eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
624 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
4هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
🤞 مصیبات امام_سجاد_علیه_السلام آرمین غلامی سوم محرم۱۴۰۳_کرمانشاه جابر جعفی از امام باقر علیه السلام روایت نموده که ایشان فرمودند: 📋 کَانَ أَبِي عَلِي بْنُ الْحُسَیْنِ علیه‌السلام قَدِ اتَّخَذَ مَنْزِلَهُ مِنْ بَعْدِ مَقْتَلِ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِي علیه السلام بَیْتاً مِنْ شَعْرٍ وَ أَقَامَ بِالْبَادِیَةِ ▪️پدرم علی بن حسین علیهماالسلام بعد از کشته شدن امام حسین علیه السلام، خیمه ای پشمی را بعنوان منزل برگزید و در بیابان ساکن شد 📋 فَلَبِثَ بِهَا عِدَّةَ سِنِینَ کَرَاهِیَةً لِمُخَالَطَةِ النَّاسِ وَ مُلَابَسَتِهِمْ ▪️و به دلیل بیزاری از اختلاط با مردم و همنشینی با آن‌ها چند سال در آنجا ماند 📋 وَ کَانَ یَصِیرُ مِنَ الْبَادِیَةِ بِمُقَامِهِ بِهَا إِلَی الْعِرَاقِ زَائِراً لِأَبِیهِ وَ جَدِّهِ علیهم السلام وَ لَا یُشْعَرُ بِذَلِکَ مِنْ فِعْلِهِ... ▪️از بیابانی که در آنجا ساکن بود بعنوان زائر پدر و جدش علیهما السلام رهسپار عراق می‌شد بی آنکه کسی از این امر مطلع شود ... 📚بحارالأنوار، ج٩٧ ص٢٩٦ 🩸هر گاه که به یاد قتلگاه می‌افتم، گریه راه گلویم را سدّ می‌کند... در روایتی امام صادق علیه السلام فرمودند: 📋 الْبَکَّاءُونَ خَمْسَةٌ آدَمُ وَ یَعْقُوبُ وَ یُوسُفُ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام ▪️«افرادی که بسیار گریستند پنج نفر بودند: آدم، یعقوب، یوسف، فاطمه، دختر حضرت محمّد صلی اللَّه علیه و آله و علی بن الحسین علیهم السّلام. 🔖 در ادامه روایت حضرت فرمودند: 📜 وَ أَمَّا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ فَبَکَی عَلَی الْحُسَیْنِ علیه السلام أَرْبَعِینَ سَنَةً مَا وُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَکَی ▪️حضرت علی بن الحسین علیهم السّلام مدت بیست یا چهل سال بر حضرت امام حسین علیه السلام گریست. هر غذایی که مقابل آن حضرت می‌گذاشتند، او به گریه می‌افتاد. 🥀 کار آن حضرت به جایی رسید که یکی از غلامانش به وی گفت: «یاابن رسول اللَّه! فدای تو شوم، من می‌ترسم که خود را (به وسیله کثرت گریه) هلاک گردانی! » حضرت فرمودند: 📋 إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَی اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ إِنِّی لَمْ أَذْکُرْ مَصْرَعَ بَنِی فَاطِمَةَ إِلَّا خَنَقَتْنِی لِذَلِکَ عَبْرَةٌ. ▪️فرمود: {چاره ای نیست، جز اینکه غم و اندوه خود را به خدا شکایت کنم من از خدا چیزهایی می‌دانم که شما نمی دانید. } (یوسف ۸۶) هر گاه که به یاد قتلگاه فرزندان فاطمه علیهم‌السّلام می‌افتم، گریه راه گلویم را سدّ می‌کند. 📚 الخصال،ج۱ 🩸مرا بر این گریه‌ها، ملامت نکنید... از وجود مقدّس امام سجاد علیه‌السلام در خصوص کثرت گریه‌ ایشان بعد از واقعه‌ی عاشورا سوال شد؛ حضرت فرمودند: 📋 لَا تَلُومُونِي فَإِنَّ يَعْقُوبَ فَقَدَ سِبْطاً مِنْ وُلْدِهِ فَبَكَى حَتَّى ابيَضَّتْ عَيناهُ وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّهُ مَاتَ ▪️«مرا ملامت نکنید! یعقوب نبی علیه‌السلام برای فقدان پسری از فرزندانش آنقدر گریست تا چشمانش نابینا شد، در حالی که نمی‌دانست واقعاً مرده باشد؛ 📋 وَ قَدْ نَظَرْتُ إِلَى أَرْبَعَةَ عَشَرَ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فِي غَدَاةٍ وَاحِدَةٍ قَتْلَى فَتَرْوَن حُزْنَهُمْ يَذْهَبُ مِنْ قَلْبِي. ▪️ اما چهارده مرد از خاندانم را در برابر دیدگانم در نصف روزی کشتند، چگونه توقّع دارید اندوه و غصه از قلبم بیرون شود؟! 📚کشف الغمّة (اربلی)، ج۲، ص۱۰۲ 📚حلیة الابرار (بحرانی)، ج۴، ص۳۱۳ 📚تهذیب الکمال (المزی)، ج۲۰، ص۳۹۹ 📚تاریخ دمشق (ابن عساکر)، ج۴۱، 🩸إمام سجاد علیه‌السلام به وقت افطار آن‌قدر گریه می‌کردند که جلوی لباس‌شان، خیس از اشک می‌شد و مکرّر می‌فرمودند: پدرم را با لب تشنه کشتند... در احوالات امام سجاد «علیه الصلاة و السلام» آمده است: 📋 بَكَى أَرْبَعِينَ سَنَةً بِدَمْعٍ مَسْفُوحٍ وَ قَلْبٍ مَقْرُوحٍ ▪️ آن حضرت چهل سال با ديدگانى اشكبار و قلبى داغدار بر مصیبت کربلا مى‌گريست. 📋 یَقطَُع نَهارَه بِصیامِهِ و لَیلَهُ بِقیامِه ▪️شبانه روزش به روزه‌دارى و شب‌زنده‌دارى مى‌گذشت! 🥀 هنگامى كه غذا براى افطارش حاضر مى‌شد، از قتلگاه پدر و شهيدان به خون خفتۀ كربلا ياد مى‌كرد و مى‌فرمود: آه از غم و اندوه! اى واى بر اين مصيبت! و مکرّر زمزمه مى‌كرد و اشك مى‌ريخت و اين جمله را بر زبان مى‌آورد كه: 📋 قُتِلَ اِبْنُ رَسُولِ اَللَّهِ جَائِعاً ▪️ پسر پيامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله گرسنه به شهادت رسيد! 📋 قُتِلَ اِبْنُ رَسُولِ اَللَّهِ عَطْشَاناً ▪️پسر پيامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را با لب تشنه كشتند!
📋 حَتّی یَبُلُّ بِالدَّمعِ ثِیابُه. ▪️و آنقدر این جمله را می‌فرمود و مى‌گريست كه جلوی پیراهن حضرت، خیس از اشک می‌شد. 📚مثیرالاحزان،ابن نما حلی، ج١ ص١١۵ 🩸آه ای بابا ! نگاه آخرت را ... فریاد غریبی‌ات را ... تن عریانت را ... چگونه فراموش کنم ؟! در نقلی، زید بن صوحان گوید: 🥀 سه سال بعد شهادت سیدالشهدا «صلوات اللّه علیه» بر امام سجاد علیه‌السلام داخل شدم، دیدم حضرت در محراب عبادت نشسته مناجات می‌کند و می‌فرماید: 📋 یا ربّ و یا مَن علَیه مُعوّلی طَوَّلَ اَحزانُنا و اَجرَی دُموعُنا و اَحرَقَ قلوبُنا عَلَی مُصیبةِ ابنِ بِنتِ نبیّکَ الحُسین علیه‌السلام و یَبکی و یَصیحُ و یقولُ ▪️ای پروردگار و ای کسی که تکیه گاه من به اوست؛ حزن ما طولانی شد و اشک ما جاری گشت و قلب های ما سوخت بر مصیبت پسر پیغمبر تو حسین صلوات اللّه علیه. 🥀 امام سجاد علیه‌السلام گریه می‌کرد و فریاد می‌کشید و می‌فرمود: 📋 آه آه کیفَ اَنسَیٰ اِستغاثتَک یا اَبی؟! و کیف اَنسیٰ نَظرَتَک بَعد نَظرَةٍ؟! و کیف اَنساکَ و راَیتُک عُریانًا مُرمّلًا بالدّماءِ مُخضّبًا شَیبتُک بِدَمِک ▪️آه آه چگونه فراموش کنم فریاد غریبی‌ات را ای پدر؟! چگونه فراموش کنم آن نگاه های مکرّر تو را؟! چگونه فراموش کنم عریان و غرقه به خون بودی و محاسنت خضاب از خون بود؟! 📋 و یُکرّر ذلِک حتّی صاحَ و غشَّ فقربتُ الیه و بَکیتُ علَی حُزنِه فَأفاقَ ▪️و این جملات را مکرّر می‌فرمود تا از هوش رفت. نزدیک شدم و کنار حضرت گریه کردم؛ وقتی به هوش آمد، فرمود: 📋 لا عینٌ أحبَّ اِلَی الله مِن عَینٍ جَرَی دَمعُها علَینا و لا قلبٌ اَکرمَ عندَ الله مِن قلبٍ حَزنَ فی حُزننا و فَرِح لِفَرَحِنا. ▪️هیچ چشمی محبوب تر نزد خدا نیست از چشمی که برای ما گریه کند و قلبی محترم تر نزد خدا نیست از قلبی که برای ما محزون است و برای ما شاد است. 📚 بشارة الباکین،حسین بن عبدالرزاق تبریزی، (خطی) ص ۱۲۱ 🩸آیا این گوسفند را آب داد‌ه‌اید؟! در نقلی آمده است: 🥀 روزی امام زین العابدین علیه‌السلام از بازار مدینه عبور می‌کرد، دید قَصّابی گوسفندی را می‌کشاند تا آن را در کشتارگاه ذبح نماید. 🥀 إمام علیه‌السلام به او فرمودند: آیا این گوسفند را آب داده‌ای. قصاب گفت: ما قَصّاب‌ها تا آب به گوسفند ندهیم او را ذبح نمی‌کنیم. امام سجاد علیه‌السلام گریه کرد و فرمود: 📋 وا لَهفاهُ عَلَیکَ یا اَبا عَبدِالله، الشّاةُ لا تُذبَحُ حَتّی تُسقی الماءُ وَ اَنتَ اِبنُ رَسُولُ الله تَذبَحُ عَطشانا. ▪️ای داد و بیداد بر مصائب تو ای اباعبدالله! گوسفند بدون نوشاندن آب ذبح نشود ولی با اینکه تو پسر رسول خدا «صلّی الله علیه و آله و سلّم» بودی با لب تشنه سر از بدنت جدا کردند. 📚مأساة الحسین علیه‌السلام، ص‌۱۵۳ 📚زندگانی امام سجاد علیه‌السلام، اشتهاردی ص۵۷. 🩸 وقتی که امام زين العابدين علیه‌السلام با شنیدن روضه اسارت آل الله، سر به دیوار کوبیده و خون از سر مبارکشان جاری می‌شود... در روایتی نقل شده است: 🥀 روزی خوراک و نوشیدنی نزد امام سجاد «صلوات الله علیه» نهادند، گرسنگی و تشنگی پدرش امام حسین علیه‌السلام در صحرای کربلا به یادش آمد و اشک گلویش را بست و سخت گریست تا جامه هایش از گریه و اشک بر پدرش خیس شد. دستور داد تا خوراک را از نزد او ببرند. 🥀 مردی یهودی وارد شد و سلام کرد و دست إمام علیه‌السلام را گرفت و شهادتین گفت و به امامت به إمام سجاد علیه‌السلام اقرار نمود. حضرت فرمودند: برای چه از دین خود و نیاکانت دست کشیدی؟ گفت: خوابی دیدم. فرمودند: چه خوابی دیدی؟ 🥀 آن مرد یهودی گفت: خواب دیدم از خانه برای دیدار برادری بیرون شدم و راه را گم کردم و بیچاره شدم. در این فکر بودم که پشت سرم ناله و گریه و آواز تکبیر و تهلیل بلند شد. وقتی نگریستم لشکری بود و پرچم ها و سرها بالای نیزه و پشت سرشان شترهای لاغر که بر آن‌ها زنان غارت زده و کودکان دست بسته سوار بودند. 🥀 میان آن ها جوانی بر شتر تنومندی در نهایت رنج و سختی، دست و سرش با غل آهنی بسته و از پاهایش خون می‌ریخت و اشکش بر گونه روان بود. گویا شما بودید و همه زن ها و کودکان عزادار بودند و وامحمّداه! واعلیاه!… می‌گفتند. 🥀 در این میان که کاروان در راه بود ناگاه گنبدی در سینه بیابان عیان شد، چون خورشید درخشان جلوی قافله سه بانو بودند. تا گنبد را دیدند خود را به زمین انداختند و خاک بر سر ریختند و سیلی بر رخ زدند و فریاد زدند: «واحسناه! واحسیناه!…» 🥀 مردی کوسه و کبود چشم به آن ها رسید و آن ها را زد و به زور سوار کرد و دیدم که خون از زیر سرپوش یکی از زنان که به گمانم بزرگتر آن ها بود از شدت غم روان شد. پادشاه کشور مرثیه و ماتم منم پایتخت سرزمین اشک ها شد دامنم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زمینه خوانی حضرت سجاد۱.mp3
1.96M
🏴 🏴 ✍شاعر:آرمین غلامی_مجنون ،عزیز رفته سفر،کی برمیگردی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ابن الحسین،مولایاسجاد.‌‌.. دیده ام من یاسهای ،نینوایی دیده ام،من کشته های کربلایی سرزمین کربلا دریای خون شد دیده ام سرِ ه ز تن، گشته جدایی ابن الحسین،مولایاسجاد.‌‌.. بعدتومراپدر، آواره کردند دل سجاده تورا ،صدپاره کردند زده اند به روی نی، راس پدر را طعنه ها مرا پدر،بیچاره کردند ابن الحسین،مولایاسجاد.‌‌.. عادتی روزانه دارم،من به گریه یاده تو هر دم ببارم،من به گریه روضه های کربلا،گشته تداعی روزوشب ، دل بیقرارم،من به گریه ابن الحسین،مولایاسجاد.‌‌.. در بیابان پدرم را سر بریدند، روی پیکرحسین،اسبان دویدند خیمه و خرگاهه، مارابین صحرا بهره نامردی همه آتش کشیدند ابن الحسین،مولایاسجاد.‌‌.. همه غصه ومصیبت ،بوده درشام که دیدم چشای هیزه مردم عام ز زبان مردک پستی شنیدم خارجی گفتن بهم، با لفظ دشنام ابن الحسین،مولایاسجاد.‌‌.. روی ناقه ،تابه شام، هر لحظه بودم من به ضرب تازیان باباکبودم کربلا اون صحنه ها یادم نمیره میسوزه برات، تمام تار و پودم ابن الحسین،مولایاسجاد.‌‌.. سجاد_ آرمین غلامی ۱۴۰۳/دهه سوم حضرت رقیه کرمانشاه چهارشنبه۱۰_مرداد👇 https://eitaa.com/majnon1396
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤞🤞 روضه امام_سجاد_ع_مدح_مرثیه .حاج آرمین غلامی باید تو را حسینِ مکرّر بخوانَمت یا که علیِ اکبر دیگر بخوانمت هم صاحبِ صحیفه ای و هم نَواده اش پس حق بِده مرا، که پیمبر بخوانمت در مدح تو بس است همین که تو را زِ جان سر لوحه ی رقیّه و اصغر بخوانمت قرآنِ ناطقی و تو را آیه آیه از.. ..قدر و ضحی و فاطر و کوثر بخوانمت در عشق، اقتدایِ تو بر فاطمه است پس.. با اذنِ مادر، عاشقِ مادر بخوانمت عطرِ تو عطر باغِ بهشتی ست، نِی عجب اصلاً زِ جنسِ سيبِ مُعطر بخوانمت مست از میِ حسینیِ تو، اهلِ عالمَند مستم نِما که در پیِ ساغر بخوانمت وقتی که بُرده ای دلِ اربابِ شهر را حق است اینکه حضرتِ دلبر بخوانمت دنیا به وقتِ سجده ی تو میکند قیام والامقامی و شَه و سرور بخوانمت سجاده ی تو بویِ خداوند می دهد سجادی و به سجده ی آخر بخوانمت از خطبه خوانی تو قیامت به پا شده اینگونه من قیامتِ اکبر بخوانمت گفتی أنا علی..و علی وار دَم زدی تا که علیِ دوم و حیدر بخوانمت اَخلاق نیکِ توست، ابوحمزه ساخته خَلقاً تو را معلمِ برتر بخوانمت از کودکی دلَت به غم و غُصّه مُبتلاست از کودکی به غُصّه برابر بخوانمت در کربلا غمت دو برابر شد ای غریب که سوگوارِ کُشته ی بی سر بخوانمت همپایِ زینبی و به گودالِ قتلگاه از راویانِ بوسه به حنجر بخوانمت در شام و کوفه هم غُل و زنجیر بوده ای، آری تو را اَسیرِ مُکدّر بخوانمت آمد مدینه زهر، توانِ تو را گرفت تا عاقبت تو را گلِ پرپر بخوانمت سنگِ مزار هم که نداری، شهیدِ عشق کُنجِ بقیع با دلِ مُضطر بخوانمت لطفی نِما به"ملتمس"خاکِ کویِ خویش تا مدحِ نو سروده به محضر بخوانمت ➖چشمان مبارک إمام سجاد علیه‌السلام از شدت گریه، مجروح شده بود و نزدیک بود که آن حضرت نابینا بشود ... ➖إمام سجاد علیه‌السلام یک عمْر با «آب» نجوا می‌کردند ‌و می‌فرمودند: تو بودی و پدرم را با لب‌تشنه کشتند؟! ➖مواجهه امام سجاد علیه‌السلام با مردی که ناله می‌زد و می‌گفت: «من غریبم» ➖جای غُل و زنجیرهایی که بعد از سال های سال، بر روی بدن مبارک امام سجاد علیه‌السلام باقی مانده بود ... ➖ وقتی که امام زين العابدين علیه‌السلام با شنیدن روضه اسارت آل الله، سر به دیوار کوبیده و خون از سر مبارکشان جاری می‌شود... ➖آیا این گوسفند را آب داد‌ه‌اید؟! ➖آه ای بابا ! نگاه آخرت را ... فریاد غریبی‌ات را ... تن عریانت را ... چگونه فراموش کنم ؟! ➖إمام سجاد علیه‌السلام به وقت افطار آن‌قدر گریه می‌کردند که جلوی لباس‌شان، خیس از اشک می‌شد و مکرّر می‌فرمودند: پدرم را با لب تشنه کشتند... ➖مرا بر این گریه‌ها، ملامت نکنید... ➖هر گاه که به یاد قتلگاه می‌افتم، گریه راه گلویم را سدّ می‌کند... ➖غَمَت بابا ! بیابون پَرورُم کرد... ➖مرا بر یک شتر بدون‌جهاز، سوار کردند … ➖امام سجاد علیه‌السلام، بعد از عاشورا دیگر کلّه گوسفند نخوردند ... ➖مرگ جانسوز شتر امام سجاد علیه‌السلام... ➖وقتی که امیرالمومنین صلوات‌الله‌علیه برای مصائب امام سجاد علیه‌السلام گریه می‌کند ... ➖حکایت یک مجلس عروسی که از امام سجاد علیه‌السلام دعوت کردند تا در آن مجلس، شرکت نمایند ... ➖مصیبت جانسوز سوارشدن زينب کبری سلام‌اللّه‌علیها بر شتر بی جهاز... | وقتی‌که زينب کبری عليهاالسلام نظر به قتلگاه می‌کند و می‌فرماید: کجایید ای مَحرَمانِ من؟! ➖شتری که دلش به حال اسراءِ آل الله سوخت و به شترهای دیگر می‌گفت: دختران علی علیه‌السلام را آرام سوار بر محمل‌ها کنید... ➖حکایت عجوزهٔ ملعونه‌ای که در کوفه، پاره‌خِشتی را به طرف امام سجاد علیه‌السلام پرتاب کرد ... ➖حکایت جانسوز «مِنهال» از حال و روز امام سجاد علیه‌السلام و دیگر أسرای آل الله در خرابه شام ... ➖من تَب دارم و دیگر طاقت تازیانه ندارم؛ به این سرباز بگو کمتر مرا تازیانه بزند ... ➖وقتی‌که حجت خدا آرزو می‌کند که ای‌کاش مادر مرا نزاییده بود ... ➖وقتی‌که امام سجاد علیه‌السلام نمی‌تواند غربت پدر را ببیند و دست به عصا، رو به سوی میدان می‌رود... ➖ای‌پسرم! همین قدر بدان که دیگر مردی در خیمه‌ها به جز من و تو، باقی نمانده است... | با شنیدن خبر شهادت قمر بنی هاشم علیه‌السلام، امام سجاد علیه‌السلام از هوش رفتند... ➖امام سجاد علیه‌السلام با چه وضعی بدن مطهر سیدالشهداء و قمر بنی هاشم علیهماالسلام را به خاک سپردند... ➖آمدن إمام سجاد علیه‌السلام برای دفن پیکر مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام و شهدای کربلا... | خاک و خورشید، چه بر سر پیکر مطهر شهدای کربلا آورده بود... ➖به خدا اگر پيامبر به جاى سفارش به ما نمود، امر به جنگیدن با ما مى‌كرد، بیشتر از آنچه که بر سر ما آوردند، نمى‌توانستند انجام دهند... ➖در شام از پشت‌بام‌‌ها، آتش به روی سرم ریختند … دستم بسته بود … عمامه‌ام آتش گرفت و سرم سوخت …
➖وقتی که یزید لعین، قصد گرفتن جان امام سجاد علیه‌السلام را می‌کند ... ➖ شهادت، کرامت ما خاندان بود اما از ما زنی به اسارت نرفته بود ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مراسم عصر شهادت حضرت سجاد کرمانشاه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: سجاد_ آرمین غلامی ۱۴۰۳/دهه سوم زنگنه کرمانشاه چهارشنبه۱۰_مرداد👇 https://eitaa.com/majnon1396
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حضرت سجاد۱.mp3
5.41M
: سجاد_ آرمین غلامی ۱۴۰۳/دهه سوم زنگنه کرمانشاه چهارشنبه۱۰_مرداد👇
🏴 روضه☝️ شهادت_امام_سجاد_علیه_السلام آرمین غلامی 🏴 عزیز کرده‌ی ارباب ماست حضرتِ سجّاد حُسین‌سیرت‌ و حیدرنِماست‌ حضرتِ سجّاد قسم‌ به‌ یکصد و بیست‌ و‌چهار هزار پیمبر که‌ یک‌تنه‌ همه‌ی انبیاست حضرتِ سجّاد همان‌قَدَر که علی‌اکبر است مثل پیمبر همان‌قَدَر علیِ‌مُرتضاست حضرتِ سجّاد به‌ این‌‌دلیل‌ که‌ میراث‌دارِ حضرتِ مولاست فضائلش‌ یَمِ بی‌اِنتهاست‌ حضرتِ سجّاد زبانزد است‌ در آقایی‌ و کرامت‌ و احسان اِدامه‌ی‌ حُسن مُجتباست حضرتِ سجّاد حدیث‌ لوح‌* بخوان‌ تا بفهمی ای‌ دل‌ غافل حسابش‌ از همه‌عالم‌ جُداست‌ حضرت‌ سجاد امام: حاکم‌ دین؛ اصل‌ دین؛تمامی‌ دین‌ است نماز‌ و روزه‌ وحجّ‌ ودُعاست‌ حضرِت‌ سجّاد به اقتضای مَشیّت به تب نشسته وگرنه به‌دردِ خَلق‌ِ دوعالم‌ دواست حضرتِ‌ سجاد به‌ روز‌ حشر که جمعند خلق اول و آخر شنیدنی‌ست‌ ندایِ(کجاست‌ حضرت‌ِ سجّاد؟) یزید را به حقارت کشید خُطبه‌ی‌ تُندش به‌طرز جنگ‌ اگر برنخاست حضرت‌ِ سجّاد پس‌از گذشت‌ سی‌وچندسال‌ هر نفسش را به‌یاد‌ تشنه‌لب‌ کربلاست‌ حضرت‌ِ سجّاد پس‌از حسین‌ واباالفضل‌ وعون‌ وقاسم‌ واکبر پناه بی کسی عمّه‌هاست‌ حضرت‌ِ سجّاد هزار و یک‌ غم‌ِ سنگین‌ نشسته‌ بر دلش امّا شکسته‌ از غم شامِ بلاست‌ حضرت‌ِ سجّاد *فرازی از حدیث شریف لوح ((أَوَّلُهُمْ عَلِی سَیدُ الْعَابِدِینَ وَ زَینُ أَوْلِیائِی الْمَاضِینَ یکی از کارهایی که امام سجاد داشت این بود که کربلا رو زنده نگه داره.پیام اباعبدالله علیه السلام رو زنده نگه داره و به گوش تاریخ برسونه.عمه جانش زینب کبری هم این رسالت رو به دوش داشت .منتها حضرت زینب سلام الله یک سال و نیم بعد از واقعه عاشورا بیشتر زنده نبود... اما وجود مقدس امام سجاد که۳۴-۳۵سال بعد از واقعه کربلا زنده بود،او باید پیام عاشورا و کربلا رو حفظ می کرد.نه با مجلس روضه گرفتن آن امکان پذیر نبود.با اشک،با گریه هر چیزی که تناسبی با واقعه کربلا داشت می دید؛ گریه می کرد و اشکش جاری بود.اگر احیانا سر سفره براش آب می آوردند،گریه میکرد.میخواست وضو بگیره؛نگاهش به آب می افتاد،گریه می کرد.از یه مسیری رد میشد میدید قصابی داره گوسفندی رو ذبح می کنه؛میرفت جلو،می گفت آقا! این گوسفند رو آب دادید میخواید سرش رو ببریدمیگفت :پسر پیغمبر! مامسلمانیم.میدانیم که باید آب بدهیم.امام سجاد می فرمودند:اما خودم دیدم که پدرم،برادرم و هفده نفر از خوبان رو بین دو نهر آب دجله و فرات سر بریدند بدون اینکه آب بدن..... حضرت ام البنین لباس بچگی حضرت عباس رو تن بچه حضرت ،فضل بن عباس کرده بود و دستش رو گرفت آورد پیش امام سجاد.امام سجاد وقتی لباس عموش رو تن این بچه دید؛اینقدر گریه کرد به یاد اباالفضل...به این شکل پیام عاشورا رو نگه میداشت. امام سجاد در این سفر اسارت چه ها کشید. امام باقر علیه السلام ،وسط غسل دادن امام سجاد دست از غسل کشید و شروع کرد بلند بلند گریه کردن. به امام باقر گفتن آقا چی شد؟حضرت فرمود: هنوز جای غل و زنجیرایی که به بدن پدرم بود و گوشت اضافه درست کرده بود و اثر باقی گذاشته بر بدنش، هنوز هست من گریه ام برای اینه... دو تا از معصومین بودند که وسط غسل معصوم دیگر دست از غسل کشیدند و بلند بلند گریه کردن...یکی امام باقر علیه السلام و دومیش هم امیرالمومنین علیه السلام بود که شبانه داشت حضرت زهرا رو غسل میداد.اسماء آهسته آهسته آب می ریخت وامیرالمومنین از زیر پیراهن غسل میداد بچه ها هم چون بهشون سفارش شده بود آرام گریه کنید؛آرام گریه می کردنداما یک مرتبه امیرالمومنین دست از غسل کشیدند وشروع کردند بلند بلند گریه کردن.اسماء گفت:آقا حق دارید.زهرا رو از دست دادید.ولی مگه خودتون نفرمودید آهسته. امیرالمومنین فرمودند:الان دستم رسید به بازوی ورم کرده اش الان دستم رسید به پهلوی شکسته اش... یا امام باقر یا امیرالمومنین! شما عزیزتون رو وقتی داشتید غسل می دادید یک بخشی از بدنش مجروح بود.اما"لَا يَوْمَ‏ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ.." بدنی که له شد، بدنی که سر نداشت،بدنی که بعضی از اعضاش زیر سم اسبان جدا شد.... بنی اسد وقتی شام یازدهم یا روز دوازدهم یا سیزدهم بنابر نقل های مختلفی که هست؛آمدند این پیکرها رو دفن بکنند؛یک مرتبه مواجه شدند با بدن های پاره پاره ای که هیچ نمیشه شناسایی کرد. سر هم در بدن نبود که بتونن شناسایی کنند.متحیّر بودند.امام سجاد علیه السلام به عنایت الهی تشریف آوردند؛با اندوه فرمودند که این بدن ها رو من میشناسم. بعد حضرت بالین یک بدنی رفتند که از همه له شده تر بود از همه زخم بیشتر بر بدنش بود.فرمود:این بدن پدر بزرگوارم ابا عبدالله علیه السلام است.یک حصیری بیارید این بدن انقدر چاک‌ چاک بود تو اون حصیر پیچیدن .امام سجاد علیه السلام خودش وارد قبر شد؛پیکر رو گرفت.
فرمود: دیگه نمیخواد کمک بدید.کسانی هستند به من کمک بِدن جملاتی گفت امام سجاد.اول اون گلوی بی سر را بوسید. بعد فرمود:""طُوبَى لأرضٍ تضمَّنت جَسدك الطَاهِر"خوش به حال اون زمینی که بدن طاهر تو را پدر جان در بر بگیره."فإنَّ الدُّنيَا بَعدك مُظلِمة، و الآخِرة بنُورِكَ مُشرِقة.."دیگه بعد از تو دنیا ظلمانی هست و آخرت با نور تو نورانی شد. امام سجاد علیه السلام این رو گفت و از قبر بیرون آمدند و روی قبررو با خاک پوشاند و با انگشت روی قبر نوشتند:"هذا قَبْرُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَليِّ بْنِ ابيطالِب، الّذي قَتَلوُهُ عَطْشاناً"بعد پیکر علی اکبر رو پایین پای امام حسین دفن کرد و پیکر شهدا رو پایین پای علی اکبر دفن کرد .. بنی اسد گفتند آقا تمام شد دیگه؟فرمودند نه‌ هنوز یه پیکری علقمه هست.رفتند علقمه دیدند یه پیکری هست سر در بدن نداره، بدن پر از تیر، دست در بدن نداره،پاها رو هم خرد کردند.امام سجاد خودش رو انداخت روی این پیکرفرمود:"عَلی الدُنیا بَعدِکَ العَفا یا قَمر بَنی هاشم" خاک بر سر اون دنیایی که تو توش نیستی و او را با اندوه دفن کردند. آرمین غلامی