#حضرت_زهرا
#زبانحال_حضرت_زینب
تحمل کردنش سخت است و عهدِ کودکی را گر
تو هم جای خودت باشی و هم جای پُرِ مادر
خودت را جای من بگذار گو این بی نوا دختر
چگونه سر کند آن را بدونِ سایه ات مادر!
تو را میخواهمت هر شب که تسکینِ دلم باشی
در این سیلابِ غم شاید تو حلِِّ مشکلم باشی
ز بس بوسیده ام هر شب گلِ چادر نمازت را
دلم یک لحظه میخواهد ببوسم روی نازت را
چه دردی می کشیدی در تمامِ لحظه های شب
ندیده کس به غیر از تو وَ غیر از دخترت زینب
چه ضربت ها که تو خوردی ز دستِ مردمانِ پست
به پهلو استخوانِ تو از آن ضربِ لگد بشکست
تویی که میخِ سوزان را میانِ سینه ات داری
هم از پهلو و بازویت چو سیل خون شده جاری
تو را در خاک و خون دیدم میانِ غربتِ کوچه
که از ضرب فشارِ در به خون پرپر شده غنچه
دلم خورشید میخواهد بیا یک شب به خوابِ من
زند بوسه به چشمانت دلِ پُر التهابِ من!
هستی محرابی
.
#زمینه
#شور
#زمزمه #فاطمیه
#زبانحال_حضرت_زینب(س)
خدایا
چرا این روزا مادرم حال خوبی نداره
یه گوشه توی بستر اُفتاده و بی قراره
وای مادر
بمیرم
بُریده نفس هاش و اون زخم کاریه پهلووش
تعادل نداره توو دستاش پُر از درده بازووش
وای مادر
شده دیگه از زندگی سیر واویلا
توو این سن کم شد زمینگیر واویلا
دعا میکنه واسه مرگش این شبها
شده با غم و غصه درگیر واویلا
--------------------
هنوزم
نمی گُنجه توو باورم هیزم و دود و آوار
هموناییکه اومدن پشت در واسه آزار
وای مادر
سوزوندن
در خونه رو پیش چشمای مبهوت ماها
تا که مادرم پشت در رفت گرفت شعله بالا
وای مادر
یکی با لگد حمله ور شد واویلا
شکست پهلو و درده سر شد واویلا
در افتاده بود روی مادر فهمیدم
زیر دست و پا بی پسر شد واویلا
-------------------
توو آتیش
جلو چشم بابای مظلوم ما پیکرش سوخت
توو هُرم حرارت تموم سر و معجرش سوخت
وای مادر
مغیره
الهی که از زندگی خیر نبینه چه ها کرد
با اون قنفذ پست با ضرب غلاف عقده وا کرد
وای مادر
یکی واسه یاری نیومد واویلا
مغیره با نامردی میزد واویلا
زمین خورد توی کوچه مادر با صورت
نفسهاش به روی لب اومد واویلا
---------------------
#عباس_قلعه
#ذکر_یافاطمه_سربند_سلیمانی_هاست
👇