#غزل_امام_زمانی
#یا_صاحب_الزمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شاعر_جناب_سازگار
نمي گيرم دل از دامت ببندي يا كه بگشايي
نپوشم ديده از حسنت بپوشي يا كه بنمايي
بميرم از فراقت يا بمانم زنده بر وصل ات
برآرم يا خاموش بنشينم چه فرمايي؟
نكوتر ميشود حالم فزون تر ميشود صبرم
چه خونم بر زمين ريزي چه اشگم را بيفزايي
شوم خاك سر كويت به كويت گر فتد راهم
كنم فرش رهت جان را اگر در كلبهام آبي
بود چشم انتظار آفتاب طلعتت عالم
كه با يك جلوه ي حسن خود عالم را بيارايي
زهستم دل بريدم تا همه هستم غمت باشد
به اشگم ديده را شستم كه پا بر ديدهام سايي
بگرياني برنجاني بسوزاني بميراني
همه سهل است اگر يكدم به سويم ديده بگشايي
اگر در گلشن جنّت روم يك دم نياسايم
مگر آن دم كه تو در خانه ي قلبم بياسايي
صراط مستقيمت نيست «ميثم» در صف محشر
مگر راه رسول و اهلبيتش را بپيمايي