eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
367 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺 مدیریت وتبلیغات👇تبلیغ پزشکی نداریم @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دودمه شب ششم محرم ( حضرت قاسم ع ) ➖➖➖➖➖➖➖➖ بی زره آمده و پیرهن او کفن است        قاسم بن الحسن است مثل عباس عمویش بخدا صف شکن است دودمه شب ششم محرم ( حضرت قاسم ع ) سوی تو باشد عمو جان دیدهء کم سوی من            غرق خون شد روی من با لگد دشمن کشيده شانه بر گیسوی من دودمه شب ششم محرم ( حضرت قاسم ع ) گرفته سم مرکب بوی قاسم    عمو جانم عمو جان میان چنگ قاتل موی قاسم دودمه شب ششم محرم ( حضرت قاسم ع ) ای عمو بنگر تنم اندازه سقا شده           قاسمت رعنا شده بند بندم زیر نعل اسب از هم وا شده دودمه شب ششم محرم ( حضرت قاسم ع ) داغ من بهر تو از داغ على سنگين تَر است             اى عمو جانم حسين مرگ نزد من به والله از عسل شيرين تَر است دودمه شب ششم محرم ( حضرت قاسم ع ) از تبار مجتبايم، زاده پيغمبرم       يا حسين و يا حسين اى عموجان من برايت يك على اكبرم دودمه شب ششم محرم ( حضرت قاسم ع ) عمـو  بـرجان قـاسـم کن عنـایت                          به قربان وفایت شکسته استخوان گشتم فدایت دعا
میکنه گل.mp3
724.3K
🌷🌷🌷 ✅بنداول میکنه گل به روی لبای من توی سختی ها و هر درد و محن یاگره می افته تو کارم میگم مددی ارباب قاسم حسن ع 🌷 پسره شاه کرمه خیلی برامحترمه هیچ چیزی من کم ندارم تاکه سایه ش رو سرمه 🌷 یاقاسم قاسم بن الحسن ع ________________ ✅بند دوم ذکره لبهاشه احلی من عسل نوجوونه بی نظیرو بی بدل هیبتش رفته به بابا حسنش تک یله پهلوونه جنگ جمل 🌷 شاگرده علی اکبره مافوق صدشیره نره مثل عموش عباسه وجوونیای حیدره 🌷 یاقاسم قاسم بن الحسن ع ________________ ✅بندسوم نوجوون حسن آل عبا قیامت کرده توی دشت بلا تورجز میگه فَاَنَا بنُ الحسن (ع) منم حامی حسین خون خدا 🌷 مثل باباش مادربه شمائلش اکبریه اَزرَقُ کشت بابچه هاش قدرتشم حیدریه یاقاسم قاسم بن الحسن (ع) 💠💠💠4⃣4⃣6⃣💠💠💠 ________________
من ابن الحسن.mp3
1.42M
کربلایی مجید مرادزاده(غلامِ قنبر): 🎼 ☑️بند اول حماسی عمو جان منم من ابنُ الحسن نوجوانِ یل مجتبایم فدایی راه تو ام واسه تو جون فدایم یا مظلوم اشاره کنی داغی رو سینه هاشون میزارم میتونم یه لشکر رو پیشت به زانو در آرم یا مظلوم میخونم رجز مثل فتاحه خیبر اناابن الحسن بن علیُ الحیدر اگه خون بابام بجوشه رو رگهام میشه تارومار با اجازه ت یک لشکر حسین جان ☑️بند دوم عموجون بده اذن میدون به من ای عمو خیلی دیره که از ماتم و غربتت داره بغضم میگیره یامظلوم عموجون تورومن قسم میدم اینجا به پهلوی مادر اجازه بده تا بشم من فدایی اصغر(ع) توراهت بمیرم برا من شیرینه که مهرت رو دارم یه عمره توو سینه می‌دونی بمونم نباشی وای من برا من یه بار ثقیل و سنگینه حسین جان ☑️بندسوم عموجان به زیر پاهاشون همه استخونام شکسته به دادم برس روی سینم یه نامرد نشسته عموجان به زیر پاهاشون همه استخونام شکسته به دادم برس روی سینم یه نامرد نشسته بیا و تنم رو ببین ای عموجون میگم یا عمو با لبای پر از خون ببین که قدم مثل قدّ سقا شد شده له وجودم با نعل اسباشون حسین جان 💠💠💠1⃣0⃣7⃣6⃣💠💠💠
4_912022625834762518.mp3
5.43M
🌷🌷🌷 ✅بنداول ای عمو فدایت یتیم مجتبایت بده اذن میدان جان را کنم فدایت تاکنم سرم راعموجان نذرعلی اصغرت تاروم به میدان بگیرم من انتقام مادرت توکه جای پدربوده ای همیشه بالای سرم اذن و رخصتی ده در این دشت باشم بجای پسرم دارم این گفتگو ای عمو ای عمو قاسمت شود فدایت 💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦✅بنددوم پور مجتبایم دلیری ات مثل شد طعم مرگ به کامت شیرین تر از عسل شد تا که ناله زدی عموجان افتادم ازپشت فرس تا که زیر اسبان عزیزم تو می زدی نفس نفس بدنت کش امده شکسته تمام استخوان تو نفست بریده عزیزم بندامده زبان تو جان قاسم عمو یک عمو جان بگو تاحسین شود فدایت 💠💠💠2⃣9⃣7⃣💠💠💠 ___ کربلایی مجید مرادزاده 🎤حاج امیرحسین غفاربیک
❇️ السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِک َ‏عَلَیْکَ مِنِّی سَلاَمُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ وَ لاَ جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی لِزِیَارَتِکُمْ (لِزِیَارَتِکَ) السَّلاَمُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (وَ عَلَى أَوْلاَدِ الْحُسَیْنِ ) وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ و ماخصنا به من ولایتکم طیبا لخلقنا و طهارة لانفسنا وَ ما خَصَّنا بِهِ مِنْ وِلايَتِكُمْ طيبا لِخَلْقِنَا وَ طَهارَةً لأِنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً[۱]لَنا وَ كفّارَةً لِذُنُوبِنا . السلام علی محال معرفة الله و مساکن برکة الله و معادن حکمة الله و حفظة سرالله و حملة کتاب الله و اوصیاء نبی الله و ذریة رسول الله صلی الله علیه و اله و رحمة الله و برکاته. مشک اشک من همیشه کار زمزم می‌کند هر نمش دارد گناهان مرا، کم می‌کند بی گمان محکم در آغوش خودت می‌گیری‌اش ریسمان پرچمت را، هر که محکم می‌کند کتری‌ات یک جور پیر روضه‌خوان هیئت است اشک را در استکان چشم ما، دم می‌کند نذری ارباب‌ها، از دخل رئیت می‌رسد این همان کاری است که ماه محرم می‌کند سائل پشت درت، بار خودش را بسته است با همان فقری که دارد، کار حاتم می‌کند زخم‌های او زیاد و اشک‌های ما کم است می‌پذیرد باز از ما، این بضاعت را حسین دست و پا می‌زد میان خون اگر در قتلگاه دست و پا می‌کرد اسباب شفاعت را حسین از رسول ترک‌ها، حُر ساختن کار شماست آدمت بودن مرا، یک روز آدم می‌کند (خم نخواهد شد سرش، در پیشگاه این و آن هر که سر را با تباکی کردنش، خم می‌کند)۲ دست عباس تو می‌افتد، حساب محشرش آن میان‌داری، که صف‌ها را منظم می‌کند هر زمانی از ته دل گفته‌ام جانم حسین مطمعنم حضرت زهرا، نگاهم می‌کند (گوشه گیرم، گوشه‌ی شش گوشه‌ی من را بده نوکرت خود را، کنار تو مجسم می‌کند)۲ ای که جمع و جور کردی زندگی‌ام را حسین پیکرت را نیزه و شمشیر، درهم می‌کند جسم تو مثل سرابی، روی خاک افتاده است نعل مرکب‌ها، تنت را سخت مبهم می‌کند سایه‌ات بر سر من هست، ولی فردا نه احترام پر من هست ولی فردا نه مشک خالیست ولی شکر که سقا داریم دست اب‌آور من هست، ولی فردا نه تا کنون پای غریبه به حرم وا نشده حرمت محضر من هست ولی فردا نه بقچه‌ی کهنه‌ی ما هست، لباست هم هست هدیه‌ی مادر من هست ولی فردا نه بنشین خوب ببین چادر من را حالا چادرم بر سر من هست ولی فردا نه گوشواری که خودت داده‌ای الان دارم محرمم زیور من هست ولی فردا نه شده لحظه‌ی خون جگری، امون از غم دربه دری تو رو جون رقیه فقط، نمیشه که بمونی نری پر غصه شدم اسیرم، کنارم باشی جون می‌گیرم نفسم دیگه درنمیاد، آرومم نکنی میمیرم منو بارون چشمای تر، بدم اومد از هر چی سفر میشه نه نگی جون رباب، بیا ما رو مدینه ببر نذار غم تو دلم بشینه، گریه‌ها تو رباب نبینه نگو وقت جدایی رسید، داره دق می‌کنه سکینه به خدا اگه من بتونم، چجوری بی تو من بمونم کهنه پیرهن‌و پاره نکن، همونم می‌برن می‌دونم الهی خواهرت بمیره، فکر من کجاها نمی‌ره نکنه بی‌حیا شه سنان، موهای تو رو دست بگیره شمر و خولی ادب ندارن، اینا سر به سرت میذارن وقتی تشنته جون می‌کنی، ادای تو رو در میارن اومدن شرَرِت بزنن، نیزه به کمرت بزنن پیرمردا عصا کشیدن، نکنه به کمرت بزنن بگو سنگ زنی نکنن، نیزه تو بدنی نکنن اگه خنجرشون نبرید، دیگه بددهنی نکنن می‌گن پیر حرم رو ببین، خولی شمر و بزرگ می‌دونه میگه روی سینه تو بشین آخه پس کفنت چی میشه، خون تو دهنت چی میشه تیر و نیزه‌ها کافی نبود، زیر سم بدنت چی میشه اونا که سرتو بریدن، موی دخترونه کشیدن خولی اخنص و شمر و سنان، همشون به حرم رسیدن غم من غم تازه‌تره، جون بچه‌ها در خطره یکی معجر دخترتو، توی سوغاتیاش می‌بره اینا پست و حقیر و بدَن، هرچی شر که بگی بلدن روسریم اگه سوخته بدون، اینا خیمه رو آتیش زدن شده خورشید من بی فروغ، الهی همه باشه دروغ دارن ناموستو میبرن، توی کوچه‌ی شهر شلوغ همه سمت ما حمله‌ورن، نمیشه بگی چند نفرند ما رو تو دل بازاراشون، مثه برده‌های راه می‌برن کوچه‌ها شده کابوس من، سرا محو سه‌ساله شدن سر عباس‌و هر جا که دید، به عموش میگه زجر و بزن ماها قحطیه آب ندیدیم، ماها رنج و عذاب ندیدیم اگه دیده باشیم به خدا، دیگه بزم شراب ندیدیم برای دلخوشیه نوکران این درگاه دروغ روضه بخوانم دروغ، بسم الله دروغ روضه‌بخوانیم، شمر آبش داد سنان رسید ولی، با ادب جوابش داد دروغ روضه بخوانیم، دست و پا نزده حسین فاطمه را تشنه لب، صدا نزده دروغ روضه بخوانیم، حرف بد نزدند شبیه فاطمه اصلأ، به او لگد نزدند ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیگه دل موندن نداری دارم از چشات می‌خونم قربون رگ غیرتت شم پهلوون نوجوونم من خودم بزرگت کردم میدونم دشمنامو راحت نمیزاری بی زره میری تو میدون بفهمین که این سر نترستو از حسن داری بگو حسن که جون بگیرم بگو حسن عمو فدات شه بگو حسن سر یک لشگر خاک پات شه (نوجوون بت شکنم ای قاسم حسنم )۳ جمل و زنده کردی بازم با این هیبت و جلالت نفس لشگرو بریدی شیر ماردت حلالت تا گره به ابروت افتاد بهم ریختن توی فن جنگیدن تو چه استادی دور شدن جووناشون از دم دستات با یل یلاشون وقتی در افتادی میگن حسن اومد دوباره یلی بس که مثل بابا خون علی ولی الله تو رگهات (نوجوون بت شکنم ای قاسم حسنم )۳ رجز که خوندی تو قاسم دشمنت به لکنت افتاد پسرای ازرق دیدن قلبشون به وحشت افتاد شمشیرو تو دست گرفتی مثل عباس وارث حسن از نسلی شریفی تو دست و پاشونو گم کردن تا دیدن که یک تنه همه لشگرو حریفی تو تا یه قدم جلو می‌رفتی عقب عقب می‌رفت یه لشگر همه برات سپر انداختن شدی حیدر (نوجوون بت شکنم ای قاسم حسنم )۳ ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با حسین آرومم بی حسین آشوبم عمریه از عشقش به سینه میکوبم زندگی بی حسین از مردن بدتر میشه بین بهشتم وقتی چشمام براش تر میشه عاشق توی سرش جز وصل دلبرش هوایی نداره دنیا بی کربلا اسه ما نوکرا صفایی نداره یا ثارالله یا ثارالله یا ثارالله **** نوکریش عزته کربلاش جنته دستی که سینه زد در حال بیعته کبودی رو سینم مدال افتخاره روشن میشه چشم من تو روضه تا میباره هرکی تو هیئته تحت عنایته نگاه حسینه چشمی که میشه تر بین هر روضه در پناه حسینه یا ثارالله یا ثارالله یا ثارالله **** رو سر من سایه داری ای همسایه دعوت کن تا بیام اربعین مشایه میریزه گناهامو هر قدم تو این جاده خوشبختی تا دعوت شی کرب و بلا پیاده هر روز و هر شبه بین هر موکبه پر از عشق و احساس مکتوبه زائرت اسمش تو دفترت با دستای عباس یا ابالفضل یا ابالفضل یا ابالفضل ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(قاسم دل منو نسوزون باشه برو ولی عمو جون) ۲ خیلی مراقب باش عزیزم زره نپوشیدی می‌ترسم با سنگ و تیر میان سراغت از روی اسب میفتی محکم میفتی زیر دست و پاشون له میشه پیکرت عمو جون (برگ و برات می‌پاشه از هم) ۲ میری عمو جون با اشک چشمم پشت سر تو من آب می‌ریزیم کاشکی میشد یه زره بپوشی که ارباً اربا نشی عزیزم عزیز من برو خدا به همرات فدای ذوق توی چشمات چشم انتظارته نگاه بابات عمو حسین عمو حسین... زانو زدم کنار جسمت یکی دوتا صد پاره جسمت می‌بینمت تو‌ کل میدون هم قد من شدی عموجون تو هیئتم آخه چجوری بردارمت از این بیابون پیکرتو می‌برم اما پاهات می‌کشه به روی خاکا (موندم عمو حیرون و گریون) ۲ قربون اسمت، من پیش جسمت زانوم می‌لرزه با سر میفتم (پهلوت شکسته بازوت شکسته اینجا میون مادر میفتم) ۲ بالا سرت رسیدم اما دیر شد پاشو بریم که مادر تو پیر شد مثل بابات تن تو غرق تیر شد عمو حسین عمو حسین... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
وصلی الله علی الحسن بنازم شیر جمل حسن جلو چشمای اباالحسن رجز میخونه انا الحسن چه صف شکن اومد علی ایستاده بودو فقط حسن اومد آره واسه معرکه بهم زدن اومد آقام حسن اومد آقام حسن اومد اوضاع بهم خورد /وقتی پرچم و بالا میاورد ۱۰۰ تا ۱۰۰ تا اومدن ولی بازم حسن بُرد الله اکبر یه انا الحسن که گفت عدو قبل از زدن مُرد حسن مولا حسن آقا دلیر نام آوره حسن علم بالا میبَره حسن توی کوچه حضرت کریم توی میدون حیدره حسن میگن بنی هاشم یه امام حسن تو کربلا میشه لازم واسه اینه جلوه ی حسن میشه قاسم حسن میشه قاسم حسن میشه قاسم دست خدا زد / زد و شیر خدارو صدا زد پسرای ازرق و پسر مجتبی زد الله اکبر به تلافی کوچه دو سه تا بی هوا زد ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ❁﷽❁ 🔸السَّلَامُ عَلَى الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ... 🔸 نصر من‌ الله از حرم تکبیر پا شد هنگام پیکار برادر زاده ها شد ابن الحسن ابن الحسین کربلا شد یا حضرت زهرا! حسن حاجت روا شد تحت الهنک را گرچه بررویش کشیده برق نگاهش بر زمین آتش کشیده او قاسم است ابن الکریم است و کریم است مثل علی بر نار و بر جنت قسیم است تیغ کجش روح صراط المستقیم است  شمشیر گردانیش طوفان عظیم است از راست از چپ میزند سرها میوفتد نام حسن برروی پیکرها میوفتد ازرق ببین این نوجوان صف شکن را ان‌تنکرونی خواندن ابن الحسن را عباس یادش داده از هرسو زدن‌ را پایان بده این‌ جنگهای تن به تن را هرچه پسر داری بیاور مشکلی نیست بهر پسرهایت همین یک ضربه کافیست دور و برش هرقدر طبل جنگ‌ میخورد این صورت زهرایی از خون رنگ‌ میخورد کعبه میان قوم کافر سنگ‌ میخورد موی سرش با دست‌ نیزه‌ چنگ‌ میخورد دوره شد و روی سرش نقل بلا ریخت از بین لبهایش مدد یا مجتبی ریخت افتاد و بین لشگری تنها شد و بعد پهلوی قاسم پهلوی زهرا شد و بعد مثل سفارش نامه خود تا شد و بعد بین همه‌ روی تنش دعوا شد و بعد آمد عمو دید استخوانهایش شکسته جوری ز اسب افتاده که پایش شکسته سمت تنش پرتاب شد هرنیزه ای بود در صورتش تیر و به حنجر نیزه ای بود هر تکه از دشداشه اش بر نیزه ای بود عمامه اش آویز بر سر نیره ای بود زیر سم مرکب قد و قامت کشیده این یک نفس را هم به صد زحمت کشیده بر سینه اش چسباند وقتی که تنش را فهمید سختی های وقت بردنش را نجمه به چشمانت بکش پیراهنش را بوسه بزن این‌ پیکر پر روزنش را پیش حسن شرمندگی مانده برایم بی قاسم و اکبر منم با گریه هایم علیه السلام
چه کنم تا لبِ تو ناله‌ی بابا نَکِشد صبر کن صبر که اشکم به تماشا نَکِشد نجمه دنبالِ تو از خمیه دوید اما حیف تا زدی ناله عمو زود رسید اما حیف سنگ برداشته اما به لبِ ماه زدند ترسم این بود که چشمت بزنند ، آه زدند در مسیرِ نَفَسَت چیست مزاحم شده است قاسمی داشتم اما دو سه قاسم شده است به یتیمیِ تواین قوم چه بَد خندیدند همگی آنکه زد و آنکه نَزَد خندیدند باد مویِ تو بهم ریخت مرا ریخت بِهَم عطر و بویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم خواستی تا که بگویی به عمویت بابا گفتگویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم نیزه‌ای آمد و حسرت به دلم ماند که ماند تا گلویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم دو سه اَبرو به رویِ اَبرویِ تو وا کردند نعل رویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم دیر شد تا برسم بر سرِ اکبر کم شد آمدم زود ولی باز تنت دَرهَم شد سنگ بر رویِ تو خورد اَبرویِ من درد گرفت تا به پهلوی تو زد پهلویِ من درد گرفت همه گفتند که از کوچه سهیم است زدند هرچه گفتیم یتیم است یتیم است زدند تیغشان برتو نه بر سینه‌ی پیغمبر خورد دستِ من بود که با دیدنِ تو بر سر خورد در تو دیدم حسنم را که دوباره می‌خواند روضه‌ی سیلیِ دستی که به نیلوفر خورد ایستادم به رویِ پنجه پا اما حیف دستش از رویِ سرم رد شد و بر مادر خورد حسن لطفی
 تا نیزه‌ای غریب عنان مرا گرفت  پهلوی من نشست و نشان مرا گرفت  می‌رفت تا که فاش؛ پدر خوانمت عمو!  سُمّ فرس رسید و دهان مرا گرفت  گویند بو کشیدن گل؛ مرگ مؤمن است  بوی خوش دهان تو جان مرا گرفت  من سینه ام دُکان محبّت‌فروشی است  آهن‌فروش از چه دُکان مرا گرفت  دشمن که چشم دیدن ابروی من نداشت  سنگی رها نمود و کمان مرا گرفت  از پیرهای زخمی جنگ جمل رسید  هرچه رسید و عمر جوان مرا گرفت  لکنت نداشت من که زبانم ز کودکی  مومِ عسل چگونه زبان مرا گرفت؟  چون کندوی عسل بدنم رخنه رخنه است  این نیش‌های نیزه توان مرا گرفت  پر شد ز خاک سُمّ فرس چشم زخم من  ریگ روان، همه جریان مرا گرفت  محمد سهرابی
نجمه در خیمه پریشان شدنت را چه‌کند یک حرم چاک گریبان شدنت را چه‌کند گفت دنبالِ تو عمه چقدر ماه شدی حسرتِ مثلِ حسن جان شدنت را چه‌کند سعی کردم که نفهمند چه شد با تو ، عمو قدِ عباس نمایان شدنت را چه کند بی زره رفتی و عباس به قربانت رفت حال ای حنجره قربان شدنت را چه‌کند اینقدر چنگ مزن روی زمین پیشِ حسن پدرت دست به دامان شدنت را چه‌کند دیدم انگشت به دندان شدن لشکر را مانده بود اینهمه طوفان شدنت را چه‌کند کاش می‌شد که نفهمند یتیمی  که نشد نیزه هم ماند خرامان شدنت را چه‌کند با همین پیرهنِ ساده تو را چشم زدند سنگ فهمید به میدان شدنت را چه‌کند آنقدر خورد که دندانِ تو را با خود بُرد سنگ دانست که خندان شدنت را چه‌کند هِی سپاه از روی تو رد شده و برمی‌گشت حال این دشت فراوان شدنت را چه‌کند سینه‌ات نرم که شد مادرم آمد اما... مادرم پاره‌ی قرآن شدنت را چه‌کند خوش دلم بود عزیزم ضربانم باشی نوجوانم نشد آخر که جوانم باشی حسن لطفی
گُلِ پژمرده پژمردن ندارد ز پا افتاده پا خوردن ندارد مرا بگذار عمو برگرد خیمه تن پاشیده كه بردن ندارد بیا شوق مرا ضرب المثل كن تمام ظرفهایم را عسل كن برای آنكه از دستت نریزم مرا آهسته آهسته بغل كن لبم بوی پدر دارد عمو جان سرم شوق سفر دارد عمو جان تمام سنگ ها بر صورتم خورد یتیمی دردسر دارد عمو جان