eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
47.8هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
. بسم رب الفاطمه آغاز کردم گریه را از گلوی بغض هایم باز کردم گریه را مثل یک مادر که فرزندش زدستش می رود اقتدا کردم به او، ابراز کردم گریه را این سیاهی های هیئت چادر خاکی او است با غم پنهانی اش همراز کردم گریه را تا که از ذکر غریب مادر افتادم ز پا با نگاه او پر پرواز کردم گریه را سایه ای را بر سرم حس می کنم در روضه ها در پناه فاطمه آغاز کردم گریه را گفته اند , اذن دخول ماه غم یا فاطمه است روزی اشک محرم های ما با فاطمه است شال غم بر روی دوشم پیرهن مشکی به تن آرزو دارم شود این جامه بر جسمم کفن محتشم دم می دهد باز این چه شور و ماتم است گویی آویزان شده از عرش کهنه پیرهن تا که از خانه به قصد روضه بیرون می زنم حیدر کرار می آید به استقبال من فاطمه پایین مجلس مینشیند پیش در می نشاند صدر مجلس گریه کن ها را حسن خواهرش هم روضه می خواند برادر کاش کاش وقت بوسه از گلو میرفت جانم از بدن بوسه ای کردم گلویت را نبرد تیغ ها غافل از اینکه تو آخر می شوی ذبح از قفا موسی علیمرادی
🏴 علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ دوباره محرم دوباره لبالب شده دلم از غم دوباره رسیده طلیعه ی ماتم دوباره محرم السلام ای ماه غم / ماه عزای حسین پیچیده عطر و بوی سیب / دوباره توو عالمین ۲ دوباره تا روضه‌هات منو - کشوندی حسین جان دستامو باز به پر علم - رسوندی حسین جان ۲ جانم حسین جان جانم حسین جان ۴ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ دلم پریشونه دوباره بی بی زهرا روضه میخونه یکی تنتو روی خاک میکشونه دلم پریشونه السلام و علیک یا / مرمل بدما زخمیه نیزه هاست تنت / رو خاک کرببلا ۲ غمت نشسته رو دلم - از این شب اول دوباره گریونم برات - با هر خط مقتل ۲ جانم حسین جان جانم حسین جان ۴ .
🏴 علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ حیرونم / آشوبم یه سالی بود فکر محرم تو بودم ای جان و / جانانم کوچه به کوچه پی پرچم تو بودم آرومم / با نامت جایی برا من گدا حرم نمیشه وقتی که / دلتنگم دریا حریف چشمای ترم نمیشه دنیا به زیرعلمه - توو دلا شوق حرمه - آخ که بازم محرمه - ابی عبدالله از تو می خونم علنی - عبد توام شاه منی - حب الحسین اجننی (ابی عبدالله) ۲ (زندگی با تو یعنی آبادی بین خوبات منو باز جا دادی) ۲ باز می خونن هر مرد و زن السلام ای شاه بی کفن یا ابا عبدالله حسین ۴ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ از وقتی / یادم هست محرما پرچم تو بود روی دوشم ممنونم / اذن دادی یه سال دیگه برات پیرن سیاه بپوشم ممنونم / میذاری با روضه های هر شب تو خو بگیرم ممنونم / میذاری با نخ پرچم تو آبرو بگیرم کی جز تو مونده پای من - آخ غم تو دوای من - آقای من آقای من - ابی عبدالله پرچم روضت رو سرم - آخ من و این چشم ترم- از غم تو خون جگرم (ابی عبدالله)۲ (توو غم و خوشیم آقا باهامی سینه می زنم بگم دنیامی) ۲ باز می خونه هر سینه زن السلام ای شاه بی کفن یا ابا عبدالله حسین ۴ .
. و و توسل به باب الحواج حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده شبِ اول محرم به نفس سید مهدی ●•┄༻↷◈↶༺┄•● خدا رو شکر به آرزوم رسیدم نمُردمُ و محرمت رو دیدم خیلی دلم تنگِ محرمت بود میدونی این یه ساله چی کشیدم *هی میگفتم محرم میاد مجلس ها برگذار میشه من هستم یا نه .. تو عمرم انقدر دلشوره نداشتم .. فکر میکردم هر وقت اراده کنم روضه هست .. هر وقت اراده کنم میتونم برم .. باورم نمیشد دلشوره بگیرم به محرمت میرسم یا نه ..* شبایِ اولُ دارم میبینم تو آسمونا یا که رو زمینم اجازه داده مادرت دوباره مشکی بپوشم بزنم به سینه م .. حسین ... شبایِ‌عاشقیم،میلرزه شونه‌ها چه‌هق هقی یک دهه با غمت،میگذره‌زود عجب‌دقایقی یه کاری کن بشم نوکرِ لایقی این اولین روضۀ تو لهوفِ که اشکِ شرمندگی رو حروفِ تموم عالم یه صدا با مسلم دارن میگن حسین نیا به کوفه همۀ سال یه عرفه روضۀ مسلم خوانده میشه، الان شبِ اول حقِ این شهیدُ ادا کن : نیا که اینجا ردّی از حیا نیست توی مرام کوفیا وفا نیست اگه میای تنها بیا حسین جان اینجا که جایِ زن و بچه ها نیست چه کردی‌روزگار، ای آسمون با‌اشکِ من ببار کوفیا میکشن، شیرخواره‌تُ با افتخار اگه میای حسین، رقیه‌تُ نیار .. خیلی روضۀ مسلم روضۀ خاصیه چون پیغمبر براش گریه کرده، ابی عبدالله براش گریه کرده .. جوری ابی عبدالله برا مسلم گریه کرد عبارت مقتل میگه حَتی جَرت دُموع عَلی صَدرِه .. وقتی بینِ راه خبر دادن مسلمت رو کشتن یه جوری برا مسلم گریه کرد اشک هاش ریخت رو سینه‌ی مبارکش .. فدات بشم آقا .. اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ اَشْهَدُ اَنَّكَ لَمْ تَهِنْ وَلَمْ تَنْكُلْ، وَاَنَّكَ قَدْ مَضَيْتَ عَلى‏ بَصيرَةٍ مِنْ‏ اَمْرِكَ مُقْتَدِياً بِالْصَّالِحينَ، وَمُتَّبِعاً لِلنَّبِيّينَ، فَجَمَعَ اللَّهُ بَيْنَنا وَبَيْنَكَ وَبَيْنَ رَسُولِهِ وَاَوْلِيآئِهِ فى‏ مَنازِلِ الْمُخْبِتينَ .. ان شالله با هم بریم حرم مسلم .. با هم بریم گوشۀ مسجدِ کوفه .. با هم بریم دورِ قبرش بگردیمُ با هم گریه کنیم .. غریب گیر آوردنت .. آقاشم غریب گیر آوردن .. زبانِ حال بگم : خورشیدِ عمرم دیگه بی فروغِ نامۀ کوفیا همه‌ش دورغِ خلوتِ دورِ مسلمِ تو اما بازارِ تیر و نیزه‌ها شلوغِ سفیرتُ با لبِ تشنه کشتن اینا از اولم حیا نداشتن نیا نیا پسر عمو شنیدم برا سرِ تو جایزه گذاشتن نزار که دیر بشه، تنت‌پر از نیزه و تیر بشه نزار که دیر بشه،نزار که‌خواهرت اسیر بشه نزار که دخترت به روزِ پیر بشه مسلم همۀ خاندانشُ برا حسین داد یکی از اون شهدایی که وقتی خبرِ شهادتُ دادن ابی عبدالله به برادرایِ مسلم فرمود شماها شهیدتون رو تقدیم کردید دیگه برگردید .. برادراش گفتن یا اباعبدالله به دو دلیل بر نمی گردیدم؛ تا الان خونی طلب کار نبودیم مونیم، حالا که برادرمونُ کشتن .. بعد یکیشون یه جمله ای گفت عجیب ابی‌عبدالله گریه کرد .. گفت آقاجان اگه برگردیم جوابِ مادرتُ چی بدیم .. اگه پرسید بچه‌مُ وسطِ بیابان رها کردید چی بگیم؟!.. حالا هرکی دلش آماده‌س بسم الله .. وقتی بدنُ از بالا دارالاماره انداختن همه جمع شدن دورِ بدن کسی باور نمیکرد این بدنِ بی سر بدنِ سفیرِ حسین باشه .. هر کی یه حرفی زد نتونستن بدنُ بشناسن .. یه مرتبه دیدن یه زنی میگه برید کنار، نگاه کردن دیدن طوعه‌س .. گفت من میشناسم این آقا مهمانِ خانۀ من بوده .. طوعه اومد بدنُ نگاه کرد گفت این مسلم ابن عقیلِ .. (زود حرفُ گرفتیا..) از کجا شناخت مسلمُ؟! سر که نداشت .. از پیراهن مسلم رو شناخت .. کسی که سر نداره از لباساش میشناسن .. آخ بمیرم برات حسین .. اگر حسینِ من تویی، سرت کو .. یا سر داره یه بدن، یا پیراهن داره یه بدن اگه سر نداشته باشه، پیراهن نداشته باشه یه علامت و مشخصه دنبالش میگردن .. میگن یا انگشتری یا ویژگی خاصی اگه هیچ کدوم نباشه از حجم بدن میشناسن .. یه کاری با این بدن کردن خواهرش هی با تعجب به این بدن نگاه میکرد ، آیا تو حسینِ منی ؟!! ای حسین ... ــــــــــــــــــ .
. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● خدا رو شکر به آرزوم رسیدم نمُردمُ و محرمت رو دیدم خیلی دلم تنگِ محرمت بود میدونی این یه ساله چی کشیدم *هی میگفتم محرم میاد مجلس ها برگذار میشه من هستم یا نه .. تو عمرم انقدر دلشوره نداشتم .. فکر میکردم هر وقت اراده کنم روضه هست .. هر وقت اراده کنم میتونم برم .. باورم نمیشد دلشوره بگیرم به محرمت میرسم یا نه ..* شبایِ اولُ دارم میبینم تو آسمونا یا که رو زمینم اجازه داده مادرت دوباره مشکی بپوشم بزنم به سینه م .. حسین ... شبایِ‌عاشقیم،میلرزه شونه‌ها چه‌هق هقی یک دهه با غمت،میگذره‌زود عجب‌دقایقی یه کاری کن بشم نوکرِ لایقی این اولین روضۀ تو لهوفِ که اشکِ شرمندگی رو حروفِ تموم عالم یه صدا با مسلم دارن میگن حسین نیا به کوفه همۀ سال یه عرفه روضۀ مسلم خوانده میشه، الان شبِ اول حقِ این شهیدُ ادا کن : نیا که اینجا ردّی از حیا نیست توی مرام کوفیا وفا نیست اگه میای تنها بیا حسین جان اینجا که جایِ زن و بچه ها نیست چه کردی‌روزگار، ای آسمون با‌اشکِ من ببار کوفیا میکشن، شیرخواره‌تُ با افتخار اگه میای حسین، رقیه‌تُ نیار .. خیلی روضۀ مسلم روضۀ خاصیه چون پیغمبر براش گریه کرده، ابی عبدالله براش گریه کرده .. جوری ابی عبدالله برا مسلم گریه کرد عبارت مقتل میگه حَتی جَرت دُموع عَلی صَدرِه .. وقتی بینِ راه خبر دادن مسلمت رو کشتن یه جوری برا مسلم گریه کرد اشک هاش ریخت رو سینه‌ی مبارکش .. فدات بشم آقا .. اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ اَشْهَدُ اَنَّكَ لَمْ تَهِنْ وَلَمْ تَنْكُلْ، وَاَنَّكَ قَدْ مَضَيْتَ عَلى‏ بَصيرَةٍ مِنْ‏ اَمْرِكَ مُقْتَدِياً بِالْصَّالِحينَ، وَمُتَّبِعاً لِلنَّبِيّينَ، فَجَمَعَ اللَّهُ بَيْنَنا وَبَيْنَكَ وَبَيْنَ رَسُولِهِ وَاَوْلِيآئِهِ فى‏ مَنازِلِ الْمُخْبِتينَ .. ان شالله با هم بریم حرم مسلم .. با هم بریم گوشۀ مسجدِ کوفه .. با هم بریم دورِ قبرش بگردیمُ با هم گریه کنیم .. غریب گیر آوردنت .. آقاشم غریب گیر آوردن .. زبانِ حال بگم : خورشیدِ عمرم دیگه بی فروغِ نامۀ کوفیا همه‌ش دورغِ خلوتِ دورِ مسلمِ تو اما بازارِ تیر و نیزه‌ها شلوغِ سفیرتُ با لبِ تشنه کشتن اینا از اولم حیا نداشتن نیا نیا پسر عمو شنیدم برا سرِ تو جایزه گذاشتن نزار که دیر بشه، تنت‌پر از نیزه و تیر بشه نزار که دیر بشه،نزار که‌خواهرت اسیر بشه نزار که دخترت به روزِ پیر بشه مسلم همۀ خاندانشُ برا حسین داد یکی از اون شهدایی که وقتی خبرِ شهادتُ دادن ابی عبدالله به برادرایِ مسلم فرمود شماها شهیدتون رو تقدیم کردید دیگه برگردید .. برادراش گفتن یا اباعبدالله به دو دلیل بر نمی گردیدم؛ تا الان خونی طلب کار نبودیم مونیم، حالا که برادرمونُ کشتن .. بعد یکیشون یه جمله ای گفت عجیب ابی‌عبدالله گریه کرد .. گفت آقاجان اگه برگردیم جوابِ مادرتُ چی بدیم .. اگه پرسید بچه‌مُ وسطِ بیابان رها کردید چی بگیم؟!.. حالا هرکی دلش آماده‌س بسم الله .. وقتی بدنُ از بالا دارالاماره انداختن همه جمع شدن دورِ بدن کسی باور نمیکرد این بدنِ بی سر بدنِ سفیرِ حسین باشه .. هر کی یه حرفی زد نتونستن بدنُ بشناسن .. یه مرتبه دیدن یه زنی میگه برید کنار، نگاه کردن دیدن طوعه‌س .. گفت من میشناسم این آقا مهمانِ خانۀ من بوده .. طوعه اومد بدنُ نگاه کرد گفت این مسلم ابن عقیلِ .. (زود حرفُ گرفتیا..) از کجا شناخت مسلمُ؟! سر که نداشت .. از پیراهن مسلم رو شناخت .. کسی که سر نداره از لباساش میشناسن .. آخ بمیرم برات حسین .. اگر حسینِ من تویی، سرت کو .. یا سر داره یه بدن، یا پیراهن داره یه بدن اگه سر نداشته باشه، پیراهن نداشته باشه یه علامت و مشخصه دنبالش میگردن .. میگن یا انگشتری یا ویژگی خاصی اگه هیچ کدوم نباشه از حجم بدن میشناسن .. یه کاری با این بدن کردن خواهرش هی با تعجب به این بدن نگاه میکرد ، آیا تو حسینِ منی ؟!! ای حسین ... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
(ع) ............................................ آقا سلام ماه محرم شروع شد باز این چه شورش است و چه ماتم شروع شد .( چقدر دلشوره تو داشتیم ، همش با خودم می‌گفتم امسال به محرم می‌رسم یا نه ؟ منو مادرم وقف تو کرده آقا ، بابام منو با محبت شما بزرگ کرده آقا ، انقدری که من و تو دلشوره داریم مادرشم دلشوره داره ، امشب اینقدر در حسینیه منتظرت بود بیای. عرضه داشت بابا یا رسول الله : اینطور که شما فرمودید کی برا حسینم گریه می‌کنه؟ فرمود « یه جوونایی میان مثل یه مادری که جوون از دست داده جیغ می‌کشن واسش شب و روز ندارن بی‌قرارن دل مادرمون آروم گرفت » ، اینقدری که تو بی‌قرار بودی مادرش بیشتر بی‌قرار بود ). ناگهان قفل گلوی اهل ناله باز شد آه! ماه ماتم ارباب ما آغاز شد عالم لاهوت در این غم به سینه می زند نوح ، نوحه خوان شده..، آدم به سینه می زند عرش را لرزانده امشب ضَجّه ی جانکاه ما باز آویزان شده کهنه‌لباسِ شاه ما .( اومد محضر امام صادق (ع) : آقا از الان داری اشک می‌ریزی ؟ فرمود : این دلیل گریه ی ما اینه اول محرم که میشه اون لباس کهنه جد غریب ما رو از عرش آویزان می‌کنن!). آفتابِ صحن سویِ مغربِ گودال رفت بیرق گنبد عوض شد..،مادری از حال رفت نصب کردم سر در این خانه پرچم را حسین شکر که امسال هم دیدم محرم را حسین عطر اسپند تو آمد ، عالمی مدهوش شد کوچه و پس‌کوچه های شهر مشکی‌پوش شد نخ به نخ با تار و پودش..،گریه کرده ، سوخته فاطمه رخت عزاداری ما را دوخته رنگ و بوی نذری تو رنگ و بوی زندگی‌ست آب سقاخانه‌هایت آبروی بندگی‌ست داربست خیمه‌گاه تو ستون کبریاست آهنِ سرد علم‌های تو دلگرمی ماست ما کبوترهای جلدِ در مسیرِ قُبّه ایم زیر سقف هیئتت باشیم..،زیر قبّه ایم خواهش دلتنگی ما تنگیِ آغوش توست چارگوش این حسینیه همان شش‌گوش توست قصه‌ی ما در حریم ماجرایت قد کشید کودکی هامان میان دسته‌هایت قد کشید غنچه‌های کوچکِ ما پرپر تو می شوند طفل های ما فدای اصغر تو می شوند .(از قول من به مادر شش ماهت بگو تا می‌توانی اصغر خود را بغل کن اصغر من کی به زبان آمده حرمله با تیر و کمان آمده). سکّه ی عشق سه‌ساله رونق بازارهاست نام شیرین رقیه شوق دختردارهاست .(عمه بابا آمده برخیز تا کاری کنیم با لباس پاره باید مهمانداری کنیم). این همه پروانه را مجذوب کرده شمع تو چشم بد تا روز محشر دور باد از جمعِ تو دوستی جز با رفیقِ سینه‌زن مطلوب نیست حال عابس در فراق شوذَب اصلاً خوب نیست بی زیارت مثل مرغی در میان مَحبَسیم از شب اول برای اربعین دلواپسیم تو قتیل اشک هستی ، ما هلاکِ کربلا کاش خون ما بریزد روی خاک کربلا اشک های ما کفاف زخم هایت را نداد اشک های ما کم است و زخم های تو زیاد امشبی را شه دین در حرمش مهمان است عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است هیچ قتلی مثل قتل صبر تو مشکل نبود شمر آدابی برای ذبح تو قائل نبود ................................................
شکر حق باز که من ماه عزا را دیدم پرچم و همهمه‌ی خون خدا را دیدم از درون آتشم و بر دو لبم آهی سرد دست زهرا وسط روضه مرا باز آورد فصل طوفانی نوکر شدنم آمده است بیشتر ذکر حسین بر دهنم آمده است ماه را با قد خم تا به ثریا دیدم با چه ذوقی به تنم رخت عزا پوشیدم اشک میبارم و زین اشک دلم خالص شد نقطه‌ی مشترکم با پسر نرجس شد پیرهن مشکی من ارث زِ اجداد من است بهتریم ماترکم هدیه به اولاد من است باطن رخت سیه نیست بجز رنگ سفید می‌برد سِیِئه را گریه به آقای شهید هرکه شد گریه کن این صنم بنده نواز می‌شود مثل کسی که متولد شده باز آمدم گریه کنم اشک بده یا زهرا تا ببارم به غم تشنه لب کرب و بلا به تن بی سر و عریان شده که کوبیدند به جوان مرده‌ی حیران که به آن خندیدند به گلویی که نبرید و برش گرداندند خیمه‌اش را وسط ظهر عطش سوزاندند به گلویی که سه‌شعبه شریانش را برد در حقیقت نوک پیکان به دل مادر خورد به دو دستی که جدا شد زِ تن و غوغا شد گره از معجر اطفال پس از آن وا شد روضه‌خوان روضه‌بخوان گریه و آهش با من نوحه‌خوان نوحه‌بخوان تا بزنم دست به تن
یابن شبیب اشک بریز از غم حسین لطمه بزن برای غم و ماتم حسین در قتلگاه هیچ کسی همدمش نبود شمشیرو نیزه بود فقط همدم حسین یابن شبیب حنجر خشکیده دیده ای یابن شبیب گردن پاشیده دیده ای افتاد جد ما جلوی چشم قافله کردند دور قتلگه شاه هلهله تیر سه شعبه سینه‌ی مظلوم را شکافت بیرون زده است از کمرش تیر حرمله یابن شبیب عمه ما رخ خراش داد شمر آمدو به سینه‌ی او زانویش نهاد یابن شبیب شمر در آنجا چها نکرد هرچه که شد محاسن او را رها نکرد پا را گذاشت بر روی رگهای گردنش با راحتی سر از تن جدم، جدا نکرد کام مرا به غصه و غم، زهر کرده اند یابن شبیب جد مرا نحر کرده اند یابن شبیب داغ به دلها گذاشتند داغ حسین بر دل زهرا گذاشتند تا نعل، جایِ خود بکند باز، اسبها محکم به روی پیکر او پا گذاشتند یابن شبیب دست عمو تا بریده شد موی سه ساله عمه‌ی ماهم کشیده شد یابن شبیب سینه‌ی او را سنان شکست سربسته گویمت که بدان استخوان شکست جوری یزید چوب به لبهای خشک زد دندان شکست در دهن و، خیزران شکست یابن شبیب عمه‌ی ما شد تنش کبود با شمر هم‌کلام شدن حق او نبود
بانیِ اشكِ روضه‌‌یِ ما حضرتِ رضاست «یابن شبیب» گفت که این روضه پا گرفت یابن‌شبیب! گریه برای حسین و بس! حتی خدا در غم جدّم عزا گرفت یابن‌شبیب! ماه مُحرّم حرام بود ... حُرمت شکست شمر که بر سینه جا گرفت یابن‌شبیب! حنجره‌َش در فشار بود ... در ازدحام‌ راهِ نفس‌ بی‌هوا گرفت یابن‌شبیب!‌ تیغ، سنان، سنگ، هرچه بود بد خورده بود بر لبِ پلکش که جا گرفت یابن‌شبیب! خنجرِ کُند و زمانِ کم شمر از قفا رأسِ عزیز مرا گرفت یابن‌شبیب! گیسوی جدّم بلند بود از مو کشید؛ بر سر هر مو طلا گرفت یابن‌شبیب! ضربه زد و قطع عضو کرد احکام ذبح را سر او زیرِ پا گرفت!