4_5855214140225755860.mp3
زمان:
حجم:
649.6K
#امام_سجاد_زمزمه
به کی بگم من
دیدم که عمه بیقراره
چشم از بابام بر نمیداره
داره بابام و می شماره
به کی بگم من
من گل پرپر گشته دیدم
من عمه سرگشته دیدم
من پیکر برگشته دیدم
به کی بگم من
دیدم که سقای دلاور
شده به اندازه اصغر
ندیدم از او من کوچکتر
به کی بگم من
دلاور و از پا فکندند
سرش رو رو نیزه میبندن
دارن میبندن و میخندن
شب شده بود و
بابای من پیدا نمی شد
گره ز کارش وا نمی شد
شمر از رو سینه پا نمی شد
پیش از سه ساعت
تنهایی بابام و دیدن
خنجر به حنجرش کشیدن
سر بابام و بد بریدن
بر سر بازار
روز من و سیاه کردن
سینه غرق آه کردن
ناموسم و نگاه کردن
وای از رقیه
تو ازدهام میزدن او رو
تو شهر شام میزدن او رو
به وقت شام میزدن او رو
#سیدمحسن_حسینی
4_5855082353449243966.mp3
زمان:
حجم:
402.1K
#امام_سجاد_نوحه
منم که در کربلا رفته همه هست من
شبیهِ دست علی بسته شده دست من
وای حسین وای حسین وای حسین
به چشم خود دیده ام عمه سرگشته را
به چشم خود دیده ام پیکر برگشته را
وای حسین وای حسین وای حسین
یوسف زهرا شده جدا جدا وای من
یکی یکی چیده شد تو بوریا وای من
وای حسین وای حسین وای حسین
دیدم علمدار من از همه کوچکتره
ساقی و سالار ما قد علی اصغره
وای حسین وای حسین وای حسین
عمه و شام خراب که میشود باورش
عمه و بزم شراب که میشود باورش
وای حسین وای حسین وای حسین
چها که من دیدم از سه ساله نازنین
بسکه لگد خورده او خورده با صورت زمین
وای حسین وای حسین وای حسین
#سیدمحسن_حسینی
4_5879849037548492703.mp3
زمان:
حجم:
646.6K
#حضرت_زهرا_زمینه
#حضرت_زهرا_نوحه
زبان حال حضرت زینب با مادر...
مادر بیمارم ، دور و برت هستم
تو مادرم هستی من دخترت هستم
اي مادر اي مادر اي مادر اي مادر
به پیش چشم من چون لاله پژمردي
کُشتی تو زینب را ، از بس زمین خوردي
اي مادر اي مادر اي مادر اي مادر
چرا نمازت را نشسته می خوانی
گمان کنم دیگر پیشم نمی مانی
اي مادر اي مادر اي مادر اي مادر
بیمار جان بر لب ، جانم فداي تو
قدم بزن مادر ، منم عصاي تو
اي مادر اي مادر اي مادر اي مادر
تو پشت در بودي ، من خونجگر بودم
کاشکی بجاي تو ، من پشت در بودم
اي مادر اي مادر اي مادر اي مادر
#سیدمحسن_حسینی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
4_5965181151432676856.mp3
زمان:
حجم:
565.1K
#حضرت_امالبنین_زمزمه
شمعم ولی دگر سوسو نمیزنم
مادر ساقی ام ، اُم البنین منم
جان می دهم ولی گُل یاسم نیست
چشمم به در مانده و عباسم نیست
اُم البنینم و از غم لبالبم
اُم البنینم و کنیز زینبم
او کعبه ، من محرِم اشک و دردم
شب تا سحر به دور او می گردم
پر شد مشام من ، از بوي فاطمه
منم که می روم ، به سوي فاطمه
از بسکه او کبود شده سر تا پا
ترسم بجا نیاورم زهرا را
تا آخرین نَفَس ، با آه و زمزمه
خوندم براي خود ، روضه ي علقمه
میگن که بدجوری گُلم پرپر شد
میگن کوچکتر از علی اصغر شد
میگن به دیدنش همه نشسته اند
میگن رونیزه ها ، سرش رو بسته اند
خون ز دو چشمان ترش افتاده
چند دفعه از نیزه سرش افتاده
میگن که جون داده ، سقّا کنار آب
میگن که او شده ، شرمنده ي رباب
رو دست بابا غنچه اش پرپر شد
علی اصغر ، دو علی اصغر شد
#سیدمحسن_حسینی