eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
624 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
4.3هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم عمرلگد زد وبر سینه مانده، میخ در خدا کمک کند این روضه خوانده، میخ در میان آن درو دیوار، محسنت میسوخت ببین که بردر این خانه مانده میخ در خدا چقدر بزرگ است جرم این ملعون که باره شیشه زهراشکانده، میخ در ببین که فاطمه این سو گرفته مولا را بگو چهل نفر آن سو، کشانده، میخ در خدا تکان ندهد روزگار صبره علی غبار چادر مادر تکانده، میخ در کبوتری که فتاده میان آتش و دود به لانه با پر زخمی کشانده، میخ در ببین که موی سیاه غزل سپید شده برای فاطمه، این روضه خوانده، میخ در 🔸شاعر: (مجنون کرمانشاهی) _______________________
بسم الله الرحمن الرحیم -دشتی زخانه سروباغ آ رزو،رفت شکوه زندگی وآبرو، رفت بهارعمرزهرا، شدخزانی به عمرم عقده ای، اندرگلو، رفت به دستم کرده ام جسم تودر خاک ،، خدایا از برم آن ماه رو رفت پس ازتو زندگی را من نخواهم ،، ازاین خانه تمام آبرورفت خدا داند که درقلب منی تو ز ذهنم خاطراتت موبه مو رفت 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) ____________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
بسم الله الرحمن الرحیم بلندگشتن توفاطمه زجا سخت است قدم قدم زدنت، یار باوفا سخت است مرو که بی تو، زمین میخورد یل یلها وداع باتو گل باغ مرتضا سخت است مروکه بوده ای زهرا تو قوت قلبم بدان که رفتنت ای پورمصطفی سخت است تمام هستی من باتو بوده در دنیا گره ز کار علی وا کن و بیا ،سخت است مرو زپیش منو،بشنو التماس مرا بدان که دوری از این سرای ما ، سخت است ببین که ترس عجیبی حسن به دل دارد تسلیه دل لرزان مجتبی ، سخت است دوباره گیسوی زینب به شانه محتاج ست دلش تو خوش کن وبی تو سرای ما سخت است حسین گوشه ی خانه، ز رنگ و رو افتاد فراق نور دو عین از، گل ولا ، سخت است به یاده روی تو ، زخمی و کوه دردم من به اشک دیده ی این خسته، زجه ها سخت است به پای درد ه علی، رفته ای از این دنیا ببخش بر تن بی جان من بقا ، سخت است مروبمان ودوباره تو مهربانی کن پناه شیر خدا بی تو این سرا ، سخت است 🔸شاعر: آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) ________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹
بسم الله الرحمن الرحیم ازهمان آتش در،بود تنت تاول زد تا سحر آب شدی وبدنت تاول زد پوست همچوگل پیرهنت تاول زد بین در،پیکره ی سوختنت تاول زد لگدی خورد به در ، پیکرزهرا افتاد من نگویم که دگر معجر زهرا افتاد اشک از گوشه ی چشم تَر زهراافتاد چادری پاره شد و از سر زهرا افتا د مردکی پست مرا، بر تو غم اندوخته بود صورت ازضربت دستی چه برافروخته بود گیسویت در وسط آتش در، سوخته بود سینه ات را نوک مسمار به در دوخته بود 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) ____________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
بسم الله الرحمن الرحیم اشعارفاطمیه ازدر وسرخی مسمار، بهم ریخته ام زین همه هیزم آوار، بهم ریخته ام کوچه بودولشکری همچون مغیره فاطمه من ازاین قوم گنهکار، بهم ریخته ام دست من بسته وتو درپی یاری علی زین غم گشته تلنبار، بهم ریخته ام قدرِ یک عمر خجالت زده ام از رویت چکنم فاطمه بسیار بهم ریخته ام خبری نیست دگر از تو و اشک سحرت ازغمت همسر بیمار، بهم ریخته ام منم و این همه لشکر،که بسمتم آیند نظری حضرت دلدار، بهم ریخته ام بین دربود که شدهلهله برکشتن تو من زخون لب مسمار، بهم ریخته ام جان فدای دل آن فاطمه ای که می گفت: به زمین خوردم و ناچار بهم ریخته ام روسری سوخت، سرم سوخت، دروسینه بسوخت وسط کوچه اغیار بهم ریخته ام کس به یاری من وفاطمه هرگزنرسید اصلا انگار نه انگار بهم ریخته ام _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم شهادت حضرت زهرا علیها‌السلام ازهمان ضربت پابود که زهرا افتاد باره شیشه عاقبت به زیره پاها افتاد دامنِ چشمِ تواز گریه شده چون دریا چشم زخمی شده از کارِ تماشا اُفتاد خون بین دهنت، می‌چكد از كُنجِ لبت رفتی و قرعه به نامِ منِ تنها اُفتاد رفتی وخاطره هایم همگی زنده شدند راهِ حیدر به سره كوچه‌ی غم‌ها اُفتاد حسنم گفت که با مادر خود می‌رفتم به سَرَش سایه‌ای از غربتِ بابا اُفتاد کوچه بن بست شد و فاطمه ام خورد زمین ضرب سیلی به رخ همسرمن جا افتاد همگی آمده بودند پی بردن من چشمِ نامرد به ناموسِ علی تا اُفتاد مردکی زد که رَهِ خانه‌ی خود گُم كردی ضربه ای زد که به رخساره‌ی گُل جا اُفتاد می خورد گه سره دیوار و گَهی رویِ زمین چشمِ زهرای من از کار تماشا اُفتاد فاطمه دست مکش روی زمین فهمیدم گوشوارت که شکسته است دراینجا اُفتاد شانه های تودرآن کوچه زکارافتاده قامت خم شده ات به زیره پاها اُفتاد 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) https://eitaa.com/majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم شهادت حضرت زهراعلیها السلام میان آتشم و آتشی به جان اُفتاد به روی مغنه آتش چه،بی امان اُفتاد تمام چادرزهرامیان آتش بود نمانده چاره که آتش به استخوان اُفتاد علی به سینه‌ی خود چنگ می زنم از آه که شعله بر پر و بالِم چه بی امان اُفتاد کشیده‌ام به سرِ م آتش و درآن سوزم بیا که فاطمه ازتاب واز توان اُفتاد بیا که فاطمه از زخمِ شعله می‌پیچد بیاکه فاطمه از پا نفس زنان اُفتاد بیاده دخترکی که پس از پدر کارش به خارهای بیابان به خیزران اُفتاد مرامیانه ی درمیزند کسی، با پا که باره شیشه ی زهرا،به ناگهان اُفتاد گرفت پهلویِ خود را میانِ در زهرا نگاه دخترکی برقد کمان اُفتاد دوید بر سرِ دامان نشست گفت مادر مغیره آمدوزینب به نیمه‌جان اُفتاد میان کوچه به رویم نشسته جای مشت به هر دو گونه‌ی زهرا ببین نشان اُفتاد میان کوچه پِیِ خود دوان دوانش بُرد که کارِ پنجه ی زبری به گیسوان اُفتاد   میان کوچه ی تنگی،نفس نفس می زد به دست وپای شکسته کشان کشان اُفتاد   رسیده ناله ی زهرا، بیابیا حیدر به گوشه ای وسط کوچه قدکمان اُفتاد 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم -اشعارکردی التماست کردمه زهراچاویلت واز که فاطمه پشت و پناگم بَهر خود اعجاز که وه نَفَس توکفتیه، گیان علی لب وابکه م وه پایان هاتمه ، توزندگی آغاز که له حسن هربار پرسیمه جواوه اشک بی بوشه تو له کویچه و ،ای راز ه تو اِبراز که کیشیده ن صورت وگیره له کَف پاگد حسین لااقل تو هزگره زهراحسینت ناز که چن روزی هاتیه نا مَحرمم ،له نزده تو فاطمه، گیان م ،الان صورت خود واز که سینه گدمجروحِ مِسمار و  پــَــر ه گد پرپره له چنین بال و پری آرامتر پــرواز  که 🔸شاعر : -غلامی (مجنون کرمانشاهی) _______________________ ╭┅──────——————─
بسم الله الرحمن الرحیم شهادت فاطمه زهرا سلام الله علیها‌ رفتنت فاطمه جان پشتِ مرا می‌شکند گریه ی زینب تو، قلبِ خدا می‌شکند چقدر آب شدی ، گریه ی توکشت مرا بغضِ چشمان تواین،حال و هوا می‌شکند گل بشکسته‌ از این،غصه کمی راه برو که قد و قامتِ تو زیرِ بلا می‌شکند ترسم ای بانو،مرا تنها کنی دربین شهر حیف یک روز کسی دستِ تو را می‌شکند من سیه پوشِ توو شهر به همدردی من حرمتِ شیر خدا را همه جا می‌شکند کودکانت همه در خانه چرا می‌لرزند که درِ خانه به یک ضربه‌ی پا می‌شکند می‌دوی پشتِ علی تانرود سمت کسی ضربه‌ای می‌رسد و آینه را می‌شکند پی حیدر وسط کوچهِ زمین افتادی بین در سینه جدا ، دست جدا می‌شکند 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم -اشعارناب حضرت زهرا (س)-روضه کابوس کوچه وه که چه تعبیرشدمرو حیدر میان کوچه ی غم، پیرشــد مرو خیبرشکن ،به کوچه،طنابش فکنده اند از زندگانیش بخداسیرشدمرو دیدم که لشکری به تو گردیده حمله ور دستان بسته ام همه تقدیرشدمرو دیدم زهرطرف به سرت ضربه میخورد آیات غربتم همه تفسیرشدمرو میزدمغیره ضربه ی شلاق برتنت حیدر اسیر غربت وتقدیرشدمرو دستان حیدرت شده دربنده،سلسله قلبم به احترام توتطهیرشدمرو هرشب بیاد ه فاطمه ام گریه میکنم عکست میان آینه تکثیرشدمرو دیدم که بارشیشه ی تو درکوچه شکست این خانه ازفراق تو دلگیرشدمرو جان علی فدای نگاه توفاطمه حیدر ،ز زندگی بخداسیرشدمرو ✍شاعر: آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) 🌤ألــلــَّھُـمــَ ؏َـجــِّـلــْ لــِوَلــیــِڪْ ألــْـفــَـرَجــ🌤
بسم الله الرحمن الرحیم -اشعارناب حضرت زهرا (س)-روضه شمع این کاشانه زهرا،من همان پروانه ام ازچه ،زهرا روگرفتی،گومگربیگانه ام حالتی دارم که «دلتنگی» برای آن کم است جان فدا کردی برایم ای گل دُردانه ام زندگی من توهستی وتوبودی فاطمه بر تو هر شب مرگ جولان می دهد در خانه ام پهلویت از در شکست وبازویت خورده ترک شانه ات بشکست بانوجان به راه، شانه ام هیچ می خواهی تو از من، کاش جان می خواستی جان بخواه ای خوب! ای معشوقه ی فرزانه ام حال داری میروی،جان مرا باخودببر من مگر با تو ،گل این خانه ام بیگانه ام ✍شاعر: آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم اشعارکردی زویتر ایکاش م بمرم ، له خم اما چه بکم م نمه، گرده تنِ تو منه تنیا چه بکم حاجتم بی م نَگیِرَم وه کنارِ بابا خواهشم تا م نَگِریَم وه تو گیانا چه بکم گیره سخته له علی تو ولی گیره بکم ژیره لب زمزمه گم بیه ، م زهرا چه بکم وه سرِ شو که دیه، شانه له مویم وه لبت... خوین وه جایِ نَفَست هاتیه گیانا چه بکم پشت سرخوین چکیده ن، له سره ای، شویه تنت وتمه پشت سرای وای که بابا چه بکم دیمه او روژه چه هاتیه ،گلگم وه سرت م نمه فاطمه، لو همهمه تنیا چه بکم در و دیوار وه یک خوارد و تو زهراکفتی م شنفتم نَفَست بی، که خدایا چه بکم م وه دنبالِ تو و فکرِ عدو کُشتنِ تو کَس نیوشه که له ژیر،ِ ای دس وپا،چه بکم پلکِ سرخِ تو گل م ،وه چه وا نیه گلم بوشه م وه دلِ دلتنگِ تماشا چه بکم 🔸شاعر: (مجنون کرمانشاهی) ______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹