شهادت حضرت صدّیقۀ طاهره تسلیت باد
خودم دیدم گل باغ پیمبر را لگد کردند
به بغض بدر و خیبر یاس حیدر را لگد کردند
خودم دیدم که آتش بر درون لانه افکندند
وَ بعد از آن پر وبال کبوتر را لگد کردند
میان شعله های بی وفایی ناجوانمردان
به پیش چشم عاشق جسم دلبر را لگد کردند
به یکسو در تماشا باغبان باغ غیرت بود
به یکسو غنچۀ نشکفته پرپر را لگد کردند
به جای دادن مزد رسالت نامسلمانها
تمام آیه های قدر و کوثر را لگد کردند
غلاف تیغ را بر بازوی مادر نشانیدند
پس از آن حرمت بیت مطهّر را لگد کردند
خودو دیدم که در افتاد و بعد از آن چهل یاغی
به پیشم سینه و پهلوی مادر را لگد کردند
صدای آهِ لرزانی میان شعله ها گم شد
که آن فریاد مانده بین حنجر را لگد کردند
لگد کردند اگر آنجا تن ششماهه محسن را
به عاشورا تن ششماهه اصغر را لگد کردند
خودم دیدم که بارانی ز تیغ و تیر و سنگ آمد
پس از آن حنجر خونین ز خنجر را لگد کردند
به روی خاک سوزان نعلهای تازه آوردند
به زیر سمّ اسبان جسم بی سر را لگد کردند
#مجتبی_تاجیک_ساده
امیر حسین یعقوبیان:
#فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
مناجات 1 __ متن روضه 1 #دفتری
🔸آقا سلام، روضه مادر شروع شد
🔸باران اشک های مکرر، شروع شد
آجرک الله...
یا بن الحسن... آقا...
بازم ایام عزای مادرتون زهرای مرضیه...
شروع شد...
🔸آقا اجازه هست بخوانم برایتان
🔸این اتفاق از دم یک در، شروع شد
آقا منو ببخشید...
مصیبت مادرتون زهرای مرضیه...
از آنجایی شروع شد که...
هنوز آب غسل پیغمبرخدا خشک نشده...
یه عده نامرد...
ریختند درب خانه امیرالمومنین...
🔸این اتفاق از دم یک در، شروع شد
یوسف فاطمه...
امام زمان...
🔸تا ریشه های چادر خاکی مادرت
🔸آتش گرفت، روضه معجر شروع شد
نانجیب دومی صدا زد علی بیرون بیا...
وگرنه خونه رو آتیش میزنم...
بمیرم برات مادر...
زهرای مرضیه اومد پشت در...
فرمود حیا نمیکنی نانجیب...
میخواهی بدون اجازه وارد بشی...
یک نفر صدا زد...
ای نانجیب...
مگه نمیدونی...
این خونه...
خونه پیغمبره...
این ها هم...بچه های پیغمبرند...
اِنَّ فیها فاطِمَه
زهرای مرضیه داخل این خونه است...
نانجیب مگه نمیشنوی...
صدای دختر پیغمبره...
هر چی گفتند داخل این خونه بچه های پیغمبره...
اما اون بی حیا اعتنا نکرد...
صدا زد...
وَاللَّهِ لأَحْرِقَنَّ عَلَيْكُمْ
بخدا قسم خونه رو به آتیش میکشم
(منبع: تاریخ الطبری، ج 2، ص 233)
اگرچه دختر پیغمبر باشه...
خونه رو با اهلش به آتیش میکشم...
خدایا همه جا رسمه...
هر کی بابا از دست میده...
مردم براش دسته گل می برند...
اما مدینه بجای دسته گل...
نانجیب اشاره کرد...
هیزم ها رو بیارید...
خونه رو آتیش بزنید...
ای وای... ای وای...
مردم مدینه دارند نگاه میکنند...
یدفعه ببینند...
شعله های آتش بلند شد...
🔸تا ریشه های چادر خاکی مادرت
🔸آتش گرفت، روضه معجر شروع شد
یا صاحب الزمان...
منو ببخشید آقا...
مادرتون زهرا پشت در ایستاده...
نميذاره این نامردها وارد بشن...
امانانجیب حیا نکرد...
آنچنان با لگد به این در زد...
صدای ناله مادر بلند شد...
یا ابتاه...
یا رسول الله...
هکَذا کانَ یُفْعَلَ بِحَبیبَتِکَ
بابا یا رسول الله ببین...
با دخترت چه کردند...
پهلوم رو شکستند...
🔸فریادهای مادر پهلو شکسته ات
🔸تا شد فشار در دو برابر، شروع شد
سادات منو ببخشید...
همينجا بود صدای ناله مادرتون بلند شد...
یا فِضَّةُ خُذینی فَقَدْ قُتِلَ وَ اللَّه ما فی اَحْشائی مِن الْحَمْل
(بحارالانوار، ج 8، ص 230)ِ
فضه بیا بخدا محسنم رو کشتند...
🔸کاش وقت در شکستن پای دشمن می شکست
🔸تا که میخ در نشان پهلوی زهرا نبود
🔸کاش یک تن بود در آنجا و می گفت این سخن
🔸کشتن شش ماهه پاداش ذی القربی نبود
یا صاحب الزمان...
اگر اینجا محسن شش ماهه رو..
بین در دیوار کشتند...
کربلا هم یک شش ماهه ای رو...
روی دستهای باباش پرپر کردند...
آماده ای بگم یا نه...
ابی عبدالله نگاه کرد...
دید علی اصغرش...
داره روی دستهاش جان میده...
«فَذُبحَ الطِفل مِنَ الوَرید إلَی الوَرید أو مِنَ الاُذُنِ إلَی الاُذُن»
گوش تا گوش علی رو دریدند...
🔸الا ای تیر با من قطع کردی گفتگویش را
🔸لب من بر لبش بود و تو بوسیدی گلویش را
🔸درست آندم که حلق تشنه ی او را تو بوسیدی
🔸تبسم کرد و زهرا مادرم بوسید رویش را
علی اصغرم...
یه بار ديگه چشمات رو باز کن پسرم..
من آوردمت اینجا.. سیرابت کنم...
حالا جواب مادرت رو چی بگم...
پاشو ببین مادرت منتظره...
چطوری جنازه ات رو برگردونم علی اصغرم...
هر کجا نشستی ناله بزن...
ای غریب حسین...
🔸حس کرد ناز بوسه ی تیر سه شعبه را
🔸بیدار شد ز خواب و دوباره به خواب رفت
الا لعنه الله علی القوم الظالمین
@majmaozakerine
#قاسم_سلیمانی
#حاج_محمودکریمی
علمدار حضرت ولی / قاسم سلیمانی...
سرا پایت نور منجلی / قاسم سلیمانی...
نگاهت شمشیر صیقلی / قاسم سلیمانی...
ای الگوی شیوهی علی / قاسم سلیمانی...
رمز انتقام / قاسم سلیمانی...
ذکر یاعلی / قاسم سلیمانی...
ناصِرَ الحُسین / قاسم سلیمانی...
تو تصویر دین و غیرتی / قاسم سلیمانی...
تو مجموع عشق و عزتی / قاسم سلیمانی...
تو شاگرد خوب نهضتی / قاسم سلیمانی...
تو با خونت رمز وحدتی / قاسم سلیمانی...
جان ملت و روح امتی / قاسم سلیمانی...
فداییهای تو هم قسم / قاسم سلیمانی...
به دست ظلم میشود قلم / قاسم سلیمانی...
نمیافتد بر زمین علم / قاسم سلیمانی...
سپاه قدس میرسد حرم / قاسم سلیمانی...
خواب ظالمان / قاسم سلیمانی...
میزند به هم / قاسم سلیمانی...
ناصِرَ الحُسین / قاسم سلیمانی...
جهان محو اقتدار تو / قاسم سلیمانی...
همه یاران در مدار تو / قاسم سلیمانی...
همه خوبان هم قطار تو / قاسم سلیمانی...
شهیدان در جوار تو / قاسم سلیمانی...
اعتبار ما / قاسم سلیمانی...
افتخار ما / قاسم سلیمانی...
به نام خشم تمام ما / قاسم سلیمانی...
به شمشیر بینیام ما / قاسم سلیمانی...
به دشمن گفته امام ما / قاسم سلیمانی...
بترسد از انتقام ما / قاسم سلیمانی...
#انتقام_سخت / قاسم سلیمانی...
شد پیام ما / قاسم سلیمانی...
ناصِرَ الحُسین / قاسم سلیمانی...
سفیر عرش میزند صدا / قاسم سلیمانی...
عَلیٰ عالَم یانوحو عَلی / قاسم سلیمانی...
سفیر عرش میزند صدا / قاسم سلیمانی...
علی عالم یانوحو علی / قاسم سلیمانی...
که نوشیده از خم بلا / قاسم سلیمانی...
در آغوش شاه کربلا / قاسم سلیمانی...
عشاق الحسین / قاسم سلیمانی...
یا اَهلَ الوِلا / قاسم سلیمانی...
@majmaozakerine
voice-۲۰۲۰-۰۱-۰۶-۲۰-۳۱.mp3
1.96M
علمدارحضرت ولی
@majmaozakerine
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيم
✨یا ارحم الراحمين✨
سلام بر همراهان عزیز 🖤
💫 سه شنبه 💫
☀️17دی 1398 هجری شمسی
🌙 11جمادالاولی 1441 هجری قمری
🎄7ژانویه 2019 میلادی
6.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴لحظه ورود پیکر شهید سپهبد حاج
#قاسم_سلیمانی به فرودگاه کرمان
#سپهبد_قاسم_سلیمانی
#انتقام_سخت
#حضرت_زهرا
ای پرستوی مهاجر علی
ای گل لالۀ پرپر علی
خونه از بعد تو زندون منه
ای همیشه یار و یاورعلی
کاش میشدجون ازتنم درمی اومد
خون دل ازدیدۀ ترمی اومد
در که سوختش بوی درتنهانبود
بوی سوختن یه معجر می اومد
دل ندارم بمونم توی خونه
میزاره غمت رو قلبم نشونه
نمیدونم میخ در چه کرد با تو
هرجا رو که میبینم رد خونه
حسودا زندگیمو نظر زدن
با لگد بود خونمونو در زدن
دست من روبسته بودن باطناب
تورو درکوچه چهل نفرزدن
بمیرم که دست به دیوارمیگیری
روتو ازحیدرکرارمیگیری
تقاص محسن توفاطمه جون
ازدو دستای علمدارمیگیری
بعد تو خدا کنه من بمیرم
میدونم که بی تومن زمین گیرم
پرنشد دلت زشادی و نشاط
دیگه ازبعدتوازدنیاسیرم
خداصبرم بده ازماتم تو
خیلی سخته برای من غم تو
پشتم ازمصیبتت شکسته شد
شبیه قامت ازغم خم تو
تو خودت برادلم کاری بکن
پاشوزهرا بازمنو یاری بکن
عَلَم غربت من روزمینه
پاشوباز برام علمداری بکن
هنوزم به دل دارن کینۀ تو
سنگ کین زدن به آئینۀ تو
هرچی شستم به خدا بند نیومد
هنوزم خون میاد ازسینۀ تو
مرو از کنار من غریبونه
رودلم داغ فراقت می مونه
وقت غسل تو دیدم روی تنت
مونده جای ضربۀ تازیونه
خداحافظ ای همه پناه من
خداحافظ همه تکیه گاه من
دیگه راخت میخوابی ازاین به بعد
خداحافظ یار بی گناه من
چه جوری تنت رو من کفن کنم
چه جوری نظر به این بدن کنم
وصیت کرده بودی فاطمه جون
غسلتو از زیر پیرهن کنم
رو تنت با چه دلی خاک بریزم
اشک غم به جاش زچشمام می ریزم
خبری نیست دیگه از تازیونه
بخواب آروم زیر خاک ای عزیزم
گریۀ زینبت و چیکار کنم
خونه رو چه جوری من بهار کنم
خواب میبینن حسن و حسین تو
چه جوری بچه هاتو بیدار کنم
اسلام مولایی
#حضرت_زهرا
این قدر بین رفتن و ماندن نمان بمان
پیرم مکن ز بار غمت ای جوان بمان
مهمان نُه بهار علی! پا مکش ز باغ
نیلوفر امانتی باغبان بمان
ای دلشکسته، آه تو ما را شکسته است
ای پر شکسته، پر مکش از آشیان بمان
دیگر محل به عرض سلامم نمی دهند
ای همنشینِ این دل بی همزبان بمان
راضی مشو دگر به زمین خوردنم، مرو
بازی نکن تو با دل این پهلوان، بمان
روی مرا اگر به زمین می زنی بزن
اما بیا به خاطر این کودکان بمان
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
این قدر بین رفتن و ماندن نمان بمان
محسن عرب خالقی