#حضرت_مسلم
از اعتبار حُرمَتِ گفتارهایشان
مغرب شکست بیعتِ بسیارهایشان
یک پیره زن فقط به سَفیرت پناه داد
ماندم چه شد تعارف و اصرارهایشان؟
کوفه مرا ز روی تو شرمنده کرده است
سر می زنم ز غُصه به دیوارهایشان
جای طناب، بر دهنم مشت می زدند
اینجا همه عوض شده رفتارهایشان
محصول باغ ها همه خرج سپاه شد
از خار و سنگ پر شده انبارهایشان
خرما فروش یک شبه خنجر فروش شد
تغییر کرده کاسبی و کارهایشان
سکه شده فروختن چکمه هایشان
رونق گرفته دکه يِ نجارهایشان
بر روی میخ جسم مرا پشت و رو زدند
لعنت به رسم کوفه و هنجارهایشان
اینجا سر ِ برادر ِتو شرط بسته اند
غوغا شده میان کماندارهایشان
اینجا برای غارت خلخال و روسری
خُرجین خریده اند خریدارهایشان
جواد پرچمی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_مسلم
کاش می شد باز برگردی به شهر مادرت
تا که راحت جان دهد این کفتر نامه برت
من نوشتم که بیا ... ای کاش دستم می شِکست
کاش می شد پیکِ من هرگز نیاید محضرت
نامه هاشان را نخوانده پاره کن ، آتش بزن
هیچ کس اینجا نخواهد ماند ، یار و یاورت
سر به سر با مردم این شهر نگذار و برو
نقشه ها دارند در سر ، کارها هم با سرت
یک کمی هم رحم کن بر دلخوشی های رباب
جان من برگرد ... تا زنده بماند اصغرت
نیزه داری نیزه اش را تیزِ تیزِ تیز کرد
تا بیفتد با تمامِ آن به جان اکبرت
مشک هایت را حسابی پُر کن اینجا آب نیست
رحم کن بر آبروی حضرت آب آورت
لااقل اهل و عیالت را ببر یک جای امن
گُنگ و سربسته بگویم "وای ، موی دخترت"
چشم های بی حیای مردم اینجا هرزه است
وای ، می ترسم بیفتد بر نگاه خواهرت
لااقل ای کاش خون من کند دفع بلا ...
از تو و اهل و عیالت از تمام لشکرت
رضا قاسمی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_مسلم
اشک من خون شد و از یار خبر نیست، خدا
در دلم از قدم عشق اثر نیست خدا
این حسین است که راهی شده تا کرببلا
تو، به ارباب بگو وقت سفر نیست خدا
قاسم و اکبر و عباس به همراهی او
دیده ی زینب کبراست که تر نیست خدا
تیر و نیزه، لگد و سیلی و زنجیر دگر
تو مگو در سفر عشق خطر نیست خدا
پای را چکمه اگر بود ... خدا رحم کند!
قسمت عمه ما درد کمر نیست خدا ؟
روی نی شمس حسین است کجا هست قمر
سر عباس نگو قرص قمر نیست خدا ؟
نیزه را بر جگر خون خدا می زد یا
شایدم نیزه ی او روی جگر نیست خدا ؟
نیزه ای بر جگر شاه جهان جا خوش کرد
منزل تیزی نی داخل سر نیست خدا !
معجر عمه ما غرق تهاجم باشد ....
پس چرا کون و مکان زیر و زبر نیست خدا ؟
جعفر ابوالفتحی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴نوحه زمینه شهادت حضرت مسلم علیه السلام زبانحال
#نوحه_حضرت_مسلم_ع
#زمینه_حضرت_مسلم_ع
#دستامو_بسته
🏴بند اول
دستامو بسته کوفیه نامرد
من خواهشم از تو اینه برگرد
از کوفه و کوفی شدم دلسرد
من خواهشم از تو اینه برگرد
آه
اینا همه از بابات حیدر
توی دلاشون عقده دارن
سرارو از قفا میبرن
به روی نیزه ها میذارن
مردم بی مروتن که
منتظره قتل تو هستن
حرفاشونم همه دروغه
عهدشونو با شکستن
میا به کوفه یابن زهرا
🏴بند دوم
با وعده هاشون دعوتم کردن
اما منو بی حرمتم کردن
با طعنه شون ناراحتم کردن
اینجا اسیر محنتم کردن
آه
سفیر تو اینجا غریب و
بی کس و بی پناه و یاره
منتظره حرمله تا که
همرات بیاری شیره خواره
جون من از غصه و غمها
اومده دیگه به روی لب
تو کوچه ها گشتمو گفتم
ای وای امون از دل زینب
میا به کوفه یابن زهرا
🏴بند سوم
قلبم شکست از بی وفایی ها
اینجا علیهت تیزه شمشیرا
بی غیرت و پستن نیا مولا
بویی نبردن از حیا اینا
آه
این دم آخر نگرانم
من نگران بچه هاتم
کوفی حیا نداره مولا
من نگران خواهراتم
دخترمو بهت سپردم
اول شهید راهتم من
میرم و اما نگرانه
دختر بی گناهتم من
میا به کوفه یابن زهرا
۱۴۰۲/۰۴/۰۵
🙏التماس دعای خیر
✍️🎶کربلایی امیرحسین سلطانی
می آید ای دل ، منزل به منزل
از دل صحرا ، کاروان دل
ساربان آرام ، قدری آهسته
ناقه ی زینب ، در گل نشسته
سالار زینب(3) ياابن الزهرا
چشم مادر ها ، اشک دختر ها
آه خواهرها ، خود گواه است
کاروان گل ، با دو صد بلبل
عازم به سوی ، قتله گاه است
سالار زينب(3) ياابن الزهرا
آید یک خواهر ، با شش برادر
پشت سر قاسم ، پیش رو اکبر
ناموس زهرا ، در دل صحرا
با برادر ها ،میکند سفر
سالار زینب (3) ياابن الزهرا
وای اگر هجران ، آید به میان
یا شود کمان ، یا بمیرد
وای از آن ماتم ، گر در این عالم
بین نا محرم ، جا بگیرد
سالار زینب(3) ياابن الزهرا
عجب عموی ، پر خروشی
چه می فروش و باده نوشی
ولی بدون ، او نماند
نه گوش و واره وَ نه گوشی
سالار زينب(3) ياابن الزهرا
شاعر:محمد کاشانی
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
🏴🏴🏴 بارگذاری مجلس شب چهارم محرم ۱۴۰۱ #سید_مجید_بنی_فاطمه #التماس _دعا ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
🏴🏴🏴
بارگذاری مجلس شب پنجم محرم ۱۴۰۱
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#التماس _دعا
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
تا حسین است، چه حاجت به عطای دگران
تا حسین است، مگو مَدح و ثَنای دگران
او که در هر دو سرا مظهرِ اَلطاف خداست
میزنی از چه دگر، بابِ سَرای دگران
آبروی تو رود از کف و ناکام شوی
مَگُشا دست نیازت به عطای دگران
جز خدای خود و مردان خدا مَدح مگو
پایگیرِ تو شود مَدح خطایِ دگران
سائل دَرگَهِ او، در دو جهان است عزیز
من سرافکنده و مسکین، چو گدای دگران
تا چو فُطرس پر و بالت بدهد عشق حسین
مَگُشا بال محبت به فضای دگران
عَنان به دست فرومایگان نده زِنهار
که در مصالح خود خرج میکنند تو را
ای مسلمان، حسنی باش و حسینی همه عمر
سنگ بر سینه مزن، زیر لَوای دگران
تا حسین است، به دل راه مَده عشق کسی
چون که دل، جای حسین است نه جای دگران
اشک و لبخندت اگر وقف حسین بن علیست
یادِ او باش به هر جشن و عزای دگران
با وجود حرم او که بُوَد رَشگِ بهشت
نکند جلوه دگر ، صحن و سرای دگران
راهیان حرمش، خندهکنان گریانند
کَس ندیدهست چنین، حال و هوای دگران
چهره گلگون تو ز خون کن، که بُوَد رنگ حسین
پیش او رنگ ندارد چو حنای دگران
نینوایی شد اگر شعر حِسان جاوید است
چون که نابود شود، نای و نوای دگران
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
رها کن عمه مرا باید امتحان بدهم
رسیده موقع آنکه خودی نشان بدهم
رها کن عمه مرا تا شجاعت علوی
نشان حرمله و خولی و سنان بدهم
دلم قرار ندارد در این قفس باید
کبوتر دل خود را به آسمان بدهم
عمو سپاه حسن می رسد به یاری تو
من آمدم که حسن را نشانتان بدهم
عمو شلوغی گودال بیش از اندازه است
خدا کند بتوانم نجاتتان بدهم
سپر برای تو با سینه می شوم هیهات
اگر به نیزه و شمشیرها امان بدهم
مگر که زنده نباشم که در دل گودال
اجازهء زدنت را به کوفیان بدهم
من آمدم که شوم حائل تو با عمه
مباد فرصت دیدن به عمه جان بدهم
عمو ببین شده دستم ز پوست آویزان
جدا شود چو علمدار اگر تکان بدهم
کسی ندیده به گودال آنچه من دیدم
عمو خدا نکند من ز دستتان بدهم
صدای مرکب و نعل جدید می آید
عمو چگونه خبر را به استخوان بدهم
فقط نصیب من و شیرخواره شد این فخر
که روی سینۀ مولای خویش جان بدهم
عزیز فاطمه انگشتر تو را ای کاش
بگیرم و خودم آن را به ساربان بدهم
برای آنکه جسارت به پیکرت نشود
خودم لباس تنت را به این و آن بدهم
شاعر : مهدی مقیمی
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
پاشو عمو پاشو بریم عمه داره میبینه
پاشو عمو صورت تو برا چی رو زمینه
تکیه بده به شونهی من بتونی بشینی
اینجوری که تو بیرمق افتادی رو زمینی
عمو خیمهها رو میبینی
خیمهها شد محاصره
عمه باید کجا بره
برا اسیری حاضره
تو قتلگاه اومده آه هرکی با هرچی داشته
تو قتلگاه رو بدنت کی بوده پا گذاشته
نیزههاشون از چپ و راست پِیِ سرت آورده
تو اون شلوغیها آخه کی پیرهنت رو برده
برای گریهکن بگم باید بمیری چون بگم
والشمرُ جالسٌ بگم
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
4.mp3
14.09M
#روضه
#شب_پنجم_محرم_۱۴۰۱
#حضرت_عبدالله_ابن_حسن
🎤سید_مجید_بنی_فاطمه
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
لا اله الا الله اومد از حرم عبدالله
برید کنار که اومده فدائی ثارالله
خدا تمومه زندگیش داره پر و بال میزنه
برای قربونی شدن حالا دیگه نوبت منه
قد کشیدم سپرت باشم
مرهم زخم پرت باشم
مثل قاسم بمیرم واست
مثل اکبر پسرت باشم
یه کم تحمل کن با اینکه بد حالی
مگه من مردم که میون گودالی
****
با دم انا لله سوی مقتل افتادم راه
دارم میرم فدا بشم برا اباعبدالله
پناه عالمو ببین بدون یار و بی پناه
خدا میدونه چی میشه اگه نرسم به قتلگاه
اشکای مادرو میبینم
زخمای پیکرو میبینم
من بمونم با همین چشمام
کُندیِ خنجرو میبینم
چشامو می بندم نبینم اشکاتو
به لطف این نیزه یکی شدم با تو
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
عمو منو ببخش اگه فریادم مردونه تر نمیشه
عمو منو ببخش اگه این دستام برات سپر نمیشه
آرزو به دل نمی مونم آخه نمی تونم تو رو تنها بین این لشکر ببینم
تا برای تو فدا شمو دیگه نباشم و تو رو زیر تیغه خنجر ببینم
نمیذارم بگن دیگه کسی و نداری
نمی تونی عمو منو تنها بذاری
راه و وا کنین داره میاد عبدالله تا که جون بده تو دامن ثارالله
عمو مگه منو قاسم برای تو مثل اکبر نبودیم
عمو مگه همیشه ما کنار تو سینه سپر نبودیم
عمه جون ببین چه خبره عمو یه نفره اما هر کی دورشه داره می جنگه
گفتی دنبال عمو نرو دیگه نگو نرو داره می کشه منو دلی که تنگه
عموی من داره زمین گیر میشه عمه
بذار منم برم داره دیر میشه عمه
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین