eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.9هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
3.4هزار ویدیو
379 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ مناجات با خدا در عرفه 🔻 شاعر: محمد جواد شيرازى عبدی که بود پست و هوسران تر از همه برگشته سر به زیر، پشیمان تر از همه از خود فرار کرده غلام فراری ات سوی تو بازگشته گریزان تر از همه یا که مرا مقابل این خوب ها بزن یا که مرا ببخش نمایان تر از همه از روی جهل، حال خوشی را که داشتم بر معصیت فروختم ارزان تر از همه وقتی سلاح اشکِ مرا غفلتم گرفت ماندم میان معرکه حیران تر از همه غیر از تو ای کریم کسی می خرد مگر؟! آن را که بی بها شد و ویران تر از همه من ناامید نیستم از لطف و رحمتت هستم اگر چه بی سر و سامان تر از همه خواهی گرفت روز حساب و کتاب خلق بر نوکران فاطمه آسان تر از همه دلبسته ام به لطف کریمان، در این میان بر رحمت حسین فراوان تر از همه بالای تل زینبیه آه می کشید اُخت الحسین پاره گریبان تر از همه بر نیزه تکیه داد ولی باز نیزه خورد شاهی که بود زخمی و عطشان تر از همه
از اعتبار حُرمَتِ گفتارهایشان مغرب شکست بیعتِ بسیارهایشان یک پیره زن فقط به سَفیرت پناه داد ماندم چه شد تعارف و اصرارهایشان؟ کوفه مرا ز روی تو شرمنده کرده است سر می زنم ز غُصه به دیوارهایشان جای طناب، بر دهنم مشت می زدند اینجا همه عوض شده رفتارهایشان محصول باغ ها همه خرج سپاه شد از خار و سنگ پر شده انبارهایشان خرما فروش یک شبه خنجر فروش شد تغییر کرده کاسبی و کارهایشان سکه شده فروختن چکمه هایشان رونق گرفته دکه يِ نجارهایشان بر روی میخ جسم مرا پشت و رو زدند لعنت به رسم کوفه و هنجارهایشان اینجا سر ِ برادر ِتو شرط بسته اند غوغا شده میان کماندارهایشان اینجا برای غارت خلخال و روسری خُرجین خریده اند خریدارهایشان جواد پرچمی
کاش می شد باز برگردی به شهر مادرت تا که راحت جان دهد این کفتر نامه برت من نوشتم که بیا ... ای کاش دستم می شِکست کاش می شد پیکِ من هرگز نیاید محضرت نامه هاشان را نخوانده پاره کن ، آتش بزن هیچ کس اینجا نخواهد ماند ، یار و یاورت سر به سر با مردم این شهر نگذار و برو نقشه ها دارند در سر ، کارها هم با سرت یک کمی هم رحم کن بر دلخوشی های رباب جان من برگرد ... تا زنده بماند اصغرت نیزه داری نیزه اش را تیزِ تیزِ تیز کرد تا بیفتد با تمامِ آن به جان اکبرت مشک هایت را حسابی پُر کن اینجا آب نیست رحم کن بر آبروی حضرت آب آورت لااقل اهل و عیالت را ببر یک جای امن گُنگ و سربسته بگویم "وای ، موی دخترت" چشم های بی حیای مردم اینجا هرزه است وای ، می ترسم بیفتد بر نگاه خواهرت لااقل ای کاش خون من کند دفع بلا ... از تو و اهل و عیالت از تمام لشکرت رضا قاسمی
اشک من خون شد و از یار خبر نیست، خدا در دلم از قدم عشق اثر نیست خدا این حسین است که راهی شده تا کرببلا تو، به ارباب بگو وقت سفر نیست خدا قاسم و اکبر و عباس به همراهی او دیده ی زینب کبراست که تر نیست خدا تیر و نیزه، لگد و سیلی و زنجیر دگر تو مگو در سفر عشق خطر نیست خدا پای را چکمه اگر بود ... خدا رحم کند! قسمت عمه ما درد کمر نیست خدا ؟ روی نی شمس حسین است کجا هست قمر سر عباس نگو قرص قمر نیست خدا ؟ نیزه را بر جگر خون خدا می زد یا شایدم نیزه ی او روی جگر نیست خدا ؟ نیزه ای بر جگر شاه جهان جا خوش کرد منزل تیزی نی داخل سر نیست خدا ! معجر عمه ما غرق تهاجم باشد .... پس چرا کون و مکان زیر و زبر نیست خدا ؟ جعفر ابوالفتحی
🏴نوحه زمینه شهادت حضرت مسلم علیه السلام زبانحال 🏴بند اول دستامو بسته کوفیه نامرد من خواهشم از تو اینه برگرد از کوفه و کوفی شدم دلسرد من خواهشم از تو اینه برگرد آه اینا همه از بابات حیدر توی دلاشون عقده دارن سرارو از قفا میبرن به روی نیزه ها میذارن مردم بی مروتن که منتظره قتل تو هستن حرفاشونم همه دروغه عهدشونو با شکستن میا به کوفه یابن زهرا 🏴بند دوم با وعده هاشون دعوتم کردن اما منو بی حرمتم کردن با طعنه شون ناراحتم کردن اینجا اسیر محنتم کردن آه سفیر تو اینجا غریب و بی کس و بی پناه و یاره منتظره حرمله تا که همرات بیاری شیره خواره جون من از غصه و غمها اومده دیگه به روی لب تو کوچه ها گشتمو گفتم ای وای امون از دل زینب میا به کوفه یابن زهرا 🏴بند سوم قلبم شکست از بی وفایی ها اینجا علیهت تیزه شمشیرا بی غیرت و پستن نیا مولا بویی نبردن از حیا اینا آه این دم آخر نگرانم من نگران بچه هاتم کوفی حیا نداره مولا من نگران خواهراتم دخترمو بهت سپردم اول شهید راهتم من میرم و اما نگرانه دختر بی گناهتم من میا به کوفه یابن زهرا ۱۴۰۲/۰۴/۰۵‌ 🙏التماس دعای خیر ✍️🎶کربلایی امیرحسین سلطانی
می آید ای دل ، منزل به منزل از دل صحرا ، کاروان دل ساربان آرام ، قدری آهسته ناقه ی زینب ، در گل نشسته سالار زینب(3) ياابن الزهرا چشم مادر ها ، اشک دختر ها آه خواهرها ، خود گواه است کاروان گل ، با دو صد بلبل عازم به سوی ، قتله گاه است سالار زينب(3) ياابن الزهرا آید یک خواهر ، با شش برادر پشت سر قاسم ، پیش رو اکبر ناموس زهرا ، در دل صحرا با برادر ها ،میکند سفر سالار زینب (3) ياابن الزهرا وای اگر هجران ، آید به میان یا شود کمان ، یا بمیرد وای از آن ماتم ، گر در این عالم بین نا محرم ، جا بگیرد سالار زینب(3) ياابن الزهرا عجب عموی ، پر خروشی چه می فروش و باده نوشی ولی بدون ، او نماند نه گوش و واره وَ نه گوشی سالار زينب(3) ياابن الزهرا شاعر:محمد کاشانی ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا