eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
38.7هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
3.2هزار ویدیو
360 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید مدیریت👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🏴 🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ من آمده ام بر تو پناهم مولا با دست تهی روی سیاهم مولا امروز که بادلم شدم مهمانت محتاج تو و نیم نگاهم مولا هفتم گل گلشن ولا ادرکنی ای نجل علی مرتضی ادرکنی موسایی و از نسل محمد هستی سرمنشاء احسان و سخا ادرکنی از طفولیت تو بودی یار ما بوده ای تو همدم و غمخوار ما یابن زهرا امشب از لطف و کرم کن نگاهی بر دل بیمار ما سائلی هستم کنار خانه ات آشنایم من نیم بیگانه ات گشته ام از لطف و احسان شما ریزه خوار سفره ی شاهانه ات تو کرم کردی و مهمان تو ام ریزه خوار خوان احسان تو ام موسی جعفر ز الطاف شما من نمک پرورده ی خوان توام ای گل گلزار باغ مصطفی شکرلله باتوهستم آشنا موسی جعفر ز لطفت گشته‌ام ریزه خوار خوان احسان شما ای که صادق را تویی نور دو عین نجل زهرایی و از نسل حسین جنت و رضوان جمله شیعیان مرقد زیبای تو در کاظمین دین خود از کرم خالق داور دارم مهر و حب علی و آل پیمبر دارم شکرلله که ز الطاف خداوند مبین هر چه دارم همه از موسی جعفر دارم @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 🏴 🎤مداح :حاج سید مهدی میرداماد ✍شاعر:علی اکبر لطیفیان ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ دستی رسید ، بال و پرم را کشید و رفت از بالِ من شکسته ترین آفرید و رفت خونِ گلوی زیر فشارم که تازه بود ... با یک اشاره ، روی لباسم چکید و رفت بدکاره ای به خاک مناجات سر گذاشت وقتی صدای بندگی ام را شنید و رفت راضی نشد به بالش سختی که داشتم زنجیرهای زیر سرم را کشید و رفت شاید مرا ندیده در آن ظلمتی که بود با پا به روی جسم ضعیفم دوید و رفت روزم لگد نخورده به آخر نمی رسید با درد بود اگر شب و روزم رسید و رفت دیروز صبح با نوک شلاق پا شدم پلکم به زخم رو زد و در خون طپید و رفت از چند جا ضریح تنم متصل نبود پهلوی هم مرا وسط تخته چید و رفت وقتی که نام فاطمه را از لبم شنید یک حرفی از کنار دهانش پرید و رفت تابوت از شکستگی ام کار می گرفت گاهی سرم به گوشه ی دیوار می گرفت @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(عج) نبینم اشک تو چشات موج بزنه قدمات به روی چشمای منه شب جمعه شب سینه زدنه می میرم برای اون صدای تو برای ناله ی یا جدّای تو کی می دونه چیه روضه های تو آقاجون فدای تو بانیِ مجلسای خودِ خدا مهمونه گوشه نشین هیئت ها آقاجونم پیش ما هم یک بار بیا امشبم مثل همیشه تنهایی تا خود اذون صبح کربلایی کردی آقا دلامون رو هوایی اگه کربلا میری ما رم ببر شب جمعه شب یا ربِّ، بیا شب کربلامون امشبه بیا شب بچه های زینبه بیا اگه کربلا میری ما رم ببر 〰〰〰〰〰〰〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😭😭😭 اشعارگودال_امام حسین(ع) درگیر وداره نیزه تنت جابجاشده درزیرچکمه ها بدنت جابجاشده چیزی نمانده ازبدن غرق خون تو یا دکمه های پیرهنت جابجاشده اینگونه پیش زینب خود دست وپامزن در زیر دست وپا دهنت جابجاشده جایی نیافتم که ببوسم تن تورا آن نیزه های در بدنت جابجاشده جاری شده زپیکره توخون برادرم دیدم که شال پیرُهنت جابجاشده ای پاره پاره تن.بدنت زیرنیزه هاست یابوریا شده کفنت، جابجاشده _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) ___________________ لینک اشعار .حاج آرمین غلامی.(مجنون) اشعار مجنون کرمانشاهی (آرمین غلامی):
امام_حسین دست وپامیزدمیان شعله آن پر سوخته خیمه را دیداوبه دست یک ستمگر سوخته دامن اطفال بین شعله ها آتش گرفت با جسارت ، شمرملعون گفت کوثر سوخته از در و دیوارخیمه شعله بالا میکشد گفت خولی بنگرید اولاد حیدر سوخته کمتر از خون گریه کردن حقّ این مرثیّه نیست بین آتش خیمه ی آل پیـمبـر سوخــته ارثِ مادر برده اند این قوم درکرب وبلا خیمه های اهل بیت چون بیت مادر سوخته هربلایی راکه زینب دیده پیرش کرده است بهر ه این طفل سه ساله اومکرّر سوخته گوشه ای زانوبغل دارد رباب خون جگر گوشه ی صحرا به یاد حلق اصغر سوخته بسکه می پیچد به خود زینب ازاین دردوبلا پیکرِ ام المصائب ، پای تا سر سوخته ديده گان عمه ها چون کاسه ی اشک ست وخون بیشتر از هرکسی سجادمضطر سوخته دست وپامیزد حسین وشاهداین ماجراست دامان وپیراهن و بازو معجر سوخته 🔸شاعر: _غلامی(مجنون کرمانشاهی) ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 . اشعار مجنون کرمانشاهی (آرمین غلامی):
ادرکنی شب جمعه.... مردن برای دیدن روی حسین خوش است زنده شدن فقط سره کوی حسین خوش است صحن وسرای تو به تبرک گزیده ام اینجا به قطره آب وضوی حسین خوش است آخر فراق صحن شمامی کشد مرا تنهاشهادت سر کوی حسین خوش است اینجا رضایت تو رضای خدا بود گفتارحق به خلق نکوی حسین خوش است درمجلسی که عطر هوای روضه ی بپاست ماندن به یک تنفس بوی حسین خوش است حبل المتین من گره کار دست توست وابستگی به یک سر موی حسین خوش است مارابه ناله ها ی سحرآشنابکن ماندن به رازهای مگوی حسین خوش است آقا معارف تو و زهرا شنیدنی است زیرا زبان فاطمه گوی حسین خوش است دیدار کربلای تو ارباب چه دیدنیست مردن کنار تربت کوی حسین خوش است شبهای جمعه صحن وسرای تو دیدنی است بوسه به خاک وتربت و روی حسین خوش است عمری به سید الشهدا داده ام سلام این اشگ دیده ام به سبوی حسین خوش است (مجنون)شبی به یادتو جان گر دهد رواست زاری نیمه شب همه سوی حسین خوش است غلامی (مجنون)
😭😭 اشعار لطمه زنی_حسین(ع) با نوک نیزه ات بدنم را بهم نزن پیراهن وعبای تنم رابهم نزن گرپشت و رونموده ای اینجا تن مرا این فرم دست و پا زدنم رابهم نزن سالم نمانده جای دگر درتن حسین باپای خود دگر بدنم رابهم نزن دیگرتو ای سواره ی ولگرد نیزه دار این دکمه های پیرُهنم رابهم نزن غارت شده تمامی اعضای پیکرم این بوریا شده کفنم رابهم نزن _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) ___________________/___ لینک اشعار .حاج آرمین غلامی.(مجنون)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم جمعه شهادت_و_مصائب_اهل_بیت - -لطمه زنی..حق شعر اداشود کم دست وپادیگربزن ، تادق نکردم گودال دیدی دم مزن، تادق نکردم موهای نازتوبدست شمرافتاد چیزی بگو ای بی کفن تا دِق نکردم بارفتنت بیچاره کردی زینبت را بامن بگو از پیرُهَن تادِق نکردم دلداره من تنها شدن داغِ کمی نیست همدردِ من شو ، جان من تا دِق نکردم اَنداختی ازپا مرا؛ با این وداعت بامن بمان قرآنِ من تادِق نکردم بعداز توباخولی شودزینب گلاویز لَب واکُن اِی آرامِ تَن تادق نکردم گوال بود وشمربودو حنجر تو حالم بپرس ای بی کفن تادِق نکردم برسینه ات با،پانشسته شمرملعون حرفی بگو، ای پاره تن ،تادِق نکردم شاعر: غلامی _(مجنون کرمانشاهی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ابن جعفر عشقت ای موسی ابن جعفر دردلم جا دارد مهرتواینهمه دیوانه و شیدا دارد حضرت شاه که نام کرمت در دو سرا این قدر پیش خدا رتبهٔ اعلا دارد کيستی کزاثر کشتن تو خیل ملک اشک خون در حرم عالم بالا دارد درسیه چاله تنت بود که میخورد لگد صبر تو در بر نامردتماشا دارد استخوانهای سر پای تو راخردنموده سندی ناله ی بی اثرت جلوه زیبا دارد کيستی نام تو در سلسلهٔ عرش خدا این همه از غم تو داغ مُعَزّا دارد 🔸شاعر: آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) _______
بسم الله الرحمن الرحیم ابن جعفر قلم بنویس تقدیر ی دراین عالم این چنین افتاد کسی که صاحب عرش است، ای وای بر زمین افتاد خدا یا ساق پاهایش چراینگونه بشکسته که حتی اشک ازآن دیدۀ روح‌الامین افتاد به زندان ‌خواست از رخسارۀ خود پرده بردارد که ناگه تازیانه برسر وبر آستین افتاد زمین افتاده دلداری که او معشوق عالم بود به زندان یوسفی دردست نامرد اینچنین افتاد نمیدانم چه رخ داده ، که دستی میرودبالا به ضرب تازیان دیدم که آن حق‌الیقین افتاد به جز عشق تو در اینپهنۀ تاریخ عشقی نیست که بر انگشتر پیغمبران نقش نگین افتاد به جز تو نیست دستاویز محکم در دل طوفان دراین زندان دردآور ببین حبل‌المتین افتاد مرا تا آن سیه چال غمت راهی کن و بگذار که بعد از ناله های تو غمی بر ما چنین افتاد بیا در بیت‌بیت شعرهایم دستگیری کن ازآن ضرب لگدآقاتن تو برزمین افتاد مزن سندی ملعون بر، سر وروی حبیب ما به زندان ناگهان پور امیرالمؤمنین افتاد شاعر- آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
ابن جعفرعلیه السلام 🔹 به زندان پیرمردی دستِ بسته سرش راسندی شاهک شكسته اگرچه سر به‌ زیر... لیکن سرافراز به زندان بلا از پا نشسته به ظاهر،گراسیر ظالمان است شده اوزین اسارتها خجسته نداردباک ازاین مردک پست خطرها درکمین اونشسته به روی صورتش شلاق میخورد که ساق پای اوازهم گسسته 📝 # شاعر غلامی_(مجنون کرمانشاهی) 👉
بسم ‌الله الرحمن الرحیم موسی ابن جعفر _س_شهادت بین گودالی به زندان ،مقتلم تحریر شد غربت موسی ابن جعفر یک به یک تفسیر شد من غریبم درمیان این همه دیواره ها ماجرای غربت من بود عالم گیر شد درمیان این سیه چاله ، شدم مدفون خاک تازه خواب اذیت وآزاره من تعبیر شد پینه هایِ لایِ انگشتانِ من را دیده ای ؟ ای دل آرامم کجایی چونکه بابت پیر شد در میان این لباس کهنه در زندان غم ماجرای رفتن من مثل یک تصویر شد من غریبم که به زیر دست و پا افتاده ام مثل آیینه تنم پاشیده و تکثیر شد بین گودال سیه من رابه شلاقی زدند کف زد ندو این صدای ناله بی تاثیر شد پیکر من زیر ضرب تازیان وا شد زهم پیکر من زخمی از جای غل و زنجیر شد بُرده او عمامه وسجاده از زیرم کشید وای گیسویم اسیرِ پنجه ی تقدیر شد آنقدر زدتاکه افتادم به زیر دست وپا خواستم دستم بگیرم زیرِ این سر دیر شد میروم بارفتنم راحت ازاین زندان شوم دختر تازه جوانم درعزایم پیر شد شاعر غلامی_(مجنون کرمانشاهی) 👉
بسم ‌الله الرحمن الرحیم موسی ابن جعفر _س_شهادت به دیدن پدرت آی ، كه ديدنش سخت است به آن امید يقيننا بريدنش سخت است تني كه پابشود پاكشيدنش سخت است صداي ناله بابت شنيدنش سخت است اگرچه سخت تنت را ولي کتک میخورد به جرم دوستی بر علي کتک میخورد رسیدمردک وبرتوچه تيغ مي زد به روی پیکره تو نارفيق مي زد و بوسه گاهِ تنت را دقيق می زد عميق ضربه زده پس عميق مي زد پرنده ای كه چنین بال را به هم زده است صداي اوست که گودال را به هم زده است بیارضابنگر، لحظه هاي اخر را خدا بخير كند حالت مضطر را يكي بگيرد از آن دور چشم مادر را به تازیانه کبودکرده مردکی سر را به روی خاک زلف كمند است ساعتي ديگر تنی به خون چه بلند است ساعتي ديگر زدندبرتنش آنقدر که سرش افتاد به ضربه های مداوم پیکرش افتاد کبوتربشکسته پری ،پرش افتاد شروع کار قتال ازدل آخرش افتاد فتاده دروسط این سیاه چاله کسی دگرنمانده خدایا زدلبرم نفسی سیاه چاله نگر ، بوی سیب می آید که مادری به کنار حبیب می آید نوای ناله ی زهرا عجیب می آید که آخرین پسرش عنقریب می آید به روی تخته چوبی بود تن مولا به روی دست غلامان تنی شده پیدا شاعر غلامی_(مجنون کرمانشاهی) 👉
بسم الله الرحمن الرحیم ◾️◾️◾️◾️◾️◾️♻️♻️♻️♻️♻️ باضرب پایی دنده های توبهم ریخت وقت نمازسجاده های توبهم ریخت آن بد دهن ،آن بی ادب حرف بدی زد دیدم تن درد آشنای توبهم ریخت بازو،کمر،سر ،هرکجای تو کبوداست بدتر زهرجا ساقِ پای توبهم ریخت جا باز کرده حلقه ی زیر گلویت با هر تکان ،راهِ صدای توبهم ریخت با پا تنت روی زمین مالید و رد شد چون چادر خاکی عبای توبهم ریخت چون جد خوددر جایِ گودی گیر کردی باپایِ سنگین دنده های توبهم ریخت واشد ترک های لبانت با سره پا ارثیة کرب وبلای توبهم ریخت افتاده ای برِ تخته ای پاره توآقا دیدم که اعضایِ جدای توبهم ریخت در آن سیه چاله تنت رامیکشیدند برکشتنت دربین زندان می دویدند -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👉
بسم الله الرحمن الرحیم ابن جعفر عشقت ای موسی ابن جعفر دردلم جا دارد مهرتواینهمه دیوانه و شیدا دارد حضرت شاه که نام کرمت در دو سرا این قدر پیش خدا رتبهٔ اعلا دارد کيستی کزاثر کشتن تو خیل ملک اشک خون در حرم عالم بالا دارد درسیه چاله تنت بود که میخورد لگد صبر تو در بر نامردتماشا دارد استخوانهای سر پای تو راخردنموده سندی ناله ی بی اثرت جلوه زیبا دارد کيستی نام تو در سلسلهٔ عرش خدا این همه از غم تو داغ مُعَزّا دارد 🔸شاعر: آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) _______
بسم الله الرحمن الرحیم باتوشروع سال ما،باب الحوائج گریان توهستم شها،باب الحوائج مهرت به روی سینه ها،باب الحوائج نالیده ام من زین عزا،باب الحوائج سال نواست ودیده ام داردتمنا گریان توگردیده ،ای شمس دل آرا شور عبادات منی،درسال تحویل نور سماوات منی،درسال تحویل معنی حاجات منی درسال تحویل اوج مباهات منی درسال تخویل عمری به عشقت قلب خود راپروراندم بر ما نظر کردی و از عشق تو خواندم باب الحوائج خانه ات آباده آباد کاره منه وامانده بازم بر تو افتاد ازدست دل،ازدست دیده آه و فریاد دنیای بی توداده مولاعقل بر باد هرگزنکردم برگناهم اعترافی آیاشودگردم شبیه بُشر حافی خلوت نشین بزم عرفان با خدایی روح مناجات شبانه در دعایی وقت عبادت مست ذکر ربنایی درسجده هایت از همه عالم جدایی زندانیان مشتاق ذکر یا مجیرت در کنج بالانشین هستی و شدعالم اسیرت موسای طورشیعیان تونوربودی در کنج زندان ها میان طور بودی دُرّ  ولایت هستی و مستور بودی عمر زاهل خانواده دور بودی گویا رضا دلتنگ دیدار تو باشد یک عمرمعصومه هوادارتوباشد در دل خیال آمدن هایت نباشد حرفی دگر اندرسخن هایت نباشد حتی رمق در پا شدن هایت نباشد شکوه براین بر هم زدن هایت نباشد یک گوشه غرق جلوه های دوست مانده از توفقط یک استخوان و پوست مانده دلخسته ای مولا از آن زندان سندی دربندی ،ای آقا از آن زندان سندی خون شد دل طاهااز آن زندان سندی خون می چکد از پا از آن زندان سندی گشتی اسیردشمن پست یهودی بنشسته بر رخساره تودست یهودی قاتل به زندان ظلم ها تکرار می کرد با ضرب سیلی روزه ات افطار می کرد آزاره تو آن مرد بی مقدار می کرد باضرب پا جسم تورا بیدار می کرد سندی شاهک آمدوبی هردلیلی باتازیانه می زند گاهی به سیلی باضرب پا ملعون تنت را جا به جا کرد آنقدرمیزدبرتنت تاکه رها کرد حاجات خود رابا زدنهایش روا کرد افتاد ی وچشمان تو یاد رضا کرد گفتی رضا جانم ببین بابا چه حالی است بابا بیا جای تو ومعصومه خالی است باتازیانه برتن محبوب میزد ای زهر خورده برتنت مضروب میزد قاتل تو را با تکه ای از چوب میزد درکنج زندان، تورا ای خوب میزد درکنج زندان بر زمین مانده تن تو امانشدغارت دگرپیراهن تو دربین صحرابی کفن جدشمابود در بین گرما پاره تن جدشمابود آقابدون پیرهن جدشمابود محو خدای خودشدن جدشمابود امشب عزادار شهید کاظمینم آغازسال نو، پریشان حسینم هرگزکسی با مرکب از رویت نرفته دست کسی هرگز به گیسویت نرفته سرنیزه ها مابین پهلویت نرفته هرگزسه شعبه روی بازویت نرفته گریان شدی بر قامتی که بر زمین خورد درعلقمه ساقی،عمود آهنین خورد
🔴 مظلومیت امام زمان ارواحنا فداه در بیان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام 🔵 داود بن کثیر رِقّی می گوید: 🌕 از امام موسی بن جعفر (ع) درباره صاحب این امر (یعنی امام زمان علیه السلام) پرسیدم؟ 🟢 حضرت فرمودند: ◾️ او رانده شده از میان مردم! بی کس! تنها! غریب! و غایب از خاندان خود! و خونخواه پدرش می باشد. 📚 کمال الدین ص ۳۶۱ ح ۴