eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
623 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
4.4هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
روایت‌شده‌است‌که‌حضرت‌علــی‌اڪبــر‌علیه‌السلام درشب‌های‌تیــره‌در‌کوچـه‌های‌مدینه‌گردش‌می‌کرد‌و نــوری‌ازروی‌مبـارکش‌بردرودیــوار‌خانه‌های‌مهاجر‌و انصار‌می‌تابید.که‌چون‌روزروشـــن‌می‌شدوبوی‌عطر‌ ظاهر‌می‌شد‌وچـون‌مشــک‌وعنبــر‌بلکه‌هــزار‌مرتبه‌از عنبر‌بهتر‌بود.وزن‌های‌مهاجر‌وانصار‌به‌یکدیگر‌بشارت‌ می‌دادند‌که‌علی‌اڪبر‌پسر‌حسیــــن‌علیه‌السلام‌ عبور‌ می‌کند. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📜کتاب‌تحفة‌الحسینیة‌،ص۱۸۱ ﴿مجـٰانین‌الـ؏ـبّاس¹³³﴾
🌙 چــه‌نمـــــازی‌بشود‌جنت‌اعـــــلا‌وقتی توموذن‌شوی‌وشیخ‌جماعت‌پدرت♥️ ﴿مجـٰانین‌الـ؏ـبّاس¹³³﴾
♦️ اهل و عیالِ حضرت علی‌اکبر "علیه‌السلام"... از چند نَقل که در متون کهن حدیثی شیعه آمده، می‌توان گفت که حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام اهل و عیالی داشته‌اند. ❇️ احمد بن ابی نصر بزنطى به امام رضا عليه السلام عرضه داشت: «آيا امكان دارد مردى با زنى و «امّ ولد»(کنیزی که از صاحبش، فرزند می‌آورد) پدر آن زن ازدواج نمايد؟ » امام فرمود: «اشكالى ندارد.» آن گاه احمد بزنطى عرض كرد: به ما خبر رسيده است كه حضرت على بن الحسين(امام سجاد عليه السلام) -با دختر امام حسن مجتبى و «امّ ولد» پدر او (يعنى امّ ولد امام مجتبى) ازدواج نموده است. حضرت فرمود: چنين نيست؛ بلكه وى دختر امام حسن عليه السلام و امّ ولد على بن الحسين را كه در کربلا به شهادت رسید (يعنى همسر حضرت علی‌اکبر)، به ازدواج خود درآورد. 📚قرب الاسناد، ص١۶٣ ✍بديهى است كه بر هر كنيزى عنوان «امّ ولد» اطلاق نمى شود، مگر اين كه آن كنيز از مولاى خود داراى فرزندى شده باشد.اين حديث شاهدى صريح بر اين است كه حضرت على اكبر علیه السلام صاحب كنيزى بوده كه براى او فرزند آورده است. ❇️در زیارتنامه ای که امام صادق علیه‌السلام به ابوحمزه ثمالی تعلیم دادند، فرمودند: ... سپس دستانت را بر روی قبر علی بن الحسین علیهمالسلام بگذار و اینگونه به او سلام بده: صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَعَلى عِتْرَتِكَ وأهْلِ بَيْتِكَ وآبائكَ وأبنائكَ وامّهاتِكَ الأخيار الّذينَ أذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهّرَهُمْ تَطْهيراً. 🔹درود و تحيات خداوند بر تو و خاندان و خانواده و پدران و پسران و مادران پاكت باد.همان (خاندانى) كه خداوند پليدى را از آنان دور ساخته و پاك و مطهّرشان قرار داده است. 📚کامل الزیارات ص ٢٣٠ ✍بدیهی است که کلمات «عترت»، «اهل‌بیت» و «أبناء»، دلالت بر اهل و عیال داشتن آن حضرت دارد. ❇️ در دستور دیگری که امام صادق علیه السلام به ابوحمزه دادند، فرمودند: ثمّ ضِعُ خدّكَ على القَبر وقل: «صَلّى اللَّهُ عليكَ يا أبَاالحسن ثلاثاً». 🔹سپس صورت خود را بر روی قبر علی بن الحسین علیه السلام بگذار و سه بار بگو: سلام و درود خدا بر تو ای ابالحسن. 📚کامل الزیارات ص٢۴٠ ✍ تعبیر به «ابالحسن» چه بسا اشاره به این مطلب دارد که حضرت علی اکبر علیه السلام فرزندی به نام «حسن» داشتند. والله اعلم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••[🌿💚]•• می‌رسد‌روزی‌به‌پایان‌نوبت‌هجران‌او می‌شود‌آخـــر‌نمایان‌طلعت‌رخشان‌او
بسم الله الرحمن الرحیم هشتم _حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام هستم خراب و مست تو شهزاده ی حسین دست خداست دست توشهزاده ی حسین هرگزكسی ندیده به هنگام جنگ تو یك بار هم شكست تو شهزاده ی حسین اوج فرود بال و پر هر پرنده ای باشد همیشه پست تو شهزاده ی حسین بیچاره دشمنت که به تیغت فرارکرد به به؛به ضرب شصت تو شهزاده ی حسین تودستگیره خلقی و حل میشود فقط كار همه به دست تو شهزاده ی حسین شبه محمدی و دو دستت پیاله است هستم خراب و مست تو شهزاده ی حسین هرگزكسی ندیده به هنگام جنگ تو یك بار هم شكست تو شهزاده ی حسین اوج فرود بال و پر هر پرنده ای باشد همیشه پست تو شهزاده ی حسین بیچاره دشمنت که به تیغت فرارکرد به به؛به ضرب شصت تو شهزاده ی حسین
بسم الله الرحمن الرحیم ‍ 🌸🎊اشعار حَضرتِ شبه خَتمی مرتَبت جناب علی اکبرصلوات الله علیه _ 🌸🎊 ┄┅═══•••✾❀✾•••═══┅┄ نام قشنگت اکبراست و فیضِ عام است رخساره ات ،زیباتر از بدرِ تمام است بردرگهت سائل شوم چیزی بگیرم.. زیراکه جودوهم کراماتت بنام است غیرِ ازشما ازهیچکس حاجت نخواهم چون حاجت ازغیرخداکاری حرام است امشب خوشم با خاکِ پاهایت عجینم (عبد و گدایِت شبه ختم المرسلینم ازعشق توگشتم هوایی تاقیامت براین گداتو با وفایی تاقیامت بر درگه تو دست خالی آمدم من مثلت کجا باشد خدایی تاقیامت هرگز ندیدم جمله ای شیواتر از این : شبه نبی مصطفایی تاقیامت تواکبری ومن گدای کویت هستم ازروزاول دل به چشمان تو بستم دروصف تو شرمندگیِ یک قلم بود اوصاف مدح و هم ثنایت از عدم بود هرچه بگویم من زاوصاف توکم بود بازم سخن ها از تو و فیضِ کرم بود بازم هوائی توشد مرغِ دلِ من بال و پری زد مرغ دل بینِ حرم بود قربانِ آن صحن و سرای باصفایت لطفی نما با دستهابراین گدایت تو شیرِ دشت کربلا چون حیدر هستی عشق حسینی ،یاور هر مضطر هستی در شأن تو بس ،شبه ختم المرسلینی در نُه فلک تو صاحبِ دو مادر هستی تو ام لیلا را یقینانورِ عینی.. بر دامن زهرایِ اطهر د لبر هستی آری گدای اکبرم،(مجنون)لیلا آری خریدارِ م برآن چشمان شهلا
🌠☫﷽☫🌠 🔻هفتاد منقبت انحصاری برای امیرالمؤمنین علیه السلام از زبان خود حضرت 5️⃣3️⃣ رسول خدا ـ صلّی الـله علیه و آله ـ در جنگ بدر مرا روانه ساخت و فرمود كه يك مشت خاك يكجا جمع كن و بياور و من آن يك مشت سنگريزه را برگرفتم و آن را بوييدم و ديدم كه خوشبوست و رايحه مشك مي دهد. آن را نزد حضرت آوردم و با آن به روي مشركين پاشید. از آن سنگها چهار سنگ از بهشت بود و سنگي از مشرق بود و سنگي از مغرب و سنگي از زير عرش و با هر سنگ، صد هزار فرشته بود كه به ياري ما آمده بودند و خداوند ـ عز و جل ـ احدي را پيش از اين، به اين فضيلت مخصوص نگردانده و پس از آن هم نخواهد گرداند. 6️⃣3️⃣ از رسول خدا ـ صلّی الـله علیه و آله ـ شنيدم كه فرمود: واي بر قاتل تو، هان كه وي شقاوتمندتر از قوم ثمود و پي كننده ناقه صالح است و هان كه عرش خداي رحمان به سبب كشته شدن تو به لرزه خواهد افتاد. و تو را م‍ژده اي علي! كه تو در زمره صديقين و شهداء و صالحين هستي. و ، سنگ تمام بگذاریم https://www.mashreghnews.ir/news/438125/ فتــ🇺🇸ـنـــ🇬🇧ــ️ـه ╲\╭┓ ╭‌🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ╔═••⚬🇮🇷⚬••══╗ @SiasatoDianat ╚══••⚬🌍⚬••═╝
‹ آیت الله کوهستانی › آن قدر علیه‌السلام در قیامت شفاعت می‌کند؛ که نوبت به (ع) نمی‌رسد.
حسین عمرش با علی اکبر گذشته ... قرار نبود عمر پسر انقدر کوتاه باشد . پدر جانش بسته بود به پسر دست بلند میکند و سرعلی را بالا می آورد اما قفسه ی سینه ی پسر روی خاک جا می ماند ! پدر سریع رها میکند سر پسر را که مبادا جدا شود . دست زیر کمر علی می برد تا کمی در آغوشس کشد اما سر روی زمین جا می ماند ... حسین درمانده نگاه میکند جسم پسر را ... لبخند تلخی میزند و خیره می ماند به چشمان بسته ی علی اکبر . _از حد آغوش من بیشتر شدی علی ! سپس عبا را از روی دوش پایین می کشد و نفسی راحت ! یک عمر این تابوت روی دوشش سنگینی میکرد ... چشم می بندد و نفس آزاد میکند و رها میشود روی جسم پسر و صدایی به خنده بلند میشود از سیاه ! _ تمام شد ! حسین جان داد ....
اصلا هیچکس نمی تواند از شب هشتم روایتی بگوید که « روضه باز » نباشد ... همین که یک علی اکبر به میدان می رود و ع ل ی ا ک ب ر باز می گردد روضه است ... همین که علی اکبر به میدان می رود و از « اکبر » بودنش صحرا پر می شود روضه است .... بگذریم ... خواستم بگویم خدا را شکر که در فرهنگ شرقی مادرها و زنها می توانند شیون کنند و دردشان را فریاد بزنند ... پدر اما فرق دارد ! یک پسر میدهد ، یک صحرا تحویل می گیرد ... صدای شیونش را ان شالله کسی نمی شنود نجوای « ولدی علی ... » می آید و « علی الدنيا بعدك العفا » هم اگر هست لا به لای صدای جوانان بنی هاشم گم می شود ... خدا را شکر زمان شهادت علی بنی هاشم هنوز جوان دارد ... 🖤
※مجموعه داستان ۸ | ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما | روز هشتم  | عَمرو بن حَجّاج ※ عمرو بن حجاج هم مثل دیگر کوفیان نامه نوشته بود و از امام دعوت کرده بود. اما در فتنه‌ای که پس از شهادت هانی، به فریب کوفیان انجامید او نیز، فریب خورد و از طرف طایفه مذحج، به ابن زیاد اعلام وفاداری کرد. و ماجرا از همان جا شروع شد. ۱• سپاهیان تحت فرماندهی او، مسلم بن عوسجه را به شهادت رساندند. ۲• عمرو در ۷ محرم با پانصد سوار بر شریعه فرات مأمور ش. و این جمله وحشتناک و درّنده، از اوست: «ای حسین! این آب فرات است که از آن سگ‌ها، الاغ‌ها و خوک‌ها می‌نوشند. سوگند به خدا تو از آن جرعه‌ای هم نمی‌نوشی تا این که در آتش دوزخ از حمیم آن بنوشی.» ۳• در روز عاشورا فرماندهی جناح راست سپاه عمر بن سعد را بر عهده داشت. ۴• وی در قیام مختار از مخالفان وی بود و پس از شکست از کوفه ناپدید شد. ـــــــــــــــــــــ پ. ن : ※ فتنه، الک است! الک خدا، برای وعده‌ی حقش در قرآن: "حتیٰ یمیز الخبیث من الطّیب" فتنه الک است تا اهل یقین، آنان که بدبینی عادتشان نیست، آنان که دم به ساعت شک نمی‌کنند، آنان که وقتی نمک معرفت از جان کسی خوردند، آن را تف نمی‌کنند، آنان که وقتی جنس حق را یکبار برای همیشه شناختند دیگر سنگ هم از آسمان ببارد باز خاضع و آرام می‌ایستند تا خدا جریان را به پیش برد، آنان که اگر جایی دیده نشدند و حمایت نشدند و مورد جفایی قرار گرفتند، لگد نمی‌زنند به امام و زیر دندانِ خشم، او را لِه نمی‌کنند، از آنان که اَمنند برای امام ... جدا شوند. ✘ فتنه الک است! و ابزار فتنه فقط یک چیز است: آنجاست که حقانیت لبیک کسی مشخص می‌شود. ※ پناه بر خدا که مرض‌های نهفته در قلبمان، در طوفان فتنه‌ها کورمان کند، آنوقت: ـ یا امام را تنها می‌گذاریم! ـ یا روبرویش می‌ایستیم! ـ یا علاوه بر ایستادن روبروی امام، خود فتنه‌گر می‌شویم و سعی میکنیم دیگران را نیز با خود همراه کنیم. می‌نویسم و دوباره می‌خوانم: از من و عمروهای درون من، هیچ کدامِ آنها بعید نیست. @ostad_shojae_ir
※مجموعه داستان ۷ | ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما | روز ششم  | قبیله بنی اسد ※ حبیب بن مظاهر به حضور امام آمد و گفت: در نزدیکی ما قبیله‌ای از بنی اسد هست، آیا به من اجازه می‌دهید آنان را برای یاریتان دعوت کنم، ✘شاید خدا بوسیله ایشان از شما دفاع کرد.✘ امام علیه‌السلام فرمودند: مانعی ندارد. • حبیب شبانه بطور ناشناس نزد آنان رفت و گفت: من بهترین چیزی را برای شما آورده‌ام که مهمانی برای گروهی بیاورد. آمده‌ام تا شما را برای یاری امام دعوت کنم. عمر بن سعد امام را محاصره کرده است. شما خویشاوندان من هستید، پس بیائید و امروز سخن مرا درباره نصرت امام بشنوید تا بدین وسیله به شرافت دنیا و آخرت نائل شوید. • نود مرد دعوتش را اجابت کردند و متوجه امام حسین علیه‌السلام شدند! • در همین موقع مردی از آن قبیله خارج شد و این جریان را برای عمر سعد شرح داد. عمر سعد کسی بنام «ازرق» را بهمراه چهارصد سوار راهی قبیله بنی اسد نمود. • زمانی که بنی اسد می‌خواستند شبانه بسوی امام حرکت کنند، لشکر عمر سعد در کنار فرات راهشان را بست. درحالیکه فقط کمی فاصله تا امام مانده بود. • جنگ خطرناکی بین آنان رخ داد وبنی اسد تاب مقاومت نداشتند، شکست خوردند و بازگشتند. • هنگامی که حبیب بن مظاهر به سوی امام برگشت و جریان را شرح داد. امام فرمود: «لا حول و لا قوة الا بالله». ــــــــــــــــــــــــ پ. ن : «لا حول و لا قوة الا بالله» یعنی حبیب، بدان که یار فقط خداست و لا غیر! در راه خدا، باید یاری طلبید/ باید لشگر ساخت / باید همه را یکی یکی صدا کرد/ امّا دلخوش به هیچ کس نبود جز یک نفر! همان الله که "حول" و "قوه"ای نیست مگر از او! ✘ امان از لحظه‌ای که فرمانده‌ای به خطا می‌افتد و تصور می‌کند کسی برایش منشأ اثر است! این خداست که دست از آستین او یا دیگری بیرون آورده و دینش را یاری می‌کند، و این ممکن است یادت برود. • و امان از روزی که سربازی فداکاری‌هایش برای فرمانده‌ای را به یاد داشته باشد و بشمرد و بسبب آنان برای خود جایگاه ویژه‌ای توقع داشته باشد! و امان از همین لحظه که فرمانده در میان لشگری تنها می‌شود! ※ هر دو حالت فراموش کردنِ "لا حول و لا قوه الا بالله" است ... و شروع سقوط انسان، از توحید ! از مسیر توحید ! از مسیر یاری آیین توحید! و انسانی که یکدل و موحد نیست جا می‌ماند از معیّت امام، حتی اگر او را به چشم سر ببیند! پناه بر خدا. @ostad_shojae_ir