من نوکر دختر موسی ابن جعفرم
من تا نفس میزنم دراین خونه نوکرم
هرچی که دارم توی این دنیا
از صدقه سر خود خانومه
ذکر لبای من تاابد اینه
اشفعی لنا یا حضرت معصومه
➖➖➖➖➖➖
من عاشقم عاشق حرمین مشهد وقم
من سائلم سائل خواهر امام هشتم
ازلطف این برادر و خواهر
زندگی هامون آرومه آرومه
اشفع لنا علی ابن موسی
اشفعی لنا یا حضرت معصومه
➖➖➖➖➖➖
تو صحن تو من دم یا رضا رضا میگیرم
از مشهد وقم برات یه کربلا میگیرم
اینو خودت خوب میدونی خانم
کرببلا همه ی آرزومه
امضا بزن برات منو بی بی
اشفعی لنا یا حضرت معصومه
✍خادمه اهل بیت
التماس دعا 🤲
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
آیتی ازخداست معصومه
لطف بی انتهاست معصومه
جلوه ای از جمال قرآن را
چهره ای حق نماست معصومه
عطر باغ محمدی دارد
زاده ی مصطفی است معصومه
پرتویی از تلالو زهرا
گوهری پر بها ست معصومه
ماه عفت نقاب آل کسا
دختر مرتضی است معصومه
اختری درمدار شمس الشموس
یعنی اخت الرضاست معصومه
زائران یک در بهشت اینجاست
تربتش با صفاست معصومه
در توسل به عترت و قرآن
باب حاجات ماست معصومه
یافاطمه اشفعی فی آل جنه
✍خادمه اهل بیت
التماس دعا 🤲
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
با تو خوبه روزگارم
بی تو آرامش ندارم
با تو دنیا روبه راهه
بی تو اما بیقرارم
هرکجا بگردی تو دنیا
هیچ کجا این همه نوکر نیست
به کی من رو بزنم آخه
کسی از تو مهربون تر نیست
بدم مظلوم بدم العطشان
بدم غریب کربلا یا الله
بهسر زهرا نفس مولا
با بی انت وامی ابا عبدالله
حسین آقا جان حسین آقا جان
✍خادمه اهل بیت
التماس دعا 🤲
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#واحد_حضرت_معصومه(س)
#رضا_جانم_بیا
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖➖
بند اول:
رضا جانم بیا، این دم آخر
صدایت میزنم، با حالی مضطر
ببین حالم شده، محزون برادر
فراق روی تو
شد آخر قاتلم
برای دیدنت
چه بیتابس دلم
رضاجانم رضا
بند دوم:
دگر رفته ز دست، صبر و قرارم
در این غربت خدا، شد گریه کارم
کجایی که بیا، جان می سِپارم
گمانم می شود
امیدم نا امید
نفس هایم دگر
به روی لب رسید
رضا جانم رضا
بند سوم:
خیالت راحت ای، چشم امیدم
از آن لحظه که بر، این جا رسیدم
از این مردم به جز، خوبی ندیدم
میان شهر قم
شده حفظ حرمتم
برای لحظه ای
نشد کم عزّتم
رضا جانم رضا
بند چهارم:
دلم میسوزد از، احوالات شام
غم مهجوری و، طعنه و دشنام
سر عمه شکست، با سنگای بام
توی بازار شام
خمیدند غنچه ها
زدند زن ها رو در
میان کوچه ها
حسینم وای حسین
بند پنجم:
به شام دید عمه زینب چه قدر آزار
چه حرفا که شنید، در کوچه بازار
بُرید آن لحظه که، رفت بزم اغیار
آخه سادات کجا؟
توی بزم شراب
می خندیدند مُدام
به اشکای رباب
حسینم وای حسین
#شعر: #عباس_قلعه
#سبک: #یاحسین