eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
47.8هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
"يا وَلِيَّ اللّهِ ! إنّ بَيْنى وَ بَيْنَ اللّهِ عز و جل ذُنُوبا لا يَأْتى عَلَيْها إلّا رِضاكُمْ" "یا اَبامُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بنَ عَلِیٍ اَیُّهَا الزَّکِیُّ العَسکَرِیُّ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه " آنقدر آمدند و گرفتارتان شدند خاک شما شدند و هوادارتان شدند زیباترین اهالی دنیای عشق هم یوسف شدند و گرمی بازارتان شدند لطف شماست این که تمامیِ انبیا بالاتفاق سائل دربارتان شدند آن ها که پای منت چشم کریمتان بی سر شدند تازه بدهکارتان شدند نفرین به آنکه مهر تو را سرسری گرفت یا هرکه حاجت از حرم دیگری گرفت ای جلوه ی خداییِ بی انتها حسن خورشیدِ روشنِ سحرِ سامرا حسن امشب عروج زخمی بال مرا ببر تا سامرا ، مدینه ، نجف ، کربلا ؛ حسن در بین خانواده ی زهرای مرضیه باید شوند تمام علی زاده ها ؛ حسن زنجیره ی مُحبت زهراست دینِ من با یک حسین و چار علی و دو تا حسن آن که مرا فقیر حرم میکند تویی یک التماسِ پشت درم میکند تویی آن که در این زمانه ی بی اعتبارها با یک سلام معتبرم میکند تویی آن که تو را همیشه صدا میکند منم آن که مرا همیشه کرم میکند تویی شکرخدا گدای امام حسن شدم خاکی ترین کبوتر بام حسن شدم * درِ خونه ی اون آقایی بریم، که عُمدتاً عمرش رو در زندان گذراند، تحت نظر گذراند، بیست و هشت سال بیشتر عمر نکرده ... * یازده بار جهان گوشه ی زندان کم نیست کنج زندان بلا گریه ی باران کم نیست سامرائی شده ام ، راه گدایی بلدم لقمه نانی بده از دست شما نان کم نیست قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست * به خدا قسم اگه روضه هر چیزی غیر از این بیت بود تحملش برا آقا راحت بود، آقارو تازیانه بزنند، در غل و زنجیر بکنند، تحت نظر و مراقبت باشه، اما این بیت نباشه تحملش برا آقا سخت نیست ... * پیش چشمان تو دشنام به مولا دادند تا بگویند در این شهر مسلمان کم نیست زخم دندان تو و جام پر از خون آبه ماجرائی است که در ایل تو چندان کم نیست بوسه ی جام به دندان تو یعنی این بار خیزران نیست ولی روضه ی دندان کم نیست * یه شربتی است آقا فرمود برا من آماده کنید، تا این شربت رو برا آقا آوردند، آقا تا کنار دهانش بیاره، اما دستان مبارک بلرزه، نتونه این شربت رو میل کنه، لحظاتی بعد صدا زد: مهدیم رو بگید بیاد. تا چشمش به جمال مهدیش روشن شد، هی داره قربون صدقه مهدیش میره،پسرم! میخوام از دست تو آب بنوشم، آقامون برای پدرشون ظرف آبی آوردند ... چقدر لذت بخشِ برای یه بابا از دستان فرزندش آب بخوره، اما عرضم اینِ آقا جان! کربلا کار برعکس شد،دیدن پسر از وسط میدان صدا زد: " يَا أبَه ! الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي" ... آی حسین ... * پاشو داره جونم بالا میاد پاشو عمه از خیمه ها میاد پاشو تو رو جون زهرا پاشو جون به لبم کردی ... کاش خیمه برگردی ... مُراعات حالم کن بیا استقبالم کن بذار دلخوش باشم من بخند و خوشحالم کن تو نباشی اُف به دنیا ای علی جان ... باز نگاهی کن به بابا ای علی جان ... ولدی علی ... علی! شده غرق خون گیسویت علی! همه جا پیچیده بویت علی! امان از زخم پهلویت علی! چشمم شده دریا بابا بگو بابا ... با چشمان کم سویم تو را هر جا میجویم ببین لشکر میخندد که می لرزد زانویم ای جوانم! ای شهیدم! ای علی جان! کرده داغت، مو سفیدم، ای علی جان! ولدی علی
بیا که آتشِ دل خانه از بنا سوزاند بیا که چشمِ مرا سیلِ گریه ها سوزاند هنوز پیرُهنِ مشکی ات عوض نشده که داغ هایِ پدر آمد و تو را سوزاند تو را کنار خودش خواند و گفت میسوزم بیا که زهر مرا بی تو بی صدا سوزاند نفس نمانده که آتش کشیده بر جگرم جگر نمانده که با هر نفس مرا سوزاند بگیر بر سر دامانِ خود سرم را باز که ذره ذره مرا یاد کربلا سوزاند *همۀ اهل بیت ما لحظۀ آخر به وصال رسیدن ، وصال اینه که آدم عزیزش سرشُ بغل کنه راحت جون بده ، اهل بیت ما همه لحظه هایِ آخر پسراشون سرشون بغل کردن ، غیر از امام مجتبی ... که برادر سرشُ بغل کرد ... رسم اینه پسر سر بابا را بغل کنه ، اما بین همه یه استثنا وجود داره ، کربلا رسمِ عالمُ عوض کرد ، فقط یه بابا سراغ دارم خودش سر پسرش بغل گرفت ، نه ببخشید اشتباه گفتم ، اصلاح می کنم، یه بابا سراغ دارم خودش سر پسراشُ بغل کرد ... یه بار سرِ علی اکبرُ بغل کرد .... «مُنْتخب طُرَیْحی»می نویسه ، «مَعالِی السّبْطَیْن فی أحْوالِ السّبْطَیْنِ الاِمامَیْن الحَسَن و الحُسَیْن» نقل می کنه؛ میگه وقتی تو مجلس عبیدالله اون ملعون یه نگاه به سر کرد ، صدا زد : حسین من تو رو قبلِ کربلا دیده بودم ، اینقدر پیر نبودی حسین ... چی شده همه موهات سفید شده ... میگن تا این حرفُ زد ، زینب بلند شد ، گفت : من میدونم داداشم کجا پیر شد ، داداشم کنارِ علی اکبر پیر شد ... تا سر علی بغل کرد ، اما این یه سر عزیز بود بغل کرد ، با همۀ مصیبت و سختیش اما سخت تر از این هم حسین داشت ، این اوجش بود ، جنگیده بود ، اما وقتی قنداقه شو رو دست گرفت سر علی اصغر رو با تیر زدند ، امام باقر میگه سر علی اصغر آویزان شد به پوست ... جد ما خونها رو به آسمان ...* آی حسین ..... پسرات باید سرتو بغل می کردن اما تو سر پسراتو بغل کردی ... اما کربلا رسم عوض شد ، به جایی که پسرا سر باباشون بغل کنن ، یه دختر سر بابا رو بغل کرد ... اما این دختر تو خرابۀ شام سر بابا رو بغل کرد ... دید همۀ رگ ها پاره شده ... همه دندونا شکسته ... لب ها ترک خورده ... موها سوخته