eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
612 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
4.4هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای تحریر باید « انعطاف » صدای خودتان را قوی کنید ، انعطاف صدا یعنی شما ازنت های مختلف و فواصل مختلف ، به سرعت گذر کنید ، بدون اینکه « فالش یا خارج » بشوید یک تمرین تحریر بسیار ساده و راحت ، برای دوستانی که سوال داشتن چطوری تحریراشون تندتر و دندونه دارتر بشه ...
1_1926760405.mp3
913.5K
انعطاف در صدا یعنی توانایی ایجاد الحان گوناگون ... نرمی وانعطاف صدا ، تکنیکی است که همه به آن نیاز دارند : گویندگان صدا وسیما ، سخنرانها ، مداحان ، خوانندگان آواز و حتی در صحبت کردن های معمولی و روزانه خودمان هم ، به آن احتیاج داریم ...
dramad hgaz _1410455299.mp3
5.67M
این فایل شامل آموزش سه گوشه ی درآمد، حجاز و اوج در دستگاه موسیقی آواز ابو عطا است که توسط مداح الأئمه استاد سید علی سادات رضوی و به شیوه مداحی تدریس شده است . گوشه های درامد .حجاز اوج
پادکست آموزشی تغذیه سالم.mp3
3.55M
. ‌. 🍽 تغذیه و نقش آن در صدا ‌. ⛔️ یادمون باشه هیچ برخورد مستقیمی بین غذا و تارهای صوتی ما نیست . 🥤اما به صورت غیر مستقیم تاثیر بسزایی در کیفیت صدای ما ایجاد می کنه .
❣﷽❣ 🔅 س ◼️ س 🔅 : مادر چرا دیگر نمی آید ‍ اَسمابه خانه زخم پهلوی تومی بست مادر دل زینب زغمهای تو بشکست رُخَساره ات مادر چرا درخانه زرده آن سینه ی بشکسته ات باتوچه کرده سوزد زهجران زینبت جانت رسیده برلبت ◼️مظلومه زهرا درخانه ای مادرچرامی لرزه دستت زینب فدای قامت رشید وخستت نالیده ام من با غم و درد یتیمی تنهامرو ای مادری خوب وصمیمی داری تومیمیری چرا ازدخترت سیری چرا ◼️مظلومه زهرا ازداغ مرگت زینبت می میرد ازغم ریزدحسین دراین عزایت اشک ماتم بعدازتو دیگرمجتبی همدم ندارد کلثوم تو یاری دراین عالم ندارد بارفتنت جان برلبم مادرمرو،من زینبم ◼️مظلومه زهرا مادر زبعدمرگ تو بابا غریب است ا زهمدم ومونس پدرجان بی نصیب است دل ازغم وازغصه های توکباب است مادر سلامش درمدینه بی جواب است تنهاترین یارم مرو ای یاروغمخوارم مرو ◼️مظلومه زهرا ازماتم تو یکطرف ماتم گرفتم درخانه در بَر زانوان غم گرفتم ترسم زداغ توحسین من بمیرد زینب زهرجایی زتوبهانه گیرد (مجنون)زداغت ناله زد گریه به داغ لاله زد ◼️مظلومه زهرا (آرمین غلامی) مجنون کرمانشاهی 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
بسم الله الرحمن الرحیم زنی_حضرت_زهرا (س) یافاطمه، من عقده ی دل وانکردم.. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ دیدی چه آمد بر سرِ سالارِ زهرا باشدطناب کینه بر دستان مولا -امان زکوچه، یک لشگرآمد برقتل زهرا وحیدرآمد -زهرایازهرا2.. -------------- دیدی چه‌ها شد با دل و دلدارِ حیدر افتاده درکوچه خدایا یارحیدر افتاده تنها، دربین اعدا یک لشگرآمد، برقتل زهرا -زهرایازهرا2.. -------------- درکوچه بهر کشتن زهرا دویدند باتازیانه بر رخ زهرا کشیدند زهرای اطهر-نقش زمین شد مولای عالم خانه نشین شد -زهرایازهرا2.. -------------- در بین کوچه دست‌وپا زد یارِ حیدر سرگرمی دشمن شده آزار حیدر بادست بسته ، میرفت وحیدر زهرای اطهر، شد دیده اش تر -زهرایازهرا2.. -------------- -شاعر؛ آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم آتش افتاده به گیسوی سرت فاطمه ام نتوان جمع کُنَم بال و پَرَت فاطمه ام در آتش زده افتاده به روی بدنت سوخت، درشعله ی آتش، معجرت فاطمه ام درخانه به تو خورد ،دادِ علی در آمد رفته ازبار گمانم پسرت فاطمه ام میخ دربودکه آمدسینه ات را بشکافت درتقلایی وشد،بی اثرت فاطمه ام آمده ، جمعیتی ، تاکه علی راببرد خواست از اینهمه گیرد خبرت فاطمه ام خم شدی تا نرسد بر پسرت هیچ اثر رفته ازبار توگویا پسرت فاطمه ام *** پیش چشمم توفتادی و علی را بُردند شدشکسته مهره های کمرت فاطمه ام سوی مسجد بخدا،آنقدری راه نبود وای... بستند مسیرِ گذرت فاطمه ام  قنفذ آمد جلوی راه توتامسجدبست تا مغیره شکند بال و پَرَت فاطمه ام درده سربود درآن، کوچه که راهت گم شد من بقربان تو و زخمّ سرت فاطمه ام -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم یاد آن روز که درخانه توبودی زهرا حال درزیرلحد خفته تنت ای حورا رفتنت فاطمه جان کشت مرایکباره رفتنت کردمرا فاطمه جان بیچاره فاطمه با پسرش از گذری رد میشد دست ملعون پلیدی به رهش سد میشد یادآن روز عمر، راه ز زهرا بگرفت وسط کوچه ره ، بضعه طاها بگرفت یاد آنروز که سیلی چه غریبانه زدند شعله وآتش کین، برگل و پروانه زدند رفتن وپر زدنت فاطمه جان زود بود بر دره خانه ی تو هاله ای از دود بود یادآن روزکه پهلوی تو را بشکستند ریسمان برسره دست وگردنم می بستند دیده ام فاطمه، بین در و دیوار شدی وای من، خسته از آن ضربه ی مسمار شدی دیده ام فاطمه گلبرگ علی پرپر شد سینه ات سوخت ومجروح ز میخ در شد بعده تو فاطمه از غصب فدک میگویم من ازآن کوچه ی تنگ و ز کتک میگویم کمر سرو تودر کوچه کمان شد،چکنم اشک حیدرزغمت باز روان شدچکنم رفتی وذکرتورافاطمه برلب دارم تا ابدازعمرودشمن تو بی زارم قبر نورانی تو راه نشانم داده سره این خاک تو را ماه نشانم داده بی تو قرآن علی، آیه ندارم زهرا غیر خورشید رخت سایه ندارم زهرا منکه با سوز و دعا ، نام تورامیخوانم برسره قبرتوتا وقت سحر، مهمانم عهد بستم به دلم ، باتوکنم طی سحرم جلوه روی توشد زنده چنین درنظرم کاشکی با دل او خاک ، مدارا بکنی بسته ام دیده به تو، درد مداوا بکنی فاطمه نور دلم هستی و میسوزم من درکناره قبره تو، شمع دلفروزم من شمع کاشانه ی من بوده ای و آب شدی پای من سوختی و گوهر نایاب شدی دیده ام فاطمه ،باتو در و دیوار چه کرد، دوریت فاطمه با حیدر کرار چه کرد آتش عشق علی شعله بر آن جانت شد شب سوم علی ات بود، که مهمانت شد شاعر: (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم صلّـی‌اللّه‌علــیكِ‌یافاطـــمه‌‌الزهـــــرا: •🏴 ✿ درفراق تو همه جان علی می لرزد زیرااین قبرتورا، ای گل طاها دیدم ✿ پهلوان تو زمین خورد ، کجایی زهرا نیمه شب ، خودبه سر قبر تو زهرا دیدم ✿ بشکند دست عمرکه... اثرش معلوم است ✿ جای دستش به روی صورت حورا دیدم ✿ شده جبریل هم آوای من وطفلانت ✿ درغمت ولوله در عرش معلّی دیدم ✿ پدرت بود تنت را وسط قبر گرفت ✿ من از این شرم، چه گویم ، چه خدایا دیدم ✿ به پدرجان تو زهرا، به چه رویی گویم ✿ "نقش بر روی زمین، ام ابیها دیدم شاعر: آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) ━━━━━⊰✾✿✾⊱━━━━━
بسم الله الرحمن الرحیم تاسحرگوشه ی قبره ، توپریشانت منم خیس ِ باران غمت هستم ومهمانت منم عاقبت کشت مرا، رفتنت ای فاطمه جان پای تابوت تو،ای یارپریشانت منم در کنار قبرتو، حیدربه سینه میزند در نماز لیلة الدفن تو گریانت منم سوت و کور،است نه فامیل! نه همسایه ، ببین در کنار بچه ها قاری قرآنت منم دست لرزانِ حسین(ع) ومجتبی (ع) در دست من با محبت! جورِ دیگر مرد میدانت منم از غذا افتاده اندوطفل ها لاغر شدند با چه بغضی پایِ سفره خیره بر نانت منم زیر نور ماه زانو زدعلی بر روی خاک آشنای هر شبِ این قبر پنهانت منم شاعر: غلامی _(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم آتش افتاده به گیسوی سرت فاطمه ام نتوان جمع کُنَم بال و پَرَت فاطمه ام در آتش زده افتاده به روی بدنت سوخت، درشعله ی آتش، معجرت فاطمه ام درخانه به تو خورد ،دادِ علی در آمد رفته ازبار گمانم پسرت فاطمه ام میخ دربودکه آمدسینه ات را بشکافت درتقلایی وشد،بی اثرت فاطمه ام آمده ، جمعیتی ، تاکه علی راببرد خواست از اینهمه گیرد خبرت فاطمه ام خم شدی تا نرسد بر پسرت هیچ اثر رفته ازبار توگویا پسرت فاطمه ام *** پیش چشمم توفتادی و علی را بُردند شدشکسته مهره های کمرت فاطمه ام سوی مسجد بخدا،آنقدری راه نبود وای... بستند مسیرِ گذرت فاطمه ام  قنفذ آمد جلوی راه توتامسجدبست تا مغیره شکند بال و پَرَت فاطمه ام درده سربود درآن، کوچه که راهت گم شد من بقربان تو و زخمّ سرت فاطمه ام -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹