فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 تقویم شیعه♻️
☀️ امروز:
شمسی: جمعه - ۲۹ دی ۱۴۰۲
میلادی: Friday - 19 January 2024
قمری: الجمعة، 7 رجب 1445
🌹 امروز متعلق است به:
🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹ارسال نامه مامون به امام رضا علیه السلام برای ولایت عهدی، 200ه-ق
📆 روزشمار:
▪️3 روز تا ولادت امام جواد و حضرت علی اصغر علیه السلام
▪️6 روز تا ولادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام
▪️8 روز تا وفات حضرت زینب سلام الله علیها
▪️18 روز تا شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
▪️19 روز تا وفات حضرت ابوطالب علیه السلام
✅ با ما همراه شوید...♻️
#امام_زمان_عج_مناجات
کدام "جمعه" دعا مستجاب خواهد شد؟!
مسیح عاطفه پا در رکاب خواهد شد
کدام "جمعه" ز عطر بهشتیِ گل یاس،
بهار، غرق شمیم گلاب خواهد شد؟!
کدام "جمعه" شود بخت عاشقان بیدار
و چشم فتنۀ عالم، به خواب خواهد شد؟!
کدام "جمعه" خدایا ز فیض گریۀ شوق،
بهار و باغ و چمن، کامیاب خواهد شد؟!
جمالِ روشن آن ماهِ پشتِ پردۀ غیب،
کدام "جمعه" برون از حجاب خواهد شد؟!
کدام "جمعه" به خورشید میخورد پیوند
و بعد از این همه ابر، آفتاب خواهد شد؟!
هزار "جمعه" دعای فرج به لب داریم
کدام "جمعه" دعا مستجاب خواهد شد؟!
✍ #محمدجواد_غفورزاده
کانال روضه دفتری - @rozeh_daftari.mp3
1.24M
❣﷽❣ا
#زمزمه_امام_زمان_عج
#لیلة_الرغائب
#آقای_سلطانی
#سبک داره بارون میباره
اولین جمعه ی ماهِ رجبه
اومدم سفره ی دل رو وا کنم
با تموم روسیاهیم آقاجون
برای اومدنت دعا کنم
رو لبم نوای این الحسن و
تو دلم غصه ی بی تو بودنه
گریه کردن از گناهام کار تو
گریه کردن برا تو کار منه
آرزوم اینه یه روز ببینمت
آرزوم اینه تموم شه بی کسی
میدونم هر چی بدم باشم ولی
تو به دادِ ندبه خونت میرسی
دستی رو سرم بکش از کرمت
میون این همه غم اسیر شدم
جلوی آینه دیدم خودمو
اینقدر نیومدی که پیر شدم
تو رو جون فاطمه رهام نکن
بیا و به نوکرت بها بده
پیش تو کاری نداره آقاجون
سیزده رجب یه کربلا بده....
(مرتضی عابدینی)
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
سالها منتظر هستيم بيايی جانا
ديدگانی هوس خاک قدومت دارند
درفراغ تو چو فرمان بدهد دلهامان
ملتمس بهرظهور تو فراوان بارند
ای که آمال همه منتظرانی بازآ
شيعيان در غم هجر تو به حالی زارند
اول هفته به ياد تو و آن جمعه ی ناب
بذراميد ظهور تو به دل می کارند
هفته ها می رود و باز ز تو نيست خبر
يوسفا چشم براهان تو در بازارند
سالها هست که اين واقعه تکرار شده
عاشقانت همگی عاشق اين تکرارند
حسرت سير رخت بر دل بسياری ماند
نام زيبات به لب برده و جان بسپارند
حسرت ديدن رويت به دل ما مگذار
زود بازآ که همه منتظر دلدارند
اسماعيل تقوايی
014-Tavashih-Tooba-Ya-Abasaleh-www.ziaossalehin.ir-AF01.mp3
2.18M
یا اباصالح دلم را عشق تو کرده هوایی
یا اباصالح دلم را عشق تو کرده هوایی
می کنی در آسمان قلب مجنونم خدایی
می کنی در آسمان قلب مجنونم خدایی
یا اباصالح
یا اباصالح دلـــم را عشق تو کرده هـوایی
می کنی در آسمان قلب مجنونم خدایی
ارباب دلم، مهتاب دلم، عکس روی تو در باغ دلم
یا مولا یا اباصالح، یا مولا یا اباصالح
یا مولا یا اباصالح، یا مولا یا اباصالح
همخوانی اباصالح
https://eitaa.com/joinchat/4240572439C6b1bcf7d93
کانال متن وروضه مجمع الذاکرین 👆
#حضرت_زینب
بود آخرین لحظه عمر من
الاشام غم با تو گویم سخن
چه خوش بود آیین غمخواریت
ز آل علی میهمان داریت
دگر جانم از غصه بر لب رسید
گذشت آنچه از تو به زینب رسید
خداحافظ ای شهر آزارها
خداحافظ ای کوی و بازارها
خداحافظ ای شاهد جنگ ها
خداحافظ ای بارش سنگ ها
خداحافظ ای شهر رنج و بلا
خداحافظ ای چوب و طشت طلا
خداحافظ ای قصه بزم می
خداحافظ ای رأس بالای نی
خداحافظ ای اشک جمّازه ها
خداحافظ ای زیب دروازه ها
خداحافظ ای شهر دشنام ها
خداحافظ ای کوچه ها، بام ها
خداحافظ ای سنگ خون و جبین
خداحافظ ای سیدالساجدین
خداحافظ ای رنج ها، دردها
خداحافظ ای خاک ها، گردها
خداحافظ ای ناقة بی جهاز
خداحافظ ای اختران حجاز
خداحافظ ای خاک ویران سرا
خداحافظ ای آل خیرالورا
خداحافظ ای خردسال اسیر
خداحافظ ای چار ساله صغیر
خداحافظ ای یاس نیلی شده
یتیم نوازش به سیلی شده
همین جا خودم دیدم از خون خضاب
سر نیزه ها هجده آفتاب
همین جا کنارم نی و دف زدند
به دیدار هیجده گلم صف زدند
همین جا دلم شد ز غم چاک چاک
که خورشیدم افتاده بر روی خاک
همین جا به زخمم نمک می زدند
عزیز دلم را کتک می زدند
همین جا به فرقم عدو خاک ریخت
به روی گلم خاک و خاشاک ریخت
همین جا ز غم جان من خسته بود
که ده تن به یک ریسمان بسته بود
همین جا ز غم بود جان بر لبم
که بنشسته طی شد نماز شبم
همین جا به ما خصم دشنام داد
حسین مرا خارجی نام داد
همین جا دو چشمم ز خون تر شده
که یاسم به ویرانه پرپر شده
همین جا به ویرانه بلبل گریست
غریبانه بر غربت گل گریست
همین جا ز غم جانم آمد به لب
که در گِل گُلم دفن شد نیمه شب
دریغا که آن گوهر پاک رفت
چو زهرا غریبانه در خاک رفت
الا ای همه نسل ها بعد من
بگویید از قول من این سخن
که زینب بدین کوه اندوه و درد
به موج بلا چون علی صبر کرد
خدا داند و غصه های دلش
که داغ حسینش بود قاتلش
مرا یک جهان درد و داغ و غم است
که توصیف آن بر لب میثم است
استاد حاج غلامرضا سازگار
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
▪️روضه و توسل جانسوز _ ویژه شهادت حضرت زینب(س)
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
"اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها،وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ،وَ لعَنْ اَعْدائَهُم بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ"
"اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِیِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن ......."
اگر داغ هجرت به جان مانده باشد
بعید است جانی جوان مانده باشد
*شب حضرت زینبِ، هیچ کسی مثل حضرت زینب داغ هجر رو نکشید،لذا برای همینِ که امام زمان می فرمایند: خدارو برا فرج ما به حق عمه جانمون زینب قسم بدید...
این یه اشاره است، یعنی یه ذره مثل زینب در هجران من باشید تا من بیام...
یکسال این هجران بیشتر طول نکشید،اینقدر گریه کرد برای ابی عبدالله،از دست گریه هاش دوباره دستور دادن زینب رو از مدینه ببرید بیرون،با گریه هاش حکومت رو داشت متزلزل می کرد...
گفتند: کجا ببریم؟ گفت:یه جایی ببرید که خاطرات خوبی نداره، یه جایی ببریدش که در و دیوار رو نگاه میکنه زودتر جون بده،لذا آوردنش شام...*
در آن دل که از فیض یادت بهاری ست
نباید که دیگر خزان مانده باشد
تو باید بخواهی بیایی بتابی
که خورشید در آسمان مانده باشد
چگونه نباشی ولی زنده باشم
چگونه به تن بی تو جان مانده باشد
من آن طفل مردود نامه سیاهم
که هر بار در امتحان مانده باشم
به لطف تو امیدوارم برایم
برای تلافی زمان مانده باشد
سر سفره ی اشکت ای کاش امشب
برایم کمی آب و نان مانده باشد
شب روضه ی زینب است و بعید است
برای زبانم توان مانده باشد
تو خود باید از عمه جانت بخوانی
در این روضه هر روضه خوان مانده باشد
فرمود:آقاجان! برای کدام روضه است فرمودید:شب و روز اشک می ریزم،اگه اشک چشمم تموم بشه خون گریه می کنم..آیا روضه ی جدت غریبتون ابی عبدالله است؟آقا فرمود:اگه جدم هم بود با من خون گریه می کرد...روضه ی عمو جانتون قمر بنی هاشمِ،آقا فرمود:اگه عباسم بود با من گریه می کرد...روضه علی اکبر؟نه...قاسم؟نه کدوم روضه است؟فرمود: من برا اون لحظه ای خون گریه می کنم،که عمه ی مارو پشت دروازه ساعات آوردن...."بیایید امشب اشکامون رو هدیه کنیم به شهدای مدافع حرم،اونایی که جون گذاشتن پا حرم زینب..."
فرمود: برا اون لحظه ای خون گریه می کنم که شهر رو آذین بستن، رقاص هارو جمع کردن،جلو محمل عمه ام زینب...*
تو خود باید از عمه جانت بخوانی
در این روضه هر روضه خوان مانده باشد
_
نام زینب می برم شعرم پریشان می شود
نام زینب می برم این ابر باران می شود
نامِ زینب بردم و دریا مودب ایستاد
باز اقیانوسِ نا آرام طوفان می شود
چادرش قدری بتابد آب میگردد زمین
روزها در سایه اش خورشید پنهان می شود
در دعا می ایستد محراب حیرت می کند
از مناجات شبش سلمان مسلمان می شود
در مدینه سال ها زهرا صدایش می کنند
وقت تفسیرش خود جبریل دربان می شود
خم نشد زانوی عباسش به جز در پای او
تا به محمل می رود اکبر شُتربان می شود
*یه لحظه ای وقتی می زدنش رو کرد سمت علقمه،گفت: آی غیرت الله! پاشو ببین نامحرما دور خواهرت حلقه زدن...
یک قدم خانم بیاید کوفه می پیچد به هم
یک قدم بی بی بکوبد شام ویران می شود
واژه هایش خطبه شد نهج البلاغه جمع شد
خطبه نه تیغ علی انگار عریان می شود
کیست این ؟ زهرا علی ؟شاید حسن شاید حسین
حق بده آئینه از این اوج حیران می شود
_
بادهای کربلا خاکسترش را پس دهید
نیزه داران سایبان بسترش را پس دهید
لحظه های آخرش چشمش به این در خشک شد
تیرهای حرمله آب آورش را پس دهید
خوب شد پیراهنی دارد گذارد بر دلش
گفت از بس یادگار مادرش را پس دهید
آه خیلی پیش او جای رقیه خالی است
کاشکی ای شامیان نیلوفرش را پس دهید
پیش او می گفت دختر مرد شامی می زدش
لااقل انگشترش ؛ انگشترش را پس دهید
این طرف او داد می زد آن طرف با او رباب
نیزه های بی مروّت حنجرش را پس دهید
ساعتی در دستتان افتاد دندانش شکست
خیزران در دست ها دیگر سرش را پس دهید
حسن لطفی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_زینب_س_شهادت
تا که کهنه پیرهن در دستهایم جا گرفت
نیمهی ماه رجب هم بوی عاشورا گرفت
روضه خوانت بودهام یک سال و نیم ای بی کفن
از صدای نالهی زینب دل دنیا گرفت
گودیِ زیر دو چشمم! یادگار گودی است
تا که شمر آمد به مقتل، کار دل بالا گرفت
جای سالم در تنت پیدا نکردم، لا جرم
خواهر غمدیدهی تو بوسه از رگها گرفت
هر کسی در کربلا از هر کجایی کینه داشت
انتقام خویش را از ما بنیالزهرا گرفت
دست نامحرم به روی خواهرت تا شد بلند
بر فراز نیزه، خونْ، چشمان سقا را گرفت
تا که بر گهوارهی نیزه بخوابد اصغرت
مادر بی شیرخواره نغمهی لالا گرفت…
شاعر: #محمدحسین_مهدی_پناه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین