بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعارناب /حضرت رقیه ع...
#شاعر..آرمین غلامی
دست شکسته ام بخدادردمیکند
ازتازیانه ساق دوپا دردمیکند
بنگرتمام بال وپر دخترت شکست
چشمم قسم به جان شمادرد میکند
درآتش است موی سره دخترت پدر
دست دعای اهل بکا درد میکند
بابا ببین که قامت عمه خمیده است
پاهای عمه ام بخدا درد میکند
درشام چادره سر عمه کشیده شد
ازفرط گریه دیده ی ما درد میکند
درشام پای نیزه ی توسنگ خورده ام
تنهانه سر .که بلکه دوپا درد میکند
باران سنگ خورده ام از کوچه یهود
چشمان تارمن بخدا درد میکند
برده فروش آمدومارانظاره کرد
دل بهرغصه ها وبلا درد میکند
لکنت زبان گرفته ام امشب برای تو
این سوز. ونغمه های صدا درد میکند
(مجنون)تمامی سر ورویم شکسته شد
چشمم برای آن شهدا دردمیکند
⏫⏫⏫⏫⏫⏫⏫
میروم بر سره ! بازار! کجایی عباس
شده ام خنده انظار کجایی عباس
کوچه درکوچه این شهرحقارت دیدم
شده این دیده ی من تار کجایی عباس
خنده ی مردم شامی وبسی نامحرم
بر اسیران گرفتار کجایی عباس
زتنور آمده ای یاکه ز دیر راهب
دیده ای این همه آزار کجایی عباس
همه مستند نیفتی تو ز. نی دلبرمن
حق توراگشته نگه دار کجایی عباس
جگرم سوخت زبس موی سرت سوخت اخا
شانه کردم سره دلدارکجایی عباس
درتنوری سره شاه است روی خاکستر
آتش افتاد به گلزار کجایی عباس
پرده محمل زینب بنگر کنده شده
پیش چشم توعلمدار کجایی عباس
گذرِ برده فروشان تن مارابردند
شامی و پولِ خریدار کجایی عباس
ز روی بام زنی گفت کدام است حسین
میزندسنگ به دلدار کجایی عباس
کاش (مجنون)سربازار مرا میکشتند
تانبینم غم دلدار کجایی عباس
⏫⏫⏫⏫⏫⏫⏫
بابانبوده ای که پرم را شكسته اند
باضربه کعب نی كمرم را شكسته اند
بابابه کوچه های یهودی چه میکنی
بابای سرشکسته سرم راشکسته اند
هرکس رسید زدلگدی بر تنم پدر
نرخ طلايي گهرم را شكسته اند
باباتنم نشان نگاهت نمي دهم
آيينه هاي دور و برم را شكسته اند
باباشكست خورده تر از من نديده ای
بنگربه سنگها ، سرم را شكسته اند
بابابیا مرا تو در آغوش خود بگير
بنگر كه بغض شعله ورم را شكسته اند
باباببرمراتوبه باغ وصال خود
درگیرو داره غم ، تبرم را شكسته اند
(مجنون) ببين كه غيره پدر یاورم نبود
بابابه محضرت هنرم را شكسته اند
بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعارناب /حضرت رقیه ع...
#شاعر..آرمین غلامی
بر درت دخترسلطان گنه کار آمد
باز مجنون بدرت زارو گرفتار آمد
سالیانی است گدای تو ام ای دخترعشق
به مطاع غم عشق تو خریدار آمد
ای سه ساله بر درت با اشگ وآوا آمدم
کن قبولم.گرچه رو باعث آزار آمد
جان ناقابل من گشته فدایت بانو
بنگر مشتری عشق به بازار آمد
چه برانی، چه بخوانی، منه(مجنون )نروم
خارم وهیچم که وابسته به گلزار آمد
⏫⏫⏫⏫⏫
ازسنگ شامیان سرما درد میکند
ازتازیانه ساق دوپا دردمیکند
بنگرتمام بال وپر دخترت شکست
چشمم قسم به جان شمادرد میکند
درآتش است موی سره دخترت پدر
دست دعای اهل بکا درد میکند
بابا ببین که قامت عمه خمیده است
پاهای عمه ام بخدا درد میکند
درشام چادره سر عمه کشیده شد
ازفرط گریه دیده ی ما درد میکند
درشام پای نیزه ی توسنگ خورده ام
تنهانه سر .که بلکه دوپا درد میکند
باران سنگ خورده ام از کوچه یهود
چشمان تارمن بخدا درد میکند
برده فروش آمدومارانظاره کرد
دل بهرغصه ها وبلا درد میکند
لکنت زبان گرفته ام امشب برای تو
این سوز. ونغمه های صدا درد میکند
(مجنون)تمامی سر ورویم شکسته شد
چشمم برای آن شهدا دردمیکند
⏫⏫⏫⏫
وامصیبت غم پدر سخت است
دیدن موی شعله ور سخت است
خنده میکرد دربرت قاتل
دیدن آن سرت.پدرسخت است
بین انظار .ای پدر بودم
زخم این طعنه بیشتر سخت است
خورده بر کنج آن لبت سنگی
دیدن .دیدگان تر سخت است
اطلاعی ندارم از سره تو
ازتوماندن چه بی خبر سخت است
ازچه شد زیر و رو .تنت بابا
دیدن توبدون سر سخت است
کاش(مجنون)بمیری ازاین غم
روی نی .دیدن پدرسخت است
بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعارناب /حضرت رقیه ع...
#شاعر..آرمین غلامی
گوشه ی ویرانه مارابرده اند
آل حیدر راچنین آزرده اند
شامیان رایک دل شیطانی است
زینت سر نیزهاش قرآنی است
وادی دشنام باشدشهرشام
میخوردبرعمه سنگ از روی بام
درتلاطم سنگ نامردان شام
میخوردبر هرسر زخم امام
سوی عمه یک نگاهی مضطراست
اوامید لالههای حیدر است
مردم اینجا تماما بیوفاست
شهراینجامنتهای کربلاست
مانده صدها بی وفا .زاین طایفه
دارداینجا مردمی بیعاطفه
محملی برپاشده از داغ و درد
گشته پژمرده همه گلهای زرد
پیش زینب رقص و کف آزاد گشت
کوچه هایش هلهلهآباد گشت
بازی آن چوبها برآن لب است
گوییاشاهد براین غم زینب است
عده ای برقلب ما آتش زدند
هردلی میسوخت با آهش زدند
شامیان می دیده اند اشک رباب
می زدندباخنده بر اشکش جواب
عمه ها در ازدحامی از نگاه
از دل خودمی کشیدند آه آه
روی نیلی شد نقاب روی گل
شدسپید ای وای دیگر موی گل
بی حیا شرمی نما بر خواهرش
تازیانه کم بزن روی سرش
گفت (مجنون) ازمصیتهای شام
گشت عمری اوعزادار ه امام
⏫⏫⏫⏫⏫⏫
عمریست شدم واله وحیران رقیه
گردیده دلم. زاروپریشان رقیه
این قطره اشک است سبک کرده دلم را
ابری شده چشمم پی باران رقیه
موهای سرم پیر شدازبهرعزایش
دل گشته بهاری به زمستان رقیه
درکوفه به هر کوچه اسیراست اگر او
قاری شده بابا. پی قرآن رقیه
بابا به روی نیزه مخوان آیه ی قرآن
بنگر که شده پاره گریبان رقیه
امشب به هوای تو پدر گریه نموده
عشقت همه شب ازسراو عقل ربوده
شام یعنی،،،
#دهه سوم محرم۱۴۰۳
شام دریایی شداز اندوه ودرد
شام دارد کوچه ای تاریک وسرد
شام داردظلم مردم برخودش
رنج عصیانی مجسم برخودش
شام یعنی سرزمین کربلا
قصه ی نامردمان این سرا
شام یعنی دراسارت سوختن
آتشی بر کاروان افروختن
شام یعنی یک حقوق بی بشر
یعنی ال مصطفی ،اندر گذر
شام یعنی کودتای عاشقان
شام یعنی مرگ بی نام ونشان
شام یعنی سازمانی بی ملل
حمله وظلم وجفای بی علل
چشم هرزه سوی سرها، ماندنی ست
کعبه نی بر این اسیران،خواندنی ست
کاروانی سوی کاخی ،عازم است؟
شامیان رحم و مروت ، لازم است
شام دارد بر یتیمان دست زور
گرده زینب شادی شامیست،جور
تا به کی جولان خولی در زمین
لاله ها ی فاطمه درظلم وکین
تازیان بر خواهرت نزدیک بود
روشنی بخش شب تاریک بود
شام یعنی،کوچه وسنگ یهود
آنچه بر زینب رسیده ،سنگ بود
شام یعنی مجلس بزم یزید
برلب ودندان سالاره شهید
زینب تو میکشد این درد را
آسمان بنگر به ناقه مرد را
#شعر_آرمین غلامی_مجنون
.
رقیه خاتون..mp3
5.66M
#بسم_الله_الرحمان_الرحیم
❌ #لطمه_زنی
#روضہ_حضرت_رقیه (س) ❌
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مداح.حاج آرمین غلامی
#دهه سوم محرم_۱۴۰۳_کرمانشاه
بند1
چند روزه که
موهام نخورده شونہ//اشکای من روونه
دارم میرم اسیری// به ضربه تازیونه
دور و برم
پره آتیش و دوده// زیر چشام کبوده
تو که نبودی دشمن //گوشوارمو ربوده
ببین لباس و معجرم سوخته
تمومه پیکرم شده کوفته
ببین که دخترت روی ناقہ
نگاشو روی راس نی دوخته
🖤بابا… من الذی ایتمنی
ایتمنی ایتمنی واویلا🖤
بند2
کتک خوردم
میونه صحراخیلی//باکعب نی باسیلی
ببین رخ رقیہ// شده کبوده و نیلی
زجر ملعون
تا من رو تنها دیده// اَمونمو بریده
لگد که زد به پهلوم// موی منو کشیده
جاموندم از مسیر و قافلہ
بابا پاهام شده پر آبلہ
پیادمو تو روی نی هایی
میونه ما زیاده فاصلہ
🖤بابا… من الذی ایتمنی
ایتمنی ایتمنی واویلا🖤
بند3
رو گردنم
جای رد طنابہ// داریم میریم خرابہ
تماشای سر تو // برای من عذابہ
کوفه و شام
بما رسیده آزار// توشهروکوچه، بازار
امون ازین جسارت // میونه بزم اغیار
شرابو روسر تو میریزه
چشای شامیا چقدر هیزه
خودم دیدم یه ملعونی میگفت
ڪــه بین ما بفڪر ڪنیزه
🖤بابا… من الذی ایتمنی
ایتمنی ایتمنی واویلا🖤
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
❌لطفا حق روضه ادا گردد❌
باحال معنوی گوش کنید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#_روضه_امام سجاد_اسارت زینب
#مصائب_اسارت_نوحه
#مداح_حاج آرمین غلامی
#محرم ۱۴۰۳/دهه سوم
#حسینیه کرم_کرمانشاه
#عصر یکشنبه ۷مرداد👇
روضه رقیه،س۲.mp3
5.92M
|⇦•حالم خرابه...
#سینه_زنی وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج آرمین غلامی •✾•
#دهه سوم محرم۱۴۰۳_کرمانشاه
🖤❤️💛🖤
حالم خرابه..
زنجیر دور گردنم خیلی عذابه
نمیذاره که دخترت یه کم بخوابه
حالم خرابه....
صبرم تمومه..
زَهره ترک شدم آخه شمر روبرومه
مگه نگفتی که یتیم زدن حرومه
صبرم تمومه....
این زجر نامرد...
یه شب به قصد کشت بابا دخترتو زد
من گریه کردم..
تا دلش بسوزه شاید این زجر نامرد
بغضم گرفته..
بینایی چشممو زجر ازم گرفته
بی حیا از پشت موهامو محکم گرفته
ای داد بیداد..
رو ناقه گفتم که بابا یهو هولم داد
هولم نداد یه جوری زد دندونم افتاد
*بابا! میخوام برات بخندم خجالت می کشم*
این همه زخم رو یه بدن نمیشه
مثل تو دخترت کفن نمیشه
یه جور سوزوندن سرمو میدونم
موهای من دیگه بلند نمیشه
رنگم پریده..
بعد تو دخترت یه روز خوش ندیده
با هر یه آهم میخورم صدتا کشیده
رنگم پریده..
اشکام به راهه..
شبیه مادرت بودن خیلی گناهه
بغیر دندونام همه تنم سیاهه
اشکام به راهه..
آزار شامو..
باور میکردی ببینم بازار شامو
میبینی روی صورتم آثار شامو
دستام چه سرده..
بگو عمو دنبال معجرم بگرده
بازار بَرده ها ما رو بیچاره کرده
قلبم رو کَنده..
بگو عمو چشماشو روی نی ببنده
حرمله به اشک رباب همش میخنده
شام یعنی،،،
#دهه سوم محرم۱۴۰۳
شام دریایی شداز اندوه ودرد
شام دارد کوچه ای تاریک وسرد
شام داردظلم مردم برخودش
رنج عصیانی مجسم برخودش
شام یعنی سرزمین کربلا
قصه ی نامردمان این سرا
شام یعنی دراسارت سوختن
آتشی بر کاروان افروختن
شام یعنی یک حقوق بی بشر
یعنی ال مصطفی ،اندر گذر
شام یعنی کودتای عاشقان
شام یعنی مرگ بی نام ونشان
شام یعنی سازمانی بی ملل
حمله وظلم وجفای بی علل
چشم هرزه سوی سرها، ماندنی ست
کعبه نی بر این اسیران،خواندنی ست
کاروانی سوی کاخی ،عازم است؟
شامیان رحم و مروت ، لازم است
شام دارد بر یتیمان دست زور
گرده زینب شادی شامیست،جور
تا به کی جولان خولی در زمین
لاله ها ی فاطمه درظلم وکین
تازیان بر خواهرت نزدیک بود
روشنی بخش شب تاریک بود
شام یعنی،کوچه وسنگ یهود
آنچه بر زینب رسیده ،سنگ بود
شام یعنی مجلس بزم یزید
برلب ودندان سالاره شهید
زینب تو میکشد این درد را
آسمان بنگر به ناقه مرد را
#شعر_آرمین غلامی_مجنون
.
اشعارلطمه زنی_اسارت
#شعر_آرمین غلامی_مجنون
خلخال همه اهل حرم غارت شد
در پیش نگاهم جگرم غارت شد
بستند تمامی حرم رابه طناب
امامه سبز پسرم غارت شد
گودال ، بریدند سرم را ز قفا
انگشتر و خود و سپرم غارت شد
در نیزه سوارها نباشدرحمی
بر سردره، دروازه سرم غارت شد
کس نیست که یاری برساندبه حرم
با تیرسه شعبه، پیکرم غارت شد
در پیش دوچشمان رباب خسته
گهواره ی طفل پرپرم غارت شد
در قبر نهادم بدنش ،راصدحیف
قنداق علی اصغرم غارت شد
دیدم که تمام خیمه ها شد غارت
اینجا سر طفل مضطرم غارت شد
بر نیزه سرم بود ولیکن دیدم
درکوفه طلای دخترم غارت شد
میدید ابالفضل، ،سرش برنیزه
خلخال دوپای خواهرم غارت شد
عباس همه هستی من بود،ولی
مشک و علم برادرم غارت شد
افتاد عمود خیمه ی،ساقی من
دیدم بدن دلاورم غارت شد
درکرب وبلا ،زنی در آتش میگفت
عباس بیا که معجرم غارت شد
حالا به اسارت ، بسوی شام رود
برنیزه سر شعله ورم غارت شد
#_دهه_ اول_صفر
#اشعاراسارت_لطمه زنی
#شعر_حاج_ آرمین_ غلامی_مجنون
سیلی وتازیان به سرم ،دیده ای حسین
آتش گرفتن جگرم دیده ای حسین
هرجا بسوی دیدن سر،آمدم ولی
زخم كنار چشم ترم،دیده ای حسین
با دیدن سر تو گلايه نمي كنم
خونی شکسته، بال و پرم ،دیده ای حسین
ازپانشسته ام، چه قَدر ضربه خورده ام؟
دسِت كبود روی سرم ،دیده ای حسین
شمرآمدوبه کوفه غرور مرا شكست
طاقت بيار و زخم سرم ،دیده ای حسین
مانند مادرت شده ام ،باقدخمم
بشکستن كمرم ،دیده ای حسین
دیدی تمام راه، كبود است پیکرم
ازداغ، چشم ترم ،دیده ای حسین
قرآن بخوان ولي ز بلنداي نيزه ها
درشام دور و برم ،دیده ای حسین
خون مي چكد ز نيزه ی تو،ای بریده سر
برچوبه ای شکسته سرم ،دیده ای حسین
دستم، سرم، دو چشم ترم ،رانظاره کن
از تازيانه ها اثرم ،دیده ای حسین
كاخ يزيد میشود،آواربرسرش
تودرخرابه ها سحرم ،دیده ای حسین
(چوبي كه زد تو را به سرش بایدم شکست
اینجاغرور شعله ورم،دیده ای حسین
جانم فداي آن سر زخمي به نیزه ها
آتش به پیکره جگرم ،دیده ای حسین
#_دهه_ اول_صفر
ورود اسرا به شام
نبودی روزگارم تنگ کردند
پذیرایی زمن باسنگ کردند
رخم رامثل خون پیکره تو
به ضرب تازیان همرنگ کردند
📝شعرآرمین غلامی.
(مجنون کرمانشاهی).
نوحه رقیه.س...mp3
2.38M
نوحه حضرت رقیه
#مداح.حاج آرمین غلامی
#دهه سوم محرم۱۴۰۳_کرمانشاه
من از لگد بدم میاد
از حرف بد بدم میاد
از اونکه هی تو صورتم
سیلی میزد بدم میاد
من از طناب بدم میاد
از اضطراب بدم میاد
از اونی که نداد بهم
یه ذره آب بدم میاد
از خیزرون بدم میاد
از ساربون بدم میاد
از اونکه ما رو با چشاش
میداد نشون بدم میاد
من از غذا بدم میاد
از دشمنا بدم میاد
از این روزا که میگذره
هی بی بابا بدم میاد
از آبله بدم میاد
از حرمله بدم میاد
از قاتل بابام حسین،
که سنگ دله بدم میاد
از مردِ مست بدم میاد
از زجرِ پست بدم میاد
از اونی که سیلی زد و..
دستام و بست بدم میاد
از میخونه بدم میاد
از ویرونه بدم میاد
از اونکه با خندش مارو
میسوزونه بدم میاد
از جیغ و داد بدم میاد
از زخم حاد بدم میاد
از اون که عمه مو میزد
خیلی زیاد بدم میاد
من از شرور بدم میاد
از حرف زور بدم میاد
از اونکه برد سر تو رو..
توی تنور، بدم میاد
از جام می بدم میاد
از طبل و نی بدم میاد
از اونکه رأس بابامو
زد روی نی بدم میاد
من از سبو بدم میاد
از سُرخْ مو بدم میاد
از اونکه زَد ما رو پیشه
سر عمو، بدم میاد
من از شراب بدم میاد
از تب و تاب بدم میاد
از اونی که سر تو رو..
کرده خضاب بدم میاد
زمینه اسارت،،،،.mp3
2.14M
#کاروان_اسرا
یک منبر روضه بازار کوفه و شام
#مداح_حاج آرمین غلامی
#محرم ۱۴۰۳/دهه سوم
سر بازار به ما خندیدند
دست بسته همه ما را دیدند
کوفه در هلهله و شادی بود
کوفیان طبل ظفر کوبیدند
صورتی که شبه پیغمبر بود
بر سر نیزه سر اکبر بود
ماه در روز به نیزه عجب است
سر عباس که آب آور بود
قمر هاشمیان بدر تمام
داده بر عمه ی سادات سلام
خون تازه ز جبینش جاری
سربلند است از این سر اسلام
سر ششماهه به نی دیده کسی؟
نیست در شهر مرا همنفسی!
تازیانه به سکینه زده اند
رنج بردم در این راه بسی
غصه ی درد یتیمان خوردم
مجلس ابن زیاد....آزردم
تاجسارت به سرت گشت عیان
همچنان لاله و گل پژمردم
قد علم کردم و خطبه خواندم
پای عشق تو حسین جان ماندم
همه گفتند علی زنده شده...
عطر حیدر همه جا افشاندم
دادی از عشق چنان بر بادم
غصههای پدر آمد یادم
به سر نیزه سرت را دیدم
پیش چشمان تو جان میدادم
آخر روضه چقدر سنگین است
کنج ویرانه رخت رنگین است
خیزران خوردی و قرآن خواندی
خاک ویرانه مرا بالین است
گزارش صوتی
#خطبه امام سجاد(ع)
#_روضه_امام سجاد_اسارت زینب
#مصائب_اسارت_نوحه
#مداح_حاج آرمین غلامی
#محرم ۱۴۰۳/دهه سوم
#حسینیه کرم_کرمانشاه
#عصر یکشنبه ۷مرداد👇
*🏴نام دشمنان امام حسین(ع) وچگونگی مرگ آنان🏴*
*شمربن ذیالجوشن*
نقشآفرین اصلی جنایات کربلا، صدور دستور یورش همه جانبه به امام حسین(ع) و یارانش
*چگونگی مرگش*
دستگیری توسط مختار ثقفی، گردن زدن او و انداختن وی در روغن داغ
*محمد بن اشعث بن قیس*
نقشآفرین و فراهم کننده حوادث روز عاشورا، فرمانده نیرویی بود که مسلم را دستگیر کردند روز عاشورا
*چگونگی مرگش*
در پی نفرین امام حسین(ع) عقرب سیاهی او را نیش زد و با خواری تمام مُرد
*عبید الله بن زیاد*
در حادثه کربلا، همه جنایتها به دستور مستقیم عبیدالله تحقق یافت و بعد از یزید بیشترین نقش را در فاجعه عاشورا داشت
*چگونگی مرگش*
چکیدن قطره خونی از سر مبارک امام حسین(ع) بر ران او و باقی ماندن آن زخم تا آخر عمر، جسدش توسط ابراهیم بن مالک اشتر به آتش کشیده شد
*یزید بن معاویه*
چوب زدن بر دندانهای مبارک امام حسین(ع)
*چگونگی مرگش*
هنگام رقص و مستی به زمین خورد و مغزش متلاشی شد و صورتش همچون قیر، سیاه شد
*سنان بن انس*
نقش مؤثری در کشتن اباعبدالله الحسین(ع) داشت
*چگونگی مرگش*
زبانش گرفت، عقلش زائل شد و با وضع ناگواری از دنیا رفت
*عمر بن سعد*
مجرم شماره سوم فاجعه کربلا و فرماندهی عملیات کربلا را بر عهده داشت
*چگونگی مرگش*
به دستور مختار ثقفی به قتل رسید و سرش از تن جدا شد
*حرملة بن کاهل*
پرتاب تیر بر گلوی علیاصغر(ع)
*چگونگی مرگش*
مختار ثقفی دستور داد تا بدنش را تیرباران کنند
*حصین بن نُمیر*
فرمانده تیراندازان لشکر عمر بن سعد و تیراندازی به امام حسین(ع)
*چگونگی مرگش*
ابراهیم بن اشتر جسد او را سوزاند و سرش را برای مختار به کوفه فرستاد، سر او در مکه و مدینه آویزان ماند تا درس عبرتی برای دیگران باشد
*مالک بن نُسیر کِندی*
فرود آوردن ضربه بر فرق مبارک سیدالشهدا(ع)
*چگونگی مرگش*
قطع دستانش توسط همسرش و تا آخر عمر فقیر ماند
*زرعه دامی*
از قاتلان امام(ع)
*چگونگی مرگش*
هنگام مرگ از گرمای شکم و سردی پشتش صیحه میزد و میگفت به من آب دهید
*محمد بن اشعث*
هتک حرمت امام حسین(ع)
*چگونگی مرگش*
توسط نیش عقرب در هنگام قضای حاجت مُرد
*عبدالله بن حَوزه*
تیراندازی به سوی لشکر ابا عبدالله(ع)
*چگونگی مرگش*
قطع پای راست او توسط مسلم بن عوسجه، اسب با حرکت تند، سر او را به هر سنگ و کلوخی کوبید تا به دوزخ رفت
*شبث بن ربعی*
با شمشیر به صورت مبارک امام حسین(ع) زد
*چگونگی مرگش*
ابراهیم بن مالک اشتر آنقدر رانهایش را برید تا مرد. سپس سرش را جدا و جسدش را سوزاند
*ابحر بن کعب*
برداشتن مقنعه حضرت زینب(س) و کشیدن گوشواره از گوش ایشان
*چگونگی مرگش*
ابراهیم بن مالک اشتر، دست و پاهایش را قطع کرد، چشمهایش را از حدقه درآورد
*شرحبیل*
از پشت بر صورت امام حسین(ع) زد
*چگونگی مرگش*
مختار او را با آتش سوزاند
*عمروبن حجاج*
در روز عاشورا آب را بر روی اباعبدالله الحسین(ع) و یارانش بست، امام(ع) را خارج شده از دین نامید و از جمله حاملان سرهای شهداء به کوفه بود
*چگونگی مرگش*
به نفرین امام حسین(ع) گرفتار و از شدت تشنگی در
بیابان هلاک شد
اشعار مجنون کرمانشاهی(آرمین غلامی):
عمامه و عبای توغارت شده حسین
مشت ولگد به روی سرت ای شه ها زدن
آتش زده به زندگی ا ت خولی وسنان
إینان نمک به زخم دل مصطفی زدن
آرمین غلامی(مجنون)
__اشعار روضه_
مینویسم برسراین خاک نامت یاحسین
خون گرفته صورت ماه تمامت یاحسین
غارت عمامه وپیراهنت رادیده ام
درسراشیبی مقتل ریخت جامت یاحسین
آرمین غلامی(مجنون)
تنهاشدی چنین ک غرورت شکسته شد؟
اینان تورا مقابل آن بچه ها زدن
تا چوب وسنگها به سر و صورتت نشست
ازبهره کشتنت به تنت نیزه ها زدن
آرمین غلامی(مجنون)
یک لشگری اینجا به قصد كشت آیند
درقتلگه با نیزه وبامشت آیند
اینجامیان دو حرامي گير كردی
شمراز جلو ميزد سپاه از پشت آیند
آرمین غلامی(مجنون)
برادر آشنای اهل دردی
توهرگز خواهرت را ردنکردی
دل زینب به دنبال توآمد
مرومیدان که ترسم برنگردی
مجنون کرمانشاهی
شاه دین ازاسبها افتاد
ازنفس نفس بارها افتاد
اینچنین دوره اش کردند
بین لشگر بارها افتاد
آرمین غلامی(مجنون)
اعتبارش همه شکسته شده
بين بی اعتبارها افتاد
نعل ها گرد و خاك ميكردند
وای بین غبارها افتاد
برسره نیزه هاسرش رفته
گذرش به نيزه دارها افتاد
-آرمین غلامی(مجنون)
کیست اینکه بی کس افتاده
برزمین خاتم سليمان است
تا نقاب از رُخت كنار زدي
برتوعالم تمام گریان است
_آرمین غلامی(مجنون)
زلف آشفته اش پريشان است
زیر شمشیرها غزل خوان است
آنقدر تیغ ونیزه هاخورده
وسط هلهله چه خندان است
_آرمین غلامی(مجنون)
بدنش دوره شد درآن صحرا
بین آن گیر ودارها افتاد
صورتش له شده درآن گودال
زیرچکمه .چه بی هوا افتاد
_آرمین غلامی(مجنون)
چو انگشتربه دستت تنگ دیدم
تو را با ساربانِ جنگ دیدم
سرت درتيرس بود اي،برادر
به رخساره توجاي سنگ دیدم
_آرمین غلامی(مجنون)
زلف آشفته اش پريشان است
زیر شمشیرها غزل خوان است
آنقدر تیغ ونیزه هاخورده
وسط هلهله چه خندان است
_آرمین غلامی(مجنون)
حرامیان به سویم اشاره بنمودند
برای غارت خیمه نظاره بنمودند
برای غارت گوشواره وخلخال
میان خیمه چنین گوش پاره بنمودند
_آرمین غلامی(مجنون)
برای درهم ودینار حسین راکشتند
چنان که زین غم عظمی مادرت افتاد
ندیده ام ولیکن دخترت چنین گوید
که ازاصابت سنگی ز.نی سرت افتاد
عدومرابه اسارت کشیده بین شهر
به راه کوفه النگوی دخترت افتاد
_آرمین غلامی
#_دهه_ اول_صفر
اشعاراسارت...
ای قاریم چه کس به لبت سنگ می زند
ای خوش صدای من چه صدایت شنیدنی است
هرگزمیا به کوفه تورا نیزه می زنند
حال وهوای کوفه برایت شنیدنی است
مانده تن شریف تودرقتلگاه ،حسین
برروی نیزه حال وهوایت شنیدنی است
درازدحام مردم شهرم،تورویِ نی
احساس می کنم که نمایت شنیدنی است
جا،بازکرده حنجره ات یاحسین به نی
غوغای خواهرت به نوایت، شنیدنی است
خولی سرت،میان تنورش نهاده بود
آوای فاطمه به عزایت شنیدنی است
مجنون به اشک دیده شودزائرت حسین
حال وهوای صحن وسرایت شنیدنی است
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
**
*بانیزه ای فتاده ای ازپا،حسین من
صدتکه شدتن توبه صحرا،حسین من
لشگربه قامت خَمِ زینب خنده کند
خون توجاری است به تماشا،حسین من
لب تشنه دخترت دگرازحال می رود
آبی رسان به خشکی لبها،حسین من
داغت کشانده مادرمن رابه قتلگاه
هستی تواسم اعظم زهرا،حسین من
گیردبهانة توبه خیمه سکینه ات
پاشوبیابه خیمه توحالا،حسین من
دیدم چوپای نحس عدوروی سینه ات
برسینه وبرسرزدم آنجا،حسین من
زهرای مرضیه سرنعشت ،جامه درید
مجنونم وفدائی زهرا،حسین من
ازچه توپاره پاره بدن گشته ای حسین
راضی به حکم چیده شدن گشته ای حسین
خاکی است چادرم ولی ای یارکافی ااست
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
لطمه بایدزدبرایت......یاحسین
اشعار دهه دوم محرم
گودال بود و بی خبر تونیزه خوردی
دیدم برادرپشت سرتونیزه خوردی
دیدم ز پهلو یا کمر تونیزه خوردی
دیدم که از چندین نفرتو نیزه خوردی
آمدبه گودال وتنت را جستجو کرد
با پا لگد زد پیکرت را پپشت و رو کرد
آسیب دیده شانه ات ازنیزه شمر
پژمرده شددردانه ات،ازنیزه شمر
می سوخت جان خواهرت درکنج خیمه
کس" همچوزینب این مصیبتها ندیده
سر لوحه ی نجوای شبهایاحسین بود
غم دیدی اما مشق غمهایاحسین بود
گاهی سرت دنبال مرکب میکشیدند
قران زبالای نی ات را میشنیدند
دنبال تو اهل و عیالت می دویدند
باريسماني زينب را می کشیدند
زینب رسیده بر هواخواهیت آنجا
آوای او می کرد همراهیت آنجا
باهجرتو اهل وعیالت دل سپردند
دیدم که ازشمروسنان شلاق خوردند
در زیر دست و پای مرکبها دویدند
همشیره ات را در اسارت میکشیدند
دیدم شراب و وای از بزم حرامی
دیدم نگاه هیز نامردان شامی
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بلندمرتبه شاهی..حسین
دهه دوم محرم
بلندمرتبه شاهی چنان زمین خورده
که ازاصابت نیزه،سرش شد آزرده
بلندمرتبه شاهی،اسیرگرگان شد
میان لشگری ازنیزه ، نیزه باران شد
بلند مرتبه شاهی،گلوبریده شده
خبررسیده به زینب،که قدخمیده شده
بلند مرتبه شاهی،میان گودال است
زفرط تشنگی وخستگی،چه بی حال است
بلند مرتبه شاهی،به زیرخنجربود
تنی میانه ی گودال نیزه،بی سربود
بلند مرتبه شاهی،فتاده براین خاک
اگرغلط نکنم پیکرش شده صدچاک
بلند مرتبه شاهی زاسب افتاده
اگر غلط نکنم،زیرنیزه جان داده
هوا ز باد مخالف،چنین شده تیره
سری بریده به سوی خیام شدخیره
فضای کربوبلاببین،که قیرگون گردید
زاسب حضرت معشوقه، واژگون گردید
تن عزیزخداگشته غرقه درنیزه
سرش به شام وبه کوفه نشسته برنیزه
تنش به خاک وبه خون، تاب استقامت داشت
به زیرنیزه دگر،کی جدال طاقت داشت
ادامه.....
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
گودال قتلگاه
در زیر پای مرکب اعدا بهم مریز
خورشید خانواده ی زهرا، بهم مریز
چشم انتظاری من ه خواهر کفایت است
تنهاترین مسافر دنیا بهم مریز
شمروسنان سرازتن نازت ربوده اند
ای سربریده ی دل صحرابهم مریز
گویاکه چشم ودست وسرت جابجاشده
من که نمرده ام زبلایا بهم مریز
خاکی به سر کنم که تنت راکشیده اند
جسمی نمانده برتنت آقا بهم مریز
شال تورا ز گو دی گودال برده اند
غارت نموده پیکرت اعدا بهم مریز
حال وهوای خواهرتو دیدنی شده
ازمردنم میانه ی صحرا بهم مریز
آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
اشعار جانسوز حضرت سیدالشهدا.(ع)
لشکری آمدو زدچکمه به روی دهنت
وای من مُثله شده باسره نیزه ها تنت
ذره ذره بدنت بود که افتادبه خاک
خون شده از اثر ضربه ی چکمه دهنت
جای سنگ وورم چکمه به پیشانی توست
دست وپایت بشکست و شده غارت بدنت
وسط معرکه ای نیزه به قلبت زده اند
سر فرصت شده مُثله همه اعضای تنت
مردک پست به گودال تو راکردشکار
چه بهم ریخته شد گوشه ی میدان بدنت
چشم تو تار شده ونیزه تنت ریخت بهم
چه بگویم بخدارفت به یغمابدنت
یک عبا داشتی ورفت به غارت چکنم
زینبت آمده از ره که ببیند بدنت
تاب دیدارتن مُثله ی تو درمانیست بوریایی که رسیده گشته برادرکفنت
حضرت شاه تنت راچه بهم ریخته اند
وای من خورده بهم باسره نیزه بدنت
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
کانال اشعار ناب آیینی
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسین #مناجات_امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
افتاده ام میانه ی صحراشتاب كن
در زیرخنجرم به تماشا شتاب کن
دلگيرم از تمامی کوفه،بیاکه من
هستم بیاده اکبر ليلا شتاب كن
وقتش رسيده عصرغروبم شده بیا
پايان بده بر اين شب غمها شتاب كن
در انتظار آمدنت ،زینبم بیا
دیگرنمانده یوسف زهرا، شتاب كن
ای وارث عدالت و صبر و غم علی
ازخیمه هابیا گل طاها، شتاب كن
جانم به لب رسيد از اين روزگار غم
زینب به جان حضرت زهرا شتاب كن
بر آن پدر كه با سر زانو رسيد و ديد
نقش زمين جوان خودش راشتاب كن
دیدی پدر كه پيكر فرزند خويش را
بر خاك می سپرد به صحرا شتاب كن
دیدی تنی كه زخمی تیر سه شعبه بود
بر آن سری كه رفت به نی ها شتاب كن
آن خواهری كه در دم گودال ميگرفت
با ناله ذكر وای حسينا شتاب كن
دیدی رقیه دختركی كه گرفته بود
بر روی دامنش سر بابا شتاب كن
زینب بیا كه من دگرازپا فتاده ام
ازبهره دیدن رخ سقا شتاب كن
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
_______________________________
#_دهه_ اول_صفر
#اشعارناب _اباعبدالله الحسین_سلام_الله_علیه
#_دهه_ اول_صفر
در شام ودرکوفه تن یارم کشیدند
باکعب نیزه، سمتِ بازارم کشیدند
این معجری را كه سرم دارم کشیدند
این جا چه شأنی دارد این معجر، کجایی!
ای مرغ عشق من تورا بی پَر نمودند
جسمِ توراباخنجری بی سر نمودند
خنده به اشک دیده ی خواهر نمودند
افتاده روی تلِّ خاكستر کجایی
دست پلیدی کرده بر رویم جسارت
باشمروخولی وسنان رفتم اسارت
دیدم تن وامامه ات رفته به غارت
ای سربریده، هستی خواهر-کجایی
درزیرچکمه پیکرت از حال افتاد
خولی پی دزدیدن اموال افتاد
دیدم تنت درگوشه ی گودال افتاد
تسبیح عبا عمامه انگشتر ، کجایی
بر روی نیزه چشم تر داری ،برایم
آیا زدخترها خبر داری،برایم
اصلاً دلی خونین جگر داری، برایم
دیدم نگاه آخرت را در کجایی
این پیچش بادصبا ازجانب توست
بروی نیزه این دعاازجانب توست
دارالشِفای این دواازجانب توست
افتاده ام در گوشه ی بستر، کجایی!
اینجا مسیرِ كوفه تا شام بلابود
یامقصداینِ مردهاشام بلابود
ازبعداین کرب وبلاشام بلابود
از بس فنا گردیده ام من در کجایی
#آرمین_غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
#_دهه_ اول_صفر
# بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب #دروازه_شام
#مصائب_
طعنه هابودکه زخم جگرش راسوزاند
تا زمین خورد عدو بال وپرش راسوزاند
آنقدر سنگ به لب های كبودش مزنید
گریه هادرپی هم .چشم ترش راسوزاند
بین گودال چرا تشنه بریدید سرش
خیمه میسوخت که شعله دخترش راسوزاند
همه آرند برایش .نان خشك صدقه
سره منت به سرش بود .پرش راسوزاند
زچه رو صفحه ی عمرش همه کوتاه شده
زجرنامرد سره بال وپرش راسوزاند
ازدحام سرِ بازار عجب دیدن داشت
وای (مجنون)، غم دل همسفرش راسوزاند..
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
__________________________
#_دهه_ اول_صفر