هدایت شده از کانال اشعار ترکی مجمع الذاکرین
در فراق حضرت امام زمان عج الله
به قلم کربلایی صابر ثمودی
سبک همه جا بروم به بهانه تو
🌿🌿🌿
اورگیم داریخور ای نازلی نگاریم
گل هایاندا قالدون ای باغ و بهاریم
گوزلریم یولدا..ای گل زهرا
گل سنه قربان...سرو دل آرا
یا اباصالح یا اباصالح
🌿🌿🌿
غم دوتان کونلومی کیمسه یوخ شاد ائده
بو دل ِ زاریمی غمدن آزاد ائده
هیجرونده یاندی.بو دل زاریم
گل سنه قربان. صبر و قراریم
یا اباصالح یا اباصالح
🌿🌿
باخورام یولارا هر آخشام هر سحر
شاید گلدی آقا سیزدن بیر خوش خبر
صبریمی آلدی، گل غم هجران
عالمین جانی گل سنه قربان
یا اباصالح یا اباصالح
🌿🌿🌿
جمعه لر اولاندا اورگیم چوخ اَسور
وصلووه آقاجان گویلوم چوخ تَلَسور
قویما بو حسرت..سینمده قالسین
آیریلیق دردی..صبریمی آلسین
یا اباصالح یا اباصالح
🌿🌿
التماس دعا
﷽
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨
هدایت شده از کانال اشعار ترکی مجمع الذاکرین
زمان:
حجم:
459.7K
#مناجات #جمعه_ظهور
آقای جمعه های غریبی ظهور کن
دل را پر ازطراوت عطر حضور کن
یک گوشه از جمال تو یعنی تمام عشق
یک دم فقط بیا و از اینجا عبور کن
آقا تو را به حرمت مولایمان علی
آقا تو را به حرمت زهرا ظهور کن
آخر کجایی ای گل خوشبوی فاطمه
برگرد و شهر را پر امواج نور کن
شبهای جمعه یاد تو بیداد می کند
آدینه ای ز کوچه دنیا عبور میکند
آقا چقدر فاصله اندوه انتظار
فکری برای این سفر راه دور کن
آقا چقدر ضجه زنیم دعا کنیم
یا باز گرد یا دل ما را صبور کن
آقا اگر که آمدی و عاشقت نبود
یـک فاتحه نوازش اهل قبور کن
✍️:ناشناس
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مناجات #امام_زمان #جمعه_ظهور
ای آخرین توسل سبز دعای ما
آیا نمی رسد به حضورت صدای ما؟
جمعه دوباره جمعه دوباره امان ز هجر
بی تو چه زود می گذرد هفته های ما
در این فراق تا که ببینی چه می کشیم
بگذار چشمهای خودت را به جای ما
موعود خانواده کی از راه می رسی
کی مستجاب می شود "آقا بیای ما" ؟
کی می شود بیایی واز پشت ابرها
خورشید های تازه بیاری برای ما
آقا اگر نیایی وبالی نیاوری
از دست میرود سفر کربلای ما
✍️:#علی_اکبر_لطیفیان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#غروب #جمعه #امام_زمان
روی تو را دوباره ندیدم ، غروب شد
بغضم گرفت ، تا که شنیدم ، غروب شد
تا یادم آمد این همه سال است رفته ای
آهی ز عمق سینه کشیدم ، غروب شد
باران نداشت شهر ، که او شرم هم نداشت
یک قطره اشک هم نچکیدم ، غروب شد
آقا به ندبه ات نرسیدم مرا ببخش
شرمنده تا ز خواب پریدم ، غروب شد
آقا کلافه ام من از این نفس سرکشم
جمعه به پای نفس پلیدم ، غروب شد
خورشید سرخ شد ، به گمانم که گریه کرد
بیچاره گفت تا که خمیدم ، غروب شد
از عصر جمعه بغض عجیبی است در گلو
این بار هم تو را ندیدم ، غروب شد
روزی که بود فرصت دیدارتان گذشت
مثل همیشه تا که رسیدم ، غروب شد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
@Maddahionlin4_5915988945371400117.mp3
زمان:
حجم:
4.69M
#زمینه احساسی
#جمعه_های_دلتنگی
بانوای حاج
#میثم_مطیعی
جمعه ها دارند میگذرند
میگذرند با غم های تو
عاشقات کم کم جون میدن
پیر میشن آدم های تو
الهی منم مو سپیدت شم
تو این نا امیدی امیدت شم
یعنی میشه من هم شهیدت شم یا مولا
یا مولا یا مهدی .... یا مولا
جمعه ها دارند میگذرند
میگذرند با غم های تو
خوش به حال دیوونه هات
ما کجا و دنیای تو
شده زندگی بی تو بی سامون
ببخشید که از ما شدی دل خون
تو رو یادمون رفته آقا جون یا مولا
یا مولا یا مهدی ..... یا مولا
جمعه ها دارند میگذرند
میگذرند با غم های تو
منتظر اونه که یه روز
جون بده آخر پای تو
چی میشه پر از عطر رؤیا شم
تو آغوش تو غرق دریاشم
برات مثل بحرالعلوم باشم یا مولا
یا مولا یا مهدی ..... یا مولا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
شعر روضه حضرت #امّ_كلثوم_(س)
قسمت این بود از همان اول
عاشقان پایِ هم کنند ایثار
یک نفر صاحبِ حرم باشد
یک نفر بی نشان، بدون مزار
یک نفر شد خدیجه خانوم و
قبر او مانده خاکی و تنها
همه هستیِ خودش را ریخت
پایِ مدفونِ گنبدِ خضرا
یک نفر نیمه هایِ شب رفت و
مانده چون گوهری میانِ صدف
یک نفر قبلگاهِ عالم شد
صاحبِ صحن و بارگاهِ نجف
یک نفر سيّدِ بنی الزّهرا
در بقیع و بدون صحن و سراست
همه عزت و شکوه ِ او
همگی نذر شاهِ کرببلاست
در میانِ دو دخترِ زهرا
یک نفر پایِ ماه، کوکب شد
امِّ کلثوم با تمامِ وجود
هستی اش نذر نامِ زینب شد
در مدینه دو داغِ سنگین دید
او عزادارِ جد و مادر بود
آن دوشنبه که مادرش افتاد
شاهدِ بی حیائیِ در بود
دید مادر نفس نفس میزد
دید مسمارِ نانجیب چه کرد
دید سنگینیِ لگدها با
شاخه باردارِ سیب چه کرد
دید یک زن چگونه دوره شده
دید زیرِ قلاف بازو را
دید چادر چگونه خاکی شد
کتکِ یک شکسته پهلو را
دید وقت هجوم نامَحرم
دردسرهایِ زن چه چیزی شد
عاقبت هم رسید جایی که
پیش او صحبت کنیزی شد
پا به پایِ عقیله هر منزل
بارِ ماتم کشیده این بانو
دیده بر رویِ نیزه هجده تا
یوسفِ سربریده این بانو
با تمامِ مخدراتِ حرم
سرِ بازارِ شام گیر افتاد
پایِ راسِ بریده عباس
وسط ازدحام گیر افتاد
دید سنگی ز راه ِ دور آمد
سرِ بر نیزه را تکانی داد
بارها پیشِ چشم خواهرها
همه سرها ز نیزه ها افتاد
میشنید از کنارِ راسِ حسین
هرقدم ناله هایِ زهرا را
نالة یا بُنَی می آمد
هر چهل منزل از دل صحرا
مادری قد کمان صدا میزد
تشنه لب جان سپُردی ای پسرم
بین گودال من خودم دیدم
چِقَدَر نیزه خوردی ای پسرم
دست انداخت بر محاسن تو
جایِ حنجر زیرِ گلویت ماند
چون گلو از جلو بریده نشد
پیش چشمان من تو را چرخاند
#قاسم_نعمتی
#29جمادی_الثانی
#حضرت_ام_کلثوم
#قبرستان_باب_الصغیر
#حضرت_ام_کلثوم
در علم و فضيلت و ادب دريايي
در عصمت و صبر و علم بي همتايي
سجادهی تو شميم کوثر دارد
تو آينهی حقيقي زهرايي
اي روح زلال! نور کوثر داري
تو عطر گل ياس پيمبر داري
در حجب و حيا آينهی فاطمه اي
در وقت خطابه شور حيدر داري
اي پشت و پناه قافله، چون زينب
همراز نماز نافله، چون زينب
در شام نيفتاده اي از پا، بانو
يک لحظه در اين مقابله چون زينب
هر چند که بي صبر و قراري بانو
هر چند غريب و داغداري بانو
در کوفهی بي کسي و شام غربت
چون کوه وقار استواري بانو
در روز دهم چو شمع افروخته اي
در آتش بي کسي و غم سوخته اي
تا سرحد جان حمايت از مولا را
از مادر خود فاطمه آموخته اي
از ديده اگرچه خون دل افشاندي
آن روز تمام کوفه را لرزاندي
اي دخت علي، هيمنهی کوفي ها
مي ريخت به هر خطابه که مي خواندي
آن روز رسيده بود جانت بر لب
مي سوخت تمام پيکر تو در تب
پروانه صفت گرم طواف عشقي
ذکر لب خستهی تو: زينب زينب
آن ماتم بي کرانه را معنا کن
آن غربت جاودانه را معنا کن
يک بار براي زائرانت بانو
تو ضربهی تازيانه را معنا کن
شش ماه شبيه روضه خوان مي خواندي
از غربت و داغ بي کران مي خواندي
از نيزه و قتلگاه و خون مي گفتي
از طشت طلا و خيزران مي گفتي
یوسف رحیمی