#زمینه
حاج مهدی #میرداماد
🚩حسن خورشیدِ مدینه است🚩
📝 #متن_نوحه
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسن خورشیدِ مدینه است
حسن ماه آسمونه
حسن با این زخمِ غربت
دلامونو میسوزونه
بمیرم، یه زائرم نداره
بمیرم، آقام حرم نداره
نداره جز سنگِ قبر نشونی
اونیکه بود کارش مهربونی
بمیرم پیشش حتی نداره
روضه خونی
(واویلا، حسن غریبِ مادر) 4
من و تنهایی و غربت
من و روزِ خوش ندیدن
من و دردی که نداره
دوایی جز پر کشیدن
خدایا یه روز خوش ندیدم
خدایا همش طعنه شنیدم
خدایا شبا از خواب پریدم
(واویلا، حسن غریبِ مادر) 4
#ماه_صفر
#امام_حسن ع
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
www.Aviny.com4_5787540814443841721.mp3
زمان:
حجم:
1.75M
.
#زمینه #فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا
اثر حاج مجتبی صمدی شهاب ✍
با اجرای سید مهدی #میرداماد🎤
شب مادره شب آخره تازه اول غم حیدره
شب ماتمه دلا پر غمه چشای علی پر شبنمه
تو مدینه ای که شب و روزش خاموشه
از شرار غم سینه ی علی میجوشه
مرتضی دیگه پیرهن سیاه میپوشه
انا لله و انا الیه راجعون
کبوتر زخمی علی پر زده تا آسمون
دل آسمون شده رنگ خون
اشک بی صدا شده روضه خون
مرد بی رقیب شده بی شکیب
تو مدینه شده بی کس و غریب
حیدری که زلفش به یک جهان می ارزه
بعد فاطمه غربت و غمش بی مرزه
پیش قبر فاطمه همش داره می لرزه
انا لله و انا الیه راجعون
کبوتر زخمی علی پر زده تا آسمون
شده دلشکن نگاه حسن
دست زینب بقچه ی کفن
با دل پرآه زیر نور ماه
وعده میزارن تو قتلگاه
بار هجر زهرا واسه همه سنگینه
چشم فاطمه با علی یه روز میبینه
تیر و نیزه رو تن حسین میشینه
انا لله و انا الیه راجعون
کبوتر زخمی علی پر زده تا آسمون
👇
#ذکر_یافاطمه_سربند_سلیمانی_هاست
#متن_روضه_شهادت_امام_ع #شب21رمضان
#میرداماد
اُم البنین و زینبین خدانگهدار،
حسن خدا نگهدار،حسین خدانگهدار
اُم البنین و زینبین خدانگهدار،حسن خدا نگهدار،حسین خدانگهدار
دارم میرم شب وصاله
دارم میرم شب وصاله،ندیدمش این همه ساله
پیر شدی علی،خیلی زمین گیر شدی علی،از زندگی سیر شدی علی
بهش می گم راست میگی ولی،
سی ساله پیش مرده بود علی،
من و ببر بی مُعطلی
پیر و خسته امُّ،بیار بگیر دیگه دستمُّ
بار سفر هم که بسته امُّ
نگاه نکن فرق شکسته امُّ
رفتی بی خبر،بدون همراه و همسفر
حالا چشام خشک شده به در،بیا من و با خودت ببر
اُم البنین و زینبین خدانگهدار،حسن خدا نگهدار،حسین خدانگهدار
تو نبودی اُم البنین بود،وقتی علی خونه نشین بود
فاطمه می خوای یه ذره از این سی سال رو برات بگم؟
نبودی فضه می دونه،خونه ی قبرم شد این خونه،
چشام هنوز خیس بارونه
کاش می اومد بارون اون روزی،
که می دیدم داری می سوزی،
مغیره کرد فتنه افروزی
حرمت ها شکست،غرور من زیر پا شکست
وقتی که در بی هوا شکست
زینب تو کوه پر غرور باش،
بودی همش بازم صبور باش
از بعد من سخت ِ می دونم،حرفی نزن سختِ می دونم،داغ حسن سخت ِ می دونم
سختر از اون کربلا زینب،قتلگاه از قفا زینب،سری که میشه جدا زینب
بدترش کجاست،گم میکنی پیکرش کجاست
#متن_روضه_شهادت_امام_علی #شب21رمضان
کانال نوحه مجمع الذاکرین ایتا 4_5776241648841266079.mp3
زمان:
حجم:
8.41M
حالا دارم میفهمم، آتیش در یعنیچی
حالا دارم میفهمم، سوختن پر یعنیچی
حالا دارم میفهمم، تُو کوچههای غربت
حمله به یک خونه با، چهلنفر یعنیچی
نفس نمونده تا بگم
یه دریا گریه هم کمه
خدا میدونه چی گذشت
تُو کوچهها به فاطمه
وای از حال مادرم، وای از چشمای ترم
اینجا بین کوچهها، ارث از علی میبرم
................................................
حالا دارم میبینم، گرد و غبار و دودو
حالا دارم میبینم، شعلههای نمرودو
حالا دارم میبینم، چیزی رو که مادر دید
با دست بسته حیدر، جلوی مردم بود و
یکی نگفت تُو کوچهها
بذار عبا به تن کنه
میون شهر کسی نبود
فکری به حال من کنه
وای از تنهاموندنم، وای از غصهخوردنم
با پاهای بیرمق، تا کوچه کشوندنم
................................................
حالا دیگه حس کردم، عطش رو در اوج تب
حالا دیگه حس کردم، درد و بلا رو امشب
حالا دیگه حس کردم، جلوی چندتا بچه
چرا همش خون بارید، چشای عمهم زینب
با روضهها خمیده شد
کسی که مثل حیدره
آخه یکی رو نیزهها
سر حسینو میبَره
وای از ماجرای نی، وای از روضههای نی
سنگ میخورد به بچهها، هی از لابهلای نی
#زمینه
#امام_صادق
#میرداماد
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال ادعیه وگریز
زیارت اربعین|میر4_5774172118849684182.mp3
زمان:
حجم:
9.54M
📝 قرائت زیـارت اربعـین
🎤کربلائی سید مهدی#میرداماد
#محرم
#اربعین
#امام_حسین علیه السلام
کانال ادعیه وگریزهای مجمع الذاکرین (علیه السلام)👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/466354217Cce92b3a469
برای استفاده از دعاها و گریزهای ودسترسی آسان به آن دعا برای مادحین و ذاکرین محترم
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
.
|⇦•من با همین لباس پاره...
#سینه_زنی و توسل به #حضرت_رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۱ به نفس سیدمهدی #میرداماد
●━━━━━━───────
من با همین لباس پاره
آبرودار عالمینم
یه دختر سه سالَم اما
اُم ابیهای حسینم
پای این سر جان نبازم
من رقیه نیستم
شام را ویران نسازم
من رقیه نیستم
مثل عباس من ذخیرةُ الحسینم
مثل زینب من شریکةُ الحسینم
فدایی راه ولایت
شبیه مادرِ حسینم
هر ساله عُمر من یه آیه ست
سوره ی کوثر حسینم
کشته ی راه دفاع از
دین اسلام منم
فاتح کوفه عقیله
فاتح شام منم
مثل عباس من ذخیرةُ الحسینم
مثل زینب من شریکةُ الحسینم
ای جَوُونِ امام حسینی
با عشق هم قسم شدی تو
دعای من بوده که امروز
مدافع حرم شدی تو
مقتدای تو، تو این راه
شد شهید علقمه
ای مدافعان زینب
اجرتون با فاطمه
مثل عباس من ذخیرةُ الحسینم
مثل زینب من شریکةُ الحسینم
من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کامدم دستور تا آخر گرفتم
بر مشام جان زدم یک قطره از عطر حسین
سبقت از عود و گلاب و نافه و عنبر گرفتم
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا
ــــــــــــــــــ
#پنجم_صفر
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#سید_مهدی_میرداماد
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
عنوان : روضه شهادت امام علی (ع)-میرداماد
-------------------------------------
اُم البنین و زینبین خدانگهدار،حسن خدا نگهدار،حسین خدانگهدار
امشب دست خالیت رو بیار بالا، می دونی برا چی می گم؟ اصبغ بن نُباته ، اصرار کرد به امام مجتبی،گفت: من رفیق سی ساله ی باباتم بذار دم آخر من برم بالا سرش، اسبغ می گه من اومدم دیدم علی رنگ پریده افتاده تو بستر، دیگه خبری از قهرمان خیبر نیست، گفتم یا علی من رو نصیحتم کن، به من این دم آخر یه چیزی بده، میگه اشاره کرد به دستش، گفت: اصبغ دستم رو نگاه کن، گفت:این دست رو می شناسی؟ گفتم: آره آقا این دست خیبر شکنه. گفت: اصبغ دستم رو می خوام بیارم بالا جون ندارم. دست خیبر شکن علی بالا نیومد، چند زراع1 از زمین بلند شدو افتاد رو زمین. گفت: اصبغ خودت رو برا همچین روزی آماده کردی یا نه؟.1- ذراع به حد فاصل آرنج تا سر انگشت میانی
هر چی داریم باید خرج خدا کنیم که اگه یه روزی دستمون خالی شد،همین دست بالا آوردن ها دست مارو بگیره، لذا شب خداحافظی بچه های علی ِ تو هم تو این خداحافظی سهیم شو.
اُم البنین و زینبین خدانگهدار،حسن خدا نگهدار،حسین خدانگهدار
دارم میرم شب وصاله
شب وصال ِ کیه؟ نمی شه شب شهادت مولا بخونی و از فاطمه نگی. چون علی این جوری دوست داره.
دارم میرم شب وصاله،ندیدمش این همه ساله
حالا وقتی دید چی گفت؟
بهم میگه:پیر شدی علی،خیلی زمین گیر شدی علی،از زندگی سیر شدی علی
حالا من چی میگم بهش؟
بهش می گم راست میگی ولی،سی ساله پیش مرده بود علی،من و ببر بی مُعطلی
پیر و خسته امُّ،بیار بگیر دیگه دستمُّ
بار سفر هم که بسته امُّ ،نگاه نکن فرق شکسته امُّ
رفتی بی خبر،بدون همراه و همسفر
حالا چشام خشک شده به در،بیا من و با خودت ببر
اُم البنین و زینبین خدانگهدار،حسن خدا نگهدار،حسین خدانگهدار
تو نبودی اُم البنین بود،وقتی علی خونه نشین بود
فاطمه می خوای یه ذره از این سی سال رو برات بگم؟
نبودی فضه می دونه،خونه ی قبرم شد این خونه،چشام هنوز خیس بارونه
کاش می اومد بارون اون روزی،که می دیدم داری می سوزی،مغیره کرد فتنه افروزی
حرمت ها شکست،غرور من زیر پا شکست
ببخشند سادات
وقتی که در بی هوا شکست
دیدم صدات بلند شد:آه...بگو یا زهرا......
روایت میگه علی هر کی رو می دید صدا می زد. حسنم بیا بابا تو پسر بزرگمی، این جوری نگاه نکن،بقیه به تو نگاه می کنند. وصایا رو گفت، وصیت کرد. هی نگاه می کرد، حسینم تو بیا بابا، تو این جوری گریه نکن جگر بابا رو آتیش نزن، اما میگن بین همه ی نگاها تا نگاش می افتاد به زینب، خود مولا گریه می کرد.
زینب تو کوه پر غرور باش،بودی همش بازم صبور باش
از بعد من سخت ِ می دونم،حرفی نزن سختِ می دونم،داغ حسن سخت ِ می دونم
سختر از اون کربلا زینب،قتلگاه از قفا زینب،سری که میشه جدا زینب
بدترش کجاست،گم میکنی پیکرش کجاست
همچین که روضه ی کربلا برپا شد،یه وقت گفت: بگید عباسم بیاد. امشب شب عباس ِ،همه جی عالم رسم ِ پدر که می خواد بره، بچه ی کوچیک تر رو به بزرگتر میسپارند. اما عباس شانزده سالشه؛ همه نگاه کردند، دیدند علی داره کارو یه جور دیگه جلو می بره بر خلاف قاعده، دست حسین رو تو دست عباس گذاشت، گفت:عباس دست داداشت رو فشار بده، مبادا یه روز تنها بمونه، می خوام بگم امشب عباس دست حسین رو گرفت فشار داد. اما کربلا حسین دست عباس رو گرفت،دید یه دست بریده رو زمین افتاده.
#شهادت_امام_علی
#وداع
#میرداماد
-------------------------------------
www.Aviny.commirdamad90-08.mp3
زمان:
حجم:
1.88M
وایییی مرو مرو مادر
امشب شب اخر مادرمه
بارون توی این چشای ترمه
دستاش چه سرده وطبعش گرمه
مادر،
از خونمون میری
مادر
کجا داری میری
مادر
من ونمیبری
چشمات و واکن مادر
به من نگاه کن مادر
باحال زار و نیمه جونت، برام دعاکن مادر
وایی مرو مرو مادر
با دست شکسته قنوت میگیری
از بابا تو خونه تورو میگیری
پیش چشم بابا داری میمیری
مادر
توکار خونه کردی
موهامو شونه کردی
امون از این غریبی
مادر
ازخونمون میری
مادر
کجا داری میری
مادر
من ونمیبری
کنار بستر، مادر،
میشینه حیدر مادر
نگاهی کن با چشم کم سو
به خون معجر مادر
واییی مرو مرو مادر
ای وای چرا نیمه جونه تن تو
آتیش میگیرم از رفتن تو
ماتم میگیریم از رفتن تو
مادر
تویی تو تکیه گاهم،
انیس اشک وآهم
امون از این غریبی
مادر
از خونمون داری میری
مادر
کجا داری میری
مادر
من ونمیبری
چرا آروم نداری چرا همش میباری
میون این غصه عنها، عم بابارو داری
وایی مرو مرو مادر
#میرداماد فاطمیه
خادمه امین✍️
کانال نوحه مجمع الذاکرین ایتا 4_5776241648841266079.mp3
زمان:
حجم:
8.41M
حالا دارم میفهمم، آتیش در یعنیچی
حالا دارم میفهمم، سوختن پر یعنیچی
حالا دارم میفهمم، تُو کوچههای غربت
حمله به یک خونه با، چهلنفر یعنیچی
نفس نمونده تا بگم
یه دریا گریه هم کمه
خدا میدونه چی گذشت
تُو کوچهها به فاطمه
وای از حال مادرم، وای از چشمای ترم
اینجا بین کوچهها، ارث از علی میبرم
................................................
حالا دارم میبینم، گرد و غبار و دودو
حالا دارم میبینم، شعلههای نمرودو
حالا دارم میبینم، چیزی رو که مادر دید
با دست بسته حیدر، جلوی مردم بود و
یکی نگفت تُو کوچهها
بذار عبا به تن کنه
میون شهر کسی نبود
فکری به حال من کنه
وای از تنهاموندنم، وای از غصهخوردنم
با پاهای بیرمق، تا کوچه کشوندنم
................................................
حالا دیگه حس کردم، عطش رو در اوج تب
حالا دیگه حس کردم، درد و بلا رو امشب
حالا دیگه حس کردم، جلوی چندتا بچه
چرا همش خون بارید، چشای عمهم زینب
با روضهها خمیده شد
کسی که مثل حیدره
آخه یکی رو نیزهها
سر حسینو میبَره
وای از ماجرای نی، وای از روضههای نی
سنگ میخورد به بچهها، هی از لابهلای نی
#زمینه
#امام_صادق
🎤#میرداماد
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
.
#طلیعه_محرم و
#روضه و توسل به باب الحواج حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده شبِ اول محرم به نفس سید مهدی #میرداماد
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
خدا رو شکر به آرزوم رسیدم
نمُردمُ و محرمت رو دیدم
خیلی دلم تنگِ محرمت بود
میدونی این یه ساله چی کشیدم
*هی میگفتم محرم میاد مجلس ها برگذار میشه من هستم یا نه .. تو عمرم انقدر دلشوره نداشتم .. فکر میکردم هر وقت اراده کنم روضه هست .. هر وقت اراده کنم میتونم برم .. باورم نمیشد دلشوره بگیرم به محرمت میرسم یا نه ..*
شبایِ اولُ دارم میبینم
تو آسمونا یا که رو زمینم
اجازه داده مادرت دوباره
مشکی بپوشم بزنم به سینه م ..
حسین ...
شبایِعاشقیم،میلرزه شونهها چههق هقی
یک دهه با غمت،میگذرهزود عجبدقایقی
یه کاری کن بشم نوکرِ لایقی
این اولین روضۀ تو لهوفِ
که اشکِ شرمندگی رو حروفِ
تموم عالم یه صدا با مسلم
دارن میگن حسین نیا به کوفه
همۀ سال یه عرفه روضۀ مسلم خوانده میشه، الان شبِ اول حقِ این شهیدُ ادا کن :
نیا که اینجا ردّی از حیا نیست
توی مرام کوفیا وفا نیست
اگه میای تنها بیا حسین جان
اینجا که جایِ زن و بچه ها نیست
چه کردیروزگار، ای آسمون بااشکِ من ببار
کوفیا میکشن، شیرخوارهتُ با افتخار
اگه میای حسین، رقیهتُ نیار ..
خیلی روضۀ مسلم روضۀ خاصیه چون پیغمبر براش گریه کرده، ابی عبدالله براش گریه کرده .. جوری ابی عبدالله برا مسلم گریه کرد عبارت مقتل میگه حَتی جَرت دُموع عَلی صَدرِه .. وقتی بینِ راه خبر دادن مسلمت رو کشتن یه جوری برا مسلم گریه کرد اشک هاش ریخت رو سینهی مبارکش .. فدات بشم آقا ..
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ اَشْهَدُ اَنَّكَ لَمْ تَهِنْ وَلَمْ تَنْكُلْ، وَاَنَّكَ قَدْ مَضَيْتَ عَلى بَصيرَةٍ مِنْ اَمْرِكَ مُقْتَدِياً بِالْصَّالِحينَ، وَمُتَّبِعاً لِلنَّبِيّينَ، فَجَمَعَ اللَّهُ بَيْنَنا وَبَيْنَكَ وَبَيْنَ رَسُولِهِ وَاَوْلِيآئِهِ فى مَنازِلِ الْمُخْبِتينَ .. ان شالله با هم بریم حرم مسلم .. با هم بریم گوشۀ مسجدِ کوفه .. با هم بریم دورِ قبرش بگردیمُ با هم گریه کنیم .. غریب گیر آوردنت .. آقاشم غریب گیر آوردن .. زبانِ حال بگم :
خورشیدِ عمرم دیگه بی فروغِ
نامۀ کوفیا همهش دورغِ
خلوتِ دورِ مسلمِ تو اما
بازارِ تیر و نیزهها شلوغِ
سفیرتُ با لبِ تشنه کشتن
اینا از اولم حیا نداشتن
نیا نیا پسر عمو شنیدم
برا سرِ تو جایزه گذاشتن
نزار که دیر بشه، تنتپر از نیزه و تیر بشه
نزار که دیر بشه،نزار کهخواهرت اسیر بشه
نزار که دخترت به روزِ پیر بشه
مسلم همۀ خاندانشُ برا حسین داد یکی از اون شهدایی که وقتی خبرِ شهادتُ دادن ابی عبدالله به برادرایِ مسلم فرمود شماها شهیدتون رو تقدیم کردید دیگه برگردید .. برادراش گفتن یا اباعبدالله به دو دلیل بر نمی گردیدم؛ تا الان خونی طلب کار نبودیم مونیم، حالا که برادرمونُ کشتن .. بعد یکیشون یه جمله ای گفت عجیب ابیعبدالله گریه کرد .. گفت آقاجان اگه برگردیم جوابِ مادرتُ چی بدیم .. اگه پرسید بچهمُ وسطِ بیابان رها کردید چی بگیم؟!.. حالا هرکی دلش آمادهس بسم الله ..
وقتی بدنُ از بالا دارالاماره انداختن همه جمع شدن دورِ بدن کسی باور نمیکرد این بدنِ بی سر بدنِ سفیرِ حسین باشه .. هر کی یه حرفی زد نتونستن بدنُ بشناسن .. یه مرتبه دیدن یه زنی میگه برید کنار، نگاه کردن دیدن طوعهس .. گفت من میشناسم این آقا مهمانِ خانۀ من بوده .. طوعه اومد بدنُ نگاه کرد گفت این مسلم ابن عقیلِ .. (زود حرفُ گرفتیا..) از کجا شناخت مسلمُ؟! سر که نداشت .. از پیراهن مسلم رو شناخت .. کسی که سر نداره از لباساش میشناسن .. آخ بمیرم برات حسین ..
اگر حسینِ من تویی، سرت کو ..
یا سر داره یه بدن، یا پیراهن داره یه بدن اگه سر نداشته باشه، پیراهن نداشته باشه یه علامت و مشخصه دنبالش میگردن .. میگن یا انگشتری یا ویژگی خاصی اگه هیچ کدوم نباشه از حجم بدن میشناسن .. یه کاری با این بدن کردن خواهرش هی با تعجب به این بدن نگاه میکرد ، آیا تو حسینِ منی ؟!!
ای حسین ...
ــــــــــــــــــ
#حضرت_مسلم
#روضه_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#سید_مهدی_میرداماد
#شب_اول_محرم
#ویژه_ایام_محرم
.
.
#طلیعه_محرم و
#روضه و توسل به باب الحواج حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده شبِ اول محرم به نفس سید مهدی #میرداماد
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
خدا رو شکر به آرزوم رسیدم
نمُردمُ و محرمت رو دیدم
خیلی دلم تنگِ محرمت بود
میدونی این یه ساله چی کشیدم
*هی میگفتم محرم میاد مجلس ها برگذار میشه من هستم یا نه .. تو عمرم انقدر دلشوره نداشتم .. فکر میکردم هر وقت اراده کنم روضه هست .. هر وقت اراده کنم میتونم برم .. باورم نمیشد دلشوره بگیرم به محرمت میرسم یا نه ..*
شبایِ اولُ دارم میبینم
تو آسمونا یا که رو زمینم
اجازه داده مادرت دوباره
مشکی بپوشم بزنم به سینه م ..
حسین ...
شبایِعاشقیم،میلرزه شونهها چههق هقی
یک دهه با غمت،میگذرهزود عجبدقایقی
یه کاری کن بشم نوکرِ لایقی
این اولین روضۀ تو لهوفِ
که اشکِ شرمندگی رو حروفِ
تموم عالم یه صدا با مسلم
دارن میگن حسین نیا به کوفه
همۀ سال یه عرفه روضۀ مسلم خوانده میشه، الان شبِ اول حقِ این شهیدُ ادا کن :
نیا که اینجا ردّی از حیا نیست
توی مرام کوفیا وفا نیست
اگه میای تنها بیا حسین جان
اینجا که جایِ زن و بچه ها نیست
چه کردیروزگار، ای آسمون بااشکِ من ببار
کوفیا میکشن، شیرخوارهتُ با افتخار
اگه میای حسین، رقیهتُ نیار ..
خیلی روضۀ مسلم روضۀ خاصیه چون پیغمبر براش گریه کرده، ابی عبدالله براش گریه کرده .. جوری ابی عبدالله برا مسلم گریه کرد عبارت مقتل میگه حَتی جَرت دُموع عَلی صَدرِه .. وقتی بینِ راه خبر دادن مسلمت رو کشتن یه جوری برا مسلم گریه کرد اشک هاش ریخت رو سینهی مبارکش .. فدات بشم آقا ..
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ اَشْهَدُ اَنَّكَ لَمْ تَهِنْ وَلَمْ تَنْكُلْ، وَاَنَّكَ قَدْ مَضَيْتَ عَلى بَصيرَةٍ مِنْ اَمْرِكَ مُقْتَدِياً بِالْصَّالِحينَ، وَمُتَّبِعاً لِلنَّبِيّينَ، فَجَمَعَ اللَّهُ بَيْنَنا وَبَيْنَكَ وَبَيْنَ رَسُولِهِ وَاَوْلِيآئِهِ فى مَنازِلِ الْمُخْبِتينَ .. ان شالله با هم بریم حرم مسلم .. با هم بریم گوشۀ مسجدِ کوفه .. با هم بریم دورِ قبرش بگردیمُ با هم گریه کنیم .. غریب گیر آوردنت .. آقاشم غریب گیر آوردن .. زبانِ حال بگم :
خورشیدِ عمرم دیگه بی فروغِ
نامۀ کوفیا همهش دورغِ
خلوتِ دورِ مسلمِ تو اما
بازارِ تیر و نیزهها شلوغِ
سفیرتُ با لبِ تشنه کشتن
اینا از اولم حیا نداشتن
نیا نیا پسر عمو شنیدم
برا سرِ تو جایزه گذاشتن
نزار که دیر بشه، تنتپر از نیزه و تیر بشه
نزار که دیر بشه،نزار کهخواهرت اسیر بشه
نزار که دخترت به روزِ پیر بشه
مسلم همۀ خاندانشُ برا حسین داد یکی از اون شهدایی که وقتی خبرِ شهادتُ دادن ابی عبدالله به برادرایِ مسلم فرمود شماها شهیدتون رو تقدیم کردید دیگه برگردید .. برادراش گفتن یا اباعبدالله به دو دلیل بر نمی گردیدم؛ تا الان خونی طلب کار نبودیم مونیم، حالا که برادرمونُ کشتن .. بعد یکیشون یه جمله ای گفت عجیب ابیعبدالله گریه کرد .. گفت آقاجان اگه برگردیم جوابِ مادرتُ چی بدیم .. اگه پرسید بچهمُ وسطِ بیابان رها کردید چی بگیم؟!.. حالا هرکی دلش آمادهس بسم الله ..
وقتی بدنُ از بالا دارالاماره انداختن همه جمع شدن دورِ بدن کسی باور نمیکرد این بدنِ بی سر بدنِ سفیرِ حسین باشه .. هر کی یه حرفی زد نتونستن بدنُ بشناسن .. یه مرتبه دیدن یه زنی میگه برید کنار، نگاه کردن دیدن طوعهس .. گفت من میشناسم این آقا مهمانِ خانۀ من بوده .. طوعه اومد بدنُ نگاه کرد گفت این مسلم ابن عقیلِ .. (زود حرفُ گرفتیا..) از کجا شناخت مسلمُ؟! سر که نداشت .. از پیراهن مسلم رو شناخت .. کسی که سر نداره از لباساش میشناسن .. آخ بمیرم برات حسین ..
اگر حسینِ من تویی، سرت کو ..
یا سر داره یه بدن، یا پیراهن داره یه بدن اگه سر نداشته باشه، پیراهن نداشته باشه یه علامت و مشخصه دنبالش میگردن .. میگن یا انگشتری یا ویژگی خاصی اگه هیچ کدوم نباشه از حجم بدن میشناسن .. یه کاری با این بدن کردن خواهرش هی با تعجب به این بدن نگاه میکرد ، آیا تو حسینِ منی ؟!!
ای حسین ...
ــــــــــــــــــ
#حضرت_مسلم
#روضه_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#سید_مهدی_میرداماد
#شب_اول_محرم
#ویژه_ایام_محرم
.
.
|⇦•بر روی لبهایت...
#روضه_امام_کاظم علیه السلام به نفسِ سید مهدی #میرداماد
●━━━━━━───────
بر روی لبهایت به جز یا ربنا نیست
غیر از خدا ،غیر از خدا، غیر از خدا نیست
*آقا موسی بن جعفر اوایل میگفت: خدا ممنونتم یه گوشه ی خلوتی به موسی بن جعفر دادی یه گوشه ای که باهات مناجات کنم، باهات حرف بزنم.....من نمیدونمچهکردن با آقا..هرچه جلوتر میرفت لحن آقا عوض میشد..
این زندان آخری گفت دیگه خلاصم کن..*
زنجیرها راهِ گلویت را گرفتند
در این نفس بالا که می آید
صدا نیست، صدا نیست، صدا نیست
چیزی نمانده از تمامِ پیکرِ تو
انگار که یک پوستی بر استخوانی
*آدمی که روزه باشه دم افطار همه بهش میرسن ...تا دم افطار میشد زندانبان شلاقش رو برمیداشت..*
زخمِ گلوی تو، پذیرفته است امّا
زخمِ دهانت کارِ این زنجیرها نیست
این ایستادن، با زمین خوردن مساوی نیست
از چه تقلّا میکنی این پا که پا نیست
اصلاً رها کن این پلیدِ بد زبان را
از چه توقع میکنی وقتی حیا نیست
میزد مرا مغیره و یک تن به او نگفت
زن را کسی مقابل شوهر نمی زند
بیش از همه به حالت زینب دلم بسوخت
آخه مادر، کسی مقابل دختر نمیزند
من ایستاده بودم دیدم که مادرم را
دشمن گهی به کوچه گاهی به خانه میزد
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#شهادت_امام_کاظم
#روضه_امام_کاظم_علیه_السلام
#سید_مهدی_میرداماد
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅