن چه سخت است نمی دانی که با دست بریده ز پشت اسب افتادن چه سخت است اگر تیری درون چشم باشد نمی دانی زمین خوردن چه سخت است (آقا جان ) شنیدم دستهایت را بریدند شنیدم چشم نازت را دریدند چون طفلان این سخن ها رو شنیدند همه از هم خجالت می کشیدند وای بمبرم برات آقا جا امد دم خیمه خیمه طفلان دید بچه ها روی شکمشون رو روی زمین مرطوب نهادند تا از تشنگی شان کاسته شود غیرتش به جوش آمد صدا زد:سیدی ، مولای من ، سینه ام تنگ شده اجازه بده برم میدان امام حسین فرمود: می خواهی بروی برو ، اما اول برای بچه هایم قدری آب بیار خودش را به طرف شریعه فرات رسانید مقداری اب به کف دست گرفت اما یاد لب تشنه برادر ، یاد تشنگی بچه های برادر افتاد اب را روی اب ریخت به سوی خیمه ها حرکت کرد اما دشمنان دستهای نازنینش را جدا کردند اما هنوز امید داره هنوز اب داره وای بمیرم امان از اون لحظه ای که تیر به مشکش زدند وقتی تیر به مشک اباالفضل اصابت کرد همه اب روی زمین ریخت امیدش نا امید شد الهی امیدت نا امید نباشه عزیز دلم یک عمود اهن هم به فرق نازنینش زدند از روی اسب به زمین افتاد صدا زد : برادر برادرت را در یاب اه امان از اون لحظه ای که امام حسین امد علقمه دید دستهای علمدارش بریده تمام بدن قطعه قطعه صدا زد برادرم کمرم شکست الهی هیچ کسی داغ برادر نبینه الهی غم برادر نبینی عزیز دلم دلم خون دلم خون ایهاولناس گرفته علقمه بوی گل یاس ولی قدر چمن را بلبل افسردا می داند غم مرگ برادر را برادر مرده می داند ز کوشش های عباس و سکینه گشته ام معلوم که اب را لعل لب خشکیده می داند 😭😭😭😭😭😭😭😭😭 اجرای سبک:🎤 بانوای مداح اهل بیت ع استاد کربلایی محمد دیدبان 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 😭😭😭😭😭😭😭 التماس دعا آقاست گدای او فقیرش مشمار
@Maddahionlin1_1202722648.mp3
زمان: حجم: 3.07M
(ع) 🌴دل محزونه داره میخونه 🌴به یاد مادر چشام بارونه 🎤 به یادِ مادر،چشام بارونه داغ عجیبی رو قلبم نشسته راه گلومو یه بغضِ که بسته شهر مدینه دلـم رو شکسته خودم دیدم تو کوچه راه مادرم رو سد کرد خودم دیدم زخم ‌زبون حال و روزش رو بد کرد خودم دیدم چادر مــادر منو لگد کــرد وای حسن وای حسن وای حسن حسن جان با قلبی خــون ، نــدارم سامــون تا دیدم سوختی ، شدم نیمه جوون خوب شد که زینب تو کوچه نبوده حالا کـه می بینه چهره ت کبوده می پرسه مادر گناهت چی بوده!؟ مادر من تو با صورت خوردی زمین واویلا مادر من تو کوچه پیر شـدم ببین واویلا مادر من چه زود شدی خونه نشین واویلا @majmaozakerine
6.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میـــدونی‌اون‌بسیجی‌که‌کتــــکش‌زدی‌چی‌کار‌کــــرد‌که‌تونکردی👀❗️ +تونکـــردی +ونکردی.. +وبازهم‌نکردی...!
برای پاره پاره کردن ایران جنگ روسری راه انداخته اند .... غافل از اینکه ما برای حفظ ایران سر می دهیم ... امروز قرارگاه حسین بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند...
"چادری هستم و محجبه ام دختری از تبار عاشورا مادرم شد کنیز فاطمه و پدرم شد غلام شیرخدا 🔸🔹🔸 با اجازه ز مادر سادات در حسینیه خادمه شده ام با توکل به حضرت زینب (س) رهرو راه فاطمه (س) شده ام 🔹🔸🔹 چادرم بوی عشق میدهد و میوزد عطر گل ز روسری ام ولی هرگز ندیده نامحرم عشوه ی نابجا و دلبری ام 🔸🔹🔸 دل نبرده ز من مُد امروز دلخوشم بر حجاب دیروزم در مصاف نگاه آلوده شکرلله همیشه پیروزم 🔹🔸🔹 من در این شهر پر ز رنگ و لعاب بانویی با وقار و محجوبم خودنمایی نمیکنم وقتی نزد پروردگار محبوبم 🔸🔹🔸 آمده در وصیت شهدا خواهرم ؛ خون من هدر نرود روی مین پیکرم ز هم پاشید تا که چادر ز روی سر نرود کرده ام حفظ با حجاب خود حرمت رنگ سرخ خون شهید از سیاهیِ چادرم گشته رنگ رخسار من زلال و سپید  🔸🔹🔸 در هیاهوی بی حجابی ها چادرم را رها نخواهم کرد ایهاالناس ؛ تا نفس دارم ❤ سنگرم را رها نخواهم کرد ❤" هرروز روز عفاف و است
وقتی که دورم از تو درمونم فقط اشکه بی تو زیارتنامه‌ی من خط به خط اشکه میشه یه شب خوابم بیای؟ ای خوش ترین رویام من فکر حاجت نیستم، از تو تو رو می‌خوام هر شب با پای دل، تا مشهد اومدم هر جای عالمم، دلتنگ مشهدم «دلتنگ مشهدم» (دلم خیلی برات تنگ شده ، یا امام رضا ، تو مدینه ی منی ، تو کربلای منی، تو نجفِ منی، من امسال که از همه جا مونده شدم بیشتر دلم تنگ شده ... یا مولا یا رضا ....) اینجا شهیدایِ زیادی اومدن رفتن رزق شهادت رو تو دادی، اومدن رفتن از این حرم رزق شهادت ساده می‌گیرن اون‌ها که می‌میرن برات؛ هرگز نمی‌میرن هر شب این خونه رو، با گریه در زدم هر جایِ عالمم، دلتنگِ مشهدم «دلتنگ مشهدم» میشه نگاهم خیره به چشمای تو باشه؟ وقتی که جون میدم سرم رو پای تو باشه می‌ترسم اون لحظه، تو هم باشی کنارم کاش شبِ اول قبرم میای؟ به خودم وعده دادم... خودت فرمودی یا امام رضا؛ ( مَن زارَنی عَلی بُعدِ داری ...هر کس با این دوری راه بیاد زیارتِ من ... اَتیتُه فی ثَلاثهِ مَواطِن ....من امام رضا سه جا بهش سر می زنم ...اِذا تَتایِرَه کُتُب یَمینَاو شِمالا ...اون موقعی که نامه ی اعمال و دست راست و چپ من میدن.... وَ عِندَالصراط وَ عِندَ المیزان ...من منتظرتم ... میگن مرحوم آقا شیخ مرتضی حائری همش می رفت مشهد، می اومد ترمینال به این اتوبوس‌ها می گفت ؛ اگه جا نیست کفِ اتوبوس میشینم ، من می خوام برم مشهد ، من اینجور شنیدم ، بعد از وفاتش در عالم رویا به یکی از شاگردانش گفت : امام رضا وفا کرد ، هر چی من رفتم مشهد ، با همون تعداد اومد زیارتم ... میشه نگاهم خیره به چشمایِ تو باشه ؟ وقتی که جون میدم سرم رو پایِ تو باشه می ترسم اون لحظه تو هم باشی کنارم کاش وقتی که جون میدم خودت بالاسر من باش بارون میشه برات، اشکای بی حدم هر جای عالمم، دلتنگ مشهدم «دلتنگ مشهدم» خوب یه بندم روضه بخونم .... سر رویِ خاک حجره میذاری تک و تنها هی زیر لب میگی کجایی مادرم زهرا ؟ رضا جانم ...بمیرم برات .. آقای ما رفت دارُالعماره ..اون میوه ی مسموم رو تعارف کرد ...اون مامون ملعون ...آقایِ ما امتناع کرد ...اجبار کرد گفت مجبوری بخوری...در روایت هست دو سه دانه انگور بود یا انار بود ...دو سه دانه تناول کرد ..سریع بلند شد ....مامون ملعون صدا زد ...اِلی اَین ؟ کجا میری ؟ فرمود: اِلی حَیثُ وَجَهتنی ...به همون جایی که من و فرستادی .... عجب سَمّی به امام رضای ما دادن...از دارالاماره تا منزل راهی نبود ...مرحوم شیخ صدوق در عیون الاخبار رضا روایت کرده : این راه کوتاه رو امام رضای ما پنجاه‌ با نشست و بلند شد .... مثل مار گزیده ها به خودش می پیچید ... آخ بمیرم برات ....هی صدا می زد جگرم... آی قربون شما برم که گریه می کنید ولی حسین حسین میگید ...دستور امام رضاست به ریان بن شبیب، یابنَ شَبیب اِن کُنتُ باکیا لِشیِ فَابکِ لِلحُسَین ....اگه خواستی گریه کنی برا حسین گریه کن ... آخ بمیرم ...وارد منزل شد اباصَلت درها رو ببند من داخل حجره میشم ...کسی رو راه نده .. اباصلت میگه همه ی درها رو بستم ... یه وقت دیدم یه ماه پاره ای وارد منزل شد ... ای آقا ! ای جوان نورانی! من همه ی درها رو بسته بودم ، شما چطور وارد شدید؟ یه نگاهی کرد ، ای اباصلت ! خدایی که من رو از مدینه به طوس آورد از در بسته رد میکنه .... وارد حجره شد جوادالائمه..... سر بابا رو بلند کرد ، به دامن گذاشت ، دلش راضی نشد ....وَقَبَّلَ ما بینَ عَینَین... بین دو دیدگان پدر رو بوسه زد ، دلش راضی نشد ...وَ دمَّه اِلی صَدرِه...آی بابای غریبش رو به سینه چسبانید ... عَلی وَ صلَّ الله عَلی الباکینَ عَلیَ الحُسین .... دلها بسوزه ...اما کربلا کار برعکس شد ... پدر پیری آمد ..سر جوانش رو بلند کرد ... آخه قاعده اینه ، پسر باید بیاد بالای سر پدر مثل جوادالائمه... اما کربلا اینطور نبود ..امام حسین آمد بالای سر علی اکبر ...سر علی رو بلند کرد به دامن گذاشت .... فَجَعلَ یَبسَهُ الترابَ اَن وَجِهه.... خاک رو از صورت جوانش پاک کرد ... آی نگاه کرد فرقِ پسر مثل باباش امیرالمومنین شکافته... دلش راضی نشد .. وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلی خَدِّه.....صورت به صورت علی گذاشت....بعد صدا زد؛ علی !عَلَی الدُنیا بَعدکَ العَفا...دلش راضی نشد.. رو کرد سمت لشکر دشمن یابنَ سعد ....قَطَعَ اللهُ رَحِمَک کَما قَطَعَ رَحِمی ...نفرین کرد خدا رَحِم تو رو قطع کنه .... راوی میگه دیدم یه وقت برکشت سمت خیمه ها وَ اَقبَل عَلی فِتیانِه ...یه نگاهی به جونای بنی هاشم کرد ، صدا زد؛ یا فِتیَه بنی هاشم اِحمَلوا اَخاکُم.... جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر در خیمه رسانید سید بنِ طاووس نوشته راوی لشکر دشمن میگه ؛ یه وقت دیدم ..یه زنی از خیمه ها بیرون آمد ... *فَجاءت زَینب وَ هی تُنادی یا اُخَیاه یابنَ اُخَیاه*.. میگه زینب صدا میزد ؛ وای برادرم وای پسر برادرم... ۱