#داستان آموزنده
بسم الله الرحمن الرحیم
در ایام اقامت در نجف اشرف یک روز که مشغول تلاوت قرآن بودم به این آیه برخورد نمودم که:
كل نفس بما كسبت رهينة الآ أصحاب اليمين
به فکر افتادم که اصحاب یمین چه کسانی هستند که در روز قیامت همه در گرو اعمالشان می باشند الا آنها؟
هر چه جستجو کرده و مراجعه نمودم متوجه این مطلب نشدم تا اینکه خدمت حضرت امیر رسیدم و به آقا عرض کردم مولای من:
اصحاب یمین چه کسانی هستند که در گرو عملشان نمی باشند؟
حضرت فرمودند:
شیخ جعفر شما که اهل حساب و عدد هستید، چطور کلمه ی یمین را حساب نکردید.
هنگامی که کلمه ی یمین را به حروف ابجد حساب کردم متوجه شدم که عدد ۱۱۰ حاصل می شود، در آن موقع فهمیدم که کل نفس بما كسبت رهينه الآ شیعیان حضرت علی ، یعنی فردای قیامت همه گرفتار حساب و کتاب اعمالشان هستند، مگر شیعیان و پیروان حضرت امیرالمؤمنین(ع) که به عنایت و شفاعت حضرت مولا حساب و کتابی بر آنها نیست.
🌸🌸🌸🌸
#داستان
🖤 چشماني كه بينا شد
💚يكي از اطبّا اصفهان مي گفت:
من به هيچ ديني معتقد نبودم. به خدا ايمان نداشتم. با اين كه بچه مسلمان هم بودم ، يك روز به عمرم نماز نخوانده بودم، روزه نگرفته بودم. خارج آمدم و تحصيل كردم، دكترايم را گرفتم. به ايران برگشتم. مطب باز كردم و متخصّص چشم بودم.
ازدواج كردم. خدا به من دختري داد، روز به روز كه اين دختر بزرگتر مي شد، علاقه من به او بيشتر مي شد،
دختر به سنّ 6-7 سالگي رسيد، يك روز صبح آمدم صدايش كردم، از خواب بيدار شد، چشمهايش را هم باز كرد. ولي به من گفت: بابا، هيچ جا را نمي بينم، هر چه دستم را جلو چشمش تكان تكان دادم، ديدم نمي بيند. وحشت زده لباسهايم را پوشيدم. او را به مطب آوردم معاينه اش كردم، ديدم نابينا شده. صددرصد ، و بينايي اش را كاملاً از دست داده،
تلفن كردم، بعضي ديگر از رفقاي همكارم آمدند؛ كميسيون كردند، گفتند: هيچ اميدي به او نيست.
از ايران به كشورهاي خارجي آمديم، همه جا جواب رد دادند. دوباره به ايران برگشتيم. ديگر نه غذا مي توانستيم بخوريم، نه خواب داشتيم، نه آسايش داشتيم، يك روز زنم آمد با اشك جاري، گفت فلاني، چند سالي است كه ما با هم زندگي مي كنيم، هنوز يك همچنين خواهشي از تو نكرده بودم. امروز مي خواهم يك خواهش از تو بكنم، كه به خاطر من انجام بدهي .
گفتم: چه هست كه بگويي انجام بدهم؟ گفت: نه تو اعتقاد نداري. چكار كنم؟ گفت: انگليس، آمريكا، آلمان بردي خوب نشد، اطبّاي ايران جواب كردند. مي خواهم از تو يك خواهش كنم، مي دانم تو خدا را قبول نداري، دين و امام رضا (ع) را قبول نداري، ولي ما اصفهان هستيم و تا مشهد راهي نيست. همه جا بچّه يمان را برديم.بيا سه تا بليط بگيريم و سه تايي، براي سه شب مشهد برويم و برگرديم
گفتم: اين حرف ها چيست؟ مزخرفات مي بافي. گفت: من كه گفتم: فقط به خاطر من اين كار انجام بده.
گفتم باشد. ولي من خودم نمي آيم. من به امام رضا (ع) و اين حرف ها اعتقاد ندارم. گفت :« بسيار خوب» شما داخل حرم نياييد. من را ببر دمِ درِ حرم، من به حرم مي روم. شما دو ساعت ديگر دنبالم بيا.
بليط گرفتم، براي سه شب آمديم مشهد، وارد شديم، در هتل اثاثيه را گذاشتيم. حرم آمديم. چشمم به گنبد علي بن موسي الرضا افتاد، برگشتم.
زن در حرم رفت. دو ساعت بعد برگشت. شب دوّم، شب سوّم گذشت، خبري نشد.
به زنم گفتم : ديدي گفتم اين ها همه اش كشك است. علی بن موسی الرضا يعني چه؟
حالا ديگر بيا برويم. امشب ديگر پروازمان هست، زن باز هم زد زير گريه. گفت: امشب كه شب سوّم هست، شب جمعه هست، من شب جمعه حرم امام رضا (ع) را ترك نمي كنم. برو بليطمان را تمديد كن. سه روز ديگر بيشتر بمانيم. بليط را تمديد كردم. #شب_جمعه هم گذشت، خبري نشد. روز جمعه هم گذشت خبري نشد. شنبه صبح بود زنم گفت: ما را حرم نمي بري؟ گفتم چرا مي برم. ساعت 8 ما را حرم برد. خودش رفت كه ساعت 10 دنبالمان بيايد، دم صحن قرار گذاشتيم.
من رفتم و ساعت 10 آمدم دم قرار، ايستادم . دم صحن ديدم خبر نيست. ترسيدم « خدا» تا الآن تخلّف نكرده بودند. هر روز سر ساعت همين جا بودند. كجا رفتند؟ گم شدند؟
نگاه كردم در حرم تا آن لحظه حاضر نبودم از تعصّبي كه داشتم، داخل صحن را نگاه كنم. يك وقت ديدم حرم قيامت شده. مردم بر سرشان مي زنند. هر كسي هر كجا هست رو به حرم ايستاده، مي گويد:
یا علی بن موسی الرضا
خدا، چه خبر شده، چه شده، چه اتّفاقي افتاده؟ يك نفر آن نزديكي بود. صدا كردم. گفتم بيا جلو. نمي خواستم داخل حرم بروم. جلو آمد، گفتم: چه خبر است. حرم اين قدر قلقله است. گفت: مگر نمي داني امام رضا يك دختر بچه كور 6-7 ساله را شفا داده، الآن روي دست مردم است.
گفت: ديگر نفهميدم چه شد، گفتم: واي بر من، نكند دختر خودم باشد، داخل صحن دويدم، جمعيّت را شكافتم.
يك وقت ديدم دخترم روي دست مردم است، از آن دور من را ديد، مي گويد: بابا ديگر مي بينم.
گفت: جلو رفتم. دخترم را بغل كردم. دستم را جلوي چشمهايش حركت دادم ديدم چشم حركت مي كند. فهميدم بينا شده. دختر را رها كردم، داخل حرم دويدم، شبكه هاي ضريح را گرفتم. گفتم: آقا به خدا ديگر نوكرت هستم. اين قدر كريمي كه من به تو اعتقاد نداشتم، من را هم دست خالي برنگرداندي، به من هم عنايت كردي
سخنرانی 🤞🤞
#ولادت_حضرت_زینب سلام الله علیها
#حاج آرمین غلامی۱۴۰۳
درباره توسل به اهل بیت سوال پیش میاد که چرا بعضیا میان در خونه اهل بیت زود حاجت میگیرن و بعضیا چرا دیرو یا بعضیا اصلا نمیگیرن؟ یا بعضیا میگن فلانی خوب بود خدا زود حاجتشو داد!
جواب اینه که مصلحتهایی هست ولی مهمترین اینه که معمولا حاجت دادن اهل بیت به این نحوه که یه جوری حاجت بدن که به خیلیا خیر برسه
#داستان
مردی هندی حرم حضرت زینب احتیاج به تعمیر داشت میگه بلند من اگه حاجتمو بدی یه ضریح از جواهر نذر میکنم بیارم که قیمتش بیشتر از یک ملیون دیناره،همه شنیدن، تو 24 بانک هند سرمایه دارم ، گفت و رفت بیروت ، چند سلعت بعد یه تلگراف به خادمای حرم رسید که دارم ضریح رو میفرستم یه مراسم باشکوهی بگیرید خرجشم با خودم ،همه تعجب کردن چه سریع، خودشم اومد سخنرانی گفت دخترم هر دو پاش فلجه و دکترا قطع امید کردن،برای تجارتی اومدیم اینجا و من نذر کردم برگشتم بیروت تلگراف برام اومد دخترت همین الان تو هندوستان شفا گرفته ، اهل بیت واسطه خیرن اینجوریه میگه خیلی از مردم هند شیعه شدن
#داستان
مرحوم فیض الاسلام مترجم نهج البلاغه یه کتابی نوشته به اسم خاتون دو سرا، برای حضرت زینب، مقدمه کتاب این داستان رو نقل کرده ، میگه من 12 سال بود درد شکم داشتم درمان نشد گفتم میرم کربلا ، تو یکی از جمع هایی که با علما داشتیم یکی از علما گفت هر وقت هر حاجتی دارید سه بار بگین یا زینب حاجتتون برآورده میشه ،یه توصیه هم استاد امینی خواه گفتن👇
#نذر_حاجت_ازحضرت_زینب
دو رکعت نماز بخونی و توسل به حضرت زینب سلام الله علیها کنی و مبلغی که 69 اسم ابجد زینب باشه بذاری لای قرآن سوره فتح که بدی به زن سیده فقیر حاجت میگیری،یا 690تومن یا 69/000 هزار تومن
میگه منم حالی پیدا کردم و سه بار یازینب گفتم و نذر کردم اگر حالم خوب بشه کتابی برای حضرت بنویسم، میگه حالم خوب شد و کتاب نوشتم ، #نکته که این کتاب باعث هدایت هزاران نفرشده پس واسطه خیر شد
#داستان
مرحوم اسماعیل بیگ چشم درد شدیدی پیدا میکنه و بعد از سه سال دیگه کور میشه ، محرمی میگه خونه داییم تابستان پذیرایی شربت میدادن ، من اجازه خواستم من پخش کنم نذاشتن ،گفتم یه کسی کمکم کنه اجازه دادن ،روضه خون بالای منبر روضه حضرت زینب میخوند منم شروع کردم پخش کردن ،وسط روضه دلم بدجوری شکست خیلی گریه کردم و از حال رفتم ، در اون حال دیدم بانوی مجلله ای که فهمیدم حضرت زینب سلام الله علیها ست دستی به چشمم کشید و فرمودن خوب شدی دیگه هم هیچ وقت چشمت درد نمیگیره ، به حال اومدم دیدم چشمام میبینه و منو بردن اتاقی و مردم ریختن سرم ،خلاصه سالیامی گذشت تو یه آزمایشی شیشه الکل آتیش گرفت و کل بدنم سوخت فقط چشمام سالم موند به عنایت حضرت زینب سلام الله علیها
این خانواده خیلی دستشون پره ، همه کار عالم دست این خانوادست ،قدرت عالم دست ایناست
#داستان
حاج احمد سیبِوِی منبری بود ، از یه شیخی از اهالی عراق که تو سامرا بود نقل میکنه یه روزی تو حرم سامرا ،تو سرداب بودم ، خلوت بود ،من تنها بودم حال خوشی بهم دست داد ، صدایی شنیدم که فرمود به شیعیان ما بگید خدا رو به حق عمم زینب قسم بدن تا فرج منِ مهدی فاطمه نزدیک بشه ،فهمیدم این فرمایش امام زمانه ،اصل توسل و حاجت ما باید این باشه ، این داستانهارو هم میگیم تا اعتقادمون بیشتر بشه و محکمتر برای امر فرج دعا کنیم و حاجتمونو بگیریم
14.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهمانی هفتصد نفره جابر بن عبدالله
#داستان | #پیشنهاد
کߺانߺال | ܩَܥܼܝ̇ߺون👇
https://eitaa.com/majnon1396
22.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امیرالمؤمنین علی (ع) مرده را زنده کرد
#داستان | #پیشنهاد
کߺانߺال | ܩَܥܼܝ̇ߺونِ 👇
https://eitaa.com/majnon1396
11.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مسلمان شدن یهود توسط امیرالمؤمنین
#داستان | #پیشنهاد
📛اول کلیپ بالا رو نگاه کنید 👆و بعد بقیه داستان رو بخونید 👇
➖پاسخ امیرالمؤمنین علیه السلام به سوالات علمای یهود :
1⃣یهود: قفل های آسمان ها چیست؟
امام: شرک به خدا. ( اگر همه مردم در زمین مشرک شوند آسمان قفل شده و برکتی بر زمین نازل نمیشود)
➖➖➖➖➖➖
2⃣یهود: کلیدهای آن ها چیست؟
امام: توحید ( به برکت موحدین است که از آسمان برکت نازل میشود)
➖➖➖➖➖➖
3⃣یهود: چه قبری است که با صاحبش حرکت کرد؟
امام: ماهی که یونس در شکم او بود و در دریای هفت گانه سیر می کرد.
➖➖➖➖➖➖
4⃣یهود: چه کسی بود که قومش را ترساند، که نه از جن بود نه از انس؟
امام: آن مورچه که باقی مورچگان را ترسانید از "سلیمان بن داود" که نابود نشوند.
➖➖➖➖➖➖
5⃣یهود: پنج چیز بر روی زمین راه رفتند، درحالیکه در رحم خلق نشده بودند، آنها کدامند؟
امام : آدم، حوا، ناقه صالح(ع)، گوسفند ابراهیم(ع)، و عصای موسی(ع).
https://eitaa.com/majnon1396
10.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تعبیر خواب توسط امام صادق برای فردی که خواب عمر و ابوبکر رو دیده بود .
#داستان | #پیشنهاد
کߺانߺال |
https://eitaa.com/majnon1396
ابرگروه
https://eitaa.com/joinchat/1561264506C4a51756dad
14.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنرانی جورج جرداق (استاد دانشگاه بیروت) درباره امیرالمؤمنین در کربلا.
#داستان | #پیشنهاد
کߺانߺال | ܩَܥܼܝ̇ߺونِ 👇
https://eitaa.com/majnon1396
17.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سوال پرسیدن از امیرالمؤمنین علی (ع) برای رسوا کردن ایشان!
#داستان | #پیشنهاد
این روایت در منابع اهل سنت هم نقل شده !
در جلد 22 تفسیر طبری صفحه 521 ( تفسیر آیات ابتدایی سوره ذاریات)
https://eitaa.com/majnon1396
10.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نامه امام کاظم به علی ابن یقطین:
شبیه به اهل سنت وضو بگیر!
#داستان | #پیشنهاد
https://eitaa.com/majnon1396
کߺانߺال | ܩَܥܼܝ̇ߺونِ 👇