eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
38.7هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
3.2هزار ویدیو
360 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید مدیریت👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
یا رب از گوشه زندان بلا خسته شدم دگر از این همه بیداد و جفا خسته شدم همچو زهرا ز خدایم طلب مرگ کنم ای اجل بر سر من زود بیا خسته شدم چارده سال از این حبس به آن حبس بس است که از این در به دری ها به خدا خسته شدم من به سنگینی این سلسله عادت کردم ولی از دوری و هجران رضا خسته شدم دل من خون شده از کینه زندان بانم دگر افتاده ام از شور و نوا خسته شدم شده افطاری من سیلی و شلاق و کتک من از این سفره و این آب و غذا خسته شدم ناسزا گفت ز بس بر من و بر مادر من من از این سندی بی شرم و حیا خسته شدم عمه ام خواند نماز شب خود بنشسته گفت از بس که دویدم به خدا خسته شدم بسکه دنبال یتیمان به بیابان گشتم بسکه خوردم کتک از حرمله ها خسته شدم عبدالحسین میرزایی @majmaozakerine •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
. |⇦•جایت کم است بال و پرت را.. و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت علیه السلام به نفسِ استاد حاج ●━━━━━━─────── من جدا از تو گرفتارم و با تو خوبم حق بده سر به درِ خانۀ تو میکوبم مثل آهویِ فراری به تو رو آوردم بغلم کن، شود آرام دلِ آشوبم مثل چشم تو ضریحت چه بهم ریخت مرا جذبۀ دیدنِ تو کرده چنین مجذوبم رونمایت همۀ زندگی ام را بدهم پردۀ محملِ خود باز کن اِی محبوبم گر بگویند که یک حاجت از این خانه بخواه طلبِ وصل تو را میکنم ای مطلوبم بارِ افتادۀ ما را برسان کربُبَلا زائرِ حضرت ارباب نما محسوبم مادرم با نمکِ روضۀ تو شیرم داد من به این نوکری از کودکی‌ام منصوبم خیزران گفتم و دیدم دهنم درد گرفت سالیانی‌ست عزادارِ لبی مضروبم لبۀ چوب کجا صورتِ محبوب کجا مشت مانندِ رقیه به لبم می کوبم ــــــــــــــــــــــ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یا اباابراهیم یا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ سجاده ها ز جلوه روحانى تواند زندانى خدا همه زندانى تواند با دستهاى بسته مناجات دیدنی ست یک گوشه اى نشسته مناجات دیدنى ست در زیر تازیانه خدا را صدا بزن آه اى غریب قید ملاقات را بزن جایت کم است بال و پرت را تکان مده دیوار محکم است سرت را تکان مده تا ساقه ات خمید خمیده شدى تو هم زنجیر را کشید کشیده شدى تو هم خورشیدى و به جانب گودال میروى ساقت تکان که میخورد از حال میروى بالت به میله هاى قفس گیر میکند با این گلوى بسته نفس گیر میکند این چهار تا غلام غریبت کشیده اند انگار تخته ها به صلیبت کشیده اند یک گوشه دختران خودت را صدا زدى با دست و پاى بسته شده دست و پا زدى پا جاى دستهاى توسل گذاشتند جسم تو را سه روز روى پل .. رد میشدند مردم بى عار بارها رد میشدند از بغل تو سوارها اما کسى به رخت و لباس تو پا نزد اما کسى دهان تو را با عصا نزد شاعر : علی اکبر لطیفیان ــــــــــــــــــ علیه_السلام
هدایت شده از روضه دفتری
❣﷽❣ ⚫ ع ⚫ ع (4) 🔷_یا_حجة_الله.. همه با هم.. @roze_daft تو زیارت نامه آقا موسی ابن جعفر داریم.. 🔶السَّلامُ عَلَى الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ... وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِذی الساق المرضوض بحلق القیود و الجنازة المنادی علیها بذل الاستخفاف..» « خدایا! درود فرست بر اون امام مظلومی که ساق پای نازنینش.. بر اثر حلقه‌های زنجیر کوبیده شد.. بعد از شهادتش جنازه پاکش را با وضع ناشایست از زندان خارج کردند. ♨صدای ناله ای از کنج زندان ♨بگوشم میرسد با چشم گریان ♨گمانم باشد این صورت مکدر ♨صدای حضرت موسی ابن جعفر (چی میگه اقا) آخ... ♨جوان بودم دراین زندان شدم پیر ♨ندارم طاقت این کندو زنجیر ♨چه سیلی ها زدست خصم خوردم ♨چو زهرا مادرم درغم فسردم کنج زندان ناله میکرد...آی غریب نوازا..آی حاجت دارا... (اوج )() 🔻آخ ..الهی از دل زارم گواهی 🔻ندارم جز تو من دیگر پناهی 🔻دگر معصومه جان بابت نبینی 🔻بمرگم در مدینه می نشینی 🔻آخ ..رضا بابا بیا اندر بر من 🔻بدامن گیر این ساعت سر من 🔻بیا زنجیرم از گردن تو بردار 🔻روم سوی وطن باچشم خونبار امروز متوسلیم دره خانه اقا موسی ابن جعفر.. آی حاجت مندا ..آی گرفتارا..آی اونی که بهر امید اومدی تو مجلس نشستی... خطیب بغدادی،، عالم سنی یه..میگه هر وقت من گرفتار می شدم.. می اومدم کنار قبر آقا موسی ابن جعفر.. حاجتمو میگرفتم میرفتم.. (نمیدونم چه حاجتی داری ...چه نیتی داری اما آقاباب الحوائجه) حاجت مندی ..گرفتاری..آخ جوون داری..مریض داری.... (هر حاجتی داری مد نظر بگیر) تو رو خدا برا گرفتارا دعا کنید.. برا جوون دارا دعا کنید.. راس همه حوائجمون فرج آقامون مولامون امام زمان عج به نام نامی آقا موسی ابن جعفر.. 🍃یا باب الحوائج، یا موسی بن جعفر (همه زمزمه کنن) 🍃یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر 🍃آقا برس به دادم، از غم بده نجاتم 🍃یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر 🍃آقا ببین غریبم آقا چه بی شکیبم (زندانی غریب بغداده قربون غربتت برم آقا جان) اما عاشقای آقا موسی بن جعفر... دو نفر مرگ خودشونو از خدا طلب کردن.. آی سادات مجلس ، یکی مادرتون زهرای مرضیه بود ، یه وقت حسنین و زینبین و صدا زد ، فرمود بچه ها می خوام دعا کنم دستاتون و بالا بیارید .. (بچه ها خوشحال شدن گفتن مادر می خوای برا شفات دعا کنی ؟ آره مادر ) اینجا بود بی بی فرمود : اللهم عجل وفاتی سریعا . یکی ام میوه دلش امام کاظم بود .. هر روز وقت غروب که میشد اونقدر زندان بان آقا رو اذیت می کرد ..شکنجه میکرد .. توهین میکرد.. که دیگه اواخر عمر لحن مناجات آقامون عوض شده بود ‏ ‏(چی می گفت آقا ؟) می فرمود خدا دیگه مرگ منه موسی بن جعفر رو برسون . آقا نیمه های شب اینطور با خدای خودش مناجات می کرد : ای خدایی که گیاه رو از بین آب و گل نجات می دی . ای خدایی که شیر رو از بین خون جدا می کنی بچه رو از رحم مادر نجات می دی .. دیگه موسی بن جعفر رو از زندان خلاص کن آی .. ▪️به یارب یارب شب زنده داران ▪️به امید دل امیدواران ▪️ به آه سینه ی طقلان گریان ▪️خلاصم خدا از کنج زندان () ⬛غرببم گوشه ی زنداندا یارب ⬛داها یوخدور رمق بو جاندا یارب ⬛یانمیدا نه باجی نه قارداشیم وار ⬛نه همدم نده بیر یولداشیم وار ⬛غربب اولسه آچوب باشین کیم آغلار ⬛کیمی نوحه دیوب کیم سینه داغلار چقد زود دعای آقا مستجاب شد... ⬅️یه وقت دیدن در زندان باز شد چهار نفر دارن بدنی رو غریبانه،، رو یه تخته چوب،، از زندان بیرون می آرن . آخ یه وقت دیدن چقد بدن آقا سنگینه ، خدا بدنی که سالهای سال گوشه زندان بوده نباید انقدر سنگین باشه !! تا عبا رو کنار زدن.. دیدن هنوز غل و زنجیر.. به دست و پای مبارک آقا موسی ابن جعفره.. ⬅️ اما بگم شیعه ها چه کردند.. بدن امام رو احترام کردن ، کفن کردن ، کفن قیمتی پوشوندند... چه تشیع جنازه ی باشکوهی شد.. ♻️اما میخای ناله بزنی دلتو ببرم کربلا... آی دلای کربلایی... ♻️لا یوم کیومک یا ابا عبدالله.. دلا بسوزه برا جد غریبش حسین ، وقتی امام سجاد می خواست بدن بابا رو دفن کنه صدا زد بنی اسد یه قطعه حصیر ( بوریا) بیارید.. میخوام بدن بابای غریبم و کفن کنم.. (دشتی) 🔅 مگر به کربلا کفن 🔅 ‏به غیر بوریا نبود 🔅 مگر حسین تشنه لب 🔅 ‏عزیز مصطفی نبود 🔅آخ مگر کسی که کشته 🔅شد تنش برهنه میکنند 🔅مگر که پاره پیروهن 🔅به پیکرش روا نبود 🔰الا لعنه الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون . 🔰حالا از سویدای دلت ،به نیت سلامتی و فرج امام زمان ، شفای همه بیماران ، هدایت و خوشبختی جوونامون ، عاقبت به خیری مون سه مرتبه صدا بزن 💠 👇صلوات حذف نشه لطفا👇 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 👇 @roze_daftari ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
📋 ترسی از فقر ندارند گدایان کریم (ع) (ع) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ترسی از فقر ندارند گدایان کریم دست خالی نروند از در احسان کریم حاجت خواسته را چند برابر داده است طیب الله به این لطف دو چندان کریم کاظمینی نشدیم و دلمان هم پر بود بار بستیم سوی شاه خراسان کریم بی نیاز از همه ام تا که رضا را دارم به قسم‌های خداوند به قرآن کریم طلب رزق نکردیم ز دربار کسی نان هر سفره حرام است مگر نان کریم هر کسی وقت مناجات ضریحی دارد دست ما نیز رسیده است به دامان کریم نا امیدم مکنید از کرمش فرض کنید باز بدکاره‌ای امشب شده مهمان کریم "آخه تو زندان زن بدکاره رو فرستادن؛ میخوان اذیت کنن آقا رو آزار بدن. زن بدکاره رو فرستادن بره برقصه جلو آقا. همچین که وارد زندان شد؛ دید آقا به حال سجده است. اصن توجه نمیکنه. یهو این زن بدکاره هم تکون خورد  به سجده افتاد. هی می‌گفت آقا من غلط کردم! امشب میشه یه تکونی‌ام به من بدی؟" گر چه خوب است شود شیعه بلا گردانش سپر درد و بلای همه شد جان کریم ظاهرش فقر ولی باطن او عین غناست ترسی از فقر ندارند گدایان کریم مثل یک تکه عبا روی زمین است تنش آن قدر حال ندارد که نیفتد بدنش جابه‌جا گر نشود سلسله، بد می‌چسبد آن چنانی که محال است دگر وا شدنش نفسش وقت مناجات چه اعجازی داشت زن بدکاره به یک باره عوض شد سخنش آه مانند گلیمی چقدر پا خورده بی‌سبب نیست اگر پاره شده پیرهنش از کلیم اللَّهی حضرت ما کم نشود گر چه هر دفعه بیاید بزند بر دهنش به رگ غیرت این مرد فقط دست مزن بعد از آن هر چه که خواهی بزنی اش ، بزنش بستنش نیز برایش به خدا فایده داشت مدد سلسله‌ها بود نمی‌ریخت تنش با چنین وضع کفن کردن او پس سخت است آه! آه! از پسرش آه... به وقت کفنش مثل گودال دچار کمی جا شده بود فرقش این بود فقط سایه ی بالا سر داشت زحمت چکمه ی سنگین کسی را نکشید یعنی پامال نشد تا نفس آخر داشت السلام ای بدن بی کفن کرببلا سوره ی یوسف بی پیرهن کرببلا ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
📋ناگهان خلوت من با زدنی ریخت به هم / *بخش اول صوت* (ع) (ع) مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ناگهان خلوت من با زدنی ریخت به هم مجلس ذکرِ مرا بددهنی ریخت به هم رویِ این ساقِ ترک خورده بلندم کردند استخوانم پسِ هر پا شدنی ریخت به هم کار من از همه مجذوبِ خدا ساختن است نظری کرده‌ام و قلب زنی ریخت به هم دید حساس شدم آمد و دشنامم داد پسر فاطمه را با سخنی ریخت به هم لعنتی بس که از این موی سرم می‌گیرد زلف آشفته به هر آمدنی ریخت به هم کار تشییع مرا لنگه دری عهده گرفت از غم من دلِ هر سینه‌زنی ریخت به هم *شاعر : ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
📋 (ع) (س) / *بخش دوم صوت* (ع) مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ امام رضا (ع) با حضرت معصومه سلام الله علیها نشسته بودن ، یه مرتبه این خواهر دید امام رضا از نظرها غائب شد، ساعت‌ها رفت، بعد از ساعت‌ها برگشت.... یه نگاهی به داداش کرد. دید موها آشفته‌ست، سر و رو خاکیه، لباس‌ها خاکیه، صورت برآشفته‌ست؛ کجا بودی داداش؟ چرا سر و وضعت اینطوریه؟ صدا زد خواهرم دیگه بی‌بابا شدیم، دیگه نمیخواد منتظر بابا باشی. فقط یه خبر برا این خانوم آوردن. اینقدر گریه کرد.... دختره ، دخترا بابایی‌ان ، فقط یه خبر براش آوردن... اما قربون اون دختری برم، کاش براش خبر می‌آوردن؛ یه مرتبه دید یه سر بریده رو آوردن... حسین... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
🔲 ع از طعنه های دشمن نادان، چه میکشید بین کویر حضرت باران، چه میکشید آه، با پیکرش، چه کرده تب تازیانه ها بزار روضه رو بیارم یکم، دم دستی تر همه متوجه بشن، ماه رجب و شعبان روضه مستحب گرفتی یا نه، هر کی از راه میرسه میبینه روضه ای ،ببین ماه رمضون همه روزه اند، اما تو ماه رجب و شعبان ، تا میبینن میگن فلانی روزه است کار بهت نمیگن، چرا؟ روزه ست، یا رفقا دور هم یهو میگه جان من شب افطارتو بیا، بابا روزه دار رو نمیزنن، به روزه دار دشنام، به روزه دار، به ناموسش توهین نمیکنن، در محضر علما مقتل میارم براتون، اِنقدر به مادر توهین...، هی آقا داد میزد میزنی بزن، مارو از زدن نترسون، من عمه مون خانومیه که، هر کی از راه رسید، زدتش، من پسر اون مادریم، که تو کوچه، به دیوار زدنش، آآآه، انقدر بی ادبی نکن، أنا بنُ فاطمه، بزار معطلت نکنم 🔹گرچه در خاک رفت پیکر تو (سه تا بیت بخونم اگه طاقت آوردی یا علی) 🔹گرچه در خاک رفت، پیکر تو 🔹دیگر از تن، جدا نشد، سرِ تو (بزار تیر خلاصو بزنم، غیرتی ها) 🔹آقا ظلم برعترتت رسید، ولی (سادات) 🔹به اسیری نرفت، خواهر تو بزارید براتون روضه بخوانم، الان بالا منبر فرمودند، پای آقا رو اینقدر با غول و زنجیر زدن، ساییده شد، اما بچه ها، مقتلو بخونید، اینقدر تو مسیر کاروان کربلا بدنو گذاشتن، اینقدر گل ریختن، تاریخ آورده هفتا کفن براش آوردن، آخ این کفن از اون بهتر، اما من یه آقایی رو سراغ دارم، آقازادش دست به کمر اومد، رفت تو گودال، سرشو آورد بالا بنی اسد، حصیر بیارید، بوریا، بدن جمع نمیشد، ای وای،( بزنم تیر خلاصو یا نه)، وقتی بدنو تو خاک قرار داد، دیدن بیرون نمیاد، یکی از اون جمعیت صدا زد آقا، از جد شما شنیدیم خوب نیست، قبر باز بمونه، میت تو قبره چرا بیرون نمیای، صدا زد آری، اما اون برا بدنیه که سر داره، شما بگید من با این بدن بی سر چه کنم، خم شد، یه کُپه خاک درست کرد، رگ ها رو روخاک، اومد بیرون با انگشتش یه چیزی نوشت، آخ، هذا قبرٌ حُسین بنِ علی، (اینجاش میسوزونه)، الذی قتلوه عطشانا، 🕊غریب گیر آوردنت (بگم یا نه) 🕊غریب گیر آوردنت 🕊جلو زنا میزدنت (اون عقبی ها میشنون یا نه) 🕊با نیزه زن، میزدنت (من جرات ندارم بگم) 🕊رو خاک ها میکشیدنت