eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
47.9هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 خبر رسید که مادر شده کوثر عشق 🌷 نشسته دلبر این طایفه، برابر عشق 🌷 حسن امید دو عالم، حسن برادر عشق 🌷 بیا و مژده بگیر از پدر و مادر عشق 🌷 بیا که شامل لطف خدا شویم امشب 🌷 به زیر پای کریمی فدا شویم امشب 🌷 نوشته روزی ما را به پای چشم حسن 🌷 تمام ایل و تبارم فدای چشم حسن 🌺 ولادت باسعادت کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی علیه السلام بر وجود نازنین امام زمان ارواحنا فداه و همه منتظران مبارک باد. 🌱🌱🌱🌱🌱 https://eitaa.com/joinchat/4240572439C6b1bcf7d93 کانال ‌متن‌وروضه‌مجمع‌الذاکرین
... ✋ 🌹 صبح می‌دمد ... و همچنان ... جای خالی‌ات را ... نشانمان می‌دهد... 🍃🌼 سلام ... حاضرترین غایب زمین 💔🍃 🌴◾️🌴◾️🌴◾️🌴
🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️ میگن علی مظلوم بوده باید برا این‌ جمله مُرد که شاه عالم ناموسش جلوی چشماش سیلی خورد زمین زدن فاطمه‌شو من نمی فهمم نمی فهمی ذره ای از کوچه رو اصلا نمی فهمم نمی فهمی غرور حیدرو شکستن نمی فهمم نمی فهمی زنت سه ماهه رو بگیره نمی فهمم نمی فهمی بشنوی که فاطمه میره نمی فهمم نمی فهمی مادر هجده ساله پیره نمی فهمم نمی فهمی اشکای بابا رو نفهمیدیم اون روی دنیا رو نفهمیدیم میگن توی کوچه علی جون داد غربت مولا رو نفهمیدیم حال علی رو مجتبی فهمید وقتی که دومی بهش خندید شهادت حیدر همون لحظه‌اس که خون زهرا روی در پاشید 🔺️مظلوم عالم یا علی مولا🔻 🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️ خبر ندارن این مردم تو دل حیدر چی میگذشت با فرق خونی تا خونه چجوری مولامون برگشت درد دلت رو بشنوه چاه نمی فهمم نمی فهمی بیفتی گیر قوم گمراه نمی فهمم نمی فهمی فاتح خیبر بکشه آه نمی فهمم نمی فهمی ندیده فاطمش رو سی سال نمی فهمم نمی فهمی جلوی بچه‌اش شده جنجال نمی فهمم نمی فهمی وعدشه با فاطمه گودال نمی فهمم نمی فهمی گریه میکرد حیدر نفهمیدیم رد شدن از رو در نفهمیدیم شنید حسن تو خواب میگه هر شب پاشو بریم مادر نفهمیدیم حال علی رو مجتبی فهمید وقتی که دومی بهش خندید شهادت حیدر همون لحظس که خون زهرا روی در پاشید 🔺️مظلوم عالم یا علی مولا🔻 🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️ شکافه تا ابروهاش چون ضربه‌ی شمشیر کاری بود بعد پیمبر کار شهر همش علی آزاری بود باشی پر از خون جلو بچت نمی فهمم نمی فهمی حتی یه شب نخوابی راحت نمی فهمم نمی فهمی به ناموست بشه جسارت نمی فهمم نمی فهمی روضه به سمت کربلا رفت نمی فهمم نمی فهمی سر حسین رو نیزه ها رفت نمی فهمم نمی فهمی رقیه تو خرابه ها رفت نمی فهمم نمی فهمی زجر و سنان مستن نمفهمیدیم حُرمتُ میشکستن نفهمیدیم یهودیا میگن به هم دیگهعلیکم که خارجی هستن نفهمیدیم قافله توی کوچه ها میره سه ساله ای که خیلی زود پیره توی خرابه میگه بابایی اومدی اما حالا که دیره 🔺️غریب مادر یا حسین جانم🔻 🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️ ✍شعر و سبک محمدرضا رستمی
سلام ای همه هَستیَم، تمام دلم سلام ای که به نامت،سرشته آب و گلم سلام حضرت دلبر، بیا و رحمی کن به پاسخی بنوازی تو قلب مشتعلم.. امام خوب زمانم هر کجا هستید با هزاران عشق و ارادت سلام السّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ‌‌‌
سلام امام زمانم 💐 🌼🍃 مینویسم زتو که دار و ندارم شدہ ای 🌸🍃 بیقرارت شدم و صبر و قرارم شدہ ای 🌸🍃 من که بی‌تاب توأم ای همه‌ی تاب و تبم 🌼🍃 توهمه دلخوشی لیل ونهارم شده ای سلام صبحتون مهدوی 🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴
🏴 🏴 🎤مداح :کربلایی حسن عطایی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ شب جمعه دل من بی تابه چشام بی خوابه آخه زهرا حرم اربابه چشاش پر آبه روضه خون همه اصحابه ولی یجور دیگه روضه خون قحطیه آبه با لب تشنه کشتنت حسینم😭 غریب گیر آوردنت حسینم😭 اگر کشتند چرا آبت ندادند چرا زان در نایابت ندادند داره میرسه صدای ناله یکی بد حاله پرپره تنه یه ۱۸ ساله شبیه لاله نقش آبه همه ی آماله پدری که دو سه ساعته دیگه ته گوداله داره حسین یا ولدی میخونه واویلا علی اکبرش آخه جوونه😭 واویلا با اربا اربا تن نیمه جونه 🥀▪️🥀جوانان بنی هاشم بیایید 🥀▪️🥀علی را بر در خیمه رسانید @majmazakerinee
༻﷽༺ مے آیے از تمامِ جهان مهربانترین روزے بہ ربناے زمین ،آسمانترین رخ میدهے میانِ تپشهاے روز ها اے اتفاقِ خوبِ من اے ناگهان ترین
─‌┅‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃﷽❃༅࿇༅‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ وقتی روایت، اشک و خون باشد از قاب چشــــم کودکی مظلـــوم آن کودکـــی که بوده همــــواره از بازی و ســرگرمی اش محروم از لحــظه ای که چشــم واکرده سنگی به دستـش داده این دنیـا ســرباز ناموس و وطـــن بــوده در جنــگ با وحشی ترین اعــدا باید بپا خیـــزد قلــم با شــــور باید که دفتــر ، شط خون گردد پیـــدا کند گلــواژه هایی سرخ تا راویِ دشـــت جنـــــون گردد باید که بنـــویسد هــزاران بیت از ســــرگذشت طفــل یک روزه از لالــه هـــای پــرپـــری زیــــرِ آتشــفـــــشانِ بــاغ فیـــــروزه باغی که نزدیکِ به یک قرن است می ســوزد از باروت و خمپــاره سخت است که هفتادواندی سال در میهـــــن خـــود باشـــی آواره دیگر به تنــگ آمد زمـان از ظلــم چـــرخ زمیـــن از غــزه شـد آغاز خــواب از نگـــاه آسمــــان پر زد شــد شــاهد سنگیــن ترین پرواز از قــاب چشـــم غــــزه یکبـــاره اشکـــی چکیــــد از جــنس آلالــه فریادهـــا طـــوفان الاقصــــیٰ شد از حنــــجری با بغــــض صــد ساله پوشــــید کفـــــش آهنــــین را بـر پاهــــای زخمــــــی و پــر از تــاول شــــد راهــــیِ میــــدان جنـگی که آغـــاز شــد انگـــــار از اول بـــارید امـــا بـــر ســـــرش بـــاران باران بمـــب و راکت و مــــوشــک آغـــــوش گــرم غــــــزهٔ مظلــــوم شـــد بســـــتر مــــرگ زن و کودک اما ســـــلاح غـــزه ، ایمـــــان است دیـــده جهــــانی این صـــــلابت را برپا نمـــــوده روی هـــر میـــــدان اسطـــــوره هـــای استقـــــامت را با یک اراده مثــــل کوهـــی سخت دیگر نمی ترســـــد از این بحـــران روزی به پایان مــی رســــد آری مــی گردد او پیــــروز این میــدان مـــــردی برای انتـــــقامی ســـخت با رمــز "جــاء الحـــق" رسد از راه باطــل شـــــود نابود ، خیلـــی زود با دســـتِ فـــرزند رســــــــول الله ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
|⇦•منو‌جدا شدن از کوی... و توسل به راوی دشت کربلا امام سجاد علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج‌ محمد رضا طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ گفت خشکسالی در مدینه بود مردم اومده بودن برا دعا، نماز استسقا دیدم میون این مردم یه غلام سیاهی راهشو جدا کرد از هیبت این غلام ناخواسته دنبالش رفتم دیدم رفت یه گوشه‌ای به تنهایی دستشو بالا آورد شروع کرد دعا کردن، تو نخ این غلام سیاه بودم یه مرتبه دیدم باران رحمت الهی نازل شد، گفتم این از دعای اینه، من ببینم کجا میره اومد دنبالش راه افتادم تو کوچه پس کوچه‌های مدینه دیدم آمد تو کوچه بنی هاشم، شک کرده بودم. اما دنبالش رفتم به یقین برسم دیدم وارد خونهٔ امام سجاد شد گفتم بله، غلام این خونه باید هم اینطوری دست به دعا هم برداره و خدا باران رحمتش رو نازل کنه، خیلی روایته هم لطیفه هم آدم دلش می‌سوزه یه جاهایی تو این روایت.. میگه فرداش رفتم در خونه آقام زین العابدین در زدم آقا با محبت باهام برخورد کرد گفتم اقاجان یه درخواستی ازت دارم حضرت فرمود بخواه، یه غلامی داری می‌خوام ازت بخرمش با هر قیمت شده حضرت گفت چرا بخری ما این غلام را به شما هبه کردیم هدیه دادیم کی هست؟ یک به یک غلام‌ها رو آوردند گفتم نه این نیست دوباره آوردن نه اینم نیست آقا فرمود: دیگه کسی نمونده گفتن آقا فقط یه نفر هست به اسب‌ها رسیدگی می‌کنه اونجا هم می‌خوابه حضرت فرمود: اونم بیارین شاید اونو می‌گه تا اومد دیدش گفت: آقا خودشه ..حضرت فرمود: دیگه از این به بعد غلام ایشون هستی برو خونهٔ ایشون، یه مرتبه غلامه زد زیر گریه.. گفت: آقا چه کردم که داری منو از در خونت دور می‌کنی؟ چه غلطی کردم؟ حضرت فرمود: غلام، کاری نکردی این دوست ما چشمش تو رو گرفته.. رو‌کرد به اون به التماس گفت من چه کردم که داری منو از آقام جدا می‌کنی. گفتم عزیزم گریه نکن من تو رو برا کار نمی‌برم می‌خوام ببرمت خونم من غلامیتو بکنم .گفت حالا بگو چی شده؟ گفت: من دیدم چطور رفتی مناجات کردی خدا به دعای تو باران رحمت رو نازل کرد. می‌خوام بیای برکت خونه امون بشی گفت: آ خدا این راز بین من و تو بود دیگه نمی‌خوام زنده بمونم. میگن همه دورو بر حضرت، غلاما، خود آقا امام سجاد هم شروع کرد گریه کردن این مرد هم پشیمون شد رفت، تو راه هم گریه کرد گفت: عجب کاری کردم هنوز به خونش نرسیده بود پیک امام سجاد رفت دنبالش، فلانی این رفیقت از دنیا رفت اگه می‌خوای تشییع جنازش خودت رو برسون..اینجا که می‌رسی باید به آقامون اینطور عرضه بداریم..* منو جدا شدن از کوی تو خدا نکند خدا هر آنچه کند از توام جدا نکند تمام عمر خود آزار دیدم جهان را بر سرم آوار دیدم .....ـــــــــــــــــــــــــــ....
و توسل به راوی دشت کربلا امام سجاد علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج‌ محمد رضا طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *می‌خوای گریه کنی باید برای اینا گریه کنی* عزیزان خدا را خوار دیدم میان مجلس اغیار دیدم چهل منزل که نه.. عمری حزینم چهل سال است من چله نشینم شبانه روز یاد اربعینم همیشه چشم خود پربار بینم *آقا جان امشب شما روضه بخون ما پا به پات گریه کنیم ..* شده اشکم روان با که بگویم غم هفت آسمان با که بگویم از این داغ گران با که بگویم حرم را بر سر بازار دیدم الهی که زنی مضطر نماند میان کوچه بی یاور نماند اگر هم ماند بی‌ معجر نماند خودم این درد را ناچار دیدم ازین غصه گریبان می‌دهم چاک میان خنده‌های قوم ناپاک عقیله، عمه‌ام را بر روی خاک به زیر کعب نی بسیار میزد نرفت از تن نشان سلسله نه نرفت از گوش صوت هلهله نه نرفت از خاطر من حرمله نه از آن ملعون غمی دشوار دیدم به روی سینه ی بابا دویدن تنش را سمت گودالی کشیدند سرش را با چه زجری می‌بریدند خودم دیدم اگر ناچار دیدم *اشاره روضه‌ام هم همین باشه، گفت برم آقامو خوشحال کنم از کوفه با شتاب خودشو رسوند مدینه..گفتم برم پهلو آقام اگر اینو بگم حضرت لباس عزا را از تن بیرون می‌کنه .آقا جان !چشمت روشن مختار قیام کرده قتله باباتو همه رو به سزای اعمالشون رسونده. یک به یک گفتم شمر را گفتم همه رو گفتم دیدم. آقا شروع کرد گریه کردن.. گفتم آقا خوشحال نشدی. گفت خدا رحمت کنه مختار رو من یه سوال دارم ازت به من بگو آیا حرمله را هم گرفتن؟ گفتم آقا من همه رو گفتم چطور این نانجیب.. فرمود: نمی‌دونید چه دلی از ما سوزوند. آخه مگه شیرخواره چقدر آب می‌خوره نذاشتن حرف بابام تموم شه، این نانجیب جیگر بابامو آتیش زد..* ای حسین