eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
47.8هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
◼️ فرازی از یکی از زیارت نامه های جامعه ، که عباراتی لطیف و نغز نسبت به صدیقه کبری علیها السلام در آن وارد شده است... در یکی از زیارتنامه های جامعه (غیر از آن زیارت جامعه معروفه) که از امام هادی علیه السلام به دست ما رسیده، اینگونه وارد شده است : ... اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَی الطَّاهِرَةِ الْبَتُولِ الزَّهْرَاءِ ابْنَةِ الرَّسُولِ أُمِّ الْأَئِمَّةِ الْهَادِینَ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَارِثَةِ خَیْرِ الْأَنْبِیَاءِ وَ قَرِینَةِ خَیْرِ الْأَوْصِیَاءِ الْقَادِمَةِ عَلَیْکَ مُتَأَلِّمَةً مِنْ مُصَابِهَا بِأَبِیهَا مُتَظَلِّمَةً مِمَّا حَلَّ بِهَا مِنْ غَاصِبِیهَا، سَاخِطَةً عَلَی أُمَّةٍ لَمْ تَرْعَ حَقَّکَ فِی نُصْرَتِهَا، بِدَلِیلِ دَفْنِهَا لَیْلًا فِی حُفْرَتِهَا، الْمُغْتَصَبَةِ حَقُّهَا وَ الْمُغَصَّصَةِ بِرِیقِهَا صَلَاةً لَا غَایَةَ لِأَمَدِهَا وَ لَا نِهَایَةَ لِمَدَدِهَا وَ لَا انْقِضَاءَ لِعَدَدِهَا. 🔹 ترجمه: خدایا، و بر بتول، آن بانوی پاکیزه، زهرا دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله ، مادر امامان هدایتگر، سرور زنان جهانیان، وارث برترین پیامبران، و همسر برترین جانشینان، شتافته به سوی تو با حالت اندوهبار از آنچه به پدرش رسید، و دادخواه از آنچه از سوی غصب کنندگان حقش به او رسید، خشمگین بر امتی که در یاری او، حق تو را رعایت نکردند، به دلیل اینکه شبانه او را در قبر دفن کردند، همان کسی که حقش مورد غصب واقع شد، و آب دهانش را از روی غصه فرو میبرد، درودی بفرست که نه پایانی برای امتدادش باشد، و نه نهایتی برای دوامش، و نه تمام شدنی برای شمارش آن. 📚 مصباح الزّائر ص٢۵٠ 📚بحارالانوار ج ٩٩ص١٨٠ 👌این زیارتنامه ، از حیث فصاحت ادبی و سنگینیِ معارفی که در آن وارد شده از زیارات کم نظیر مأثوره از اهلبیت علیهم السلام است؛که سزاوار است تشنگان معارف ناب اهلبیت علیهم السلام و اهل تحقيق، از آن غفلت نورزند. علیها السلام در آن وارد شده است...
◼️ غیرت و حساسیت حسنین علیهماالسلام به نام مادرشان فاطمه زهرا سلام الله علیها... نوشته اند : در خطبه های نماز جمعه، مروان ملعون نسبت به امیرالمؤمنین علیه السّلام و امام حسن مجتبی علیه السلام سبّ و ناسزا می گفت. یک روز اسامه بن زید که یکی از اصحاب رسول خدا بود، در پای منبر مروان نشسته بود، این واقعه را دید و دشنام ها را شنید، طاقت نیاورده با چشم گریان به در خانه ی امام حسین (علیه السّلام) رفته و عرض کرد: الان مسجد بودم که مروان به منبر رفت و به امیرالمؤمنین (علیه السّلام) ناسزا گفت. لمّا سمع الامام امتلات عیناه بالدم ▪️وقتی که سیدالشهدا علیه السلام این مطلب را شنید، چشم های حضرت مانند دو کاسه ی خون شد. شمشیر را از غلاف کشیده با پای برهنه دوان دوان به سمت مسجد حرکت کرد. نگهبانان و غلامان مروان هنگامی که حالت امام حسین (علیه السّلام) را دیدند که مانند شیری می آید، بر خود ترسیدند. آن حضرت وارد مسجد شد، گریبان مروان را گرفته و از منبر پایین کشید،. عمامه ی او را به گردنش پیچید و نزدیک بود، روح از بدنش بیرون رود. سپس مروان به امام حسن مجتبی علیه السّلام _که در آنجا نیز حاضر بود _ رو کرد و گفت: یا ابا محمد! یا حسن بن علی ! تو را به عصمت مادرت فاطمه (سلام الله علیها) به فریاد من برس. امام مجتبی تا نام مادر را شنید از جا برخاست به نزد برادر آمده، فرمودند: برادر جان! دست از مروان بردار؛ او ما را به عصمت مادر قسم داد. مگر ما قرار نگذاشته بودیم هر که ما را به عصمت زهرا (سلام الله علیها) قسم بدهد هر حاجتی که داشته باشد برآورده می شود. امام حسین (علیه السّلام) دست از مروان برداشت و او را به خاطر قسمی که به مادرش داده بود رها کردند. 📚 ریاض القدس ج١ص٢٠
◼️ حکایت زیبای پیرزنی که زمین خورد و ظالمین به حضرت زهرا سلام الله علیها را نفرین کرد... بشّار مکاری گوید: در کوفه بر امام صادق علیه السلام وارد شدم، در حالی که طبقی از خرمای طَبَرزد به او تقدیم شده و وی از آن تناول می‌کرد. به من فرمود: ای بشار نزدیک شو و تناول کن. عرض کردم: گوارایت باد. فدایت گردم؛ غیرت مرا گرفته است از چیزی که در مسیرم دیدم، قلبم را به درد آورده است و مرا آزرده ساخته. فرمود: به حقی که بر تو دارم نزدیک شو و تناول کن. بشّار گوید: پس نزدیک شدم. امام علیه السلام به من فرمود: سخنت را ادامه بده، عرض کردم: سربازی را دیدم که بر سر زنی می‌زد و به سوی زندانش می‌کشیدش و آن زن با بلندترین صدا ندا می‌داد و از خدا و رسولش یاری کنید و کسی یاری اش نمی کرد. فرمود: و چرا با او چنین کرد؟ گفت: شنیدم که مردم می‌گویند او زمین خورد و گفت: لَعَنَ اللَّهُ ظَالِمِیکِ یَا فَاطِمَةُ ▪️ خداوند ظالمانت را نفرین کند ای فاطمه. پس درباره او چنان شد که گفتم. بشّار گوید: فَقَطَعَ الْأَکْلَ وَ لَمْ یَزَلْ یَبْکِی حَتَّی ابْتَلَّ مِنْدِیلُهُ وَ لِحْیَتُهُ وَ صَدْرُهُ بِالدُّمُوعِ ▪️ امام علیه السلام تا این سخن را شنید، خوردن را قطع کرد و پیوسته گریه کرد تا اینکه دستمال و محاسن و سینه اش از اشک خیس شد. سپس فرمود: ای بشار همراه ما به سوی مسجد سهله بیا تا خدا را بخوانیم و از او رهایی این زن را از دست سربازان را بخواهیم. حضرت یکی از شیعیان را به در سلطان فرستاد و به او گفت: آنجا را ترک نکند تا اینکه فرستاده ای به سوی او برود پس اگر حادثه ای برای آن زن رخ داد هرجا باشیم به ما خبر دهد. راوی گوید: به سوی مسجد سهله رفتیم و هر یک از ما دو رکعت خوانديم؛ سپس امام صادق علیه السلام دستش را به سوی آسمان بالا برد و حمد و سپاس خدا را فرمود و سپس برای نجات آن پیرزن دعا کرد. راوی گوید: سپس سجده کنان بر زمین افتاد درحالی که جز نفس چیزی از او نمی شنیدم. سپس سرش را بلند کرد و فرمود: برخیز آن زن آزاد شده است. راوی گوید : همگی خارج شدیم و درحالی که در راه بودیم مردی که به سوی در سلطان فرستاده بودیم به ما ملحق شد. به او فرمود: چه خبر؟ گفت: آن زن آزاده شده است . فرمود: بیرون کردنش چگونه بود؟ گفت: نمی دانم اما بر در سلطان ایستاده بودم وقتی که نگهبانی بیرون آمد پس آن زن را صدا کرد و به او گفت: چه بر زبان آوردی؟ گفت: پایم لغزید و گفتم خداوند ظالمان تو را نفرین کند ای فاطمه. پس با من آنچنان شد که می بینی . راوی گوید: آن نگهبان دویست درهم بیرون آورد و گفت : این را بگیر و امیر را حلال کن. زن از گرفتن آن امتناع کرد پس چون نگهبان این را از او دید وارد شد و امیرش را از آن با خبر کرد. سپس خارج شد و گفت: به منزلت بازگرد. پس زن به منزلش رفت. امام صادق علیه السلام فرمود: او از گرفتن دویست درهم امتناع کرد؟ گفتم: آری درحالی که او به آن محتاج است. راوی گوید:امام علیه السلام از جیبش کیسه ای بیرون آورد که در آن هفت دینار بود و فرمود: این را به منزل او ببر و سلام مرا به او برسان و این دینارها را به او بپرداز. راوی گوید: همگی رفتیم و سلام امام علیه السلام را به وی رساندیم. پیرزن گفت: شما را به خدا سوگند می‌دهم جعفر بن محمد به من سلام رساند؟ به او گفتم: خداوند رحمتت کند به خدا سوگند جعفر بن محمد به تو سلام رساند. نفس عمیقی کشید و غش کرده بر زمین افتاد. گوید: صبر کردیم تا به هوش آمد و فرمود: آن را بر من تکرار کن، آن را بر او تکرار کردیم تا اینکه سه مرتبه چنین آهی کشید و از هوش رفت. سپس به او گفتیم: این را بگیر، این چیزی است که او برای تو فرستاده است. آن را از ما گرفت و گفت از او بخواهید که از خداوند برای کنیزش طلب عطا کند که کسی بزرگتر از او و آباء و اجداد او نمی شناسم که نزد خدا به او توسل کرده باشم. راوی گوید: به سوی امام صادق علیه السلام بازگشتیم و شروع به صحبت کردن از زن در نزد امام علیه السلام کردیم و حضرت می‌گریست و برای او دعا می‌کرد. 📚بحارالانوار ج ٩٧ص۴۴٣؛ به نقل از المزار الکبیر ص٢٧
💠 استغاثه به ساحت قدسی صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها 🔹در روایتی امام صادق صلوات اللّه علیه فرمودند : علیکم بالزهراء، استغيثوا باسمها ونادوا مولاتكم فاطمة صلوات اللّه علیها،وحينئذ تقضى حاجتكم، وتنالون مطلبكم. برشما باد به حضرت زهرا صلوات اللّه علیها،به اسم او استغاثه کنید و مولای خود فاطمه صلوات اللّه علیها را صدا بزنید تا حاجت های شما برطرف شود و به مرادتان برسید. 📚الأسرار الفاطمية ص ٣٨ 🔹 در روایت دیگری از امام صادق عليه السلام نقل شده است که حضرت فرمودند : خداوند متعال،عوض باغ فدك‏، مریضی تب را به فرمان حضرت زهرا صلوات اللّه علیها در آورد و هر يك از دوستان فاطمه صلوات اللّه علیها و فرزندان فاطمه صلوات اللّه علیهم كه به تب مبتلى شود، سوره توحيد را هزار بار بخواند و خدا را بحق آن حضرت بخواند، تب او قطع شود با اجازه خداوند متعال. 📚مكارم الأخلاق ص٣٣۶ 🔹 در روایتی دیگر آمده است : کان النبی صلی اللّه علیه وآله یقول فی سجوده: اللهم بفاطمه صلوات اللّه علیها. 🔸پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله همیشه در سجودش می فرمود: خدایا به حق فاطمه صلوات اللّه علیها. 📚تاویل الایات (حافظ رجب برسی) ص ٢٩۵ 🔹راوى گويد: خدمت امام صادق صلوات اللّه علیه رسيدم در حالى كه تب داشتم. حضرت فرمود: چرا رنجور به نظر ميرسى؟ عرض كردم: گرفتار تب شده‏ام. حضرت فرمود: چون تب كرديد به اطاق تنها برويد و دو ركعت نماز بخوانيد، و گونه راست بر خاك نهيد و ده بار بگوئيد: يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ مُحَمَّدٍ عَشْرَ مَرَّاتٍ أَسْتَشْفِعُ بِكِ إِلَى اللَّهِ فِيمَا نَزَلَ بِي فَإِنَّهُ يَبْرَأُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى‏. اى فاطمه دختر محمد از اين عارضه تو را نزد خدا شفيع قرار ميدهم و از تو شفاعت مى‏جويم. ان شاء الله شفا خواهيد يافت. 📚مكارم الأخلاق ص٣٩۶ 🔹على بن ابو حمزه به نقل از امام كاظم صلوات اللّه علیه مى‏گويد: كه آن حضرت به من فرمود: هفت ماه است كه تب مى‏كنم و پسرم هم دوازده ماه تب كرد و اين تب بر ما فزونى مى‏گيرد، و احساس مى‏كنم كه اين تب در همه پيكرم نيست و گاهى در بالاى تن احساس مى‏شود و در پائين خير، و گاهى در پائين احساس مى‏شود و بالا خير. عرض كردم: قربانت گردم اگر اجازه دهى برايت حديثى را باز گويم كه ابو بصير از جدّت صلوات اللّه علیه نقل كرده است؟ حضرت باقر صلوات اللّه علیه هر گاه تب مى‏كرد از آب سرد يارى مى‏جست و ايشان در اين هنگام دو جامه داشت؛ جامه‏اى در آب سرد و جامه‏اى بر تن كه جاى آن دو را عوض مى‏كرد. ثُمَّ يُنَادِي حَتَّى يُسْمَعَ صَوْتُهُ عَلَى‏ بَابِ‏ الدَّارِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ مُحَمَّدٍ 🔸و سپس چنان ندا مى‏داد كه بر در خانه نيز صداى او شنيده مى‏شد: اى فاطمه دختر محمّد! حضرت كاظم صلوات اللّه علیه فرمود: راست گفتى. 🔹الكافي ج٨ص١٠٩
🔹 مقام نوکران حضرت زهرا «سلام الله علیها»... در روایت آمده است: وقتی حضرت فاطمه علیها السلام به شهادت رسید ، امّ ایمن سوگند خورد که در مدینه نماند؛ زیرا طاقت دیدن آن مواضع و محل‌هایی که حضرت فاطمه علیها السلام را در آنجا دیده بود نداشت. از مدینه خارج شد و به سوی مکّه حرکت کرد. در بین راه، آب او تمام شد و تشنگی شدیدی بر او غلبه کرد، پس دستان خود را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: یَا رَبِّ أَنَا خَادِمَةُ فَاطِمَةَ تَقْتُلُنِی عَطَشاً؟! ▪️ پروردگارا، من خادم حضرت فاطمه علیهاالسلام بودم. آیا می‌خواهی مرا به واسطۀ عطش و در حال تشنگی قبض روح کنی؟! در این حال خداوند متعال دلوی آب از آسمان برای او فرستاد. او از آن آب نوشید و هفت سال از آب و غذا بی نیاز گردید. به طوریکه مردم او را در روز بسیار گرم به دنبال کارهایی می‌فرستادند ولی هرگز تشنه نمی شد. 📚 خرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، ج۲، ص۵۳۰ @manbarmajma