﷽
#مناجات_با_خدا
#مناجات_ليلةالقدر
شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان
مسجدارک ۱۳ فروردین ۱۴۰۳
با ورشکستگی ضررم را می آورم
بیچاره ام که چشم ترم را می آورم
بخشنده که به مال خود آتش نمیزند
مال تواَم که خیر و شَرَّم را می آورم
قربان آنکه چاقوی او ذبح نفس کرد
نفسم که کشته شد خبرم را می آورم
پس کی گناه را به روی من می آوری
شرمنده ام که دردسرم را می آورم
هر چند طفل بی کس و کارم مرا نزن
وقتش شود بزرگترم را می آورم
یوم الجزا علی سپر آتش من است
آتش امان بده سپرم را می آورم
شاید مرا علی پسر خود حساب کرد
باز از در نجف پدرم را می آورم
پرونده را به عشق حسن پاره پاره کن
او گفته پاره ی جگرم را می آورم
چیزی عوض نکرده سرانجام بنده را
پس آه روضه ی سحرم را می آورم
یک کربلا ببر نبری زار میزنم
آنجا نشد غبار حرم را می آورم
خارم ولی حسین مرا جمع میکند
از پشت خیمه اش شجرم را می آورم
پای وصیت علی عباس گریه کرد
فرمود کربلا هنرم را می آورم
دلواپس حسین و عمود حرم نباش
آمد عمود فرق سرم را می آورم
آنجا اگر به زینب تو سخت میگذشت
تا خیمه جسم محتضرم را می آورم
اما در علقمه به زمین خورد و گفت شاه
دارم کشان کشان کمرم را می آورم
﷽
#مناجات_با_خدا
#مناجات_ليلةالقدر
شب بیست و دوم ماه مبارک رمضان
مسجدارک ۱۴ فروردین ۱۴۰۳
مولایَ یا مولای، سرتاپا گناهم
عذری ندارم، شرمسارم، روسیاهم
مولایَ یا مولای، بیرونم مینداز
چیزی نمی خواهم، گدای یک نگاهم
قلبم به ذکرت زنده می ماند حبیبم
ای منتهای حاجتم، ای تکیه گاهم
تا پای من لغزید، دستم را گرفتی
از کودکی دادی نجات از پرتگاهم
قدری مصیبت، های و هویم را در آورد
غافل ازین بودم که هستی خیرخواهم
مولایَ یا مولای، با قبرم چه سازم؟!
دلواپسِ تاریکی آن جایگاهم
از مادریِ فاطمه بالانشینم
بیرون کشیده بارها از قعر چاهم
شاهم فقط مولا علی باشد ولاغیر
دور از ضلالت با علی در شاهراهم
مولایَ یا مولای، از هجرش خرابم
دلتنگِ ایوان طلا و صحن شاهم
یاد وداع آخرش با بچه هایش
در پشت درب خانه اش افتاده راهم
مولایَ یا مولای، کوفه بی علی شد
چون پیر مرد کوفه غرق اشک و آهم
پشتم شکسته گرچه، شکرش باز باقی است
بین کفن پیچیده شد پشت و پناهم
کوفه کفن هم داشت پس! ماندم که از چه
بهر حسینش بوریایی شد فراهم؟!
بیچاره ام کرده غمش، گریان برای...
آن جسم گرمادیده بین قتلگاهم
#محمدجواد_شیرازی