سرِ منو نشون نده
سرِ خودت چی اومده
خوشی به ما نیومده
به صورتت کی چنگ زده؟
به پیشونیت کی سنگ زده؟
خوشی به ما نیومده۲
سر بُریدهتم رسید، ای وای بابا
رگ گلوتو کی برید، ای وای بابا
اونی که تا اینجا سرت رو آورده
کاش به موهات دست میکشید، ای وای بابا
دست کیا سپردنت ، تنور خولی بردنت
شکر خدا که آخرش ، پیش خودم آوردنت
«بار سفر رو جمع کنم ، زحمتو باید کم کن
—------------------------------
حالوروزم خیلی بَده
درد دل من بیحده
خوشی به ما نیومده۲
اشک چشام در اومده
حوصلهمم سر اومده
خوشی به ما نیومده۲
میای باهم بازی کنیم، بابا جونم
روی همو نازی کنیم، بابا جونم
نمیتونه دل بکَنه عمه از من
باید اونو راضی کنیم، بابا جونم
ای شمع من، چراغ من ؛ مرهم درد و داغ من
بیا بریم تا اینکه زجر - نیومده سراغ من
«بار سفر رو جمع کنم ، زحمتو باید کم کنم»
—------------------------------
کی به گلوت خنجر زده
به سر و روت خنجر زده
خوشی به ما نیومده۲
هر کی منو زد بد زده
پهلومو با لگد زده
خوشی به ما نیومده۲
هنوز داره از دهنم خون میریزه
از صورتم رو دامنم خون میریزه
شبیه مادرت شدم با این زخما
از گوشهی پیراهنم خون میریزه
گفتم سرم شکست زدن، با مشت و پشت دست زدن
زیر چشام سیاه شده، اینو مردای مست زدن
«بار سفر رو جمع کنم ، زحمتو باید کم کنم»
شاعر : #محمد_اسداللهی
—------------------------------
شاعر: محمد اسداللهی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
♨️ این کلیپ خیلی به دل میشینه
این کلیپ باید سرتاسر فضای مجازی رو پر کنه تا مردم فرق جلیلی با بعضی دیگه رو متوجه بشن.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
🏴🏴🏴👆👆👆 بارگذاری مجلس شب چهارم محرم ۱۴۰۲ #سید_مهدی_میرداماد #التماس _دعا ⬇️⬇️⬇️⬇️
🏴🏴🏴👆👆👆
بارگذاری مجلس شب پنجم
محرم ۱۴۰۲
#سید_مهدی_میرداماد
#التماس _دعا
⬇️⬇️⬇️⬇️
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيم
"يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِين"
"يا رب الحُسين، بحق الحُسين، اِشف صدر الحُسين، بظهور الحُجُّة ، يا رب الحُجُّة، بحق الحُجُّة، اشف صدر الحُجُّة، بظهور الحُجُّة "
*شبِ آقازاده ي امامِ مجتبي است، شبِ پنجم و شيشم از دو تا نازدانه ي يتيم ميخونن، به يادِ اون دستي كه عبدالله در راهِ امامش فدا كرد، دوتا دستامون رو به سر بذاريم، آقامون رو صدا بزنيم: يا صاحبِ الزمان! الغوث و الامان...*
پرچم سبزِ افتخارِ حسن
نور در نور یادگارِ حسن
روحِ بی باک ذوالفقارِ حسن
مردِ رزمِ جَمَلْ شکارِ حسن
چون پدر از سقیفه بی زار است
یازده ساله مردِ پیکار است
*امشب يكي از سخت ترين روضه هاست، چون روضه روضه ي گودالِ، آخرين شهيدِ قبل از اباعبدالله است، آخرين شهيد با چه خصوصيتي؟ دو تا شهيد تو آغوشِ حسين جان دادن، توي آغوشِ حسين بودن كه تير اصابت كرد، خيلي از شهدا رو ابي عبدالله بغل كرد و جان دادن، اما دو تا از شهدا تو بغلش بودن كه دست و پا زدن، يكيش عبدالله بن الحسن بود، يكيش هم يه شيش ماهه ي شيرخواره، امشب خيلي بايد برا عبدالله يتيم نوازي كنيم...*
عزتِ مجتبی ست عبدلله
روحِ قالو بلاست عبدلله
سپرِ نیزه هاست عبدلله
غرقِ خونِ خداست عبدلله
از لبش یا حسین می بارد
دست از این عشق بر نمی دارد
*هر شهيدي، هر دلاوري ميزد به دلِ لشكر، بالاخره يه وسيله دفاعي داشت، يه ابزارِ جنگي داشت، اما اين آقازاده هيچي نداشت رفت ميدان، يه بدن داشت يه تن داشت، همين رو سپر كرد برا امامش، الله اكبر، از ابتدا ابي عبدالله سفارشش رو كرد، ده سال تو بغل حسين بزرگ شده بود، يه ساله بود باباش حسن رو از دست داد، يازده ساله اومد كربلا، ابي عبدالله خوب ميشناخت اون رو، خودش بزرگش كرده بود، يه عبارتي هست تو مقاتل، به خواهرش زينب فرمود:"اِحبِسیه یا اُختي" نگهش دار، توي خيمه حبسش كن، اين از خيمه بيرون بياد منو ببينه مياد سمتِ من، اين آقازاده رو توي خيمه نگه داشته بودن، با اينكه زينب از اول صبح هي ميرفت همراهِ برادر بيرون خيمه، اما حواسش به اين آقازاده بود، مبادا اين آقازاده دستش رو از دستِ عمه رها كنه، آخه اين آقازاده هم امانت حسنِ، هم امانت حسينِ، خيلي برا زينب مهم بود تا حواسش باشه، اما حواس عبدالله به ميدانِ، آخرين شهيد يعني شهادت همه رو ديده، دو سه جا خونش به جوش اومد ميخواست از خيمه بيرون بزنه اما عمه نذاشت، اولين باري كه از جا بلند شد وقتي بود كه بدن علي اكبر رو آوُردن، ديد خيمه ها ريخت بهم، عمه دستش رو گرفت، دومين جايي كه خونش به جوش اومد آسمون رو سرش خراب شد، مي دونيد كي بود؟ پرده ي خيمه رو كنار زد، ديد عموش با قد خم داره مياد، فهميد ديگه عموش عباس رفته، ديگه بي عمو شده، ديگه خيمه ها علمدار نداره، سومين جايي كه ديگه نگه داشتنش سخت شد، ديد علي اكبر رفت، قاسم رفت، عون و محمد رفتن، ديد عمو عباسش رفت، ديگه كسي نمونده، يهو متوجه شد شيرخواره هم رفت، علي اصغر هم رفت، پس من چي؟ هي توي خيمه به خودش نهيب زد: خجالت نميكِشي، عموت تنها تويِ ميدونه؟ دست تويِ دستِ عمه است، يهو ديد عمه از خيمه زد بيرون، يه دستِ عمه آزاده، عمه با يه دست، دستِ عبدالله رو گرفته، زمين كربلا داره ميلرزه، عمه رفت رويِ بلندي، ديد يه دستي كه آزاده رفت رو سَرِ عمه، خودم ديدم زبالاي بلندي، عزيزِ مصطفي را سر بريدن، ديد عموش رو دارن ميكُشن...*
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
#قسمت_دوم
ناگهان دید کربلا لرزید
عمو افتاد خیمه ها لرزید
دست عمه که بی هوا لرزید
تن فرزند مجتبی لرزید
عمو از صدر زین غریب افتاد
دست یک عده نا نجیب افتاد
#شاعر: حسن كردي
عمه ببین عمو چه بی حال شده
عمه عمو وارد گودال شده
عمه ببین جلو چشِ مادرش
به زیر دست و پا لگدمال شده
*دستش رو كشيد، زد به دلِ لشكر، هر شهيد رَجَز داشت، هر شهيدي خودش رو معرفي مي كرد، اين يازده ساله يه رجز خونده تا دنيا دنياست باقيه، از لابلاي اسبا فرار مي كرد به طرفِ گودال، داد ميزد:" وَالله لا اُفارِقُ عَمّی" بخدا عموم رو رها نمي كنم... اومد رسيد ديد گرد و خاكِ، خوب گرد و خاك كه نشست، يهو چشمش باز شد، ديد موهاي سَرِ عمو دستِ قاتلِ، شمشير بالا رفته...*
ببین قیامتي شده دور و برش
نشسته یه حرومی روی پرش
بذار سپر كنم خودم رو براش
مگر نه دق ميكنه باز مادرش
*شمشير بالا رفت، دست عبدالله بالا رفت، شمشير پايين اومد بازو قطع شد، دست قطع شد، اي حسين.... افتاد تو بغلِ ابي عبدالله، عينِ عبارت رو بخونم"فَضَرَبَهُ بِالسَّيفِ، فَاتَّقاهَا الغُلامُ بِيَدِه"صداي شكستن استخوان اومد" فَأَطَنَّها إلَى الجِلدِ، فَإِذا هِيَ مُعَلَّقَة" دست به پوست آويزان شد، افتاد تو بغلِ حسين، يهو يه ناله زد: "فَنَادَى يَا أُمَّاهْ" گفت: واي مادرم!... هنوز ابي عبدالله يه ذره رمق داشت"فَأَخَذَهُ الْحُسَيْنُ وَ ضَمَّهُ إِلَيْهِ" دو دستي حسين، عبدالله رو بغل گرفت، گذاشت رويِ سينه... اينجا حرمله اومد، ديگه بچه ي يازده ساله ي دست بريده تير سه شعبه نميخواد، چرا حرمله؟ دستت بشكنه... حرمله يه بار يكي از تيرهاش رو خرج كرده بود، اونم سهمِ گلوي علي اصغر شده بود، حرمله تيري كه به علي اصغر زده از دور زده، امام حسين علي اصغر رو روي دست گرفت، بچه پيدا شد، حرمله كمين كرده بود، امام داشت حرف ميزد يهو ديد بچه داره دست و پا ميزنه، حرمله اولين تير رو از دور زد، بي هوا زد، چون هدف معلوم بود، از دور شليك كرد، تير دوم برايِ عبدالله بود، از دور نزد، اومد بالاي گودال، از نزديك، خودمونيشو بگم؟ تيرِ خلاص زد، يه جوري زد، گلو تو بغل حسين پاره شد،حسين.... افتاد تو بغل حسين، آخرين شهيد توي گودالِ، تو بغلِ حسينِ، نه حسين ميتونست برش داره، نه حسين مي تونست جداش كنه، اين بچه روي بدن حسين موند، ده نفر اسب هاشون رو آوُردن، رو بدن با اين اسبا رفتن، اين بدن با حسين يكي شد...*
زينب گرفته دست به سر ميكند نگاه
درهم شده حسين و حسن بينِ قتلگاه
*به نيت فرج سه مرتبه بگو: ياحسين!...*
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
سلامنا حسین امامنا حسین
حیاتنا حسین مماتنا حسین
ما نباشیم بقیه هستن
کار تو لنگ نمیمونه
همه کربلاتو میبینن
هیچکی دلتنگ نمیمونه
دور و برت شلوغه همیشه ماشاالله
دور و بر تو خلوت نمیشه ماشاالله
ماشاالله اباعبدالله راه اباعبدالله
ماه اباعبدالله پناه اباعبدالله
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
ای یار که به دل داری عشق کربلا
ای یار نکند دیر بیایی به منا
ای یار الوعده وفا
اگر دلت امید میخواهد
بیا حسین شهید میخواهد
حبیب زهیر سعید میخواهد
الوعده وفا با خونِ خدا
راهی میشویم مقصد کربلا
ای جانم حسین
****
باید که شوی راهی سوی آسمان
باید برسانی خود را به کاروان
جمع است جمع عاشقان
نفس نفس بخوان با مولا
قدم قدم بمان با مولا
بُوَد جهان جنان با مولا
حُر باش و بمان در بند حسین
نور عالم است لبخند حسین
ای جانم حسین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#زمینه
#شب_پنجم_محرم
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
عمه روزمون سیاهه
عمو بین قتلگاهه
پناه عالم بی پناهه
تو گوداله گودال جنجاله
پیکر پاماله
خستم از این دنیای دو رو
داره دلم میشه زیر و رو
انگار بابامه تو گوشم میگه
برو عبدالله پیش عمو
****
زیر دست و پا دویدم
تا به مقتلت رسیدم
تو دست قاتل موتو دیدم
تو تنهایی رو خاکایی
آه یا عَماه آه بابایی
چی اومده آخه سرت عمو
کاشکی نبینه خواهرت عمو
سه شعبه ی آخر حرمله
دوخته منو به پیکرت عمو
آه وا عَماه آه وا اُماه
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
خدا کنه که عمه جون نبینه
◾️◾️◾️◾️
خدا کنه که عمه جون نبینه
که صورت عمو روی زمینه
◾️◾️
ببین که راه نفسش رو بستی
بی حیا پاتو وردار از رو سینه
◾️◾️
تو معرکه هلهله بود و فریاد
تیر سه شعبه که به سمتت افتاد
◾️◾️
اونی که عمامه رو از تو دزدید
برا چی وایساده دیگه چی می خواد
◾️◾️
عجب قیامتی
تو قتلگاهته جماعتی
◾️◾️
هنوز تو زنده ای
ولی شروع شده چه غارتی
◾️◾️
هوا نمونده که نفس بگیرم
باید تنت رو روی دست بگیرم
◾️◾️
عمو اجازه بده تا از اینا
عبای پیغمبرو پس بگیرم
◾️◾️
به سمت خیمه هاست هنوز نگاهت
آخه کجا بره خواهر بی پناهت
◾️◾️
گفتی که تشنه ای ولی یه نامرد
آبو می ریزه دور قتلگاهت
◾️◾️
رسیده مادرت
نشسته بالا سر پیکرت
◾️◾️
رسیده قاتلت
می خواد چیکار کنه با حنجرت
◾️◾️
دعوا شده برا
بریدن سرت
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین