۲۰۲۳_۰روضه رقیه.س..mp3
12.19M
✌️✌️صوت روضه حضرت رقیه(س)
مداح..حاج آرمین غلامی
#مسجدمعتمدکرمانشاه
#شام سه شنبه۳۱مرداد
🔴 #نــــــــشر حداکثری ☝️
👇👇👇
🤞🤞بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#متن روضه حضرت رقیه
#بانوای حاج آرمین غلامی
چگونه سر بگذارم به شانه ای که نداری
نشانت از که بگیرم نشانه ای که نداری
چگونه شانه کنم خاک و خون بسته به مو را
جدا کم سرت از روی شانه ای که نداری
چگونه تن بسپارم به دامنی که نداری
چگونه ناز بیارم به بردنی که نداری
نشسته بر غم آن خیزران خم شده در تشت
نخست نخل تناور سپس تنی که نداری
چگونه عمه بگوید به مادری که نداری
غم اسارت خود بر برادری که نداری
نشسته خوانده که امشب نماز نافله اش را
یقین شده است به زودی تو خواهری که نداری
به مادری که نداری برادری که نداری
به جان آن همه یاور به لشکری که نداری
ببر مرا به بهشتت سه سال من شده سی سال
ببر به روضه آخر به دختری که نداری
السلام علیک یا بنت الحسین(ع)
#پیر_زنهای
پیرزنهای شام را دیدم
خیره خیره مرا نظر کردند
گفته بودند بچه هاشان را
که همه سمت خانه برگردند
کودکان نیز تا ورم های
گونه های کبود من دیدند
با تمسخر مثال مادرشان
جلویم کف زدند و رقصیدند
آن زمانی که نام تو بردم
کنج ویرانه با دلی پر درد
دختری که شبیه حرمله بود
رو به رویم دهان کجی میکرد
تو خودت بیشتر ز حال بد و
دردهای دلم خبر داری
جان بابا چه میشود امشب
دخترت را به همرهت ببری
از روزگار بدم میاد
از نیزه دار بدم میاد
از کافرو یهودیِ
مردم آزار بدم میاد
از ازدحام بدم میاد
از پشت بام بدم میاد
از زن و مردای خبیث
تو شهرشام بدم میاد
از اسارت بدم میاد
ازجسارت بدم میاد
ازون که پیرهن تورو
برد به غارت بدم میاد
از اسم جنگ بدم میاد
از تار و چنگ بدم میاد
ازون که دایما ما رو
میزدبا سنگ بدم میاد
از اسم آب بدم میاد
از بدحجاب بدم میاد
ازون که آب میخورد جلو
چشم رباب بدم میاد
ازضجر مست بدم میاد
از شمرپست بدم میاد
ازپیرمردی که داره
عصا به دست بدم میاد
🔸منم آن گنج الهی که به ویرانه نهانم
🔸گر چه طفلم به خدا بانوی ملک دو جهانم
امشب دلها رو روانه کنیم...
کنار حرم با صفای بی بی رقیه سلام الله علیها...
امشب به یاد غربت نازدانه ابی عبدالله اشک بریزیم...
🔸ابر سیلی است نقاب رخ همچون قمر من
🔸چادر عصمت زهراست همانا به سر من
نميدونم دختر سه ساله دارید یا نه...
حتما همتون دیدید...
دخترها علاقه خاصی به بابا دارن...
اصلا معروفه...
میگن دخترها بابایی هستند...
آنهایی که دختر دارند بهتر میفهمن چی ميگم...
خدا نکنه کسی این دختر بچه رو اذیت کنه...
میگه بزار بابام بیاد...
شکایتت رو به بابام میکنم...
خدا نکنه زخمی رو بدن دختر بچه باشه...
میگه بزار بابام بیاد...
بهش نشون میدم...
بهش ميگم...
🔸دم به دم بر جگرم زخم روی زخم نشسته
حالا میخواهی درد دل نازدانه حسین رو گوش بدی بسم الله...
🔸دم به دم بر جگرم زخم روی زخم نشسته
🔸دلم از داغ کباب و سرم از سنگ شکسته
چقدر بهش سنگ زدند...
چقدر بهش تازیانه زدند...
چقدر سیلی زدند...
یاصاحب الزمان...
🔸رخ نیلی، لب عطشان، دل خونین، تن خسته
اما...
🔸گره از خلق گشایم به همین بازوی بسته
امشب اگه با ابی عبدالله کار داری....
آقا رو به نازدانه اش قسم بده...
اگه گرفتاری، مریضداری، حاجت داری،
اگه کربلا میخواهی...
بگو حسین جان...
تو رو به صورت سیلی خورده دختر سه ساله ات قسم...
امشب دیگه دست خالی ردمون نکن...
🔸طواف شمع چون پروانه می کرد
🔸به دستش موی بابا شانه می کرد
تا سر بابا رو گذاشتند جلو دختر بچه صدا زد بابا...
چه بلایی سرت آوردن...بابا...
🔸سر و روی پدر را پاک می کرد
🔸برایش عقده ی دل باز می کرد
صدا زد بابای خوبم...
🔸به قربان سر نورانی تو
🔸چرا خون ریزد از پیشانی تو
يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ
🔸رخ من نیلی از سیلی است بابا
🔸لبان تو چرا نیلی است بابا
بابا کی با چوب به لب و دندانت زده...
اما میخام بگم...
بابای خوبم...
🔸تو از چوب جفا داری نشانه
🔸مرا باشد نشان از تازیانه
اگه با چوب به لب و دندان تو زدن...
اما به منم تازیانه زدن...
🔸مرا باشد نشان از تازیانه
بابا دیگه طاقت تازیانه ندارم...
طاقت سیلی خوردن ندارم...
طاقت سنگ خوردن ندارم...
🔸ز تو دارم تمنا جان بابا
🔸مرا با خود ببر در نزد زهرا
#متن روضه حضرت رقیه
#بانوای حاج آرمین غلامی
-
۲نوحه رقیه.س..mp3
8.34M
نوحه ی شب شهادت حضرت رقیه س
در خرابه شد بپا ناله ی واغربتا
دختری ذکر لبش ای پدر یا ابتا
بیقراری می کند از غم هجران او
تا بگیرد در بغل راس خونین از وفا
یابن زهرا ای پدر ، ای پدرجان ای پدر
اشک او جاری بود ،بسکه بابایی بود
غصه اش از غربت و ، هجر و تنهایی بود
شکوه از دلتنگی و ، ناشکیبایی بود
می کند بابا طلب ، تا شود دردش دوا
یابن زهرا ای پدر ، ای پدرجان ای پدر
بهر او آورده اند ، راس پر خون پدر
با پدر در گفتگو ، گشته با سوز جگر
دربغل چون جان گرفت، آن سر خونین به بر
ای پدر نازم بخر ، یابن زهرا لب گشا
یابن زهرا ای پدر ، ای پدرجان ای پدر
ای پدرجان آمدی ، ای عزیز مهربان
یا مرا با خود ببر، یا به پیش من بمان
جای سیلی را ببین ،بر رخم باشد عیان
هم عزیزی بر من و ،هم عزیز مصطفا
یابن زهرا ای پدر، ای پدرجان ای پدر
طاقتم رفته ز کف ، ازجفای شامیان
در اسیری قامتم ، از غمت گشته کمان
بی تو بابا چون کنم ، الامان و الامان
نوحه گو دانا شده ،با دوچشم پر بکا
یابن زهرا ای پدر، ای پدرجان ای پدر
###
*آی بخداجان حسین نزنیدرقیه را۲*
*اوزاده پیغمبراست نزنید رقیه را*
*ای بخداجان حسین نزنید رقیه را*
*سربریده دیده است نزنید رقیه را*
*آی بخدا جان حسین نزنیدرقیه را*
*شام وخرابه دیده است نزنیدرقیه را*
*پاهای اوتاول زده نزنیدرقیه را*
*اوتازیانه خورده است نزنیدرقیه را*
*ای شامیان بی حیا نزنیدرقیه را*
*خارمغیلان دیده است نزنیدرقیه را*
*داغ پدررادیده است نزنیدرقیه را*
*داغ برادردیده است نزنید رقیه را*
*رقیه بی باباشده نزنید رقیه را*
#مداح..حاج آرمین غلامی
31.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
± الحمدلله الذی خلق الحسین♥️_
#تصویرعزاداری شام شهادت رقیه خاتون
#کرمانشاه
#شهرک پرواز،بیت مرادی
#شام سه شنبه۳۱مردادماه
#مداح..حاج آرمین غلامی
7 صفر
شهادت امام مجتبی علیه السلام
در این روز در سال 50 هـ قمری امام مجتبی علیه السلام در سن 47 سالگی در مدینه به شهادت رسیدند (1) ولی اشهر بین علمای امامیّه شهادت حضرت در 28 ماه صفر است.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله درباره ی حضرت مجتبی علیه السلام فرموده اند :
کسی که بر او بگرید کور نمی شود روزی که چشم ها نمی بینند، و کسی که بر آن حضرت محزون باشد دلش محزون نمی شود روزی که دل ها محزون است، و کسی که آن حضرت را در بقیعش زیارت کند قدمش بر صراط ثابت می ماند روزی که قدم ها بر صراط می لغزد ... . (2)
← نسب شریف آن حضرت علیه السلام
از طرف مادر، جدّشان خاتم الأنبیاء و المرسلین محمّد بن عبدالله صلّی الله علیه و آله، جدّه شان جناب خدیجه بنت خویلد ام المؤمنین علیها السلام است.
از طرف پدر جدّشان سیّد بطحاء حضرت ابو طالب علیه السلام، جدّه شان جناب فاطمه بنت أسد علیها السلام است.
پدر : مولی الموالی امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیهما السلام. مادر : سیدة النساء فاطمه زهراء علیها السلام.
برادرانی مانند حضرت سیّدالشهدا علیه السلام و ابا الفضل العبّاس علیه السلام، و خواهرانی همچون زینب کبری و امّ کلثوم علیهما السلام.
← بعضی از صفات آن حضرت علیه السلام
در جود و سخاوت زبانزد همگان بود، به حدّی که در طول عمر شریف سه بار مالشان را _ حتّی کفش خود را _ در راه خدا تقسیم کردند.
حلم و صبر آن حضرت تعجّب همگان را بر انگیخته بود. مروان با آن بغض و عنادی که داشت بعد از تیر باران شدن جنازه می آید و تابوت آن حضرت را به دوش می کشد. هنگامی که امام حسین علیه السلام از او سؤال می کند :
تا دیروز غیظ و کینه ی او را داشتی و امروز تابوت او را حمل می کنی ؟
در پاسخ می گوید :
با کسی این کارها را کردم که حلمش با کوه ها برابر بود. (3)
← عمر شریف آن حضرت علیه السلام
مشهور طبق روایت حضرت باقر و حضرت صادق علیهما السلام عمر شریف آن حضرت 47 سال و چند ماه بوده است. (4)
← شهادت آن حضرت علیه السلام
بعد از آتش بس بین حضرت و معاویه، امام علیه السلام به مدینه باز گشتند و ده سال در آنجا بودند تا اینکه معاویه توسط جعدة دختر اشعث کندی آن حضرت را مسموم کرد. مدّت مسمومیّت حضرت چهل روز طول کشید.
هنگامی که ارتحال حضرت نزدیک شد، امام حسین علیه السلام را با دیگر فرزندان امیر المؤمنین علیه السلام طلبیدند، و ودایع امامت و کتب رسول خدا صلّی الله علیه و آله و امیر المؤمنین علیه السلام و سلاح آن حضرت را به امام حسین علیه السلام سپردند و به آنچه امیر المؤمنین علیه السلام به آن حضرت وصیّت فرموده بودند اهل بیت و شیعیانش را وصیت فرمود که امام بعد از من برادرم امام حسین علیه السلام است، دستوراتش را اطاعت کنید و از مخالفت با او بپرهیزید.
سپس فرمود :
شما را به خدا می سپارم و او خلیفه ی من بر شماست، چشمان مبارک خود را بست و دو دست و پا را دراز کرد و از دنیا رفت در حالی که می فرمود : لا اله الّا الله.
صدای گریه و ناله از منزل آن حضرت بلند شد، و مدینه از ناله و ضجّه مانند روزی شده بود که رسول خدا صلّی الله علیه و آله از دنیا رفت.
برادران، اولاد، شیعیان صدا به نوحه و ناله بلند کرده، امام حسین علیه السلام در حالتی که اشک می ریخت متوجّه غسل و حنوط کفن برادر شدند، سپس بر آن مظلوم نماز خواندند و جنازه را برای تجدید عهد با رسول خدا صلّی الله علیه و آله به طرف روضه منوّره نبویّه بردند و آن وقایع اتّفاق افتاد.
بدن را به بقیع آوردند، امام حسین علیه السلام داخل قبر شد و بدن برادر را دفن کرد و هنگام خروج از قبر در حالت گریه می فرمود :
ءأدهن رأسی أم أطیب محاسنی
و رأسک معفور و أنت سلیب ؟
بکائی طویل و الدموع غزیرة
و أنت بعید و المزار قریب
📚 منابع :
1. توضیح المقاصد : ص 6. و ... .
2. امالی صدوق : ص 177. و ... .
3. بحار الأنوار : ج 44، ص 145. و ... .
4. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام : ج 4، ص 34. و ... .
🖕🖕بسم الله الرحمن الرحیم
ملاقات خانم خانه دار با امام زمان ارواحنافداه در ماه محرم
بنفس..حاج آرمین غلامی(مجنون)
🔰 ایام عزاداری سید الشهدا علیه السلام نزدیک بود،هر سال یک دهه عزاداری داشتند در حسینیه،امسال اما شور و اشتیاق عجیبی از امام زمان ارواحنافداه در دلش افتاده بود، قبل از شروع عزاداری ها نشست روبه قبله و با آقایش خلوتي کرد،با خواهش و تمنا از مولا خواست بخاطر جد غریبش هم که شده امسال به مجلس آنها هم بیاید، به دلش الهام شد خبری در راه است...
🌀شب اول عزاداری رسید، قبل از شروع مراسم، بالای مجلس پتوی نویی را چهارلا کرد و یک پشتی استفاده نشده روی آن گذاشت، به شوهرش سفارش کرد کسی اینجا نشیند، شوهرش پرسید چرا؟ جواب داد، این، جای آقایم است... شوهر تبسمی کرد و گفت:چشم...
🔰شبهای عزاداری یکی یکی سپری میشد، هر شبی که می رسید در طول مراسم همه ی حواسش به همان جای خالی بود، مدام پرده را کنار میزدو قسمت مردانه را وارسی میکرد، چشم میدوخت به همان جای خالی... شب آخر هم آمد، خبری نشد، عزاداری هم تمام شد، خبری نشد،موقع صرف غذا شد، رفت به آشپزخانه، بغض گلویش را فشار میداد، دلش داشت میترکید، اشکش سرازیر شد، گفت برای بار آخر بروم آن جای خالی را ببینم، پرده را کنار زد،سید معمم جلیل القدری را دید، همان جا نشسته بود،او جمعیت را میدید اما انگار هیچکس او را نمیدید، همه مشغول صحبت کردن بودند، توجهی نداشتند به او، روضه خوان دعای آخر مراسم را میخواند، جوان خوش سیما دستانش را به سمت آسمان بلند کرده بود و بعد از هر دعایی با لحن ملیحی آمین میگفت، غذارا آوردند، چند لقمه ای از غذا به آرامی در دهان گذاشت،چندین بار با مهربانی به سمت آشپزخانه نگاه میکرد و تبسم... بوی عطر عجیبی حسینه را پرکرده بود...
💎 یکی از خانم ها که در آشپزخانه مشغول بود گفت چه بوی عطر فوقالعاده ای در فضا پیچیده، دوباره پرده را کنار زد،نگاهش را به جای همیشگی انداخت اما کسی را ندید، از درب خروج هم هیچکس خارج نشده بود، شوهرش را سریع صدا زد، تو کسی را با این مشخصات ندیدی در قسمت مردانه، نشسته بود همان جایی که آماده کرده بودم، شوهرش جواب داد نه ولی عطر بسیار خوشی در قسمت مردانه پیچیده بود که همه متوجه شدند، این صحبت را که از شوهرش شنید خیلی منقلب شد، صحبت حضور مولا در مراسم دهن به دهن در حسینیه پیچید،جمعیت منقلب شده بود، صدای ناله ی یا صاحب الزمان تا ساعتها بعد شنیده میشد...
صفائی بود دیشب با خیالت خلوت ما را
ولی من باز پنهانی تو را هم آرزو کردم
📙 برداشتی آزاد از تشرف خانم محمدی_پایگاه اطلاع رسانی مهدیه تهران
رجز امام حسن ع..
گریان شدم به آه ونوا درغم حسن
ماتم گرفته ام به عزا درغم حسن
دلهای شیعه غرق ملال و عزاشده
پوشید کعبه رخت عزادرغم حسن
دست اجل گرفته چو تیشه به ریشه ات
از پا فتاد نخل رسادرغم حسن
ازپانشست سرو رسابین حجره ای
در برگرفت خاک، صفادرغم حسن
از زهرکینه ماه مدینه به خون نشست
باران گرفته ابر عزا درغم حسن
از آب زهرکوزه چو نوشید جان سپرد
گریدبه ناله ارض و سمادرغم حسن
زینب گریست درغم تو ایهاالکریم
داردبه لب دوباره نوادرغم حسن
جسم حسن به پای بقیع تیرخورده است
گریان شده حسین به نوادرغم حسن
زهرجفای همسرقاتل چه کرده است
نالیده عالمی به خدا درغم حسن
تشتی زخون برابر زینب چه میکند
افتاده خواهری به بلادرغم حسن
مجنون گرفته شد، دل زهرا در این عزا
دنیاببین که گشته عزادرغم حسن.
📓📓شاعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
📛📛📛📛📛📛📛📛📛📛..
بسم الله الرحمن الرحیم
📢رجزشهادت امام حسن..
سبک ..۱دشتی.
سبک..۲(قلندرمسلک ودرویش ومستم).
سبک..۳واحد(توشیرشاه مردانی ابالفضل ع)
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
حسن هستم گواه کوچه هایم
تمام عمر در. آه و نوایم
بدید م من به کوچه مادرم بود
گواه غربتش اشک ترم بود
دلم خوش بود بودی در بر من
زمین خوردی به کوچه مادر من
بهار زندگانی ات خزان شد
قد چون سروبالایت کمان شد
ز ماه و از ستاره رو گرفتی
به آه وغصه وغم خو گرفتی
فدای غصه هایت ، نازنینم
الهی داغ تو هرگز ببینم
توو یک کوه غم با بی قراری
نشدباور که تنهایم گذاری
شدم پاره جگر ، ای چاره سازم
ندانم باغم وغصه چه سازم
مرابازهرکینه همسرم کشت
تداعی شدبرایم کوچه ومشت
یتیمی شد نصیب نوگلانم
زکوچه مانده براین دل نشانم
عزادار م شده طفلان زارم
کسی دیگر در این هجره ندارم
دگر حال دلم زار و حزین است
تمام قامتم نقش زمین است
چهل بی بند وبار از ره رسیدند
درمیخانه را آتش کشیدند
که قنفذ از عداوت حرف بد زد
دراین خانه را اوبا لگد زد
میان آن در و دیوار افتاد
خودم دیدم که آن شش ماهه جان داد
فتاده مادرم پهلو شکسته
درون سینه اش میخی نشسته
خودم دیدم که زینب جیغ میزد
که قنفذ با غلاف تیغ میزد
من از درد کمر دیگرنگویم
زروی نیلی مادر نگویم
گرفته دردشانه مادرمن
فتاده بین کوچه در بر من
نمردم من ازآن زهر هلائل
غم کوچه مراگردیده قاتل
الا(مجنون)حسن شدتیرباران
به نزدفاطمه گردیده مهمان
📕شاعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی).
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴.
.
بسم الله الرحمن الرحیم
🌴🌴اشعارشهادت کریم اهل بیت
حضرت ارباب حسن بن علی (ع)
خودم دیدم وجودت شعله ور بود
حسن جان ناله ی تو بی اثر بود
نکش آه ومکن سرفه حسن جان
که خون لخته بر لب بیشتر بود
خودم آورده ام تشتی برایت
دو چشمم شاهد خون جگر بود
ز آه وناله زینب هل کرده
خودم دیدم که شاهدپشت در بود
ز تابوت و زدفن تو دو صد آه
هجوم تیر و تن باچشم تر بود
به دفنت بود عباس وحسینت
که تیرازبهره تشیع .دردسر بود
تن وتابوت یکجاغرق خون است
که دوران غمت آقابه سر بود
📓شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی).
🚧🚧🚧🚧🚧🚧🚧🚧🚧🚧.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✒✒اشعار روضه فوق العاده ی
امام حسن ع..
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
تیر ی نشسته بر بدنت .ایهالغریب
شد دوخته کفن به تنت ایهالغریب
پاره جگر چرابه تنت تیرخورده است
خونی شده تن وکفنت ایهاالغریب.
_____________
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
در هجره چارچوب تنت خون شده حسن
آقازگوش تا دهنت خون شده حسن
اینگونه سوی این درخانه نگه مکن
دیدم چگونه این بدنت خون شده حسن
دیگرسکوت محض خودت راشکسته ای
دیدم که قلب در محنت خون شده حسن
گویادگر ردیف غزلهای غربتی
حتی ردیف تَن تَ تَنَت خون شده حسن
شد کاره گر دگربه تنت زهره قاتلت
ازآب کوزه ای دهنت خون شده حسن
گشته نظاره گر.به لبان توخواهرت
با هر نفس نفس ، بدنت خون شده حسن
زینب کناره تشت پرازخون نشسته بود
آن دیدگان سینه زنت خون شده حسن
(مجنون)بیاده کرببلا مجتبا گریست
بایاده این عزا کفنت خون شده حسن.
📕📕شاعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
♻♻♻♻♻♻♻♻.
بسم الله الرحمن الرحیم
🌴🌴اشعار شهادت امام حسن المجتبی ع..
تنهاترین سردار. آخر. بر زمین خورد
درهجره اش بایاده مادر.بر زمین خورد
شدآب از زهرجفا .پاتاسر او
درهجره ی دربسته باسر .برزمین خورد
دل شوره ی زینب برای مجتبابود
دیده چگونه پشت آن در .برزمین خورد
پشت و پناه زینب کبرا حسن بود
تنها امیدخانه آخر. برزمین خورد
ای شاهده مظلومی زهرای اطهر
تو دیده ای درکوچه مادر.بر زمین خورد
📕شاعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)..
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷.
بسم الله الرحمن الرحیم
اشعارهفتم صفر
🌴🌴رجزفوق العاده ی امام حسن
🔘🔘🔘🔘◾◾◾◾◾🔘🔘
قلندرم که نمودم هوای کوی حسن
زنم به سینه وبر سر به عشق روی حسن
به یک کرشمه رُبودی توازحَریفان دل
شدم اسیر کمندی چو زُلف و موی حسن
گشادری توبروی گدای خانه ی خود
که مست ِ می شدم ازباده ی سَبوی حسن
به سوی خاک مزارت شبانه پر زده ام
که گشته نرگس مَستانه مَست روی حسن
ز فِیض آب زلالت که آبی ازدریاست
کرم شده که شده قطره ایی ز جُوی حسن
گدای صحن بقیع تو ام تمامی عمر
نَفس نفس زدن من در آرزوی حسن
هوایی توشدم چون مقیم کوی توام
به اذن ِ ِحق بنشینم به. روبِروی حسن
مراجنون توآقا گرفته تا دم مرگ
گشوده مرغ دل من دوباره سوی حسن
سلام مابرسان ای صبا به حضرت او
شدم چو. زنده واِحیا زعطرو بوی حسن
گدای درگه عشقم شدم اگر(مجنون)
شدم چو مرغ سحرخوان به
گفت و گوی حسن
✏✏شاعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
🌐🌐🌐🌐🌐🌐🌐🌐🌐
...