eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
47.7هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
متن روضه شام غریبان امیرمومنان علی علیه السلام آمدم مـــــن بــــــر در احـسان تو من گدایم مـن گدا، دستم بگیر یــــــــــا علی مرتضی دستم بگیر تــــــا نیفتــادم ز پا دستم بگیر گر بدم من دوست می دارم تو را ای شـه مــلک ولا دستم بگیر در دم مُــــــــردن به فریادم برس پا بنه بـر سر مرا، دستم بگیر من ز مرگ و برزخم در وحشتم  یاری یم کن از وفا دستم بگیر دردمـــندم، مـــستمندم، مضطرم ای شـه مشکل گشاه دستم بگیر وقتی امام حسن (ع) و امام حسین (ع) از تشیع جنازه پدر بزرگوارشان امام علی (ع) باز می گشتند به خرابه ای رسیدند، در این خرابه بیماری افتاده بود و ناله می کرد. آن دو بزرگوار به خرابه رفتند و سر بیمار را که پیرمردی علیل بود به دامان گرفته و احوالش را پرسیدند. پیرمرد گفت: در این دنیا هیچ کس به فریاد ما نمی رسد، مگر یک نفر که به اینجا می آمد و در دهان من غذا می گذاشت، اما اکنون سه روز است که او به اینجا نیامده و من گرسنه و تشنه هستم. فرزندان امام علی (ع) فرمودند: آیا او را می شناختی؟ پیرمرد جواب داد: من کور هستم اما روزی از او پرسیدم: آقا اسم شما چیست؟ فرمود: من بنده خدا هستم. فرزندان امام علی (ع) پرسیدند: آیا نشانه ای از او به خاطر داری؟ پیرمرد جواب داد: هر گاه آن بزرگوار در خرابه ذکر خداوند را می گفت تمام سنگ و کلوخ و دیوار اینجا او را همراهی می کردند و خداوند را تسبیح می گفتند. در این موقع صدای گریه امام حسن (ع) بلند شد و فرمودند: او پدر ما امام علی (ع) بود که ما اکنون از تشیع جنازه او می آییم. بیمار با شنیدن این خبر گریان شد و التماس کنان عرض کرد: ای آقازاده ها بر من منت بگذارید و مرا بر سر قبر او ببرید. فرزندان امام (ع) او را بر سر قبر امام (ع) بردند. پیرمرد آنقدر بر سر قبر امام (ع) گریه کرد تا جان از بدنش خارج شد. یه پیرمرد نابینا جابر بن عبدالله انصاری هم آمد کنار قبر ابی عبدالله، عطیه می گوید تا گفتم مقابل قبر حسینیم سه مرتبه صدا زد "حبیبی یا حسین" از هوش رفت. به هوش آمد گفت حسین جان چی شده که جواب دوست خودت را نمیدی؟ جابر یک وقت به خودش خطاب کرد، جابر عجب توقعی داری!؟ چگونه جواب بده کسی که بین سر و بدنش جدائی افتاده است. حسین .... جابر مشغول عزاداری بود، یک وقت دید صدای قافله ای می آید. ز جا، برخیز جا بر عاشق فرزانه می آید قدم از خانه بیرون نه که صاحب خانه می آید یا الله زینب آمد کنار قبر حسین ... بردار بلند شو که زینب را دیگر نمی شناسی ... حسین
. شد شام غریبان (حیدر گل پیغمبر)۲ آنکس که بود تا حشر ( بر کشتی دین لنگر)۲ جان آل علی آمده بر لب حسن و کلثوم و حسین و زینب واویلا واویلا آه و واویلا ۲ شد شام غریبان و (خون شد دل آل الله)۲ این زمزمه بر لبهاست (مولا یا رسول الله)۲ زین داغ و مصیبت دلها گشته خون زینب و حسنین گردیده محزون واویلا واویلا آه و واویلا ۲ بنشسته کنار قبر (آن دختر غمدیده)۲ خون گریه کند او که( داغ پدرش دیده)۲ در عزای پدر نور دو عین است همناله ی بازینبش حسین است واویلا واویلا آه و واویلا۲ شد شام غریبان (مولای جهان حیدر)۲ گریان غم بابا(شد زینب غم پرور)۲ اشک بصر ریزد حسین زهرا می سوزد می‌گرید زینب کبرا واویلا واویلا آه و واویلا ۲ گردیده دگر خسته (زینب دل بشکسته)۲ سوزد ز غم بابا (با گریه ی پیوسته)۲ یاد پدر گریه ها دارد زینب گریه های بی صدا دارد زینب واویلا واویلا آه و واویلا ۲
شب شام غریبان رسیده شب هجران نور دو دیده نور چشمان حیدر غمینند یاد داغ پدر قد خمیده دیده ها گریان است هر دلی سوزان است موسم هجران است یا علی یا حیدر۳ شب شام غریبان حیدر حسنین گشته نالان حیدر زینبش دیده گریان شد امشب از غم و سوز هجران حیدر با دل بشکسته گریه ی پیوسته در غمش بنشسته یاعلی یاحیدر ۳ شب غم شام هجران رسیده کس چو زینب چنین غم ندیده یاد داغ پدر، غربت او قامت او از این غم خمیده خون دل زینب بود جان او بر لب بود ذکر او یا رب بود یا علی یا حیدر۳ دیده گریان باباحسن شد دل عباس او پر محن شد ناله ی زینب و ذکر بابا خون قلوب همه زین محن شد زینب بی قرین گشته امشب غمین چون حسن شد حزین یا علی یا حیدر ۳ بهر حیدر همه بی قرارند همگی در کنار مزارند یاد مظلومی و غربت او اشک غم از دو دیده ببارند موسم غمها شد بزم قم برپاشد غربتش معنا شد یا علی یا حیدر۳
متن روضه شام غریبان امیرمومنان علی علیه السلام آمدم مـــــن بــــــر در احـسان تو من گدایم مـن گدا، دستم بگیر یــــــــــا علی مرتضی دستم بگیر تــــــا نیفتــادم ز پا دستم بگیر گر بدم من دوست می دارم تو را ای شـه مــلک ولا دستم بگیر در دم مُــــــــردن به فریادم برس پا بنه بـر سر مرا، دستم بگیر من ز مرگ و برزخم در وحشتم  یاری یم کن از وفا دستم بگیر دردمـــندم، مـــستمندم، مضطرم ای شـه مشکل گشاه دستم بگیر وقتی امام حسن (ع) و امام حسین (ع) از تشیع جنازه پدر بزرگوارشان امام علی (ع) باز می گشتند به خرابه ای رسیدند، در این خرابه بیماری افتاده بود و ناله می کرد. آن دو بزرگوار به خرابه رفتند و سر بیمار را که پیرمردی علیل بود به دامان گرفته و احوالش را پرسیدند. پیرمرد گفت: در این دنیا هیچ کس به فریاد ما نمی رسد، مگر یک نفر که به اینجا می آمد و در دهان من غذا می گذاشت، اما اکنون سه روز است که او به اینجا نیامده و من گرسنه و تشنه هستم. فرزندان امام علی (ع) فرمودند: آیا او را می شناختی؟ پیرمرد جواب داد: من کور هستم اما روزی از او پرسیدم: آقا اسم شما چیست؟ فرمود: من بنده خدا هستم. فرزندان امام علی (ع) پرسیدند: آیا نشانه ای از او به خاطر داری؟ پیرمرد جواب داد: هر گاه آن بزرگوار در خرابه ذکر خداوند را می گفت تمام سنگ و کلوخ و دیوار اینجا او را همراهی می کردند و خداوند را تسبیح می گفتند. در این موقع صدای گریه امام حسن (ع) بلند شد و فرمودند: او پدر ما امام علی (ع) بود که ما اکنون از تشیع جنازه او می آییم. بیمار با شنیدن این خبر گریان شد و التماس کنان عرض کرد: ای آقازاده ها بر من منت بگذارید و مرا بر سر قبر او ببرید. فرزندان امام (ع) او را بر سر قبر امام (ع) بردند. پیرمرد آنقدر بر سر قبر امام (ع) گریه کرد تا جان از بدنش خارج شد. یه پیرمرد نابینا جابر بن عبدالله انصاری هم آمد کنار قبر ابی عبدالله، عطیه می گوید تا گفتم مقابل قبر حسینیم سه مرتبه صدا زد "حبیبی یا حسین" از هوش رفت. به هوش آمد گفت حسین جان چی شده که جواب دوست خودت را نمیدی؟ جابر یک وقت به خودش خطاب کرد، جابر عجب توقعی داری!؟ چگونه جواب بده کسی که بین سر و بدنش جدائی افتاده است. حسین .... جابر مشغول عزاداری بود، یک وقت دید صدای قافله ای می آید. ز جا، برخیز جا بر عاشق فرزانه می آید قدم از خانه بیرون نه که صاحب خانه می آید یا الله زینب آمد کنار قبر حسین ... بردار بلند شو که زینب را دیگر نمی شناسی ... حسین
شب شام غریبان رسیده شب هجران نور دو دیده نور چشمان حیدر غمینند یاد داغ پدر قد خمیده دیده ها گریان است هر دلی سوزان است موسم هجران است یا علی یا حیدر۳ شب شام غریبان حیدر حسنین گشته نالان حیدر زینبش دیده گریان شد امشب از غم و سوز هجران حیدر با دل بشکسته گریه ی پیوسته در غمش بنشسته یاعلی یاحیدر ۳ شب غم شام هجران رسیده کس چو زینب چنین غم ندیده یاد داغ پدر، غربت او قامت او از این غم خمیده خون دل زینب بود جان او بر لب بود ذکر او یا رب بود یا علی یا حیدر۳ دیده گریان باباحسن شد دل عباس او پر محن شد ناله ی زینب و ذکر بابا خون قلوب همه زین محن شد زینب بی قرین گشته امشب غمین چون حسن شد حزین یا علی یا حیدر ۳ بهر حیدر همه بی قرارند همگی در کنار مزارند یاد مظلومی و غربت او اشک غم از دو دیده ببارند موسم غمها شد بزم قم برپاشد غربتش معنا شد یا علی یا حیدر۳
. شد شام غریبان (حیدر گل پیغمبر)۲ آنکس که بود تا حشر ( بر کشتی دین لنگر)۲ جان آل علی آمده بر لب حسن و کلثوم و حسین و زینب واویلا واویلا آه و واویلا ۲ شد شام غریبان و (خون شد دل آل الله)۲ این زمزمه بر لبهاست (مولا یا رسول الله)۲ زین داغ و مصیبت دلها گشته خون زینب و حسنین گردیده محزون واویلا واویلا آه و واویلا ۲ بنشسته کنار قبر (آن دختر غمدیده)۲ خون گریه کند او که( داغ پدرش دیده)۲ در عزای پدر نور دو عین است همناله ی بازینبش حسین است واویلا واویلا آه و واویلا۲ شد شام غریبان (مولای جهان حیدر)۲ گریان غم بابا(شد زینب غم پرور)۲ اشک بصر ریزد حسین زهرا می سوزد می‌گرید زینب کبرا واویلا واویلا آه و واویلا ۲ گردیده دگر خسته (زینب دل بشکسته)۲ سوزد ز غم بابا (با گریه ی پیوسته)۲ یاد پدر گریه ها دارد زینب گریه های بی صدا دارد زینب واویلا واویلا آه و واویلا ۲