|⇦• #مدح_و_توسل و روضه #اذان_بلال ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها با نوایِ گرم سیدمهدی میرداماد_سال97 •✾•
┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅
"اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الصِّدّيقَةُ الشَّهيدَه،اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَه"
کیستی تو بهشتِ بابایی
کوثر و قدر و نور و طاهایی
دو جهان ذره و تو خورشیدی
همگان قطـره و تـو دریایی
هم صدا با تمامی سادات
شیعه گوید تو مادرِ مایی
مَطلعُ الفجرِ بامدادِ ازل
لیلةُ القدرِ حقتعالایی
برتر از درک و دانشِ همه ای
چه بخوانم تو را که فاطمه ای
ای مَقامت ز وَهمها برتر
قدر و جاهت ز وصفِ ما برتر
مدح تو بر لبِ رسولِ خدا
ذکر نابی است از دُعا برتر
رتبه ی توست از زنانِ بهشت
به خداوندیِ خدا برتر
جز محمد که دستبوسِ تو بود
تویی از کلِّ انبیا برتر
حجرهات کعبه ی دلِ حیدر
بیتت از بیت کِبریا برتر
(پیغبر فرموده بود:" إِنَّ فَاطِمَهَ بَابُهَا بَابِی وَ بَیْتُهَا بَیْتِی فَمَنْ هَتَکَهُ فَقَدْ هَتَکَ حِجَابَ اللَّه" دَرِ خونه ی فاطمه،دَرِ خونه ی مَنِ، خانه ی فاطمه،خانه ی منِ...) دیگه اهل روضه بخونن حدیث مفصل رو...چه کردن با این خانه؟...*
خانه ای روشن از کلامُ الله
سر زد از آن،دو آفتاب و دو ماه
______
ای بهشتِ خدا گُلِ رویَت
ای رسولِ خدا ثنا گویت
سورۀ نور، خطِ پیشانی
لیلۀ قدر، تارِ گیسویت
شبِ معراج مصطفی می دید
باغِ جنت پُر است از بویت
روحِ بینِ دو پهلویِ احمد!
به چه جرمی شکست پهلویت؟
گر جسارت نبود میگفتم
هُرمِ آتش چه کرد با رویت
*حالا بزن تو سینه و تو صورتت،بگو: آخ مادر!...به چه جُرمی زدن مادرِ مارو...*
از علیدوستی نشان مانده
هم به رخسار هم به بازویت
#شاعر_حاج_غلامرضاسازگار
*این روزها خبر دادن به بلال،مؤذنِ پیامبر،گفتن: زهرا ازت گِله کرده،گفته: همه ی مدینه به من پشت کردن،از بعضی ها توقع نداشتم،چرا بلال نمیآد یه سری به ما بزنه؟...بلال متوجه شد زهرا ناراحتِ،اومد مدینه،اومد ملاقاتِ بی بی،اجازه گرفت از امیرالمؤمنین برم زهرا رو ببینم،همچین که اومد تو خانه،اول نگاش به دَرِ خانه افتاد...چرا در سوخته؟ چرا دیوار خونی شده؟ چرا بچه ها اینجوری زرد و لاغر شدن؟چی شده،من چند سال مگه نبودم؟من دو ماه مدینه نبودم...
اومد محضر بی بی شرفیاب شد،دو زانو با ادب نشست،خانوم یه گِله ی مادرانه کرد،صدا زد: بلال تو چرا زهرا و علی رو تنها گذاشتی؟صدا زد:خانوم جان!من بعد از پیغمبر دیگه دلم نیومد مدینه بمونم...وقتی فهمیدم حقِّ علی رو غصب کردن،به نشانه اعتراض گفتم دیگه اذان نگم،جایی که پیغمبر و علی نباشن دیگه نمیخوام اذان بگم...اذان واسه کی بگم؟
بی بی فرمود:می دونم بلال،اما حالا که دختر پیغمبر دلش برا صدایِ اذانِ تو تنگ شده،دلم میخواد یه بار دیگه بری بالای مأذنِ،تا بی بی فرمود: یه بار دیگه صدایِ اذانت رو بشنوم،مکث نکرد،بلند شد،گفت: چشم،از تو به یک اشاره/از ما به سر دویدن...من چقدر خوشبختم که فاطمه دلتنگِ صدایِ منِ...
رفت بالای مأذنِ،مدینه ساکتِ،یکدفعه دیدن یک صدایِ آشنا داره میاد.."الله اکبر" یهو مدینه لرزید... "الله اکبر" همه از خونه هاشون بیرون اومدن،صدای بلالِ،از کجا داره صدا میآد...از پشت بامِ خانه ی فاطمه...این صدا چند وقتِ تو مدینه نمیآد"أشهد أن لا إله إلا الله" یک مرتبه بچه ها دیدن مادر بلند شد،اسماء بیا زیر بغل هام رو بگیر،فضه بیا جانمازم رو پهن کن،زینب آبِ وضو بیار... "أشهد أن لا إله إلا الله" سجاده رو پهن کردن،زینب خوشحال شد،حسنین خوشحال شدن،مادرِ ما میخواد ایستاده نماز بخونه،یه مرتبه صدای بلال بلند شد" اَشهدُ انَّ محمّداً رسولُ الله" تا اسم پیغمبر رو شنید،تا اسم پدر رو شنید،با صورت خورد زمین،فاطمه بیهوش شد،بچه ها تو صورت هاشون میزدن،بلال دیگه بس کن،بلال اذون نگو...
یه دختر اسمِ باباشو بالا مأذنِ شنید بی هوش شد،اسمِ باباش رو فقط شنید،اما یه دختر سَرِ بُریده بغل کرد،رگ هایِ بریده بغل کرد...*
بابا! دخترت از دنیا بُریده
بِدونِ تو خوشی ندیده
ببین همه موهام سفیده
بابا!خوشی به قلبم دستِ رَد زد
یه بی حیا بهم لگد زد
*مدینه...فضه و اسماء اومدن،آب ریختن تو صورتِ فاطمه،بی بی، بهوش اومد،اما خرابه ی شام،هر چی زینب رقیه رو تکون داد...پاشو دختر! پاشو عمه!...پاشو چشات رو باز کن...حسین...*
فراق یار و سنگ اهل شام و خنده ی دشمن
من آخر کودکم، این بار سنگین است بر دوشم
*به نیتِ فرج سه مرتبه بگو: یازهرا...*
↫ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
#سید_مهدی_میرداماد
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#روضه_بلال
.
#امام_زمان
چقدر اشک بریزم ز جدایی آقا
من دلم تنگ شده تنگ، کجایی آقا
همه دارند به تنهایی من میخندند
به همه گفته ام این جمعه می آیی آقا
وقت و بی وقت هوای همه کردم جز تو
کاش میخورد دلم با تو هوایی آقا
بیشتر از همه دنبال من و کار منی
من کیم دربدِر بی سر و پایی آقا
به خدا معترفم نوکر بد یعنی من
آمدم بر درت ای شاه گدایی آقا
تو فقط ناز بکش، اخم کنی میمیرم
یار و غمخوار من زار شمایی آقا
امتحان کردی و شرمنده شدم پیش حسین
من ندارم بخدا خرده حیایی آقا
مادرت واسطه باشد همه را می بخشند
قبل آنکه ببری کرببلایی آقا
کاش میشد که در این شعر زبان میشد لال
فاطمه باز دلش ریخت اذان گفت بلال
#اذان_بلال
#فاطمیه
#حضرت_زهراء_سلام_الله_علیها
...________________________
#حضرت_زهرا_زمینه
#اذان_بلال
گرفته قلب همه ، اذان بگو ای بلال
به خاطر فاطمه ، اذان بگو ای بلال
وقت اذان شد اذان ، به اذن زهرا بگو
اشهد ان علیا ولی الله بگو
بگو که حق با علیست ، امام زهرا علیست
یازهرا یازهرا
.....
مدینه یادش به خیر ، همیشه وقت اذان
می آمد اول نبی ، بر در این آستان
بگو چرا بعد از او ، لگد بر این در زدید
سیلی بر صورت ، دخت پیمبر زدید
بگو که حق با علیست ، امام زهرا علیست
نهیازهرا یازهرا
.......
نام نبی را ببر ، بگو به مردم همه
مگر سفارش نکرد ، به حرمت فاطمه
فاطمه و میخ در ، مزد نبی این نبود
جواب خوبی او ، غلاف سنگین نبود
بگو که حق با علیست ، امام زهرا علیست
یازهرا یازهرا
.......
مادر ما کرده غش ، اذان نگو ای بلال
شرر نزن بر دلش ، اذان نگو ای بلال
فاطمه از حال رفت ، نام پدر را شنید
رقیه پس چی کشید ، سر پدر را که دید
#حضرت_زهرا_زمینه
#اذان_بلال
گرفته قلب همه ، اذان بگو ای بلال
به خاطر فاطمه ، اذان بگو ای بلال
وقت اذان شد اذان ، به اذن زهرا بگو
اشهد ان علیا ولی الله بگو
بگو که حق با علیست ، امام زهرا علیست
یازهرا یازهرا
.....
مدینه یادش به خیر ، همیشه وقت اذان
می آمد اول نبی ، بر در این آستان
بگو چرا بعد از او ، لگد بر این در زدید
سیلی بر صورت ، دخت پیمبر زدید
بگو که حق با علیست ، امام زهرا علیست
نهیازهرا یازهرا
.......
نام نبی را ببر ، بگو به مردم همه
مگر سفارش نکرد ، به حرمت فاطمه
فاطمه و میخ در ، مزد نبی این نبود
جواب خوبی او ، غلاف سنگین نبود
بگو که حق با علیست ، امام زهرا علیست
یازهرا یازهرا
.......
مادر ما کرده غش ، اذان نگو ای بلال
شرر نزن بر دلش ، اذان نگو ای بلال
فاطمه از حال رفت ، نام پدر را شنید
رقیه پس چی کشید ، سر پدر را که دید
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین