eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
47.9هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️این صفای سینه هامان از صفای فاطمه است ▪️هر چه داریم و نداریم از عطای فاطمه است ▪️چادر خاکی او بر قلب ما هم نور داد ▪️باز هم در جان ما حال و هوای فاطمه است ▪️باز هم این سفره های هئیتی رونق گرفت ▪️رونق این روضه ها از اعتبار فاطمه است ▪️بوی زهرا را گرفته باز شهر مصطفی ▪️کوچه های شهر غرق ربنای فاطمه است ▪️آبرومان رفته ، اما باز هم ما را خرید (۲) ▪️آنچه آورده است ما را هم، دعای فاطمه است ▪️من نمی دانم چه سری هست در خلقت ولی ▪️خلق ، مجنون علی و او مبتلای فاطمه است اومد خونه ننشسته ، بی بی دو عالم فرمود: «أُدنُ لِی أُحَدِّثُکَ بِمٰا کان وَ ما هُوَ کائِن إِلیٰ یَومِ القِیامَة» یا ابالحسن جلو تر بیا از هرچه توی عالم گذشته و قراره اتفاق بیفته بهت خبر بدم امیرالمومنین ، ننشسته ، به قهقرا برگشتند رسید خدمت پیغمبر پیغمبر فرمود ، علی جان ، تو میگی یا خودم بگم یا رسول الله فاطمه از چی خم شده این خانمی که امام عسکری فرمود ، روزی سه بار برا امیرالمومنین نورافشانی می کرد اول النّهار وسط النّهار و آخر النّهار بعضی از نقل ها هم داره ، بعضی از مردم هم این نورافشانی حضرت زهرا رو میدیدند یه کاری کردند با این صورت دیگه هر چی بچه ها نگاه کردند ، فقط کبودی و سیاهی دیدند میدونم بعضی روضه ها ، توی ایام شهادت روزی نمیشه علی الله وقتی اون ساعتای آخر اومد نقاب رو کنار زد ای زن و شوهر باهم حرف میزدند یه لحظه نگاش به صورت افتاد پرسید مٰا هٰذِهِ الحُمرَة ▪️کی فروشیم عزتِ خود را برای آب و نان ▪️بشنوید، این مملکت تحت لَوای فاطمه است ▪️مادری کرده برای بی پلاکان شهید به خدا هنوز بعضیاضون خبری ازشون نیومده مادراشون ، پدراشون زیر خاک خوابیدند هنوز پیکراشون نیومده ▪️مادری کرده برای بی پلاکان شهید ▪️قبر این گمنام ها پائین پای فاطمه است ▪️گرچه پنهان ماند، قبر مادرِ آلاله ها ▪️سینه ی سینه زنان ،تا هست، جای فاطمه است ▪️علت این گریه های ماست، اشکِ فاطمه فرمود علی جان به اینها بگو چند روزی بیشتر مهمان شما نیستم اما تا زنده ام گریه خواهم کرد ▪️علت این گریه های ماست، اشکِ فاطمه ▪️گریه های ما همه از گریه های فاطمه است ▪️گوش کن، از کوچه ها دارد صدایی می رسد یه بار دیگه برات بگم ▪️گوش کن، از کوچه ها دارد صدایی می رسد ▪️این صدای مجتبی، یا که صدای فاطمه است با یه بیت تسلیم کنم ▪️علت چشمان تارش بعد ها معلوم شد(۲) ▪️جای دست گرگ ها روی پلک های فاطمه است یه دونه اش رو بگم گفت صَفَقتُ صَفقَةً علیٰ خَدَّیهٰا من اینو نمی فهمم یعنی چی به دو طرف صورت سیلی زدند عرب اگه سیلی صدا دار بزنه میگه «صَفقَةً» یعنی ممکنه نانجیب با دودست سیلی زده باشه یا ممکنه اون طرف صورت به دیوار خورده باشه.... ====================
در خانه ماند، عطرِ خوش ربنای تو امروز زنده ام، به هوای دعای تو *فاطمه جان*! امروز زنده ام، .... *کاشکی دعا میکردی مرگ علی با مرگ تو برسه ، کاشکی دعا میکردی همون شبی که تو رو زیر خاک گذاشتم ، نتونم دیگه از جا بلندشم. بیا ببین چه دختری تربیت کردی، جانماز تو رو پهن میکنه دستش رو میاره بالا؛ امروز به اسماء گفت، اسماء! بیا ببین زینب چی میگه زیر لب؟ سه چهار ساله دختر داری تو خونت؟ اسماء میگه: گفتم: یا امیرالمومنین! مثل مادرش داره دعا میکنه، چیز عجیبی نیست،فرمود:اسماء گوش بده ببین زیر لب چی میگه؟ میگه گوش کردم دیدم میگه: خدا بابام غریبه؛به بابام صبر بده،سایش رو بالا سرم نگهدار......"خوب دختری تربیت کردی"* در خانه ماند، عطر خوش ربنای تو امروز زنده ام، به هوای دعای تو همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند من بودم و همین دوسه تا بچه های تو *آخ بمیرم برات علی، یه نفر دَرِ خونش رو نزد بگه: علی خدا صبرت بده..... فاطمه جان! این یه بیت برا شما، برا اونایی که امام حسنی اند... فاطمه جان! از من که گذشت، من "اَصْبَرِ الصّابِرینَم"، من‌به بابات قول دادم صبر کنم، تو داغ تو صبر میکنم،اما زهرا...* خیلی به مجتبیِ تو برخورد *پسر بزرگه دیگه چیکارش کنم،از روزی که از کوچه برگشتید یه پسر دیگه ای شده، میشینه یه گوشه ای هی به در و دیوار نگاه میکنه، ساکت شده، با من هم دیگه حرف نمیزنه،هر شب از خواب میپره* خیلی به مجتبیِ تو برخورد فاطمه *چرا؟* فامیل کم گذاشت برای عزای تو جای تمام شهر، خودم گریه میکنم از بس که خالی است در این خانه جای تو *انگار همین دیروز بود، راه میرفتی جلو چشام تو این خونه،انگار همین دیروز بود موهای زینبت رو شونه میکردی،انگار همین دیروز بود، حسینت رو بغل میکردی،بگم؟انگار همین دیروز بود بهت التماس میکردم نرو....* ممنونم اگر نروی میمیرم اگر نروی جای تمام شهر، خودم گریه میکنم از بس که خالی است در این خانه جای تو زهرا مرا ببخش، که نگذاشت غربتم یک ختم با شکوه بگیرم برای تو دیگر به تیغ فتنه ی کوفه نیاز نیست خون مرا نوشت مدینه به پای تو *مدینه یه جا بود یه عده دور فاطمه حلقه زدند،کربلا هم یه جا بود دور حسین حلقه زدند،من یه نمونه دیگه بگم،چند شب پیش امیرالمؤمنین تنها بدن رو دفن کرد،امیرالمؤمنین تنها بدن رو برداشت،نوشتن: این بدن آنقدر نحیف شده بود،نوشتند: تنهایی بدن رو برداشت،بدن مثل یه بدن بچه شده بود،"صَارت كَالْخَيَال " درستِ پیغمبر کمکش کرد،اما علی بدن رو تنها گذاشت توی قبر،تنها بدن رو برداشت...کجا ببرمت کربلا؟...کربلا هم یه نفر یه بدن رو تنها برداشت،اما فرق مدینه و کربلا این بود، مدینه علی پهلوان بود، خیبر گشا بود، بدن زهرا رو برداشت کسی تعجب نکرد،علی بازوی ِ خیبر شکن داره....اما کربلا یه زن پنجاه و چهارساله، از صبح پابرهنه هی دویده تو میدون،هی خورده زمین،چادرش زیر پاش هی گیر کنه.... زینب پهلوون نبود،اما به تنهایی بدن حسین رو برداشت...آورد بدن رو بالا،نقلِ مقاتل اینه،بدن رو خودش بغل کرد آورد بالا، "اَللَّهُمَ تَقَبَّل مِنّا هذَا القُربان" این قربانی رو از من قبول کن... من یه سئوال دارم،سئوال من اینه...زینب پهلون بود؟زور بازو داشت؟نه والله،جونی نمونده بود دیگه براش،پس چه جوری بدن حسین رو به تنهایی بلند کرد؟ یه نفر جواب من رو بده؟آخه بدنی که زیر سُم اسب رفته،بدنی که هزار و نهصد تا نیزه و شمشیر خورده،بدنی که سرش بریده شده.ای حسین....*
‍ 🍂🍁🔴روضه و توسل سنگین و جانسوز_ویژه فاطمیه_شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها استاد حاج منصور ارضی🔴🍁🍂 ═══✼🍃🌹🍃✼═══ دفن شد زهرا شبانه مرتضی آمد به خانه *خدا رحمت کنه مرحوم رنجی رو ... پیرمردها یادشونه ...* دفن شد زهرا شبانه مرتضی آمد به خانه زینبش در این بهانه کإی پدر ، کو مادر ما؟ مادرِ غم پرور ما زیر گِل خوابیده مادر درد و محنت دیده مادر ✫┄┅═══════════┅┄✫ دیدی که از فراغ تو بی بال و پر شدم *زهرا جانم* بین مدینه فاطمه جان٬ بی سپر شدم دیگر صدای سرفه ی تو بین خانه نیست جانت به لب رسید اگر جان به لب شدم بعد از تو احترام علی را شکسته اند *(باید زخم زبان بخوری،تا بفهمی من چی میخونم ... منم باید بفهمم)* بعد از تو احترام علی را شکسته اند زخمیِ طعنه های سرِ هر گذر شدم *(دیدی آخر علی از پا افتاد ....)* *....«لعنت به درب خانه ، که ازمن تو را گرفت»....* ✫┄┅═══════════┅┄✫ یک لحظه خواب برد دو چشم تر مرا دیدم به خواب باز دوباره پدر شدم گفتن علی چه زندگیش خوب و خرم است با چشم های شور مدینه نظر شدم دست پیمبر آمد و تحویل دادمت من از خجالت پدرت محتضر شدم *آره ... وقتی کسی بالای قبر بدن رو میاره ... یه نفر، دو نفر میرن پائین ، جنازه رو میگیرم از محارم ... حسنین که کودکند ، عقب وایسادن ... اصحاب هم عقب ایستادند ... با اینکه دیگه وزنی نداشت ... روایت میگه مثل خیال شده بود ... آب شده بود ... روی دستش گرفت ... علی مونده چه جوری توی خاک قبر بذاره ... یه وقت دید دستهای پیغمبر نمایان شد ... * *علی جان! بدن زهرامو به من بده ... * ✫┄┅═══════════┅┄✫ *ماها میگیم ... اصلا پیغمبر گِله نمی‌کنه ... زهرا جان! ما داریم روضه میخونم ، شاید بتونیم اینطور بگیم ... پیغمبر فرمود این همان امانتی ست که من به دست تو دادم ... امیر المؤمنین فرمود : آقاجان ، یا رسول الله ... دخترت رو سؤال پیچ کن ... به من که از دردهای نگفت ... اینجا دستهای پیغمبر معلوم شد ... بدن نازنین فاطمه رو قبول کرد و روی خاک گذاشت ... اما کربلا یه جور دیگه شد ... دقت کنید ... چون حضرت توی گودال افتاده ... بدن پاره پاره س ... دیگه جا به جاش نکرد ... آروم حصیر با بوریا رو کشید زیر بدن ، بدن متلاشی نشه ... همون گودال رو کم کم خاک ریخت ... با انگشت سبابه روی خاک نوشت : « هذاٰ قَبرُ حُسَینُ ابنُ عَلي إبنِ أبیطالب ألذي قَتَلوهُ عَطشاٰناٰ ...»* ✫┄┅═══════════┅┄✫ @majmaozakerine
‍ ⚫️*روضه و توسل بسیار جانسوز_ویژه فاطمیه _ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها _استاد حاج محمد نوروزی*⚫️ ◾️▪️🔲▪️◾️ اسماء بنت عميس ميگه:ديدم با تمام عجله اي كه علي براي غسل دادن داشت، زود آب بريز. غسل رو از كجا شروع مي كنند؟ از سر. سر و گردن رو غسل بده؟! همچين كه چادر ِ زهرا رو باز كرد، اسماء بيا ببين صورتش سياهه، ببين چشمش كبوده،"امشب يه غسل دادني برات بخونم كه خودت حظ كني." غسل مي دهم ميت ِ ي حاضر را به نيابت ِ سمت ِراست، اسماء ميگه همچين كه آب ريختم روي ِ كتفش ديدم غسل رو تعطيل كرد،سر به ديوار گذاشت،آقا چرا كارو تموم نمي كنيد؟گفت:اسماء بيا ببين اين استخوان نابجا جوش خورده. آقا بيا كارو تموم كن، با هم بشينيم گريه كنيم،همچين كه اومد سمت چپ رو غسل بده،اينجا ديگه همه طاقت ِ علي رو تاب شده ديدند،آخه پهلو سوراخ ِ،وقتي اومدن دنبال ِ سلمان،سلمان ميگه: من وقتي اومدم از خونه بيرون،سلمان قريب به 300 سال سن داره،يه پير مرد وقتي از خونه بياد بيرون يواش يواش راه مياد، اما بچه مي دوه، ديد حسن و حسين دارن با عجله مي دون، سلمان صدا زد آقا زاده ها صبر كنيد من پا به پاتون نمي تونم بيام،آهسته بريد منم بيام، حسن برگشت گفت: سلمان بابام داره مي ميره، سلمان،سلمان،"مي خوام اين روضه رو برات در بسته بخونم، سر بسته نمي دونم چه جور مي خونن" تا كنار ِ قبر هم اگر جنازه اي رو بيارن، ببينند خون از كفن بيرون زده بايد برگردونند، كفن عوض كنند، گفت: سلمان تا حالا دو بار كفن عوض كردم،بيا،بيا. شايد بگي من دارم زبانحال ميگم، اما وقتي اون نامرد دومي تو صورت مقداد زد،مقداد رو خاك ها افتاد، مقداد گفت: به من زدي طوري نيست، ولي ديشت خون از پهلوش مي اومد، تو چه با فاطمه كردي؟...اصبغ بن نُباته ميگه: نيمه شب صدام زد ، گفت:اصبغ پاشو، گفتم: خانم چه وقت ِ از شب ِ؟ گفت:شب از نيمه گذشته،گفتم:چي ميگي؟ گفت:پاشو دارن گريه مي كنند. گفتم: زن بگير بخواب مادر مرده اند، علي زن مرده است،بگير بخواب آروم باش، همسايه ي ما هستند، حالا دو شب دارن گريه مي كنند طوري نيست تموم ميشه. گفت: اصبغ تو مادر نيستي، من مادرم، من طاقت ندارم صداي ِ بچه ي بي مادر بشنوم،پاشو. اصبغ بن نباته همسايه ي ديوار به ديوار علي ميگه بلند شدم، اومدم در ِ خونه ي علي رو در زدم، تا در زدم در ِ خونه رو ديدم آرام شد صدا"بذار يه دعايي بكنم اينجا:الهي هيچ آبرو مندي رو بي آبرو نكن،الهي هر كسي يه آبرويي رو پيش مردم حفظ كرده،آبروش رو نريز" آرام شد، در و كه باز كرد، يه نگاه كرد،اصبغ ببخشيد،خيلي اذيتت كردم، تا فاطمه كه زنده بود كه خودش، حالا هم كه رفته بچه هاش، مارو ببخش. دستم رو گذاشتم روي شونه هاش ، گفتم:علي چي شده؟ بغض كرده بود علي، گفتم:بلند گريه كن، من همسايه شما هستم اومدم ببينم چي شده؟ علي نشت در آستانه در،گفت:اصبغ يه شب حسن گريه ميكنه، من وزينب و حسين آرومش مي كنيم، يه شب زينب گريه ميكنه، من و حسين و حسن آرومش مي كنيم، يه شب من گريه مي كنم اونها من و آروم مي كنند. گفتم :امشب چي شده طولاني شده؟ زنم نخوابيد، گفت: امشب حسين بهانه گرفته، هر وقت حسين گريه مي كنه همه ي ما بي طاقت ميشيم"امشب مي خوام روضه ي زنونه بخونم، مردونه گريه كنيم"مادر، امشب حسين مادر مادر ميكنه، همه ي ما بهم ريختيم،گفتم:آقا بچه است، چرا نمي بريش كنار قبر مادرش، ببرش آروم ميشه،گفت:قول دادم ببرمش، صداش كرد: حسين، حسين جان. مي آيي بريم كنار قبر مادرت؟ بلند شد، گفت:شرط داره نبايد بلند بلند گريه كني، آروم.چشم. روي چشمم، ببين علي چه طوري روضه مي خونه، علي ميگه دست ِ كوچكش رو گرفتم، آمديم، همچين كه نزديك ِ قبر رسيديم گفت:بابا دستم رو رها كن، علي ميگه: من گفتم الان ميره رو قبر مادر، شيون مي كنه، ناله مي زنه، اما همچين كه دستش رو رها كردم،قربون ِ ادبت برم حسين، دستش رو گذاشت رو سينه اش، السلام عليك ِ يا اُماه ، مادر سلام، زهرا....علي ميگه:به اون خدايي كه جان علي در يد قدرت اوست،تا حسين سلام داد،شنيدم از دل ِ قبر فاطمه صدا اومد: وعليك السلام يا ولدي يا حسين... مادر سلام، مادر سلام.... هدیه به پیشگاه قطب عالم امکان امام زمان عج
آه نکش نفساتو فاطمه اینقده کوتاه نکش راه نرو با نفس نفس زدن بهم نریز خونه رو کاش بگی مگه آخه کم و کسری داره این زندگی کار نکن فضه رو سفره رو میذاره اینقدر اصرار نکن زهرا سادت ظرف غذا میفته از دستات زهرا سادات تو رو خدا تکون نخور از جات زهرا سادات خدا نیاره زن جوون بمیره مادر نباشه پدر دیگه اسیره خدا تقاص گلم رو پس میگیره خانوم حیدر نرو مظلوم حیدر ... جانِ مِن بشکسته دست جا مه داغ سه دل نزن پر نکش اگه خوانی راه بوری لینگه زمین سر نکش پیر بَیی مگه چند سال تی سِنه که زمینگیر بَیی حرص نخِر یاد نیار ته رِه چِتی بَزونه اون چِل نِفر جان زهرا دست جا کِنی حسِنِ پیدا جان زهرا تی سِره رِه سازه بزو اسماء جان زهرا خوانی بوری بور اگه نِدارنی چاره خوانی بوری بور کسی نینه ته جاره خوانی بوری بور ولی دار شِه هِواره خانوم حیدر نرو مظلوم حیدر ... دیلبریم در و دیوار آرا سِندا یِخلان یاوریم کوثریم سَن اولَنَّن یارالی طاقتی یوخ دیز لریم فاطیمه کوچَدَخ دشمنمیز یاندی مَنیم حالیمه فاطیمه گِجَه لر حسن دوتوپدی یو خودا واهیمه عمروم زهرا باشیمه گور دُلانری دنیا عمروم زهرا بالالارین دیو له وا اماه عمروم زهرا سنی وُر انلار قاپم یاندرانلار منه گو لو لر غروری می سندرانلار او باغبانم گوربدی یاسیم آزار خانوم حیدر نرو مظلوم حیدر ...
▪️اگر می خواستی سوزی در آتش حاصل ما را (۲) ▪️چرا با داغ زهرا آشنا کردی دل ما را امان ای دل ای دل ای دل ▪️اگر می خواستی خاکستر ما دهی بر باد ▪️چرا با گریه بر زهرا عجین کردی گل ما را ▪️تو میدانی که ما پروانه ها ممنون زهراییم(۲) ▪️که هر شب می کند روشن ، چراغ محفل ما را ▪️به جرم معصیت خواهی بسوزانی بسوز ▪️اما به پیش قاتل زهرا ، مسوزانید دل ما را ▪️در آن روزی که هر کس راه حل مشکلی جوید ▪️به هر شکلی که زهرا خواست حل کن مشکل ما را چجوری میخواد بی بی .... فرمود مثل پرنده ای که دانه ی خوب رو از بد جدا کنه ، دوستان و شیعیانش رو جدا می کنه چه میکنه در صف محشر که حضرت فرمود همه ی اهل محشر حتی جهنمی ها یَوَدُّ الخَلٰائِق أنَّهُم کانُوا فاطِمیّین همه آرزو میکنند ای کاش ما هم با فاطمه سر و سری داشتیم بی بی جان ممنونتیم از بچگی ما رو سر سفره ی خودت و بچه هات بزرگ کردی ان شاء الله دم جون دادن هم بیایی بالا سر ما فرمود گریه کنان حسین نُعِّمَتْ بِالنَّظَرِ إلیَ الکُوثَر دم جون دادن ، اینجوری می برنشون دست گداییت رو بالا بیار بفاطمة و أبیها و بَعلِها و بنیها و به ناله های این روزای زینب کبری تو را می خوانیم یا الله.... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم و لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِالله العَلي العَظيمِ حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى‏ وَنِعْمَ النَّصِیرُ أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ ذُوالجَلالِ وَ الاِکرَام بَدِيعُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ مِنْ جَمِيعِ ظُلْمِي وَجُرْمِي وَ إِسْرافِي عَلَىٰ نَفْسِي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ صلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَىٰ سَجِيَّةً وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَىٰ فِي هَذِهِ الْعَشِيَّة سحر شب جمعه آخر جمادی دست گداییت رو بیار بالا به حق اون خانمی که الان کربلا زائر حسینِ همه دورش حلقه زدند ناله های شب جمعه اش داره به گوش میرسه هی میگه حَبیبی و قُرَّةُ عَینِی و ثَمَرَةُ فُؤادِی أَبکِی عَلیٰ رَأسِک‌َ المَقطُوع أَم عَلیٰ بَدَنِک المَطرُوح ده مرتبه الهی العفو ▪️از خوب و بدِ هر عملت با خبرم من ▪️چون از رگ گردن به تو نزدیک ترم من ▪️صد بار اگر توبه شکستی و گذشتم ▪️صدبارِ دگر توبه کنی ، می گذرم من ▪️درخواب فرو می روی وغافل ازاین که ▪️مشتاق به دیدار تو در هر سحرم من فرمود يا داودُ لَو يَعلَمُ المُدبِرونَ عَنّي كَيفَ اشتِیاقِی بِهِم لَماتوا شَوقا نه من و تو که خواب می مونیم فرمود اونایی که با من قهرند به من پشت کردند اگه میدونستند من چقدر مشتاقم چقدر منتظرشونم از شدت این اشتیاق می مُردند حالا که سحرهای شب جمعه بیدارت میکنه مبادا خواب بمونی ... ▪️تو ثانیه ای حال خوش خویش بیاور ▪️تا با همه ی جاه و جلالم بخرم من ▪️وقت خوشی و خنده به من نیست حواست ▪️در وقت گرفتاری أت ، اول نفرم من فرمود بگو توی خوشی منو یاد کنند منم توی گرفتاری یادشون میکنم ما که توی خوشی ، غیر گناه کاری نداریم اما تو توی اول گرفتاری ، همیشه یاد من بودی ▪️ترسی به دلت راه نده چون که برایت ▪️در واهمه ی روز قیامت سپرم من حتی خودم جلوی ملائکه واسطه میشم میگم این یه خلوتایی داشته که من از شما مخفی کردم حالا میخوام جبران‌کنم ▪️از رحمت و بخشندگی ام با خبری تو ▪️از خوب و بد هر عملت با خبرم من حالا که تو همه چیز منو میدونی ، منم دیگه باهات راحت حرف میزنم ▪️من عبد خطا کارم و گویم که خدایا ▪️هرچند که آلوده و بی بال و پرم من اما ▪️ازمن به دل سوخته فاطمه بگذر (۲) ▪️دل سوخته روضه ی دیوار و درم من(۲) دیگه چیزی نمونده علی یتیم بشه ابی عبدالله بی مادر بشه مگه بین در و دیوار چه خبر بوده.... ▪️ضربه ای خورد به در ، پیکرت افتاد زمین روضه ای که خود بی بی خونده... ▪️ضربه ای خورد به در ، پیکرت افتاد زمین ▪️تا تو خوردی به زمین ،دخترت افتاد زمین ▪️اشک از گوشه ي چشم تَرَت افتاد زمین ▪️چادرت پاره شد و از سرت افتاد زمین ▪️بوترابِ تو که بی تاب شود حق دارد ▪️پدرِ خاک اگر آب شود حق دارد ▪️حلالم کن،کتک خوردی به جای من (۲) ▪️حلالم کن، زمین خوردی به پای من.... ▪️خودم دیدم که گیر افتادی به پشت در.... (خودم دیدم ، شدی زیر لگد پرپر ...) به حق بی بی دو عالم و به حق اون نفس نفس زدنش که این شبا ، خون از سینه اش جاری می شد دست گداییمون رو بالا می بریم ده مرتبه همه باهم الهی العفو.... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️
|⇦•بیا که گنبد خضرا... وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۱ به نفس حاج‌مهدی صالحی کرمانی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ بیا که گنبد خضراست دیده بر راهت بیا که حیدر تنهاست دیده بر راهت چقدر منتظران تو بی صدا رفتند نگاه مضطرب ماست دیده بر راهت به هر دیار عزادار مادرند همه بیا که عترت طاهاست دیده بر راهت قسم به خاک نشسته به چادر مادر سکوت غربت دنیاست دیده بر راهت * خدا رحمت کنه علامه امینی رو، فرمودند: وقتی توی خونه پشت در حضرت زهرا سلام الله علیها روی زمین افتاد، بچه اش سِقط شد، قبل از اینکه بگه "یا ابتاه یا رسول الله!" قبل از اینکه شوهرش علی و فضه رو صدا بزنه، یه جمله فاطمه گفته، صدا زده: پسرم مهدی بیا...* هنوز ناله ی مادر به گوش می آید بیا که حضرت زهراست دیده بر راهت * حضرت زهرا سلام الله علیها دامنِ علی رو گرفت، گفت: نمیذارم علی رو با این وضع مسجد ببرید، هر چه کردن نتونستن دستِ فاطمه رو کوتاه کنند، یا صاحب الزمان! یه کاری کردن با دستور اون دومیِ نانجیب، با غلاف شمشیر، زبانم لال... وقتی بیماری حضرت زهرا سلام الله علیها شدت گرفت دیگه نتونست از بستر بلند بشه، این بیماری کار رو به جایی رساند که فقط پوست و استخوان از بی بی به جای ماند، بازو و پهلوی فاطمه شکسته است، از اینها بالاتر یه جلمه روضه داره آیت الله کمپانی، از ایشون سئوال کردن قضیه میخِ در چی بوده؟ ایشون می فرمایند:" وَ لَسْتُ أدْرِى خَبَرَ المِسْمَار، سَلْ صَدْرَهَا خِزَانَة الأسْرَار" یعنی من نمی دونم برید از سینه ی فاطمه سئوال کنید این میخ چی بوده.... امام صادق علیه السلام می فرمایند: آن میخِ در به سینه ی فاطمه فرو رفت، نزدیک به نود و پنج روز، هر وقت مادر ما فاطمه نفس میکشید از سینه اش خون می اومد... امشب این دلهای عاشق مدینه باشه ، به یاد آن یتیمان بی مادر، جلوی چشم بابا گریه نمی کردند، اما همین که بابا از خانه بیرون می رفت، یکی سجاده ی مادر رو می آوُرد، یکی چادرِ مادر رو می آوُرد، اینقدر گریه می کرند که فضه ی خادمه صبرش تموم شد، یه روز امیرالمؤمنین وارد خانه شد دید فضه اثاثیه اش رو جمع کرده میخواد بره، صدا زد: فضه! چه خبره، کجا میخوای بری؟ گفت: آقا! من دیگه طاقت ندارم، آقا این گریه ی بچه ها، جای خالیِ فاطمه من رو رنج میده.... خدا میداند و دلِ بچه های فاطمه... یه شب ابی عبدالله صدا زد: بابا! دلم برا مادرم تنگ شده، آخه حسین خیلی مادری بود، آورد حسین رو کنار قبر مادر، دستش رو رها کرد، دید حسین صورت روی خاک قبر گذاشته تویِ دلِ شب، هی می گفت: مادر! مادر! من حسینِ تو هستم، یه جمله با حسینت حرف بزن، اما اینجا جوابی نشنید، حسینی ها! اما توی گودی قتلگاه، اون نانجیب گفت: وقتی خواستم سَرِ حسین رو جدا کنم از بدن، ناله ی یه خانمی رو شنیدم، هی میگفت: غریبِ مادر حسین!... شهیدِ مادر حسین!... برای خوشنودی دلِ مادرش فاطمه، به نیت فرجِ آقامون، آقایِ مظلوممون، دستت رو بیار بالا چند بار ناله بزن: یا حسین!... به آبروی فاطمه و حسینِ فاطمه قسمت میدهیم، این دستا رو امروز نا امید بر مگردان، فرجِ آقامون امام زمان برسان...
|⇦•بیا که گنبد خضرا... وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۱ به نفس حاج‌مهدی صالحی کرمانی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ بیا که گنبد خضراست دیده بر راهت بیا که حیدر تنهاست دیده بر راهت چقدر منتظران تو بی صدا رفتند نگاه مضطرب ماست دیده بر راهت به هر دیار عزادار مادرند همه بیا که عترت طاهاست دیده بر راهت قسم به خاک نشسته به چادر مادر سکوت غربت دنیاست دیده بر راهت * خدا رحمت کنه علامه امینی رو، فرمودند: وقتی توی خونه پشت در حضرت زهرا سلام الله علیها روی زمین افتاد، بچه اش سِقط شد، قبل از اینکه بگه "یا ابتاه یا رسول الله!" قبل از اینکه شوهرش علی و فضه رو صدا بزنه، یه جمله فاطمه گفته، صدا زده: پسرم مهدی بیا...* هنوز ناله ی مادر به گوش می آید بیا که حضرت زهراست دیده بر راهت * حضرت زهرا سلام الله علیها دامنِ علی رو گرفت، گفت: نمیذارم علی رو با این وضع مسجد ببرید، هر چه کردن نتونستن دستِ فاطمه رو کوتاه کنند، یا صاحب الزمان! یه کاری کردن با دستور اون دومیِ نانجیب، با غلاف شمشیر، زبانم لال... وقتی بیماری حضرت زهرا سلام الله علیها شدت گرفت دیگه نتونست از بستر بلند بشه، این بیماری کار رو به جایی رساند که فقط پوست و استخوان از بی بی به جای ماند، بازو و پهلوی فاطمه شکسته است، از اینها بالاتر یه جلمه روضه داره آیت الله کمپانی، از ایشون سئوال کردن قضیه میخِ در چی بوده؟ ایشون می فرمایند:" وَ لَسْتُ أدْرِى خَبَرَ المِسْمَار، سَلْ صَدْرَهَا خِزَانَة الأسْرَار" یعنی من نمی دونم برید از سینه ی فاطمه سئوال کنید این میخ چی بوده.... امام صادق علیه السلام می فرمایند: آن میخِ در به سینه ی فاطمه فرو رفت، نزدیک به نود و پنج روز، هر وقت مادر ما فاطمه نفس میکشید از سینه اش خون می اومد... امشب این دلهای عاشق مدینه باشه ، به یاد آن یتیمان بی مادر، جلوی چشم بابا گریه نمی کردند، اما همین که بابا از خانه بیرون می رفت، یکی سجاده ی مادر رو می آوُرد، یکی چادرِ مادر رو می آوُرد، اینقدر گریه می کرند که فضه ی خادمه صبرش تموم شد، یه روز امیرالمؤمنین وارد خانه شد دید فضه اثاثیه اش رو جمع کرده میخواد بره، صدا زد: فضه! چه خبره، کجا میخوای بری؟ گفت: آقا! من دیگه طاقت ندارم، آقا این گریه ی بچه ها، جای خالیِ فاطمه من رو رنج میده.... خدا میداند و دلِ بچه های فاطمه... یه شب ابی عبدالله صدا زد: بابا! دلم برا مادرم تنگ شده، آخه حسین خیلی مادری بود، آورد حسین رو کنار قبر مادر، دستش رو رها کرد، دید حسین صورت روی خاک قبر گذاشته تویِ دلِ شب، هی می گفت: مادر! مادر! من حسینِ تو هستم، یه جمله با حسینت حرف بزن، اما اینجا جوابی نشنید، حسینی ها! اما توی گودی قتلگاه، اون نانجیب گفت: وقتی خواستم سَرِ حسین رو جدا کنم از بدن، ناله ی یه خانمی رو شنیدم، هی میگفت: غریبِ مادر حسین!... شهیدِ مادر حسین!... برای خوشنودی دلِ مادرش فاطمه، به نیت فرجِ آقامون، آقایِ مظلوممون، دستت رو بیار بالا چند بار ناله بزن: یا حسین!... به آبروی فاطمه و حسینِ فاطمه قسمت میدهیم، این دستا رو امروز نا امید بر مگردان، فرجِ آقامون امام زمان برسان...
زمان: حجم: 1.53M
"اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ" ای غریب مدینه همسر با وفای من اینقدر دعا نکن دیگه برا شفای من بدجوری اسباب زحمتت شدم بسه دیگه خیر ببینی علی جون سوختی چقد به جای من شنیدم همسایه ها از دست من خسته شدن من میرم راحت بشن از دست گریه های من نفسم در نمیاد از بعد اون دیوار و در لحظه های اخره درنمیاد صدای من پهلو وُ بازوم شکسته کمرم در می‌کنه کبوده صورتم و میلرزه دست و پای من شبونه غسلم بده شبونه بسپارم به خاک نمیخوام قاتل من بیاد برا عزای من من میرم اما برای بچه هام دلواپسم بعد من جون توو این سه تا نوگلای من از کوچه چیزی نپرس از مجتبی دلش پره من که خوردم رو زمین طفلکی شد عصای من موهای زینب مو شونه بزن پریشونه بگو کم گریه کنه اشک بریزه برای من شبا رو سر حسینم کاسه ی آب بذاری خیلی زود تشنه میشه شهید کربلای من 💠💠💠9⃣4⃣3⃣💠💠💠 ••═══┅┄•◉⊰↭⊱◉•┄┅═══••
🕊⚜️* فراز هایی از دعای ام داوود و توسل جانسوز ویژۀ اعتکاف به نفس حاج مهدی سماواتی . ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ "اَعُوذُ بِاللّهِ منَ الشّيطانِ الرَّجيم، بسم الله الرحمن الرحیم" " اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ ....." "وَصِلِ اللَّهُمَّ بَیْنَنا وَبَیْنَهُ وُصْلَةً تُؤَدّی اِلی مُرافَقَةِ سَلَفِهِ" "اللهم سرحنی عن الهموم و الغموم و وحشة الصدر و وسوسة الشیطان" بر دیدۀ ما ضیاء بده مهدی جان بر سینه ی ما صفا بده ، مهدی جان *لحظات آخر اعتکافِ،دیگه سفره رو بر می چینن،یابن الحسن!، لحظات آخریه اگر قرار باشه به کسی چیزی عطا کنن،با دست با کفایت امام زمان عطا می کنن،آقای من!* دور سر مادرت بگردان چیزی آن را صدقه به ما بده مهدی جان *بازم بخونیمش، لابلای صدا زدن ها هم ، حرف دلمون رو بگیم به مولامون ، یاصاحب الزمان ... گرچه خواستۀ منو میدانی ، اما اگه سئوال کنی ، اومدی معتکف شدی حالا هم لحظات آخره چی میخوای؟ خواسته ات چیه؟ آقای من! جواب من اینه: "وَ مُقَدِّمُكُمْ أَمَامَ طَلِبَتِي وَ حَوَائِجِي وَ إِرَادَتِي فِي كُلِّ أَحْوَالِي وَ أُمُورِي" یعنی اول خواسته ام تویی آقاجانم .. شب و روز اینجا نشستم، ناله زدم، اشک ریختم، بلکه موانع کنار زده بشه، به تو برسم آقاجانم، که اگربه تو برسم، به همه چیز رسیدم، و اگر به هر چیزی برسم، بدون تو به هیچ چیز نرسیدم آقاجانم، بازم امیدوارنه تو رو میخونم ، یابن الحسن! "وَ انْظُرْ إِلَیْنَا نَظْرَةً رَحِیمَةً" اگه یه گوشه ی چشمی به ما بیندازی ، بار همه مون رو بستی یابن الحسن! هر کجا نشستی صداش بزن،میشنوه و کریمه، و نمیشه شخص کریمی رو صدا بزنی بشنوه و جوابت رو نده، یاصاحب الزمان ..... نبی اکرم دو نفر رو پاره ی تنش خطاب فرمود،یکی امام رضا علیه السلام،دیگری دخترش فاطمه ی زهراست،سلام الله علیها، از اینجا توی این لحظات آخریه جا داره یه سری بریم مدینه،پشت در خانه ی مادرمون فاطمه،که این گونه یادمون دادن،که آخر هر مجلسی بریم در خانۀ حبیبۀ خدا ، بگیم : مادر! هر چه کردیم،حالا چشممون به دست های توست،همون دست های نازنینی که،بمیرم،مقابل چشم علی ِ مرتضی، تو کوچه با غلاف شمشیر،از دامن علی کوتاه شد،پهلو شکسته،شش ماهه اش رو کشتن،بمیرم،اما نمیتونه ببینه ریسمان بستن،علی رو دارن می برن، محکم دامن علی رو گرفته رها نمیکنه،دیدن نمی تونن دامن علی رو از دست فاطمه رها کنن،کاری کردن،برا همیشه فاطمه رو از علی گرفتن،آه.....* گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره او با غلاف شمشیر این تازیانه می زد
🕊⚜️* فراز هایی از دعای ام داوود و توسل جانسوز ویژۀ اعتکاف به نفس حاج مهدی سماواتی *⚜️ ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ *مدینه مادر رو زدن، بمیرم کربلا دختر رو زدن ... دیدن از کشتۀ برادر جدا نمیشه، گاهی دست میبره زیر پاره پاره بدن ، خدا این قربانی رو از آل محمد قبول کن .. گاهی صدا میزنه : داداش! "یوم علی صدر المصطفی و یوم علی وجه الثری" طوری گریه میکنه دوست و دشمن به حالش گریه می کنند ، اینجا هم اومدن با کعب نی و تازیانه .. هر کجا نشستی ناله بزن : حسین جان ....* به سوی شام و کوفه ام چه ظالمانه می برند نمی روم ولی مرا به تازیانه می برند *خدایا به اشک گریه کنای ابی عبدالله علیه السلام ، به سوز دل عمۀ سادات زینب کبری سلام الله علیها ، و به حق امام رضا علیه السلام ، فرج امام زمانمان برسان .. خدایا همین الان با مژدۀ ظهور و فرجش قلب نازنینش شاد بگردان ، خدایا هر کی به هر امیدی اینجا نشسته با دست با کفایت امام زمانمان،مهمات دنیا و آخرتشون رو کفایت بفرما* 🔻متن ابتدایی و پایانی دعای اُم داوود🔻 " صَدَقَ اللَّهُ الْعَظِيمُ الَّذِي لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ الْحَلِيمُ الْكَرِيمُ الَّذِي لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ الْبَصِيرُ الْخَبِيرُ............اللَّهُمَّ لَكَ سَجَدْتُ وَ بِكَ آمَنْتُ فَارْحَمْ ذُلِّي وَ فَاقَتِي وَ اجْتِهَادِي وَ تَضَرُّعِي وَ مَسْكَنَتِي وَ فَقْرِي إِلَيْكَ يَا رَبِّ." "یعنی خدا به خاریم رحم کن .. به نداریم رحم کن .. خدا سه روز اومدم اینجا نشستم .. کوشش کردم تو رو از خودم راضی کنم .. اهلبیت رو از خودم راضی کنم، به این کوششم رحم کن ، خدایا به زاریم رحم کن ، به بیچاره گیم رحم کن ، خدایا میدونی دستم خالیه ، بهم رحم کن ... اینجای دعا دستور اینه تا میتونید گریه کنید ، اشک بریزید ، سعی کنید به قدر بال مگسی هم شده اشک بریزید در حالت سجده که علامت استجابتِ ، هر که اشکش جاری شده دعاش رو قبول کردن ، اما چه اشکی بهتر از گریۀ برا حسین ، همین طور که صورت ها رو خاکه ، یه جمله اشاره کنم : کار امام حسین علیه السلام رو کربلا به جایی رسوندن ، نوشتن ارباب مقاتل : " فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ عَلَى خَدِّهِ الْأَیْمَنِ" از اسب رو زمین افتاد ، طرف راست صورتش روی خاک ، دیدن لباش مثل دو چوب خشک به هم میخوره ، میگه گمان کردم مردم رو نفرین میکنه ، دقت کردن دیدم با کمال ضعف میگه :" فاسقوه شربة من الماء" حسین...."الهی رضاً بقَضائِک و صبراً علی بلائک، تسلیماً لامرک، لا معبود سواک" (صلی الله علیک یا اباعبدالله)3 وَ صل الله علی قلب زینب الصبور و لسان شکور" وقت وداع با این مراسم ، شب شام غریبان زینب کبری سلام الله علیها ، یه جمله اشاره کنم از فرصتی که هست ، زنها و بچه هارو سوار بر ناقه ها کرد ، همه رو کمک کرد ، اما وقتی نوبت به خودش رسید دیگه کسی نبود کمکش کنه .. یه نگاه به طرف گودیِ قتلگاه کرد .. یعنی داداش پاشو زینبت میخواد سوار بر ناقه بشه ... یه نفر محرم نداره ... حسین ....* نوای کاروان هر دم زند آتش به جانم خدایا بر زمین مانده تنِ آرام جانم روان با شور و شینم خداحافظ حسینم