#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله
با نوکری ات سینه زن شوکت گرفته
هر چه گرفته از همین کِسوَت گرفته
شرکت، میان مجلست دارد قداست
عاشق وضویش را به این نیت گرفته
بی بی دعاکن تا دوباره بازگردد
حال بکایی را که معصیت گرفته
ما هرچه بالا می رویم از فاطمیه است
از روضه ات ایمان ما برکت گرفته
هرکس توسل کرد بر خاک قدومت
حاجات خود از مرتضی راحت گرفته
روزه بگیر و باز افطارت عطا کن
حاتم به پشت خانه ات نوبت گرفته
سائل، پیِ کهنه لباست آمد اما
رَخت عروسی از تو بی منت گرفته
شرحِ نماز تو همین بس که نوشتند
وصف کبودی و ورم پایت گرفته
فردا خیالش تخت باشد هرکه امروز
دنباله ی کار تو با همت گرفته
نوع اراداتش به مادر فرق دارد...
...هر کس که از خطِ ولایت خط گرفته
در اوج سختی ها خودش فرمود رهبر
در خیمه گاه فاطمه حاجت گرفته
خاک دو عالم بر سرم آخر چه شد که
مادر نشسته قصد قد قامت گرفته
وقت رکوعش خم شد آهسته ولی وای
انگار پهلویش از این بابت گرفته
#محمدجواد_شیرازی
@majmaozakerine
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله
#سنگین
#جواد_مقدم
بریز اسماء بریز آب روان رو زخم پهلوش
بمیرم من چرا اِنقدر کبوده دست و بازوش
چرا چشمم به هر جایی می اُفته غرق خونه
فدای صورتی که داره از سیلی نشونه
از اون زخما که بازه میجوشه خون تازه
در و آتیش و مسمار توی این سینه رازه
بذار جون بدم بالای سرت ندارم راه چاره
عزیزم چرا گوشِت خونیه ، شکسته گوشواره
... نرو فاطمه ، نرو فاطمه ، عزیز قلب حیدر ...
قسم میدم تورو جون علی چشماتو وا کن
پاشو اوضاع و احوال منو زهرا نگاه کن
خودم دیدم چجوری پشت در بال و پَرت سوخت
نه تنها بال و پَر با معجرت موی سرت سوخت
من و غسل شبونه ، تنی که غرق خونه
پاشو زهرا یتیمات میگیرن هِی بهونه
ببین فاطمه ببین بچه هات سراغت رو میگیرن
بدم چی جواب چجوری بگم که از غصه نمیرن
... نرو فاطمه ، نرو فاطمه ، عزیز قلب حیدر ...
پاشو زهرا ببین زینب چجوری رو گرفته
ببین با چادر خاکی مادر خو گرفته
نفس های حسینت به نفس های تو بسته ست
حسن بدجوری قلبش از غم مادر شکسته ست
پاشو آروم جونم ، پاشو خانوم خونم
مگه از من چه دیدی بگو ای مهربونم
بوده دست تو ، تو دست حسن چه چیزایی رو دیده
تو خاک و تو خون دیده مادرو عجب زجری کشیده
... نرو فاطمه ، نرو فاطمه ، عزیز قلب حیدر ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@majmaozakerine
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله
#السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهرا
#نذر_امام_زمان_علیه_السلام
#دل_سروده_های_مزینانی 🌹
🏴بند ( ۱ )
تواین روزای بارونی
که هق هق میکنم... مادر
شبا از دردِ تنهایی
دارم دق میکنم ... مادر
یه بغض سخت و سنگینی
همیشه تو گلو دارم
همش چشمِ تو رو مادر
با چشمام روبرو دارم
نمیدونی چقد سخته
برام این روضه ها اما
نگاهم غرق بارونه
دل من خونه ی غم ها
می شینم این شبای غم
سر قبری که پنهونه
می خونم روضتو مادر
چقد دردام فراوونه
(غريب آقام٤)
🏴بند ( ۲ )
ببار ای بغض بارونی
چشام ابره نمی بینَـم
ببار تا مرهمی باشی
برا زخمای تو سینَـم
گرفته قلبم آتیش از
غریبیه بابام حیدر
زدن اتیش جلو چشماش
به جون یاسِ پیغمبر
دلش خونه بابام وقتی
به یادت روضه می خونه
کسی دردای قلبش رو
نمیفهمه ، نمیدونه
می بینه مادر و هر دم
میونِ دود و خاکستر
نشد کاری کنه آخر ...
که محکم وا نشه اون در
(غريب آقام٤)
🏴بند ( ۳ )
پایِ یه نانجیبی زد
لگد به بیتِ آلُ الله
پیچید تو گوشِ شهر اون شب
صدایِ ناله ای جانکاه
یه میخ تیز و فولادی
فرو رفته تو پهلوشو
از اون روزا گرفت مادر
پیش،بابام علی ...روشو
شبا تا صب میشه از درد
از این پهلو به اون پهلوش
نمیدونه کسی جز من
وَرم کرده چقد بازوش
چرا انقد شدن دشمن
با طفلی که تو یِ راهه؟!
میجنگن دشمنات حتیٰ
با یه نوزادِ شش ماهه!
(غريب آقام٤)
🏴بند ( ۴ )
حالا اون چوبه هایی که
شُـدِش جمع واسه گهواره
آخر قسمت شده تابوت
بشه واسه خودت ...آره
چشایِ دخترت زینب
شبیهِ کاسه ی خونه
موهاش از بس که غم داره
مثل قلبش پریشونه
بادستای کوچیک سهمش
با سختی، خونه داری شد
وجودش بعد تو... مادر
اسیرِ بی قراری شد
حسینت رو ببین داره
میره واسه یِ تو جونش
کی بعدت میزنه شونه
به موهای پریشونِش
(غريب آقام٤)
🏴بند ( ۵ )
حسن ... یه چادر خاکی
از امشب زیرِ سر داره
مگه غیر از حسن... شخصی
از اون کوچه خبر داره؟
همیشه حسرتش اینه
تو اون کوچه قَدِش اِی کاش
بلندتر بود و سـَد می شد
جلو دستایِ دشمنهاش
الهی بشکنه دستی
که خورد به صورتت مادر
زده سیلی به رویی که
همش بوسیده پیغمبر
نداره محرمِ رازی
از امشب...فاتح خیبر
چشاش بی وقفه می باره
شبا... آهسته تو بستر
(غريب آقام٤)
#منصوره_محمدی_مزینان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#یا_فاطمه_الزهرا
#التماس_دعا
#بعد_از_شهادت
@majmaozakerine