4_431665907127812803.mp3
3.26M
روضه شب دوم محرم ورود کاروان به کربلا
اینجا که آمدیم غم و غصه پا گرفت
دلشوره ای عجیب وجود مرا گرفت
تا عقیله بنی هاشم پا شو گذاشت تو کرببلا میگن همه ی غم های عالم رو دل زینب جمع شد، الان بعد از هزار چهارصد سال هر کی میره کربلا همینجوره، نجف میری اینجوری نیست، سامرا و کاظمین میری اینجوری نیست، تا میرسی کربلا دلت پر غمه، دلشوره میاد سراغت، اول حرفی که می زنی اینه: امان از دل زینب...
اینجا که آمدیم غم و غصه پا گرفت
دلشوره ای عجیب وجود مرا گرفت
حس غم جدایی این دشت لاله خیز
بال و پرم جدا و دلم را جدا گرفت
فالی زدم به مصحف پیشانی ات حسین
آیات غربت تو دلم را فرا گرفت
من پنجاه چند سال با تو بزرگ شدم، هیشکی مثل من تو رو نمی شناسه حسین، من هم برات خواهری کردم، هم برات مادری کردم، من از چهار سالگی همه کاری برا تو کردم، عین پروانه دورت گشتم، حسین من با تو بزرگ شدم، حسین جان نگاه تو صورتت می کنم می فهمم چه خبره، مدینه داشتیم می اومدیم، یه جوری با مادرم وداع کردی فهمیدم سفر آخره، یه جوری به بچه هات داری نگاه می کنی، یه جوری به قد بالای اکبرت داری نگاه می کنی، دارم می ترسم از این سرزمین....
تنها دلیل بودن من سایه سرم
زینب فقط به عشق برادر بقا گرفت
حتی مدینه این همه زجرم نداده بود
یک نیم روز جان مرا کربلا گرفت
وای از دل رباب که بیند به جای آب
تیر سه پر به حنجر شش ماهه جاگرفت
تا وقت هست حلقه ی انگشتری درآر
از ترس ساربان دل زینب عزا گرفت
ابی عبدالله تو راه دست رو سر دختر مسلم کشید، کربلا هم تکرار شد روز عاشور می خواست بره، سکینه نشست بغل باباش، ابی عبدالله دست کشید روی سرش، و
🏴روضه جانسوز_ورود کاروان اباعبدالله علیه السلام
به کربلا_شب دوم محرم
دست رو شونه ی عباس و علی اکبر،هی میومد پایین..." لحظه به لحظه میومد پایین،دور و برش رو نگاه میکرد،حس خوب و زیباییه برا حضرت زینب...مادرم کجاست نوه هاشو ببینه؟قربون صدقه همشون میرفت ..." تازه رو زمین قرار میگرفت عصمت الله کوچیکا میومدن،عبدالله ابن حسن میومد... جوون ترا،کوچیکترا میومدن دست رو سینه،درسته عمه جانشونه،خیلی باهاش مانوسن،خانوم خیلی باهاشون راحت و مهربونه اما زینبه..." هیچ کس اندازه بچه های علی عمشونو نمیشناسن..." با بفرما بفرما؛همه ی عالم به دربار حسین داره نگاه میکنه،فرشته ها صف کشیدن برا پیاده شدن زینب،وقتی پیاده شدن،آروم آروم هم میومدن،بچه ها رو میگرفتن، شیرخواره رو میگرفتن،محملا رو مینشوندن،آروم آروم..." اینه که دارم میگم حضرت زینب سلام الله علیها از محمل پیاده شدند،محمل رو باید اول تصور بکنی،شتر رو اول مینشوننا" این ارتفاع نشسته ی شتر خانوم پیاده شد اینطوری با سلام و صلوات نه از اون بالا..." دیگه ببین بچه میخواد پایین بغلش میکنند..." اون ناقه ی ایستاده مال بعد یازدهمه" خیمه ها علم شد،خیمه ی اصحاب معلوم شد،همه با فاصله،یعنی تو بیابان هم اندرونی و بیرونی،خیمه ها رو زون،سر حسین و زینب یه مقداری خلوت شد،بعضیا نوشتند هفتاد شتر فقط اثاث و لباساشون بوده،اصلا قرار بوده برن کوفه زندگی کنند" اثاث کشی بود،کار داشت پیاده کردن هفتاد شتر،بعضی نوشتند صدو پنجاه شتر،کار داشت،ولی این همه بارها رو دو دقیقه بردند......
سفارشای لازم شد،زینب و ابی عبدالله فاصله سنیشون زیاد نیست ولی یه جورایی خانوم حضرت زینب نسبت به ابی عبدالله مادرانه رفتار میکرد،حسینم مادرانه بهش نگاه میکرد،درسته حسین امام زینبه ولی یه جوری به زینب نگاه میکرد همه انگار دارن به فاطمه نگاه میکنند ...تو گیرو دار داخل خیمه و زن ها ابی عبدالله فرمود: زینب جان یه چند لحظه تشریف بیارید خانوم آمد جانم حسین،به قول خودمون بریم قدم بزنیم،حالا من نمیگم چی فرمودند" شروع کرده مقدمات موضوع رو داره میگه؛یه جایی رسیدند نمیدونم مقام شهادت علی اکبر،چند جمله ای ردو بدل شد،دیدند ابی عبدالله اشاره کرد به زمین،خانوم حضرت زینب شروع کرد به گریه کردن،همه هم دارن نگاه میکنند،کسی هم جرات نمیکنه بره جلو،خصوصیه" خواهر و برادر دارن صحبت میکنند؛زیر بغلشو گرفت، با نوازش رفتند،مسیر عوض شد، شاید داره میگه بچه ای که شیر نخورده دارم میارم آب بهش بدم،خانوم زینب نشست،ابی عبدالله بلندش کرد دارن میان طرف علقمه،اشاره کرد به نخلستان ها،برگشت یه نگاهی از دور به عباس کرد،دونه دونه رو داره شرح میده،جلوتر رفتند رسیدند به گودال،دیگه شروع کرد به حرف زدن؛دیگه زینب نشست،دیگه حسین نشست،چی دارن میگن؟*
آن قدر چکمه به پهلوش زدن نامردان
نیزه و تیر به بازوش زدن نامردان
با عصا بر لب و ابروش زدن نامردان
پنجه در طره ی گیسوش زدن نامردان
خواهرش رو به مدینه شد و فریاد کشید
مادرش از نفس افتاد سپس داد کشید
هر چه که دور و برش بود به غارت بردند
شال سبزی کمرش بود به غارت بردند
آه! عمامه سرش بود به غارت بردند...
حسین ......
#ویژه_ایام_محرم ورودکاروان به کربلا
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_5787531412760430014.mp3
1.15M
روضه شب دوم محرم
میرداماد
.
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
6.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤سـلام مـاه مـحرّم ربـاب آمـده است
🥀سه شعبـۀ سفرِ قَـحطِ آب آمـده است
🖤چقـدر هجمۀ شمشیرهای بـی احساس
🥀چقدر نیـزۀ پـا در ركاب آمـده است
🖤بـرای غارتِ خیـمه سپاهی از خـورجین
🥀برای سـنگ پـران ها نقـاب آمـده است
🖤ببین چـه خُرد شـده زیـر نعلِ مركب ها
🥀بـرای مانـدنِ در آفـتـاب آمـده است
🖤چقـدر كعـبِ نی و تـازیـانـه و زنـجیر
🥀بـرای زیـنـتِ بـزمِ شـراب آمـده است
🖤مرا بـه شام غـروبِ ستاره خواهـد كُشت
🥀حراجِ روسـری و گوشواره خواهـد كُشت
🏴 اشعار #شب_اول_محرم
=======================
🏴#شعر_اول_مجلسی
🏴 #مناجات_با_امام_زمان
سخت بیتاب است و در جانش بلا انداخته
کلّ عالم را به یاد کربلا انداخته
در حضورِ کائنات و روبرویِ اهل عرش
نوحه خوانی کرده و شور و نوا انداخته
سفرهٔ پر برکت ماه محرّم را مدام
بیشتر از هر کجا، اطراف ما انداخته
در حضورش نوکری امسال هم قسمت نشد
نفْس، ما را آخر از چشمش چرا انداخته؟!
شهر را محض عزاداری مهیّا کرده و
دشت را یادِ غروبِ نینوا انداخته
بر فراز خیمه گاهش پرچم ِ مشکی زده
حضرت صاحب عزا، شالِ عزا انداخته
مانده ردّی از غم و دلشوره رویِ صورتش
باز هم بر گونه هایش اشک، جا انداخته
ذکر «یا جدّاه» بر لب دارد و مضطر شده
روضه خوان او را به یاد بوریا انداخته
عمری از داغِ به غارت رفتنِ آن پیراهن
با چه آهی روی دوش خود عبا انداخته
برده سمتِ علقمه گریان؛ گریزِ روضه را
بر زبانِ روضه خوان «أدرک أخا» انداخته!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
.
شعر روضه شب اول محرم
ده روز دیگر گریه ی ما فرق دارد
ده روز دیگر روضه اما فرق دارد
ده روز دیگر ماجراها فرق کرده
ده روز دیگر قصه ی ما فرق کرده
ده روز دیگر نه حبیبی، نه زهیری
ده روز دیگر نه سعید و نه بریری
ده روز دیگر خواهرش در اضطراب است
ده روز دیگر در حرم قحطی آب است
ده روز دیگر در تب و تاب است زینب
ده روز دیگر دور از ارباب است زینب
ده روز دیگه این حرم سقا ندارد
ده روز دیگر دختری بابا ندارد
ده روز دیگر اکبرِ لیلا نمانده
ده روز دیگر قاسمِ زیبا نمانده
ده روز دیگر مادری در التهاب است
خیمه به خیمه در پی یک جرعه آب است
ده روز دیگر زین اسبی واژگون است
سالار زینب پیکرش در خاک و خون است
ده روز دیگر راهی گودال گشته
ده روز دیگر پیکرش پامال گشته
ده روز دیگر روی سینه می نشیند
از روی تل هم خواهرش زینب ببیند
ده روز دیگر صورتش بر خاک صحراست
ده روز دیگر رأس او بالای نی هاست
ده روز دیگر خواهرش ماتم گرفته
ده روز دیگر زیر نعل تازه رفته
ده روز دیگر روی پیکر سر ندارد
ای وای من ... انگشت و انگشتر ندارد
#وحید_محمدی (۱۴۰۰/۵/۱۸)
#شب_اول_محرم
#محرم۱۴۴۴
...................................................................
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
.
🌴 #طلیعه_محرم 🌴
سلام من به محرّم، به کربلای حسینی(ع)
سلام من به محرّم، مَه عزای حسینی(ع)
سلام من به محرّم، به فاطمه(س) به پیمبر(ص)
سلام من به محرّم، به سوز و ندبه ی حیدر(ع)
سلام من به محرّم، به ماه دلبر زینب(س)
سلام من به محرّم، به دیده ی تر زینب(س)
سلام من به محرّم، به راس قاری قرآن
سلام من به محرّم، به اوج قله ی ایمان
سلام من به محرّم، به باوفایی عبّاس(ع)
سلام من به محرّم، به عطر و بوی گل یاس
سلام من به محرّم، به اشک و آه سکینه
سلام من چراغ و سلام من به سفینه
سلام من به محرّم، به ناله های رقیه(س)
سلام من به محرّم، به نینوای رقیه(س)
سلام من به محرّم، به تشنه ی لب دریا
سلام من به محرّم، به داغ زاده ی زهرا(س)
سلام من به محرّم، به خشکی لب اصغر(ع)
سلام من به محرّم، به دیده های ز خون، تر
سلام من به محرّم، به خون پاک شهیدان
سلام من به محرّم، به اشک چشم یتیمان
سلام من به محرّم، به جلوه های نمازش
سلام من به حسین(ع) و به اوج راز و نیازش
سلام من به محرّم، به نوجوان شهیدش
سلام من به محرّم، به قهرمان رشیدش
سلام من به محرّم، به شور و شوق خدائی
سلام من به محرّم، به لحظه های جدائی
سلام من به محرّم، به آه و ناله ی طفلان
سلام من به محرّم، به جسم بی سر عریان
سلام من به محرّم، به تاول کف پاها
به آن شهید که در خون خویش کرده شناها
سلام من به محرّم، به دستهای بریده
سلام من به محرّم، به اشک های چکیده
سلام من به محرّم، به دشت و دامن و گلشن
سلام من به دو چشمی که تیر خورده ز دشمن
سلام من به محرّم، به لحظه های شهادت
سلام من به محرّم، به شور و شوق و شهامت
سلام من به محرّم، به خیمه های غریبش
سلام من به محرّم، به بانوان نجیبش
سلام من به محرّم، به سروهای خمیده
سلام من به محرّم، به ذوالجناح رمیده
سلام من به محرّم، به لحظه های اسارت
سلام من به حسین(ع) و به آیه ها به تلاوت
سلام من به محرّم، به هر دو چشم علمدار
سلام من به محرّم، به شیعیان عزادار
سلام من به محرّم، به ماه نوحه سرائی
سلام من به محرّم، به ماه اشک و گدائی
محرّم آمد و کارم عزا و آه و فغان شد
سلام گفتم و اشکم به روی گونه روان شد
#محرم #کربلا #هلال_محرم #عاشورا
....................................................................