eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
39.9هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
366 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺 مدیریت وتبلیغات👇تبلیغ پزشکی نداریم @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
عصمت الله مُعَظَم، جانِ جانان زینب است حافظ آیه به آیه خطِ قرآن زینب است زن نگو مرد آفرین حبلُ المتین یعثوب دین نایب مولای عالم شاهِ مردان زینب است در دهانش ذولفقارِ حیدری آماده است صاحبِ فن بیان و تیغ بران زینب است درس‌ها آموخته از مادرش در پشت در بعدِ زهرا مطمعناً خیر نصفان زینب است کربلا را زنده کرده با نفس‌های خودش پس بگو در هر شرایط مردِ میدان زینب است حیرت و همت همیّت در وجودش آشکار در خطرها در جدل‌ها شیرِ غرّان زینب است ◾️◾️◾️◾️◾️◾️
قیام میکنم... قیام می کنم برسم شام کار را تمام می کنم♬♫♪ به شاه نجف سلام می کنم آب و به چشم عدو حرام می کنم♬♫♪ من زینبم عقیده ی من آزادگی من اسوه ی مقاومت و ایستادگی♬♫♪ شمشیر اگر به هر بجنگم به سادگی با ذوالفقار نسبت من خانوادگی♬♫♪ عقیله منم عقیله منم به عالم سیده ی جلیله منم به صوت علی تکلم کنم که الان حیدر این قبیله منم♬♫♪ عقیله ی عرب و عجمم آبروی دو جهان حرمم قدم می زنم قدم می زنم به نیابت عباس علم می زنم♬♫♪ عجب صحنه ای رقم می نم تخت و کاخ یزید را به هم می زنم حق می دهم یزید که این گونه تب کند خب زن ندیده بود مبارز طلب کند♬♫♪ عباس اگر که نیست عدو را ادب کند زینب که هست کار علی را عوض کند♬♫♪ علمدار منم علمدار منم ابوفاضل اگر نیست سپهدار منم من از کربلا شدم مرتضی عقب ننشستم و یعنی کرار منم ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
عقیله‌العربم مرتضوی نسبم من زینبم من زینبم من زینبم من تو علمداری و من از تو علمدارترم من یا عباس تو جگر داری و من از تو جگر دارترم یا عباس اذن میدان بدهد یار خودت می بینی یا عباس وسط معرکه ها از همه کرارترم یا عباس ذوالفقار پدرم را کمرم می بندم یا عباس دستمالی که به سر بست سرم می بندم یا عباس به خدا شیر زنم شیر خدا می داند یا عباس راه این بی صفتان را به حرم می بندم یا عباس بین معرکه تا قدم بزنم میمنه حسین میسره حسنم شیشه هستم ولی از الماسم زینبم صف شکن خناسم امتحان کن به حسینم گفتم به خدا شیر تر از عباسم عقیله‌العربم مرتضوی نسبم من زینبم من زینبم من زینبم من رجز آن است که آغاز کند محشر را یاحیدر خطبه خواندم که ببینند دمی حیدر را یاحیدر بشنود هر چه یهودی که در این دنیا هست یاحیدر پدرم بود که انداخت در خیبر را یاحیدر شب صفین که ماه از رخ حیدر می ریخت یاحیدر یا علی از دو لب مالک اشتر می ریخت یاحیدر صبح فرداش همه غرق تماشا بودند یاحیدر او قدم می زد و پیش قدمش سر می ریخت یاحیدر یا علی مدد با دم علوی زیر و رو کنم مسجد اموی هیچ کوهی نشود مانندم حرز یا فاطمه بازوبندم کوفه تا شام چهل منزل بود من چهل تا در خیبر کندم عقیله‌العربم مرتضوی نسبم من زینبم من زینبم من زینبم من مرتضی عشق به زهرا همه مقصودش بود یا زهرا مادرم فاطمه محبوبه ی معبودش بود یا زهرا همه جنگ به هر سو به زبانش ذکر یا زهرا زه و تیر زره و تاج و کلاه خودش بود یا زهرا کار او بود که نو از علمم بر خیزد یا زهرا میروم شام که خاک از قدمم برخیزد یا زهرا این حسین است که در گوش دلم می خواند جریانی به دفاع از حرمم برخیزد یا زهرا پادگان من سرزمین حسین وعده ی قرار اربعین حسین همه دم ذکر حسین جان بر لب زنده باد این علم و این مکتب بی قراران فرج بسم الله عجل الله بحق الزینب عقیله‌العربم مرتضوی نسبم من زینبم من زینبم من زینبم من ◾️◾️◾️◾️◾️◾️
سر و جانم باد فدای ارباب رجز میخوانم شبیه اصحاب حسین اربابم با جان و دل بستیم عهدی ازلی حسین روحی و دمی و عملی میان معرکه رجز بخوان بگو دینی علی دین حسین بن علی دانلود مداحی سر و جانم باد فدای ارباب حسین طاهری سر و جانم‌ باد فدای ارباب رجز میخوانم شبیه اصحاب حسین اربابم ای تیر گر بر قلب من نشینی دشمن بیا تا شور من ببینی مثل علمدار حسین بگویم إنّی اُحامی أبَداً عَن دینی وعَن إمامٍ صادِقِ الیَقینِی وَاللّه إن قَطَعتُمُ یَمینی سر و جانم‌ باد فدای ارباب رجز میخوانم شبیه اصحاب حسین اربابم با جان و دل بستیم عهدی ازلی حسین روحی و دمی و عملی ◾️◾️◾️◾️◾️◾️
رو گونه ام سرازیر میشه گریه های بی اختیار غمت تازه میشه ولی کهنه میشه این روزگار چه بوی سیبی به مشامم میرسه یه امام حسین دارم برام بسه به داد من می رسی حشر و صراط مبدل السیئات بالحسنات از عشق تو دم می زنم آتیش به عالم می زنم رو دیوار قلبم برات کتیبه ی غم می زنم خود خدا بانی این بزم عزاست با گریه ی فاطمه محشری به پاست چه بوی سیبی به مشامم می رسه یه امام حسین دارم برام بسه قبله ی قلب منه کرب و بلا مبدل السیئات بالحسنات به داد من می رسی حشر و صراط مبدل السیئات بالحسنات ◾️◾️◾️◾️◾️◾️
❇️ ابرگروه مجمع الذاکرین اهل بیت (علیهم السلام) اولین وفعال ترین گروه درایتا👌 🔹درخواست هر گونه مطالب مذهبی، اشعار، نوحه،حدیث، روضه...... روی لینک بزن واردشو⬇️ https://eitaa.com/joinchat/272171029C6a1afef11d 📣📣📣📣📣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•°🌱 🍂🌼 خالقم‌قلب‌مرا وقف‌شماڪرده‌ومن خانہ‌وقفےخود ازهمہ‌پس‌می‌ڪَیرم تاسلامَت‌نڪنم زندڪَیم‌تعطیل‌ست باسلامےبه‌شما اذنِ‌نفسمی‌ڪَیرم ♥️
❣ 📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ...✋ 🌱سلام بر گوشه‌ی روشن قبایت که آسمان را بر ما زمینگیران دوری‌ات می‌تکاند. سلام بر تو و بر ریسمان مهربان دستانت که تنها راه نزول ملکوت آسمان‌ها بر برهوت غفلت زمین‌اند... 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص610. 🤲 🖤
📖 تقویم شیعه🌷 ☀️ امروز: شمسی: شنبه - ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ میلادی: Saturday - 20 May 2023 قمری: السبت، 29 شوال 1444 🌹 امروز متعلق است به: 🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️1 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت ▪️11 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام ▪️30 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام ▪️37 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام ▪️39 روز تا روز عرفه ✅ با ما همراه شوید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مقتل حضرت مسلم مقتل حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام انتخاب شهادت در رکاب امام حسین علیه السلام بر زندگی در دنیا فرزندان عقیل بن ابى طالب، نقش مؤثّرى در نهضت حسینى داشتند. علاوه بر مُسلم بن عقیل، برادرانش جعفر و عبد اللّه و عبد الرحمان، و نیز فرزند یکى دیگر از برادرانش، محمّد بن ابى سعید همگى در این راه، به شهادت رسیدند. لذا امام زین العابدین علیه السلام، ابراز علاقه ویژه اى نسبت به فرزندان عقیل داشت. در روایات آمده است که به ایشان گفته شد: ما بالُکَ تَمِیلُ إلَى بَنِی عَمِّکَ هَؤلاءِ …؟أجاب: إنّی أذکُرُ یَومَهُم مَعَ أبی عَبدِاللّه ِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام، فَأرِقُّ لَهُم. به امام سجاد گفته شد: تو را چه مى شود که به این عموزاده هایت ( فرزندان عقیل )، بیشتر متمایلى؟ امام علیه السلام پاسخ داد: آن روزِ سختشان با ابا عبد اللّه حسین بن على علیه السلام را به یاد مى‌آورم و دلم برایشان مى سوزد. سنّ او هنگام شهادت ۲۶ سال گزارش شده است. برخى وى را نخستین شهیدِ خاندان پیامبر صلى الله علیه و آله دانسته اند و بر پایه گزارش شمارى از منابع وى پس از على اکبر علیه السلام به شهادت رسیده است.نام او در زیارت هاى «ناحیه مقدسه» آمده است. در «زیارت ناحیه مقدّسه» امام زمان می‌فرماید: السَّلامُ عَلَى القَتیلِ ابنِ القَتیلِ، عَبدِ اللّه ِ بنِ مُسلِمِ بنِ عَقیلٍ و لَعَنَ اللّه ُ قاتِلَهُ عامِرَ بنَ صَعصَعَهَ. سلام بر کُشته شده ، پسر کُشته شده ، عبد اللّه بن مسلم بن عقیل ! لعنت خدا بر قاتل او عامِر بن صَعصَعه الأمالی للصدوق عن عبد اللّه بن منصور عن جعفر بن محمّد بن علیّ بن الحسین عن أبیه عن جدّه زین العابدین علیهم السلام: بَرَزَ مِن بَعدِهِ [أی بَعدِ هِلالِ بنِ حَجّاجٍ ] عَبدُ اللّه بنُ مُسلِمِ بنِ عَقیلِ بنِ أبی طالِبٍ، وأنشَأَ یَقولُ: أقسَمتُ لا اُقتَلُ إلّا حُرّا * وقَد وَجَدتُ المَوتَ شَیئاً مُرّا أکرَهُ أن اُدعى جَباناً فَرّا * إنَّ الجَبانَ مَن عَصى وفَرّا از امام جعفر صادق از پدرش امام باقر از جدّش امام زین العابدین علیهم السلام ـ : پس از هِلال بن حَجّاج (از شهدای کربلا) عبد اللّه بن مُسلم بن عقیل بن ابى طالب به میدان آمد در حالى که چنین رجز مى‌خواند: سوگند خورده ام که جز به آزادگى کشته نشوم گر چه مرگ را تلخ یافته ام . ناپسند مى دارم که ترسو و گریزان خوانده شوم ترسو کسى است که سر پیچید و گریخت. تاریخ الطبری عن حُمَید بن مسلم الأزدی: إنَّ عَمرَو بنَ صَبیحٍ الصُّدائِیَّ رَمى عَبدَ اللّه ِ بنَ مُسلِمِ بنِ عَقیلٍ بِسَهمٍ فَوَضَعَ کَفَّهُ عَلى جَبهَتِهِ، فَأَخَذَ لا یَستَطیعُ أن یُحَرِّکَ کَفَّیهِ ثُمَّ انتَحى لَهُ بِسَهمٍ آخَرَ فَفَلَقَ قَلبَهُ. تاریخ طبرى ـ به نقل از حُمَید بن مُسلم اَزْدى ـ: عمرو بن صَبیح صُدایى، تیرى به سوى عبد اللّه بن مسلم بن عقیل انداخت. او کفِ دستش را [ براى محفاظت ] بر پیشانى اش نهاد [امّا تیر، دستش را به پیشانى اش دوخت ] و نتوانست آن را حرکت دهد. سپس تیرى دیگر آمد و قلبش را شکافت. …قالَ أبو مِخنَفٍ: فَحَدَّثَنی أبو عَبدِ الأَعلَى الزُّبَیدِیُّ أنَّ ذلِکَ الفَتى عَبدُ اللّه ِ بنُ مُسلِمِ بنِ عَقیلٍ ، وأنَّهُ قالَ حَیثُ أثبَتَ کَفَّهُ فی جَبهَتِهِ: اللّهُمَّ إنَّهُم استَقَلّونا وَاستَذَلّونا، اللّهُمَّ فَاقتُلهُم کَما قَتَلونا، وأذِلَّهُم کَمَا استَذَلّونا.فَکانَ یَقولُ: جِئتُهُ مَیِّتاً فَنَزَعتُ سَهمِیَ الَّذی قَتَلتُهُ بِهِ مِن جَوفِهِ، فَلَم أزَل اُنَضنِضُ السَّهمَ مِن جَبهَتِهِ حَتّى نَزَعتُهُ، وبَقِیَ النَّصلُ فی جَبهَتِهِ مُثبَتاً ما قَدَرتُ عَلى نَزعِهِ. تاریخ طبری به نقل از ابومخنف می‌نویسد: … هنگامى که کفِ دست عبدالله بن مسلم بن عقیل به پیشانى اش دوخته شد، گفت: خدایا ! آنان، ما را فرو کاستند و خوار داشتند. خدایا ! آنان را بکُش ، همان گونه که ما را کُشتند و خوارشان کن همان گونه که ما را خوار داشتند. زید بن رُقاد، قاتل عبدالله بن مسلم بن عقیل می‌گوید: وقتى به او رسیدم جان داده بود. آن تیرم را که در شِکمش نشسته و او را از پاى در آورده بود بیرون کشیدم و بعد تیرِ روى پیشانى اش را آن قدر حرکت دادم تا توانستم آن را بیرون بکشم؛ امّا تیغه آن، در پیشانى اش مانْد و نتوانستم آن را بیرون بکشم. ____________________________________ منابع: کامل الزیارات ابن قولویه قمی، ص ۲۱۴ ح ۳۰۷٫ امالی، شیخ صدوق، ص ۲۲۵ . روضه الواعظین، ابن فتّال نیشابوری، ص ۲۰۷٫
مقتل حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام تنها شدن مسلم در کوفه و پناه آوردن به خانه طوعه قالَ: وَبَلَغَ الْخَبَرُ إِلى مُسْلِمِ بْنِ عَقیلٍ، فَخَرَجَ بِمَنْ بایَعَهُ إِلى حَرْبِ عُبَیْدِ اللّهِ، فَتَحَصَّنَ مِنْهُ بِقَصْرِ الاْمارَهِ، وَاقْتَتَلَ اءَصْحابُهُ وَ اءَصْحابُ مُسْلِمٍ. وَجَعَلَ اءَصْحابُ عُبَیْدِ اللّهِ الَّذینَ مَعَهُ فِى الْقَصْرِ یَتَشَرَّفُونَ مِنْهُ وَیُحَذِّرُونَ اءَصْحابَ مُسْلِمٍ وَیَتَوَعَّدُونَهُمْ بِجُنُودِ الشّامِ، فَلَمْ یَزالُوا کَذلِکَ حَتّى جاءَ اللَّیْلُ. فَجَعَلَ اءَصْحابُ مُسْلِمٍ یَتَفَرَّقُونَ عَنْهُ، وَیَقُولُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: ما نَصْنَعْ بِتَعْجیلِ الْفِتْنَهِ، وَیَنْبَغى اءَنْ نَقْعُدَ فى مَنازِلِنا وَنَدَعَ هؤُلاءِ الْقَوْمِ حَتّى یُصْلِحَ اللّهُ ذ اتَ بَیْنِهِمْ. فَلَمْ یَبْقِ مَعَهُ سِوى عَشْرَهِ اءَنْفُسٍ. فَدَخَلَ مُسْلِمُ الْمَسْجِدَ لِیُصَلّى الْمَغْرِبَ، فَتَفَرَّقَ الْعَشَرَهُ عَنْهُ. فَلَمّا رَاءى ذلِکَ خَرَجَ وَحیدا فى دُرُوبِ الْکُوفَهِ، حَتّى وَقَفَ عَلى بابِ إِمْراءَهٍ یُقالُ لَها طَوْعَهُ، فَطَلَبَ مِنْها ماءً فَسَقَتْهُ. ثُمَّ اسْتَجارَها فَاءَجارَتْهُ. فَعَلِمَ بِهِ وَلَدُها، فَوُشِیَ الْخَبَرُ إِلى عُبَیْدِ اللّهِ بْنِ زِیادٍ. راوى گوید: چون خبر گرفتار شدن هانى به گوش جناب مسلم بن عقیل رسید، با گروهى که در بیعت او بودند براى جنگ با ابن زیاد بیرون آمدند. عبیداللّه از خوف ازدحام در قصر متحصّن گردید. اصحاب آن پلید با اصحاب جناب مسلم به هم در آویختند و مشغول جنگ شدند و گروهى که با ابن زیاد در دارالاماره بود از بالاى قصر که مُشْرِف به اهل کوفه بود، اصحاب مسلم را بیم مى دادند و ایشان را به آمدن سپاه شام تهدید مى کردند و به همین منوال بودند تا شب در آمد. کسانى که با حضرت مسلم بودند رفته رفته متفرّق گردیدند. بعضى از ایشان به یکدیگر مى گفتند که ما را چه کار که سرعت و تعجیل در فتنه انگیزى کنیم، درست آن است که در منزل خویش بنشینیم و بگذاریم تا خداى متعال امر این گروه را به اصلاح آورد؛ بالاخره به جز ده نفر، کسى با جناب مسلم بن عقیل باقى نماند!! چون به مسجد داخل شد، آن ده نفر نیز او را ترک نمودند و حضرت مسلم بى کس و تنها ماند. چون جناب مسلم کیفیّت این حال را مشاهده نمود، تنها از مسجد بیرون آمد و در کوچه هاى شهر کوفه مى گردید تا بر در خانه زنى رسید. نام آن زن «طَوْعَه» بود. در آن جا توقف نمود و از او جرعه اى آب طلبید. آن زن آب آورد و مسلم را سیراب نمود. جناب مسلم بن عقیل از او درخواست نمود که در خانه خود او را جاى دهد. آن زن قبول نموده و به خانه خود، او را پناه داد. پس از آن، پسر آن زن به حال حضرت مسلم آگاه شد و با خبرچینی او خبر حضور مسلم به گوش ابن زیاد رسید. ____________________________________ منبع: لهوف سید بن طاووس-ص ۷۶-انتشارات نبوغ-چاپ۵٫
مقتل حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام اصابت سنگ و تیر به مسلم بن عقیل و جَعَلَ یُقاتِلُ حَتّى اُثخِنَ بِالجِراحِ وضَعُفَ عَنِ القِتالِ، وتَکاثَروا عَلَیهِ فَجَعَلوا یَرمونَهُ بِالنَّبلِ وَالحِجارَهِ، فَقالَ مُسلِمٌ: وَیلَکُم! ما لَکُم تَرمونَنی بِالحِجارَهِ کَما تُرمَى الکُفّارُ، وأنَا مِن أهلِ بَیتِ الأَنبِیاءِ الأَبرارِ؟! وَیلَکُم! أما تَرعَونَ حَقَّ رَسولِ اللّه ِصلى الله علیه و آله وذرِّیَّتِهِ؟ مسلم بن عقیل به نبرد، ادامه داد تا جراحت هاى سنگینى بر او وارد شد و از جنگیدن ناتوان شد. جمعیت بر او یورش بردند و با تیر و سنگ بر او مى‌زدند. مسلم گفت: واى بر شما! آیا به سویم سنگ، پرتاب مى کنید ـ آن گونه که به کفّار ، سنگ مى زنند ـ ، در حالى که من از خانواده پیامبرانِ ابرارم؟ آیا حقّ پیامبر را در باره خاندانش پاس نمى دارید؟ ____________________________________ منبع: الفتوح ابن اعثم کوفی: ج ۵ ص ۵٣.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️   🔹جناب «مسلم» فرزند «عقیل بن ابی طالب» از بزرگان بنی‌هاشم و پسر عموی حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام بود. امام حسین علیه السلام از مدینه خارج شده و در مکه بود که نامه های مردم کوفه و دعوت از ایشان بسیار زیاد شد. 🔹آخرین نامه که به امام رسید و تعداد نامه‌ها که به هزاران درخواست بالغ شد، امام بین رکن و مقام دو رکعت نماز گزارد و از خداوند متعال طلب خیر کرد. سپس مسلم را خواست و پاسخ نامه ها را نوشت و در آن آورد : «سخن شما این است که: “امامی نداریم، به سوی ما بیا شاید خدا به سبب تو ما را هدایت و متحد کند”. من ، مسلم بن عقیل برادر و پسر عموی خود را که مورد اطمینان من است به سوی شما فرستادم، پس اگر برای من نوشت که رأی خردمندان و اهل فضل و مشورت شما همان است که در نامه هایتان خواندم بزودی نزد شما خواهم آمد… » 🔹مسلم در نیمه رمضان از مکه خارج شد و به مدینه آمد. در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله نماز خواند و با خانواده خود وداع کرد و با چند راهنما و همراه به سوی کوفه رفت. شرایط این سفر بسیار سخت بود و مسلم و همراهان راه را گم کردند و دو راهنما از تشنگی جان باختند. تا اینکه مسلم سرانجام در روز پنجم شوال به کوفه رسید. 🔸مردم کوفه دسته دسته نزد مسلم جمع شدند و چون نامه حضرت علیه السلام را بر آنان خواند گریستند. سپس ۱۸۰۰۰ نفر از اهل کوفه با مسلم بیعت کردند. در نتیجه او نیز نامه‌ای به امام علیه السلام نوشت و بیعت این تعداد را خبر داد و ایشان را به حرکت به سوی کوفه ترغیب کرد. هنگامی که خبر این بیعت به یزید بن معاویه رسید، وی عبیدالله بن زیاد را که حاکم بصره بود مأمور کرد تا حکومت کوفه را نیز عهده‌دار گردد. عبیدالله با حیله به شهر وارد شد و حکومت را در دست گرفت و مردم را تهدید کرد. سپس «هانی بن عروه» که از بزرگان کوفه بود و مسلم بن عقیل در منزل او پناه گرفته‌ بود را شکنجه و زندانی کرد. ▪️مسلم هنگامی که خبر شکنجه‌شدن هانی را شنید از کوفیان خواست که به یاریش بشتابند. مردم به او پیوستند و مسجد و بازار و اطراف قصر پر از جمعیت شد در حالیکه یاران عبیدالله بیش از پنجاه نفر نبودند. عبیدالله چند نفر را بین قبایل مختلف کوفه فرستاد تا آنها را تهدید و تطمیع کنند و عده‌ای از اشراف که در قصر او بودند را مأمور نمود که از بام‌های دار‌الاماره مردمی که قصر را محاصره کرده‌ بودند بترساند یا فریب دهند. اهل کوفه هنگامی که سخن رؤسا و اشراف خود را شنیدند سست شدند. کم کم نجوای خناسان زیاد شد که به هر یک به دیگری می گفتند : «برگردیم، دیگران هستند و کفایت می کنند»!! ▪️اندک اندک جمعیت از پیرامون مسلم پراکنده شد و تنها حدود سی نفر در مسجد برای یاری او باقی ماندند. مسلم که با این پیمان شکنی روبرو شد به همراه آن سی نفر به سوی “ابواب کنده” حرکت کرد. هنگامی که به آنجا رسید تنها ده نفر همراه وی باقی مانده بودند و چون از آن منطقه عبور کرد هیچکس همراه او نبود. مسلم غریبانه به این سو و آن سو نگاه کرد ولی حتی کسی نبود که وی را راهنمایی کند و یا در خانه‌اش او را پنهان نماید. سفیر حسین سرگردان در کوچه‌های تاریک کوفه راه می‌رفت و نمی‌دانست کجا برود. ▪️تا اینکه به خانه‌ای رسید که پیرزنی بر در آن ایستاده بود. نام این زن «طوعه» بود و منتظر فرزندش بود که به همراه مردم از خانه بیرون رفته بود. مسلم بر زن سلام کرد و از او آب خواست. طوعه به او آب داد و به داخل خانه رفت. دوباره که بیرون آمد مسلم را دید که بر در منزل نشسته است. گفت: «ای بنده خدا اگر آب نوشیدی نزد خانواده خود رو». مسلم خاموش ماند. زن ، دوباره و سه‌باره سخن خود را تکرار کرد. مسلم برخاست و گفت : «من در این شهر خانه و خانواده‌ای ندارم. من مسلم بن عقیل‌ام. این قوم به من دروغ گفتند و مرا فریب دادند و از مأمن خود بیرون آوردند.» پیرزن مسلم را به داخل خانه برد؛ فرشی برایش گسترد و طعامی فراهم نمود. اما مسلم شام نخورد و خوابید و در عالم رؤیا عموی خود امیرالمؤمنین علی علیه السلام را دید که به وی گفت : «بشتاب که تو فردا نزد ما خواهی بود». از سوی دیگر، عبیدالله که پراکنده شدن مردم را دید جرأت پیدا کرد از قصر خارج شد و به مسجد آمد و برای پیدا کردن مسلم هزار دینار جایزه تعیین کرد. فرزند طوعه که به خانه برگشت از وجود مسلم در منزل با خبر شد و با طلوع فجر خبر را به دشمنان رساند. عبیدالله گروهی متشکل از ده‌ها سپاهی را برای دستگیری او فرستاد. مسلم مشغول عبادت بود که لشکریان به منزل طوعه رسیدند. هنگامی که وی صدای شیهه اسبان را شنید دعای خود را به شتاب تمام کرد و زره پوشید و از طوعه تشکر کرد و به مقابله با لشگر شتافت مبادا که خانه پیرزن را بسوزانند.
مسلم که مردی جنگاور بود بیش از ۴۰ نفر از نامردان کوفی را کشت تا اینکه آنان دسته جمعی بر او حمله کردند و از بام‌ها نیز سنگ بر او می‌زدند تا سرانجام بر اثر شدت جراحات و تشنگی و نیزه‌ای که از پشت بر او فرود آمد بر زمین افتاد و اسیر شد. (برخی از منابع نیز نقل کرده‌اند که وقتی دیدند نمی‌تواند آن جناب را دستگیر کنند با نیرنگ به وی امان دروغین دادند و از این طریق ایشان را به دارالحکومه بردند.) ▪️مسلم بن عقیل هنگامی که دربند شد گفت: «انا لله و انا الیه راجعون» و شروع به گریه کرد. یکی از لشگریان از گریستن ایشان ـ با آنهمه جنگاوری ـ تعجب کرد و از سبب آن برسید. مسلم گفت : «به خدا سوگند که از کشته‌شدن باک ندارم و برای خود گریه نمی‌کنم من برای خاندان پیامبر که به اینجا می‌آیند و برای حسین و آل او گریه می‌کنم». نام خوشت قرار دل بی‌قرار من روی تو شمع روشن شب‌های تار من بی‌خانه‌ام ولی به دلم کرده خانه غم نبود کسی به جز در و دیوار ، یار من مسلم را به دستور عبیدالله بر بام قصر دارالاماره بردند، در حالی که تسبیح خداوند می‌گفت و استغفار می‌کرد. من انتظار می‌کشم اما نمی‌کشد غیر از طناب دار، کسی انتظار من هم خود به روی بامم و هم آفتاب عمر ای باغبان! بیا که خزان شد بهار من ▪️سپس او را گردن زدند و ابتدا سرش و سپس بدنش را از بام به زیر افکندند تا مردم ببیند و سپس بدن مبارکش را در انظار پیمان‌شکنان کوفه آویزان کردند. من از فراز بام کنم جان نثار تو کوفی ز بام، سنگ نماید نثار من ▪️هانی را نیز که پیر مردی ۸۹ ساله بود را به بازار کوفه بردند و با وضعی دلخراش کشتند و به دار آویختند در حالی که یاران خود را صدا می‌کرد و هیچکس به یاری او برنخواست. ▪️آنگاه ابن زیاد سرهای مبارک هانی و مسلم را به شام نزد یزید فرستاد. بدن مسلم‌بن‌عقیل اولین بدن از بنی هاشم بود که آویخته گشت و رأس او اولین رأسی بود که به دمشق فرستاده شد. الا لعنه الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون. منابع: ۱_سید بن طاووس ؛ اللهوف فی قتلی الطفوف ؛ قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۴ . ۲_شیخ عباس قمی ؛ نفس المهموم ؛ ترجمه و تحقیق علامه ابوالحسن شعرانی ؛ قم: انتشارات ذوی‌القربی،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا