⏫⏫
#⃣ #روضه_شهریور۱۴۰۴
#⃣ #_روضه_علی_اصغر
#⃣ #روضه_حضرت_علی_اصغر
#مداح.حاج آرمین غلامی
همیشه مادرم با نامِ تو آباد میگیرد
به هرکاری که مادر کرد کودک یاد میگیرد
نمیدانم چرا از بَعدِ وقتی که نجف رفتم
فَقیهِ شهرِ من از قِبلهام ایراد میگیرد
به کوریِ دو چشمِ زاهد و اِبلیس تامَحشر
علی دستِ کسی که در گناه افتاده میگیرد
به تیغِ ذوالفقارش میزند حیدر به نَحوی که
بَدَن در جستوجوی سَر سراغ از باد میگیرد
اگر نادِعلی خواندی بدان حتی همین حالا
هرازگاهی نَبی هم از علی اِمداد میگیرد
****
سَر خَم نمیکنیم به هر قبلهی دروغ
دل را نمیدهیم به هرجا فقط حسین
بگذار هرکه خواست گدای کسی شود
ما را چکار با دگران؟ ما فقط حسین
صد مُرده زنده میشود از ذکر یاحسین
گفته خودِ مسیحِ مسیحا فقط حسین
خیلی دعا کرده اگر نوکرش شدم
دارد هوای سینهزنش را فقط حسین
هرکس که خورده بَر دَرِ بسته فقط حسین
هرکس دلش گرفته ز دنیا فقط حسین
ما با یکی خوشیم بقیّه زیادیاند
ما با یکی خوشیم، خدایا فقط حسین
سرمایهی محبّتِ زهراست دینِ من
سرمایهی محبّتِ زهرا فقط حسین
امشب چقدر جای ما وسطِ صحن خالی است
یک کربلا بده به گداها فقط حسین
از شهرِ شام تا برسد باز پیشِ تو
یک ذکر گفت زینبِ کبریٰ فقط حسین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
اصغر آمد حرمله تیر و کمانش را گرفت
نیمه جان بود و همان یک تیر جانش را گرفت
*وقتی به زین العابدین عرض کرد آقا مختار خروج کرده قَتَلِه ی کربلا رو به درک واصل کرده، دونه دونه رو گفت، یه مرتبه حضرت فرمود از حرمله چه خبر؟ گفت آقا این همه رو گفتم سراغ حرمله رو چرا میگیرید؟ فرمود: آخه حرمله جگر ما رو کربلا سوزوند..*
اصغر آمد حرمله تیر و کمانش را گرفت
نیمه جان بود و همان یک تیر جانش را گرفت
جای اینکه شیر کامِ کوچکش را پُر کند
تیر آمد ناگهان حجمِ دهانش را گرفت
تیر آمد با شتاب آمد امانش را برید
تیر آمد با شتاب آمد امانش را گرفت
ماند بابا با سری کوچک که از پیکر رهاست
در عبای خویش طفلِ بیزبانش را گرفت
روی دستان خودش آورد اصغر را ولی
نیزه جای دستهای مهربانش را گرفت
*آه! بالاترین روضه اینجاست.. مختار وقتی بیرون کشید سنگ دل ترین دشمنو، گفت جایی شد تو هم دلت به حال حسین بسوزه؟ گفت امیر! جزء همه اونایی بودم که هر جا کار برا ابی عبدالله مشکل میشد هلهله میکردم، کف میزدم، اما منم یه جا دلم به حال حسین سوخت. گفت کجا دلت سوخت نانجیب؟ گفت دیدم قنداقه ای رو زیر عبا گرفته، هی میاد سمت خیمه ها برمیگرده. نگاه کردم جلوتر دَم خیمه دیدم یه خانمی مضطرب، هی داره قدم میزنه. فهمیدم مادر این شیرخواره ست. حسین روش نمیشه به سمت خیمه ها بیاد. گفت: چیکار کرد ابی عبدالله ؟ گفت: دیدم مسیرشو عوض کرد، اومد پشت خیمه ها نشست روی خاک ها. با غلاف شمشیر داره یه قبر کوچیک میکَنه...*
پشت خیمه ها
داره میره بابای کربلا
علی رو پنهون کرده با عبا
ای آقا
وقت مُردنه
چرا نبضش آهسته میزنه
آخه داره قبر بچه اش رو میکَنه
ای آقا
*خدا برا هیچ بابایی نیاره... كنارِ علي اصغر پشت خیمه ها كسي نبود حسين رو كمك كنه، خودش رفت پشت خيمه ها نشست، قبر رو كند، با دست خودش، يه وقت ديدن رباب داره مياد...
علیشو تو خاک میذاره
ولی میدونه قراره
که نیزه دارا تنش رو
بیارن بیرون دوباره
شیرخواره، حالا جای گهواره
رو نیزه سر میذاره
براش بمیرم
بیچاره، مادری که شیر داره
رفته ولی شیرخواره
براش بمیرم
تنها شهيدي كه ابي عبدالله خودش تشييع كرد، علي اصغر بود، تنها شهيدي كه خودش نماز خوند، نماز صبر خوند، خودش دفن كرد، بعضي ها ميگن: امام سجاد اين قنداقه رو از زير خاك بيرون آوُرد، رو سينه ي بابا دفن كرد، اما باز هم معلوم نيست، خدا كنه همين باشه، خدا كنه دفنش كرده باشه، اگه دفن نشده باشه، زير سُم اسب ها رفته يا نه؟ رو نيزه ها رفته يا نه؟ اي حسين...
🍁🍂🥀🍂🍁
روضه علی اصغر
#حسینیه مرشدنجف_ کرمانشاه
#شام یک شنبه۳۰شهریور۱۴۰۴
#حتما_گوش_کنید_و_نشردهید
مداح،،
#حاج_آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#برای_دیگران_بفرستید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ⬇️⬇️