#داره_میسوزه_از_عطش
🏴بند اول
داره میسوزه از عطش
لبای طفل شیره خوار
کربلا قحط آب شده
ای آسمون بارون ببار
دلِ ربابِ بی قرار
شده به غصه ها دچار
با گریه میخونه همش
ای آسمون بارون ببار
دلش خوشه که میباره
بارون تواین صحرای تف
دیگه نمیشه اصغرش
از سوز تشنگی تلف
حس خطر داره ولی
میدونه میشه برطرف
نمیدونه که حنجر و
میگیره حرمله هدف
لالا لالا لالا گلم...
🏴بند دوم
میگیرمت تو آغوشم
شاید یکم آروم بشی
من که ندارم شیر چرا
به سینم ناخن میکِشی
لالا تموم دلخوشیم
جز تو ندارم دلخوشی
ناله نزن با ناله هات
آخر منو تو میکُشی
لالایی طفل بی گنام
گریه نکن یکم بخواب
من میدونم که مشکلت
حل میشه با یه قطره آب
با لرزش صدات داری
قلبم و میکُنی کباب
با خشکیه لبات آتیش
میزنی به دل رباب
لالا لالا لالا گلم...
🏴بند سوم
حال تو خوب میشد اگه
میدادنت یه قطره آب
واسه سوال تشنگیت
تیر سه شعبه شد جواب
تیر سه شعبه میکُنه
برا تو کار خنجر و
تا توی حنجرت نشست
از گوش تا گوش برید سر و
با بدن بی جون تو
چیکار کنه بابات علی
میره به پشت خیمه و
میکَنه قبر برات علی
چجور بگه به مادرت
که نقشه هاش شده برآب
گهواره ی خالی میشه
دلخوشیه بی بی رباب
لالا لالا لالا گلم...