#مناجات
همین که خواندمت یارب مرا فورا بغل کردی
تمام غصه هایم را به لطف خویش حل کردی
تو گفتی یک قدم بازا، می آیم ده قدم سویت
نه من خود آمدم اما تو بر قولت عمل کردی
نخوانده نامه ام را تا زدی یعنی فقط برگرد
چه گویم که بدی دیدی و بر خوبی بدل کردی
فدایت که مرا در خواب جهل و غفلتم دیدی
ولی بیدارم از این خواب ها قبل از اجل کردی
به حبل الله اعظم، بر علی دادی عنانم را
چنین ایمن مرا از هر کجی و هر دغل کردی
چنان دلبسته ام کردی به ایوانِ طلایش که
خلاصم از غم دنیا و از طول امل کردی
قَدیم المَنِّ وَ الاحسان، فدای قِدمت لطفت
مرا مجنون ثارالله از صبح ازل کردی
فدایت که میان روضه خانه منزلم دادی
دگر آسوده ام از بزم های مبتذل کردی
فقط گریه به غم های حسین است آبروی من
ندارم غیر از این گریه پس انداز و عملکردی
به زینب گفت با گریه: عزیزم بردباری کن
زمانی که نظر بر قتلگاه از روی تل کردی
بدان که مهر تو در عضو عضو پیکرم باشد
همان دم که ته مقتل، مرا بی سر بغل کردی
#محمد_جواد_شیرازی
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
دوشنبه های
#امام_حسن_علیه_السلام
#امام_حسین_علیه_السلام
ذات حق است فقط قدر و بهای حسنین
راه قرب به خدا چیست؟ لقای حسنین
در حسینیه موحد شدنم کامل شد
بنده ام، سجده کنم رو به خدای حسنین
#محمد_جواد_شیرازی
.
#مناجات #امام_زمان (عج)
فکری برای وضع بد این گدا کنید
باشد قبول من بدم اما دعا کنید
هر کار می کنم دلم احیا نمیشود
قرآن به نیت من بیچاره وا کنید
بی دردیاست دردِ من در به در شده
بر درد عشق جان مرا مبتلا کنید
برگشتهام به سوی شما ایها العزیز
در خیمهگاه خویش مرا نیز جا کنید
بی التفاتِ دوست تقلا چه فایده؟
قدری به دست و پا زدنم اعتنا کنید
در پشت خانهی تو نشستن مرا بس است
اصلا که گفته حاجت من را روا کنید؟!
یابن الحسن به حرمت شاه نجف مرا
آمادهی ورود به ماه خدا کنید
لطفی کنید، با همهی رو سیاهیام
در راه زینبیه سرم را جدا کنید
عمریاست بندهی سر کوی رقیهام
اهل زمانه کفر مرا بر ملا کنید
بابایم آمده ز سفر یاریام کنید
اهل خرابه نافله ها را رها کنید
تا که نفهمد او سر گیسوی من چه شد
یک مقنعه برای سرم دست و پا کنید
این پهلوی شکسته مرا زجر می دهد
قدری کمک کنید مرا جا به جا کنید
#محمد_جواد_شیرازی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#امام_صادق_شهادت
دارم هوای تربت شیخ الائمه
چشمم به دست رحمت شیخ الائمه
منت خدایی را که ما را خلق کرده
از خاک پای حضرت شیخ الائمه
اسلام ناب جعفری سرمایه ی ماست
جانم فدای نهضت شیخ الائمه
شاگردهای مکتبش روزی گرفتند
از بحث و علم و حکمت شیخ الائمه
هرکس نمازش را سبک دارد بداند
بی بهره است از رحمت شیخ الائمه
کونوا لنا زینا...” ولی ای وای بر من
یک عمر گشتم زحمت شیخ الائمه
با اینکه سربارش شدم دیدم کریم است
آقا شدم با عزت شیخ الائمه
یک روز دسته” می برم در کوچه هایش
تحت لوای `هیئت شیخ الائمه”
وقتش رسیده باز هم روضه بخوانم
از دردها و غربت شیخ الائمه
دیروز حیدر دست بسته... بی عمامه...
امروز آمد نوبت شیخ الائمه
پای برهنه پشت مرکب ها دویدن...
...برده توان و طاقت شیخ الائمه
بر مو سفیدان ناسزا گفتن روا نیست
کردند هتک حرمت شیخ الائمه
صاحب عزای روضه های کربلا بود
در روضه خم شد قامت شیخ الائمه
شکر خدا که دخترش اینجا ندیده
در بین مقتل غارت شیخ الائمه
شکر خدا که اهل بیتش را نبردند
بازی نشد با غیرت شیخ الائمه...
#محمد_جواد_شیرازی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
|⇦•اگرچه ظاهرا طفلی رضیع ..
#روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم به نفس استاد حاج منصور ارضی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
اگرچه ظاهرا طفلی رضیع است
میان عرشیان شأنش رفیع است
قیامت اختیاراتش وسیع است
تمام سینه زن ها را شفیع است
علی را بی ولی، میلِ نفس نیست
حسینی تر ازین شش ماهه کس نیست
به گوش عالمی مانده صدایش
صدای غربت بی انتهایش
هدایت کرده ما را روضه هایش
چه ها کرده است با رأس جدایش
چنان عباس برپا این علم کرد
یزید و لشگرش را متهم کرد
*در بعضی روایات میگن وقتی سرها رو آوردن، سرِ ابی عبدالله با سرِ علی اصغر با هم تو یه طشت بوده .. یکی صدا زد این بچه چقدر شبیه این باباست ..*
چه ابیات پر از دردی سرود و
به روی گونه، رد خاک و دود و
دو چشم بی رمق، رنگ کبود و
لبش مانند چوب خشک بود و
به حال سختیِ جان کندن افتاد
سرش از تشنگی بر گردن افتاد
اصلا طوری شد سر از تشنگی دیگه افتاد .. سپیدی گلو معلوم شد نانجیب تیر رو زد سر کاملا به پوست آویزان شد .. ابی عبدالله یه دست سر رو گرفته بود یه دست بدنُ ..
دو چشمش رفته، بی تغییر مانده
علی لالا چه بی تأثیر مانده
بمیرم مادرش بی شیر مانده
میان خیمه غافلگیر مانده
ربابه خیره سوی اصغرش شد
چه خاکی بود آخر بر سرش شد
*لالا لالا لالا اصغر بخوابه ..*
حسین آمد علی را دید بیهوش
گرفتش با دو چشم تر در آغوش
همین که برد او را بر روی دوش
سه شعبه ذبح کردش گوش تا گوش
به دستی ماند جسم پاک اصغر
سر اصغر میان دست دیگر
پدر ماند و رضیعی سر بریده
مردد مانده و رنگش پریده
عبایش را روی اصغر کشیده
به پشت خیمه ها رفته خمیده
*یه موقع ابی عبدالله شنید خانم زینب داره صدا میزنه داداش صبر کن .. بزار رباب یه بار دیگه این صورت قشنگش رو ببینه ..*
وداع آخر است و مادر آمد
کنار زینب آمد بر سرش زد
ازین پس غصه هایش بی حساب است
عزداری فقط کار رباب است
تمام روز، زیر آفتاب است
همیشه خیره سوی ظرف آب است
بمیرم که چهل منزل پیاپی
سر شش ماهه اش را دید بر نی
شاعر: #محمد_جواد_شیرازی
ــــــــــــــــــ
ای گلت صید خوارج یا رباب
مادرِ باب الحوائج ای رباب
کودکت را خوب کردی تربیت
بر تو و بر شیرخوارت تهنیت
شیرخوارت هدیهای مولایی است
گاهوارش هودجی زهرایی است
در بلوغ عشق ماه آورده ای
ماه پاره در سپاه آورده ای
چون تو ای بانو حرم را یار کیست؟!
هیچ کس قربانیاش شش ماهه نیست
ام لیلا را خجالت داده ای
اکبری از بعدِ اکبر زاده ای
مادری کردی تو با این کودکت
چند عباس است طفل کوچکت
ای ملائک عاشقِ نوزادِ تو
میرسد از آسمان امدادِ تو
#استاد_حاج_منصور_ارضی
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#مدایح_و_مراثی_امام_حسین
مناجات محرمی امام حسین(ع)
داغ حسینی بین دل ها سر گرفته
عالم ازین غم چهره ای دیگر گرفته
هر کس که در کشتی امنش می نشیند
اذن ورود از ساحت مادر گرفته
حتی خدا نزد تمام انبیایش
روضه برای سبط پیغمبر گرفته
شخص حبیب بن مظاهر غبطه خورده
بر حال هر کس رزق چشم تر گرفته
آغوش گرم هیچ کس را برنتابیم
ما را حسین بن علی در بر گرفته
از کودکی اش جابِرُ العَظمِ الکَسیر است
فطرس هم از گهواره ی او پر گرفته
نوکر کجا دارد به غیر از کوی ارباب؟!
نوکر هر آنچه دارد از این در گرفته
تا روز محشر هر کسی شد کربلایی
برگ برات از جانب خواهر گرفته
آن قدر شأن زینب کبری عظیم است
عمری رکابش را علی اکبر گرفته
گفتند وقتی شمر آمد سوی مقتل
زینب دو دستش را به روی سر گرفته
خنجر مقصر نیست، حنجر حرز دارد
زینب به گریه بوسه از حنجر گرفته
شاعر: #محمد_جواد_شیرازی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
6. خوشم از رعایای 94.mp3
زمان:
حجم:
10.51M
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
با نفس گرم مداح اهلبیت (ع)
#استاد_حیدر_زاده
#قسمت_اول : شعرخوانی
خوشم از رعایای شمس الشموسم
گرفتار عشق انیسَ النفوسم
کجا بی پناهم در این وادیِ عشق
پناهنده ی لطفِ سلطان طوسم
اگر بدترین بنده باشم که هستم
میان حریمش ، سراپا خلوصم
شفا میدهد خاکِ روی لبانم
اگر خاکِ صحن رضا را ببوسم
دهان وا نکردم به مدح بزرگی
فقط حرف سلطان بوَد بر لبانم
امیر عطوفم سلامٌ علیکم
امام رئوفم سلامٌ علیکم
آقا جان :
چه خوب است
پشت و پناهم تو هستی
همیشه فقط تکیه گاهم تو هستی
اگر رو سپیدم غلام تو هستم
امیدم اگر رو سیاهم تو هستی
چه پیوند خوبی است بین من و تو
منم رعیت و پادشاهم تو هستی
خودت تا به مشهد دلم را کِشاندی
غبار دلم را به لطفت تکاندی
به این دل که پر زد سویت عاشقانه
بده گوشه ای از حرم آشیانه
رضاجان ، رضاجان ،
رضاجان ، رضاجان
شده ذکر تسبیح مان ، دانه دانه
نوای مرا میخری از کرامت
میان نواهای نقاره خانه
شاعر : #محمد_جواد_شیرازی
#امام_حسین #مناجات_امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#لیلة_الرغائب
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
در بند مرتضاییم، بی جیره و مواجب
ما ریزه خوار شاهیم، او صاحب مواهب
از باده اش خرابیم، مست ابوترابیم
ما جای خود که یک عمر، حق بر علیست راغب
تکیه زده به کرسی، نزد خدای اعلی
بالاتر از رسولان، در سلسله مراتب
معراج تازه رو شد، اصوات وحی از او بود
دست خدایی اش شد، وقت نزول، کاتب
از برکت وجودش دنیا به گردش آمد
خورشید با نگاهش می رفت سمت مغرب
در روز سخت خیبر، در جنگ هر دلاور
تنها علی است غالب، مافوق کل غالب
تا ذکر لب علی شد، یا والی الولی شد
شد ذکر عرش رحمن، یا مظهر العجائب
من آمدم بگیرم، کرب و بلای خود را
از خوان لطف حیدر، در لیلةالرغائب
یک عمر زیر دِینم، گریه کن حسینم
در راه سِیر عشاق، گریه بر اوست واجب
حتی سرش به نیزه، دلسوزِ خلق می شد
یک جلوه از نگاهش، شد راهِ خیر راهب
شاه از بلندی افتاد، خنجر به کُندی افتاد
سر از قفا جدا شد، با تیغ نامناسب
مهجور از وطن ماند، بر خاک پاره تن ماند
ارباب بی کفن ماند، ای وای از این مصائب
بی تاب روز وصلیم، آن منتقم می آید
می آید آن امامِ از چشمِ خلق غائب
🔸شاعر:
#محمد_جواد_شیرازی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
==========================
بر لب اهل مناجات و سحر جان می رسد
رفته رفته وقت مهمانی به پایان می رسد
عبد رسوا و گریزانی که هر جا رفته است
آخر مهمانی مولا، پشیمان می رسد
در شب قدرش، همه بستند بار خویش را
یک نفر جا مانده و با چشم گریان می رسد
تا گنهکاری، پشیمان از گناهش می شود
سوی او فورا خدا لبیک گویان می رسد
بر سر این سفره تا هستیم، بر دل های مان...
دائما انوار لطف حی سبحان می رسد
سائل معرفت از بیت بتول و حیدریم
هرچه بر ما می رسد از لطف ایشان می رسد
تا که یک ذره فقط احساس غربت می کنیم
بر سر ما دست آقای خراسان می رسد
رزق آب و نان رعیت های این خانه فقط
از عطای سفره ی بابای سلطان می رسد
غربت موسی بن جعفر بر دلم آتش زند
تا که هر دفعه به گوشم اسم زندان می رسد
از رخ زرد و تن همچون خیالش شد عیان
ارث از مادر به اولادش فراوان می رسد
ساق پایش را چه کرده سندی ملعون مگر
تا به محراب دعا افتان و خیزان می رسد
#مناجات_با_خدا_طلب_بخشش
#ماه_مبارک_رمضان
#محمد_جواد_شیرازی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
✅ مناجات با خدا در عرفه
🔻 شاعر: محمد جواد شيرازى
عبدی که بود پست و هوسران تر از همه
برگشته سر به زیر، پشیمان تر از همه
از خود فرار کرده غلام فراری ات
سوی تو بازگشته گریزان تر از همه
یا که مرا مقابل این خوب ها بزن
یا که مرا ببخش نمایان تر از همه
از روی جهل، حال خوشی را که داشتم
بر معصیت فروختم ارزان تر از همه
وقتی سلاح اشکِ مرا غفلتم گرفت
ماندم میان معرکه حیران تر از همه
غیر از تو ای کریم کسی می خرد مگر؟!
آن را که بی بها شد و ویران تر از همه
من ناامید نیستم از لطف و رحمتت
هستم اگر چه بی سر و سامان تر از همه
خواهی گرفت روز حساب و کتاب خلق
بر نوکران فاطمه آسان تر از همه
دلبسته ام به لطف کریمان، در این میان
بر رحمت حسین فراوان تر از همه
بالای تل زینبیه آه می کشید
اُخت الحسین پاره گریبان تر از همه
بر نیزه تکیه داد ولی باز نیزه خورد
شاهی که بود زخمی و عطشان تر از همه
#محمد_جواد_شیرازی
#روز_عرفه
#ایام_مسلمیه
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
✅ مناجات با خدا در عرفه
🔻 شاعر: محمد جواد شيرازى
عبدی که بود پست و هوسران تر از همه
برگشته سر به زیر، پشیمان تر از همه
از خود فرار کرده غلام فراری ات
سوی تو بازگشته گریزان تر از همه
یا که مرا مقابل این خوب ها بزن
یا که مرا ببخش نمایان تر از همه
از روی جهل، حال خوشی را که داشتم
بر معصیت فروختم ارزان تر از همه
وقتی سلاح اشکِ مرا غفلتم گرفت
ماندم میان معرکه حیران تر از همه
غیر از تو ای کریم کسی می خرد مگر؟!
آن را که بی بها شد و ویران تر از همه
من ناامید نیستم از لطف و رحمتت
هستم اگر چه بی سر و سامان تر از همه
خواهی گرفت روز حساب و کتاب خلق
بر نوکران فاطمه آسان تر از همه
دلبسته ام به لطف کریمان، در این میان
بر رحمت حسین فراوان تر از همه
بالای تل زینبیه آه می کشید
اُخت الحسین پاره گریبان تر از همه
بر نیزه تکیه داد ولی باز نیزه خورد
شاهی که بود زخمی و عطشان تر از همه
#محمد_جواد_شیرازی
#روز_عرفه
#ایام_مسلمیه
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#شب_پنجم_محرم
🏴#حضرت_عبدالله_ابن_حسن_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :حاج منصور ارضی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ
اَلسَلامُ عَلَیکَ یا اَبامُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بنَ عَلِی
حق تعالی روز اول آفریدم با حسین
مکتب توحید حق را برگزیدم با حسین
با حسین بن علی سرمایه دار عالمم
دست از دنیا و اهل آن کشیدم با حسین
برکت این زندگی هم از محرم شد شروع
می شود تحویل ، هر سال جدیدم با حسین
سجده روی تربت او پرده ها را زد کنار
تا کجاها که نمی دانم رسیدم با حسین
گریه کردن، روضه خواندن، نوکری، سینه زدن
طعم های بی نظیری را چشیدم با حسین
نوکری را از پدر آموختم، یادش بخیر
نوکری کردم، فراوان خیر دیدم با حسین
هر کسی دنبال شادی بود نوش جان او
بی خیال دیگران ، من غم خریدم با حسین
کار او را من اگر بر خود مقدم ساختم
روز محشر ، نزد زهرا روسپیدم با حسین
قطرۀ اشکِ عزایش شست و شویم می دهد
بعد هیئت، باز انسانی جدیدم با حسین
تا که بین سینه ام گرمای حبش حاکم است
هر نفس، هر لحظه در حکم شهیدم با حسین
کاش می شد تیرها را دفع می کردم از او
تا که در محشر بگویم چون سعیدم با حسین
روز و شب گریان آن جسم مقطع گشته ام
از هر آنچه غیر گریه ، دل بریدم با حسین
#محمد_جواد_شیرازی
سخن اهل عشق این سخن است
کربلا در احاطۀ حسن است
هر کسی رو به کربلا کرده
باطناً رو به مجتبی کرده
بزم ما را حسن فراهم کرد
او حسین را عزیزِ عالم کرد
این همه مجلسِ مصیبت ها
پرچم یا حسینِ هیئت ها
خیرها را به ما حسن داده
او به ما اذنِ سوختن داده
میوۀ نور میدهد شجرش
ای به قربانِ هر دو تا پسرش
با حسن جانِ تازه میگیرم
امشب از او اجازه میگیرم
که بگویم زِ جلوۀ آن ماه
مددی یا جناب عبدالله
یازده سالس صف شکن است
پس یتیم حسن خودش حسن است
دست آورده جای شمشبرش
همه مات، ماتِ تکبیرش
حق شده پیش هو بزرگ شده
این پسر با عمو بزرگ شده
شیرخواره بود بالاسرِ آقامون امام حسن ابی عبدالله داره گریه میکنه .. قاسم و دیگران ایستادن این بچه هم بغلِ عموِ .. سفارش کربلا رفتنِ این بچه ها رو امام حسن کرد .. از اول با عمو و عمه ش بزرگ شده .. انقدر عظمت داره، انقدر عقلش کامله .. وقتی بالای تل زینبیه فرمود عمه جان عموم افتاده رو زمین «والله لَا أُفَارِقُ عَمِّي» .. من یه لحظه ام از عموم غافل و فارق نمیشم .. دست رو بسته بود حضرت به دستِ عمه با پارچه ای .. چنان دست عمه رو رها کرد رسید بالاسرِ عموش ( شنیدید ) فرمود پاشو بریم زخم های بدنت رو تو خیمه مرهم بزارم .. یه وقت دید سایۀ یه نانجیبی اومد بالاسرش .. شمشیر رو بالا آورد حضرت صدا زد وَيْلَكَ يَا ابْنَ الْخَبِيثَةِ أَ تَقْتُلُ عَمِّي ؟.. دیگه وقت نشد حمله کنه .. فقط این دستِ کوچکش رو آورد جلو .. دست به پوست آویزان شد ..
از روی تل خدا خدا میکرد
عمویش را فقط صدا میکرد
چه عمویی میانِ چند سپاه
تشنه ای در میانِ قربانگاه
صحنه را تا که دید گفت حسین
دستِ خود را کشید گفت حسین
حسن کربلا به جان آمد
پا برهنه دوان دوان آمد
آمد و دید گریه بی اثرست
یک نفر روی سینۀ پدر است
پاره پاره شدهست پیرهنش
میزند با قلاف بر دهنش
بند بندِ تنش گسسته شده
نیزه ها در تنش شکسته شده
داد زد ای عموی خون جگرم
غم نخور من برای تو سپرم
چشم بر سمتِ خیمه گاه ندوز
دستِ ناقابلم که هست هنوز
میدهم دست در برابرِ تو
تا بلا دور باشد از سرِ تو
دیدی آخر تنم زِ عشقت سوخت
تیر من را به جسم تو میدوخت
حرمله اومد جلو .. تا نزدیک شد، عبدالله هم تو بغلِ عموِ .. چنان با تیر سر این بچه رو تو دامن عمو جدا کرد .. آی حسین ..
قربانی عشقِ شاهِ کربلایم
از نسلِ کریمم پورِ مجتبایم
مجنون تو بودم از روزِ ولادت
مست و بی قرارم از جام شهادت
واویلا عمو جان ..
مانده از مدینه بغضی در گلویم
می آیم زِ خیمه امدادِ عمویم
رویِ سینۀ تو با خون دیده بسته
مثله مادرِ تو دستم را شکسته
واویلا عمو جان ..
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین