eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
618 دنبال‌کننده
8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
936 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم جمعه -حضرت_حسین لعنت به آنکه ازتن ارباب، سر برید راس عزیزحضرت خیرالبشر برید با سینه ی شکسته به گودال آمده شمرآمدوبه خنجر خود ازتو، سر برید باضرب پا ، تنت شده ارباب جابجا از پا فتاد مادر و اوازتو پر برید با خنجرش حرامیِ بی دین به باد داد درپیش مادری سر پاک،پسر برید مادر صدای واعلیاش بلند شد وقتی که شمرازتن توبال وپر برید افتاده بود، دست به رویش بلند کرد ابرِی سیه .چهره همچون قمر برید جانت چه بی رمق شده درقتلگاه خون خنجربدست شمرپلیدازتو،سر برید بی توتمام خیمه ی ما بین شعله سوخت دیدی فلک زخواهرتوبال وپر برید 🔸شاعر: غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم جمعه -حضرت_حسین لعنت به آنکه ازتن ارباب، سر برید راس عزیزحضرت خیرالبشر برید با سینه ی شکسته به گودال آمده شمرآمدوبه خنجر خود ازتو، سر برید باضرب پا ، تنت شده ارباب جابجا از پا فتاد مادر و اوازتو پر برید با خنجرش حرامیِ بی دین به باد داد درپیش مادری سر پاک،پسر برید مادر صدای واعلیاش بلند شد وقتی که شمرازتن توبال وپر برید افتاده بود، دست به رویش بلند کرد ابرِی سیه .چهره همچون قمر برید جانت چه بی رمق شده درقتلگاه خون خنجربدست شمرپلیدازتو،سر برید بی توتمام خیمه ی ما بین شعله سوخت دیدی فلک زخواهرتوبال وپر برید 🔸شاعر: غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم جمعه -حضرت_حسین لعنت به آنکه ازتن ارباب، سر برید راس عزیزحضرت خیرالبشر برید با سینه ی شکسته به گودال آمده شمرآمدوبه خنجر خود ازتو، سر برید باضرب پا ، تنت شده ارباب جابجا از پا فتاد مادر و اوازتو پر برید با خنجرش حرامیِ بی دین به باد داد درپیش مادری سر پاک،پسر برید مادر صدای واعلیاش بلند شد وقتی که شمرازتن توبال وپر برید افتاده بود، دست به رویش بلند کرد ابرِی سیه .چهره همچون قمر برید جانت چه بی رمق شده درقتلگاه خون خنجربدست شمرپلیدازتو،سر برید بی توتمام خیمه ی ما بین شعله سوخت دیدی فلک زخواهرتوبال وپر برید 🔸شاعر: غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم جمعه -حضرت_حسین لعنت به آنکه ازتن ارباب، سر برید راس عزیزحضرت خیرالبشر برید با سینه ی شکسته به گودال آمده شمرآمدوبه خنجر خود ازتو، سر برید باضرب پا ، تنت شده ارباب جابجا از پا فتاد مادر و اوازتو پر برید با خنجرش حرامیِ بی دین به باد داد درپیش مادری سر پاک،پسر برید مادر صدای واعلیاش بلند شد وقتی که شمرازتن توبال وپر برید افتاده بود، دست به رویش بلند کرد ابرِی سیه .چهره همچون قمر برید جانت چه بی رمق شده درقتلگاه خون خنجربدست شمرپلیدازتو،سر برید بی توتمام خیمه ی ما بین شعله سوخت دیدی فلک زخواهرتوبال وپر برید 🔸شاعر: غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم جمعه -حضرت_حسین لعنت به آنکه ازتن ارباب، سر برید راس عزیزحضرت خیرالبشر برید با سینه ی شکسته به گودال آمده شمرآمدوبه خنجر خود ازتو، سر برید باضرب پا ، تنت شده ارباب جابجا از پا فتاد مادر و اوازتو پر برید با خنجرش حرامیِ بی دین به باد داد درپیش مادری سر پاک،پسر برید مادر صدای واعلیاش بلند شد وقتی که شمرازتن توبال وپر برید افتاده بود، دست به رویش بلند کرد ابرِی سیه .چهره همچون قمر برید جانت چه بی رمق شده درقتلگاه خون خنجربدست شمرپلیدازتو،سر برید بی توتمام خیمه ی ما بین شعله سوخت دیدی فلک زخواهرتوبال وپر برید 🔸شاعر: غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم جمعه -حضرت_حسین لعنت به آنکه ازتن ارباب، سر برید راس عزیزحضرت خیرالبشر برید با سینه ی شکسته به گودال آمده شمرآمدوبه خنجر خود ازتو، سر برید باضرب پا ، تنت شده ارباب جابجا از پا فتاد مادر و اوازتو پر برید با خنجرش حرامیِ بی دین به باد داد درپیش مادری سر پاک،پسر برید مادر صدای واعلیاش بلند شد وقتی که شمرازتن توبال وپر برید افتاده بود، دست به رویش بلند کرد ابرِی سیه .چهره همچون قمر برید جانت چه بی رمق شده درقتلگاه خون خنجربدست شمرپلیدازتو،سر برید بی توتمام خیمه ی ما بین شعله سوخت دیدی فلک زخواهرتوبال وپر برید 🔸شاعر: غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
6.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم اشعار -حضرت_حسین بین گودالی تمام پیکرت ،تبخیر شد.. جسمِ توباتیغ وباسرنیزه ها،تسخیر شد استخوان های تنت درهم شده اینجاحسین برلبان این جماعت ناله ی تکبیر شد... خنجرملعون زپشت سر ، سرت راتابرید فکر و ذکرم با سربی پیکرت درگیر شد.. خونِ رگهایت مرا بیچاره ی عالم نمود... قامت من درغمت،در هم شکست و پیر شد درسرازیری گودال تنت غارت شد خواهر گریان تو،از زندگی اش سیر شد یاری ام کن تاکه چشم من بیفتد بر رُخ ات زینبت رنجیده از دیدارِ این تصویر شد بین گودالت مگر خونابه ها کم‌می شدند؟ ای برادر،وقتِ تشییعِ جنازه دیر شد در نهایت بی کفن هستی ، گل صحرانشین بینِ گودالت دوباره خونِ دل تکثیر شد 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی)
6.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم اشعار -حضرت_حسین بین گودالی تمام پیکرت ،تبخیر شد.. جسمِ توباتیغ وباسرنیزه ها،تسخیر شد استخوان های تنت درهم شده اینجاحسین برلبان این جماعت ناله ی تکبیر شد... خنجرملعون زپشت سر ، سرت راتابرید فکر و ذکرم با سربی پیکرت درگیر شد.. خونِ رگهایت مرا بیچاره ی عالم نمود... قامت من درغمت،در هم شکست و پیر شد درسرازیری گودال تنت غارت شد خواهر گریان تو،از زندگی اش سیر شد یاری ام کن تاکه چشم من بیفتد بر رُخ ات زینبت رنجیده از دیدارِ این تصویر شد بین گودالت مگر خونابه ها کم‌می شدند؟ ای برادر،وقتِ تشییعِ جنازه دیر شد در نهایت بی کفن هستی ، گل صحرانشین بینِ گودالت دوباره خونِ دل تکثیر شد 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی)
6.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم اشعار -حضرت_حسین بین گودالی تمام پیکرت ،تبخیر شد.. جسمِ توباتیغ وباسرنیزه ها،تسخیر شد استخوان های تنت درهم شده اینجاحسین برلبان این جماعت ناله ی تکبیر شد... خنجرملعون زپشت سر ، سرت راتابرید فکر و ذکرم با سربی پیکرت درگیر شد.. خونِ رگهایت مرا بیچاره ی عالم نمود... قامت من درغمت،در هم شکست و پیر شد درسرازیری گودال تنت غارت شد خواهر گریان تو،از زندگی اش سیر شد یاری ام کن تاکه چشم من بیفتد بر رُخ ات زینبت رنجیده از دیدارِ این تصویر شد بین گودالت مگر خونابه ها کم‌می شدند؟ ای برادر،وقتِ تشییعِ جنازه دیر شد در نهایت بی کفن هستی ، گل صحرانشین بینِ گودالت دوباره خونِ دل تکثیر شد 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم جمعه -حضرت_حسین بین گودالی تمام پیکرت ،تبخیر شد.. جسمِ توباتیغ وباسرنیزه ها،تسخیر شد استخوان های تنت درهم شده اینجاحسین برلبان این جماعت ناله ی تکبیر شد... خنجرملعون زپشت سر ، سرت راتابرید فکر و ذکرم با سربی پیکرت درگیر شد.. خونِ رگهایت مرا بیچاره ی عالم نمود... قامت من درغمت،در هم شکست و پیر شد درسرازیری گودال تنت غارت شد خواهر گریان تو،از زندگی اش سیر شد یاری ام کن تاکه چشم من بیفتد بر رُخ ات زینبت رنجیده از دیدارِ این تصویر شد بین گودالت مگر خونابه ها کم‌می شدند؟ ای برادر،وقتِ تشییعِ جنازه دیر شد در نهایت بی کفن هستی ، گل صحرانشین بینِ گودالت دوباره خونِ دل تکثیر شد 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم با اشک خواهرانه مداوا نمی شوی زین دست وپازدن ، تودگر! پا نمی شوی!؟ برخیز ای شکوفه ی فصل بهار من برخیز ای تویاور ِ شب‌زنده‌دار من برگردوحال این دل من روبه راه کُن با چشم کَم سویت توبه زینب نگاه کُن رفتی ودرفراغ توغم را چشیده ام درزیرتیغ پیکره پاک تودیده‌ام تنها تو اعتنا به کلامم کُنی حسین جای همه فقط تو سلامم کُنی حسین گودال رفتی و پُر خون گشته پیکرت درزیر خنجری وبریده شدحنجرت خونابه ها به ورطه ی سیلاب آمده گوال رابگو که چِقَدَر آب آمده شمشیر پیش زخم تنت سد شده چرا سرنیزه ها زبازوی تو رد شده چرا افتادی وصدای نوا در دُعا ی توست این دستِ بی تعادل تو مبتلای توست اندوه واین غم تو چقدر بی حساب بود ذکرلبت فقط همه جا، آبِ آب بود ثانیه های رفتن تو تند می زند دیدم نفس نفس زدنت کُند می زند با سنگ،شیشه ی دل زینب محک زدند آئینه ی تورا دم گودال چک زدند دیدم که خاک بوی لباس تو را گرفت شمرآمدوتورا وسط قتلگا گرفت لطفاً بیا بمان و نرو ای قرارمن جانانمی شود نَروی از کنارِ من!؟ خورشیدمن سری به دلِ شب بزن دگر شانه به زلف درهم دختر بزن دگر توگیسوان پُر گره اش، غرق بوس کن یارابمان و دخترکانت عروس کن شاهاوداع سخت توبامن چه زود بود رخساره ات به دست جماعت کبود بود تنها کتاب عشق که بندت گسسته شد دیدم کبوتری که پر تو شکسته شد جانا بمان و ترک نکن خیمه های ما بگذار روبه راه کنم وضع خیمه را شمشمیرآمدو به سر ت خورد..،وای من صدنیزه آمدو به پر ت خورد..،وای من بعدازتوجان من! سرمن،درد می کند ‌بارفتن تواین، پرمن درد می کند راست به نیزه،گریه نموده به حال من گردیده سُرخ آن رخت ازشرمِ بال من گریان بیاده روی توامشب شدم حسین جانم به لب رسیده ودرتب شدم حسین دست از همه توشسته ای وبی کفن شدی پیش دوچشم خواهرخود بی بدن شدی رفتی وآفتاب امیدم غروب کرد رفتی! وگریه لعل لبم راچو، چوب کرد چشمان من بدون تو خوابش نمی بَرَد این تشنه! لب به کاسه ی آبی نمی برد دارم برای رفتن تو سوز و اشک و آه رفتی قرار و وعده ی ما بین قتلگاه 🔸شاعر: غلامی_مجنون کرمانشاهی ___________________________ دهه دوم محرم ╭┅──────——
بسم الله الرحمن الرحیم -حضرت_حسین دوم_ محرم_۱۴۰۳ بین گودالی تمام پیکرت ،تبخیر شد.. جسمِ توباتیغ وباسرنیزه ها،تسخیر شد استخوان های تنت درهم شده اینجاحسین برلبان این جماعت ناله ی تکبیر شد... خنجرملعون زپشت سر ، سرت راتابرید فکر و ذکرم با سربی پیکرت درگیر شد.. خونِ رگهایت مرا بیچاره ی عالم نمود... قامت من درغمت،در هم شکست و پیر شد درسرازیری گودال تنت غارت شد خواهر گریان تو،از زندگی اش سیر شد یاری ام کن تاکه چشم من بیفتد بر رُخ ات زینبت رنجیده از دیدارِ این تصویر شد بین گودالت مگر خونابه ها کم‌می شدند؟ ای برادر،وقتِ تشییعِ جنازه دیر شد در نهایت بی کفن هستی ، گل صحرانشین بینِ گودالت دوباره خونِ دل تکثیر شد 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) دهه دوم محرم