eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
48.1هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
3.8هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَمَّ رَسُولِ اللّٰه صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَيْرَ الشُّهَداءِ ◼️شهادت مظلومانه حضرت حمزه سيدالشهداء علیه السلام تسلیت باد 〰〰〰〰〰〰〰 *دلم محزون داغی از قدیم است* *عزای حمزه و عبدالعظیم است* *کشد پر مرغ دلهامان ز سینه* *گهی سوی ری و گاهی مدینه* 🏴 *فرارسیدن وفات حضرت* *عبدالعظیم حسنی، یادگار پر* *برکت امام حسن مجتبی(علیهم* *السلام) و شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا، تسلیت باد*🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴سالروز وفات حضرت عبدالعظیم علیه السلام تسلیت باد 🏴 ‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎ ‎ ‌‎‎‎‎•••┈✾~🍃🖤🍃~✾┈•••
هر جا امام حسین می‌رفت شهیدی رو بغل می‌گرفت با یه دست ، دست می برد زیر سر اون شهید سر رو بالا می‌آورد. اما فقط برا عباس که رسید دیدن دو دستش رو کرده زیر بدن ، دید هر کاری میکنه نمیتونه عباسُ بلند کنه... یه نگاه کرد خیمه ها رو دید سکینه بیرون خیمه ایستاده ، یه وقت دیدن ابی عبدالله عباسُ رها کرد رفت سمت لشگر دشمن... {مثه بچه ها گریه میکرد امام حسین کنار بدن ، با سر آستین اشکشو پاک می‌کرد...} آقای ما برا عباس عین بچه ها گریه کرد ، شما رو نمیدونم چجوری ، بابا با غیرتا مشتیا گریه کنا آقای ما عین بچه ها برا عباس گریه کرد... رسید دم خیمه ، دیدن با این وضع داره میاد ، زینب بگو گره مقنعه ها رو محکم کنن ، هر کاری کردم نتونستم عباسُ بیارم... وای از اون لحظه ای که این زن و بچه ریختن تو نهر علقم ، شمر و سنان هر چی عقده داشتن خالی کردن رو سره این زن وبچه... گر نخیزی تو ز جا کار حسین سخت ترست نگران حرمم آبرویم در خطر است به تو از فاصله یک قدمی تیر زدن قد و بالای رسا هم سبب دردسر است تیر باران که شدی یاد حسن افتادم... ➖➖➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خواستم با دست پر خیمه برگردم که نمیره شیرخوارت ای آقا هرکاری از دست بر اومد کردم که نمیره شیرخوارت ای آقا به مادرش بگو که سقا میخواست بیاد سه شعبه نگذاشت به بچه ها بگو علمدار بدون دست هنوز امید داشت دلم شکسته که برا طفل رباب آب نیاوردم تا آخرین لحظه فقط غصه برا خیمه ها خوردم بگو به زینب که من از ضرب عمود جون نسپردم برا اسیری رقیه من هزار مرتبه مُردم **** دستام خنکی فراتو حس کرد دارم آتیش میگیرم ای آقا این دستا دیگه به دردم نمیخورد بذار بی دست بمیرم ای آقا تب عطش به یادم افتاد همین که پای آب رسیدم تو موجای فرات لبای علیِ اصغرتو دیدم امیدمو نا امید کردن زدن مشکو جلو چشمام زیر لبم با خودم گفتم دیگه چشمامو نمیخوام صدای لالایی از خیمه به گوشم میرسید اما من متحیر شده بودم چطور خیمه برم حالا **** برگرد خیمه ای تشنه ی بی یاور همه چشم انتظارن ای آقا اینجا دیدم تیراندازا میگفتن که به فکر گوشوارن ای آقا عمود خیمه رو بکش تا غمم تو علقمه بمونه به بچه ها بگو که عباس رو نیزه ها کنارتونه کنار من بودی ای آرامش ساعت جون دادن کنار تو نیست کسی اون لحظه ی با صورت افتادن عزیز زهرا نکن گریه اینا از اشک تو شادن چشای من خون شده از فکر نعلایی که آمادن ➖➖➖➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا