Sh 3 Fatemieh Dovom 1403 Hosein Taheri [Mohjat_Net] (3).mp3
2.21M
یه نفر گفت که این فتوای شریح قاضیه
یه نفر گفت بزن با نیزه خدام راضیه
به نیزه راضی نشدن سنگ زدن
به سنگ راضی نشدن چنگ زدن
تو رو با نیزه وسط جنگ زدن
آه ای حسینِ من
****
میزنی با لب تشنه مادرو صدا واسه چی
اومدن تو قتلگاه یه عده با عصا واسه چی
نیزه کم اومد دیگه خنجر زدن
فهمیدن خواهرتم بیشتر زدن
جلو چشمای منو مادر زدن
آه ای حسینِ من
****
نوک نیزه ها رو توی بدنت عمیق میکشن
هلهله که میکنن زنا تو خیمه جیغ میکشن
به لگد راضی نشدن مشت زدن
زن و بچت رو به قصد کشت زدن
بی هوا خوردی خنجر از پشت زدن
آه ای حسینِ من
🔹جدید
🔸شور
#شب_جمعه
#امام_حسین
#حسین_طاهری
شب 3 فاطمیه دوم 1403
موندی بلاتکلیف، داغ تو پیرم کرد
روزِ بیابون داغ، شبِ بیابون سرد
کسی نیست شبا چیزی بندازه روم
هنوز خونِ تازه میاد از گلوم
لباست رو بردن بره آبروم
بیآبرو شه
لباسِ کهنهتو میخواد کجا بپوشه؟
هلهله میکرد
پیرهنتو میبرد بازم گِله میکرد
حیا نداره
که لااقل عباتو رو تنت بذاره
(غریبِ مادر، غریبِ مادرم حسین)۲
با خونِ تو خاکِ گودالو گِل کردن
کی فکرشو میکرد با اسب برگردن؟
نیازی به تشیع جنازه نبود
نیازی به نعلهای تازه نبود
میومد صدات امّا واضح نبود
ادامه دادن
به قاتل تو قولِ عمامه دادن
گلایه دارم
نشد تنت رو زیرِ سایه بذارم
غمِ حسینم
بَده صدات کنم جلو همه حسینم
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
شکر خدا که هستم هلاک
عشقی که پاکه، عشق اباعبدالله
دارم بهونه عمرم خزونه
هیچم بدون، عشق اباعبدالله
ما همه نوکر و سلطان حسین
(جان عالم به قربان حسین)2
جمع عشقیم و پروانه حسین
(جان عالم به قربان حسین)2
(بهترین قاری قرآن حسین)2
(جان عالم به قربان حسین)2
من به جای سجده و رکوع طولانی آقام
شب روزم رو برات نوحهسرایی میکنم
صبح به صبح از روی بوم خونمون با یه سلام
(همه دنیا رو با اسم تو هوایی میکنم)2
شاه حسین، ابیعبدالله...
جونم فدای کرببلای
آقام که سایه، روی سرم انداخته
شد باور من که دلبر من
توی سر من شور حرم انداخته
سربلندم من از نام حسین
(همون ارباب که میخوام حسین)2
دلم افتاده در دام حسین
(همون ارباب که میخوام حسین)2
(مایۀ عزت اسلام حسین)2
(همون ارباب که میخوام حسین)2
شادی هر دو جهان رو دارم از غمت حسین
روزایی که روضه نیستم عمرمو حیف میکنم
بخدا شیرینترین اسم روی لبم تویی
(توی هروله حسین حسین میگم کیف میکنم)2
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از روضه دفتری
#زمزمه_نوحه_فاطمیه.....
#سبک_دوباره_مرغ_روحم
چند وقتیه دل من ، عقده داره به سینه
کبوتر وجودم ، پر زده تا مدینه
ایشالا که یه روزی ، قبرشو من ببینم
کنار قبر مادر ، جون بدم و بمیرم
یا فاطمه یا زهرا ، یا فاطمه یا زهرا (۲)
تو غربت بقیعش ، بگم با گریه و غم
مادر مهربونم ، الهی که فدات شَم
فدای غم هایی که ، تو مدینه کشیدی
از ضرب درب و دیوار ، رنج و غم و خریدی
یا فاطمه یازهرا ، یا فاطمه یا زهرا
یا فاطمه فدات شم ، فدای غُصه هات شَم
بذار که من همیشه ، گدای بچه هات شَم
بی بی به من دعا کن ، درد من و دوا کن
به این غلام سیاهت ، یه کربلا عطا کن
یا فاطمه یازهرا یا فاطمه یازهرا
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی ✍️📗
هدایت شده از روضه دفتری
354.9K
.
|⇦• #تشییع_شبانه #شام_غریبان_حضرت_زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه با نوایِ کربلایی سید رضا نریمانی
┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅
خدانگهدار ای مهربونم
ای همزبونم ، چراغِ خونه م
خدانگهدار بانویِ خسته م
از پا نشستی ، از پا نشستم
یادم نمیره اون کوچه و در
دیوار و مسمار ، آتیش و هیزم
یادم نمیره تو گریه کردی
من گریه کردم میون مَردُم
یادم نمیره من که یه روزی
با این دو دستم خیبر شکستم
یادم نمیره همسایههامون
زل میزدن به طناب دستم
گفتن علی نظر شدی، خندیدن
یه کم شکستهتر شدی، خندیدن
رد شدن از کنار من میگفتن
سلامتی پدر شدی؟! خندیدن...
خدانگهدار ای یارِ جونی
هنوز برا من تو پهلوونی
سرت رو پایین چرا گرفتی؟
نبینم اینجور عزا گرفتی
عیبی نداره ، بیا خیال کن
اصلاً ندارم هیچ زخم و دردی
عیبی نداره ، اشکاتُ پاک کن
زینب نبینه که گریه کردی
عیبی نداره فدا سرِ تو
اگه سرم خورد گوشۀ دیوار
عیبی نداره ، دیگه گذشته...
هروقت که خواستی این میخُ بردار
ببین حسن رو زانوهام خوابیده
دیده تو گریه میکنی ترسیده
مادر براش بمیره خواب دید انگار
پریده از خواب و تنش لرزیده
علی ماندهست و ردّ خون کوچه، چشم ما روشن
و این حیدر شکستن را خودت بانو تصور کن
تصور کن علی را در میان بغض این خانه
سکوت میخ و آهن را خودت بانو تصور کن
کنارم باش تا آخر ، فلانی داشت میخندید
غرور تلخ دشمن را خودت بانو تصور کن
یازهرا ....
*کارهای غسل بیبی که تموم شد، کفن که تموم شد، امیرالمؤمنین یه نگاهی انداخت دید کسی نیست کمکش کنه.
گرچه امام صادق (ع) فرمودند انقدر بدن مادر ما نحیف و لاغر شده بود که بعضیا میگن امیرالمؤمنین تابوت رو یه تنه بلند کرد....
علامه حسن زاده آملی نقل میکنه میگه امیرالمؤمنین صدا زد حسن جان برو سلمان رو خبر کن، سلمان بیاد کمک علی کنه. سلمان میگه تو خونه نشسته دیدم درِ خونه رو میزنن؛ -چه خبره این وقت شب! کیه؟ تا در رو باز کردم دیدم امام حسن سر به دیوار گذاشته؛ سلمان بیا میخوایم مادرمون رو تشییع کنیم.
میگه اومدم تو خونهی علی، دیدم چه اوضاعیه؛ بچهها یه طرفن، زینب یه طرف، حسن و حسین یه طرف، یه طرف هم امیرالمؤمنین سرتا پا خونی و سرتا پا خاکی؛ تا چشمش تو چشم سلمان افتاد همدیگه رو بغل کردن: سلمان دیدی چه خاکی به سرم شد، دیدی فاطمهم رو ازم گرفتن ....*
یازهرا ....
____
#سید_رضا_نریمانی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#بعد_از_شهادت #حضرت_زهرا
•┄┅═○◉↭◉○═┅┄•