eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
38.7هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
3.2هزار ویدیو
360 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید مدیریت👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
نوحه زبانحال چاه در فراق مولا -( چند شبه چش به راهتم کجایی ای تنهای شب گرد؟! ) (زبانحال چاه در فراق مولا) چند شبه چش به راهتم کجایی ای تنهای شب گرد؟! پس کجا موندی پهلوون ای کوه غصه و غم و درد دلم برا صدای پات تنگ شده برای بارون چشات تنگ شده ۲ آه-آقا رازای قلبت رو گذاشتی شبیه یک امانت روی دوشم همه درد دلاتو گفتی با من هنوز زنگ صداته توی گوشم: الا ای چاه مردی که دلیره دلش از مردم این شهر سیره دیگه نفرین شون کردم ; الهی خدا من رو از این مردم بگیره ۲ ، یاحیدر# 〰〰〰〰〰 نمیدونم شاید هنوز تو خونه ی یتیما هستی شاید دل از من بریدی با چاه دیگه ای نشستی! دلم برای عطر و بوت تنگ شده برای بغض تو گلوت تنگ شده ۲ آه-آقا چند شب میشه عکس جمالت نیفتاده میون سینه ی من بیا بازم بگو ای چاه بشنو شنیدن کی بود مانند دیدن: الا ای چاه عهد خود گسستند نمیدونی چه حرمت ها شکستند به پیش بچه ها و اهل منزل دو دست فاتح خیبر رو بستند۲ مظلوم ، یاحیدر# 〰〰〰〰〰 خشک شد چشم به راه این نخلستون ساکت و دلگیر نیای میشم بازم همون چاه کویری زمین گیر دلم برا سوز صدات تنگ شده برای زار زار زدنات تنگ شده۲ آه-آقا سنگ صبورت بودم اما یه بار خاکسترم کردی سوزوندی که دستات و گذاشتی روی شونم با گریه توی گوشم روضه خوندی: الا ای چاه یارم را گرفتند گلم عشقم بهارم را گرفتند میون کوچه ها با ضرب سیلی همه دار و ندارم را گرفتند۲ مظلوم ، یاحیدر# شاعر : عبدالله باقری @majmaozakerine
گریه کنید مادر ما بی گناه بود گریه کنید مادر ما پا به ماه بود حوریه ای که برگ گل آسیب میزدش در قتل او مشارکت یک سپاه بود یک مرد هم نبود بگوید در آن میان نامرد، این زنی که زدی بی پناه بود دیگر کسی به چهره ی قبلش نمی شناخت پایین پلک فاطمه از بس سیاه بود از شدت خجالت از هم در این سه ماه راه کلام این زن و شوهر، نگاه بود جای تمام شهر برایش علی گریست جای تمام شهر علی غرق آه بود نگذاشت تا که فاطمه نفرینشان کند ورنه به آه فاطمه عالم تباه بود همصحبتی نداشت دگر بعد فاطمه تنها کسی که گوش به او داد چاه بود رغبت نداشت پا بگذارد به خانه اش راه عبورش از وسط قتلگاه بود
ابن الحسن هستم جگر دارم عمو جان پیش تو از بازو سپر دارم عمو جان با سر دویدم سمت تو تا سینه ات را از زیر پای شمر بردارم عمو جان من بی زره یاد جمل را زنده کردم  مانند بابایم هنر دارم عمو جان درد یتیمی را کنارت حس نکردم  پیش خودم گفتم پدر دارم عمو جان از سر گذشتن سرگذشت عاشقان است شرمنده ام پیش تو سر دارم عموجان دست بریده حاصل دست شکسته است این ارث را از پشت در دارم عمو جان تیر از تنم رد شد تنم را به تنت دوخت خیلی برایت دردسر دارم عمو جان اینجا پر از سنگ و سنان و تیر و نیزه است از تنگی جایت خبر دارم عمو جان با خنده من را بدرقه کن جای گریه  حاال که من شوق سفر دارم عمو جان
تو تنت تا شده و تا شده من هم کمرم مثل تو درد گرفته همه ی بال و پرم گرچه من عین حسن زهر نخوردم اما  پاره پاره شده حاال همه جای جگرم ترسم این است که زنهای حرم جان بدهند  گر ببینند که افتاده ای از پا پسرم چشم من تار شده یا که تو کوچک شده ای علی اکبر، علی اصغر شده ای در نظرم خبرش پخش شده پخش شدی روی زمین  خبرش پخش شده ریخته ای دور و برم من از این چند برابر شدنت فهمیدم  چقدر کینه به دل داشته اند از پدرم بغلت میکنم و از بغلم میریزی  آه بابا چه کنم با تو و این دردسرم با چنین ریخت و پاشی که شدی ممکن نیست که تو را یک نفری تا دم خیمه ببرم   دارد از سمت حرم عمه ی تو میآید  ولدی گفتنم انگار رسیده به حرم
آورده باد از جانب صحرا مصیبت  تا چشم میبیند پُر است اینجا مصیبت از بس به حال و روز من خندید لشگر گریه به حالم میکند حتی مصیبت سنگینی داغ تو عالم را بهم ریخت دنیا ندارد بعد تو الا مصیبت هر تکه از جسم تو یک گودالِ روضه است دستت مصیبت.. سر مصیبت.. پا مصیبت.. ای خاک بر دنیا که خاکی شد سر تو امروز دیدم قدر یک دنیا مصیبت خندیدن لشگر به من کم بود، حالا  دارد می آید عمه پیشت... وامصیبت! میترسم اینکه از روی دستم بریزی  تشییع تو حالا شده تنها، مصیبت چندین نفر دنبال اعضای تو گشتند  شد پیکر تو جمع اما با مصیبت تا تکه تکه در عبا چیدم تنت را  شد قطره قطره جمع یک دریا مصیبت پیغمبر کرب و بلا این چه مقامی است بین عبا مبعوث گشتی با مصیبت مقراض باعث شد که در خیمه بگیرند از داغ اعضای تنت زنها مصیبت
سنگها صورت او را عوضم بوسیدند  تیرها سخت به آغوش علی چسبیدند داشت می رفت به میدان قد و بالایی داشت عمه هایش همگی دور سرش گردیدند سرو من تشنه به میدان شهادت می رفت خواهرانش عوض ابر بر او باریدند پیرمردان همه گفتند رسول الله است جمعیت از نفس افتاد، همه ترسیدند نمک زندگی من پسرم بود ولی نمک زندگی ام را به زمین پاشیدندم جلس ختم گرفتیم کنار بدنش  عوض فاتحه خوانی همگی رقصیدند هفت بار از جگر سوخته ام ناله زدم  مرد و نامرد همه غربت من را دیدند آمدم جمع کنم زندگی ام را از خاک دسته جمعی به من و گشتن من خندیدند
استعانت گر کند ما را خدای فاطمه سر می اندازیم محشر زیر پای فاطمه یک گلوبندش سه تا بدبخت را خوشبخت کرد هر که عاقل بود رفت و شد گدای فاطمه گریه کن های حسینش را شفاعت میکند دست عباس است روی دست های فاطمه بر مقامش هر که سر خم کرد شد پیغامبر انبیا را پس بخوانید انبیای فاطمه تا رسول الله در شأنش فِداها گفته است کیست دیگر لایقش گردد فدای فاطمه؟ رو زد اما هيچ كس حاضر به همراهى نشد دارد از انصار پيغمبر گلايه فاطمه مستجاب الدعوه حالا مرگ خود را خواسته بی اجابت باشد ای کاش این دعای فاطمه میخ ِ در از سینه بیرون آمد و خون گریه کرد گشت آگاه از دل ِ درد آشنای فاطمه کار دنیا را ببین در سن هجده سالگی شانه های کودکانش شد عصای فاطمه آب می ریزد برای بچه هق هق می کند ای به قربان حسین سر جدای فاطمه