eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
47.8هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آن دشمنی كه بر جگرم نقش غم كشيد جان از تنم به حربه‌ی زهرِ ستم كشيد ابنُ الرضايم و ز رضا ارث برده‌ام زهر جفا مرا به همان پيچ و خم كشيد در احتضارم و بدنم درد می‌كند اين سَمّ جان شكار، توان از دلم كشيد وقتی كه ديد، تشنگی‌ام قاتل من است جان را اَجل ز سينه‌ی من لاجَرم كشيد عمرم شبيه مادر پهلو شكسته شد نخل جوانی‌ام ثمر از عمرِ كم كشيد جز زهر كينه مايه‌ی آرامشم نشد دريا ز موج خسته شد و چشمه نَم كشيد طاغوت، با سلاله‌ی زهرا چه‌ها نكرد ما را برون ز خانه چو يک متّهم كشيد بالا گرفت كار جسارت به اهل بيت كارم به سوی بزم شراب و ستم كشيد من وارث بلای خرابه‌نشينی‌ام سوز دلم دوباره به درد و اَلَم كشيد ای كربلا! چو شاهدِ ويرانی‌ات شدم گويی كه ابن‌سعد سنان بر تنم كشيد بهتر كه قبر مادر ما مخفيانه ماند ور نه كدام حرمله دست از حرم كشيد اين ظلم‌ها هدايت ما را عوض نكرد شكر خدا، ولايت ما تا عجم كشيد نام علی و فاطمه جاويد مانده است دشمن خيال كرد بر آنان قلم كشيد ما روی دوش، پرچم عصمت كشيده‌ايم دردا، عدو عليه عدالت علَم كشيد دنيا كه خود بخود، قفسِ جانِ خسته بود تبعيد هم به گوشه‌ای از مَردمَم كشيد از آفتاب زندگی‌ام بهره كم گرفت شرمنده‌ام كه سختی از آن اُمتّم كشيد افطار كردم و جگرم پاره‌پاره شد جدّم رسيد و وقت سحر در برم كشيد در آخرين نفس، پسرم چون بغل گشود بُغضش گرفت و پارچه‌ای بر سرم كشيد @majmaozakerine
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دسته دسته فرشته‌ها هر شب بر تو عرض سلام می‌کردند و بزرگان آسمانی‌ها پیش تو احترام می‌کردند آسمان‌ها همیشه دل‌گرم‌اند بس که خورشید مهربان دارید ذره‌ای هم به ما بتابانید از نگاهی که بی‌کران دارید باید از فاطمه اجازه گرفت تا که نام تو را ترنم کرد باید آری برای ذکر شما یا وضو داشت یا تیمم کرد لوحی از یک زیارت جامع بهترین هدیه‌ی شما بر ماست لوح سبزی که امتداد آن در میان صحیفه‌ی زهراست لحظه لحظه حیاتتان این‌جا جان تازه به آسمان می‌داد سیره‌های زلال و پاک شما عکس‌تان را به ما نشان می‌داد رزق‌های تمام این عالم گر چه در دست آسمانت بود گر چه هر روز آفرینش هم احتیاجش به لقمه‌نانت بود لیک هر روز ای تواضع محض در پی رزق کار می‌کردی و همیشه به نام بسم‌الله سفره‌ات را بهار می‌کردی می‌نویسد زمین کلامت را می‌سراید زمان برای ما دوست داریم بشنویم از تو چند آیه بخوان برای ما چشم‌هایت چقدر خون‌گرمند که گدا را به خانه می‌خوانند دست‌هایت چقدر پر مهرند که کسی را ز در نمی‌رانند آه دنیا! چه کرده‌ای با خود با خودت با امام خوبی‌ها مهر دیدی و در عوض کردی دشمنی با تمام خوبی‌ها تو چه کردی که آسمان لرزید از غم و غصه‌های خورشیدش از جگرهای پاره‌پاره‌ی او از شب و روزهای تبعیدش این علیِ چهارمی بوده که به خانه‌نشینی‌اش بردی و شبانه دو دست او بستی به شب دل‌غمینی‌اش بردی باز شب شد و باز مردی را سر برهنه به کوچه‌ها بردند خاطرات شکسته‌ی او را به مدینه، به کربلا بردند کینه‌هاشان شکفت وقتی که ضربه از آفتاب می‌خوردند بی‌حیاها به ناسزا آن شب پیش چشمش شراب می‌خوردند در همان‌جا که بزم شور و شراب داغ‌های تو را شرر می‌زد بغض سنگین اشک چشمانت به حوالی کوفه پر می‌زد به همان‌جا که دست‌ زن‌ها را به سر شانه‌هایشان بستند و به دستان دختر حیدر همگی را به ریسمان بستند کاش آن لحظه آسمان‌ها را روی کوفه خراب می‌کردند چون اسیران اهل بیتی را خارج از دین خطاب می‌کردند شام مثل فضای کوفه نبود که علی را حساب می‌کردند با سری که به چوب می‌بستند خواهری را عذاب می‌کردند @majmaozakerine