#نوحه_اربعین #ویژه_ذاکرین اشعار کردی_بسبک...دشتی #مداح وشاعر_حاج آرمین غلامی #دهه دوم صفر۱۴۰۳_کرمانشاه چهل روژه که زینب بی حسینه براگیان خویشکت در شور وشینه صدای کاروان هاتیه انگار نوای ساربان هاتیه انگار گمانم قافله سالاره زینب گمانم غصه وغمداره زینب وبان ناقه سوز و آه دیرم وسر سربند ثارالله دیرم منم زینب که بیمه زار وخسته غرورم ای برا بیه شکسته دلم له فتنه باطل بیه خوین سرم له چوبه محمل بیه خوین برا ولب درم هر دم نوای تو حسین سر جیا بومه فدای تو غم دیرینه در احوال دیمه چهل روژه غم چل سال دیمه و دست شامیان خلخال دیمه لبان تشنه در گودال دیمه خدا صبرم بیه لی شین وماتم برا هجر توپشتم کردیه خم چهل روژ حال و احوالم نپرسی چهل روژ حال اطفالم نپرسی چهل روژ معجر و شالم وسر بی حسین گیان له خمت چاو ه م تر بی چهل روزه حسینم سر برینه له جسم شاه عالم پر برینه #مجنون کرمانشاهی_آرمین_غلامی #روضه_اربعین #ویژه_ذاکرین

امام_حسین_علیه_السلام اربعین_۱۴۰۳ #مداح.حاج آرمین غلامی #هجدهم صفر۱۴۰۳_کرمانشاه در ازل ما را نوشتند از محبّانِ حسین(ع) تا قیامت دستِ ما باشد به دامانِ حسین کربلا ما را به سوی خود هدایت می‌کند تا چراغی هست روشن در شبستانِ حسین(ع) چیست در نامِ حسین اینگونه دل را می برد پس هزاران جانِ ما بادا به قربانِ حسین لحظه ای از یاد او جان و دلم غافل نشد می کُشد آخر مرا این دردِ هجرانِ حسین گریه هایم را غزل کردم برای غربتش شد ردیف و قافیه یکسر نواخوانِ حسین آرزویی در دلِ من نیست جز  یک اربعین پای شش گوشه شوم زوّار و مهمانِ حسین هستی ام را می کنم نذرِ علیِ اصغرش خواستارم از خدا لطفِ فراوانِ حسین روضه دارد می رود کم کم به سمتِ کربلا اشک می ریزم برای جسمِ بی جانِ حسین سینه از کرب و بلایش زخم دارد تا ابد ای به قربانِ حسین و کامِ عطشانِ حسین من که بیمارم در این دارالشفای عاشقان نسخه من گرد و خاکِ کنجِ ایوانِ حسین می نشینم روبروی قابِ چشمانِ ضریح تا بگیرم حاجتِ خود را ز دستانِ حسین ما مرامِ عاشقی را از حسین آموختیم عشقِ ما یعنی همان در پای پیمانِ حسین راه را گم کرده ای آقا نشانت می دهد خانه ی امنِ جهان، آغوشِ احسانِ حسین! #نوحه_اربعین 🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀 چوبی به لبت نشسته دیدم دندان تو را شکسته دیدم چشمان تو را پر آب دیدم دور سر تو شراب دیدم #هجده صفر ۱۴۰۳/ #مسجدحسین ابن علی(قربی)سرچشمه کرمانشاه #عصر جمعه۲/شهریورماه👇

نوحه اربعین۱۴۰۴ #مداح.حاج آرمین غلامی یک بار دگر به دیده ، دیده جایی که حسین به خون تپیده داغی که به عمق جان رسیده سوزی که به باغ دل وزیده با چشم تر و به حال خسته در گودی قتلگاه نشسته یک بار دگر کمر شکسته نقش گل غم به چهره بسته بس خاطره های غصه دارد سر بر گِل قتلگاه گذارد از سوز درون نوا برآرَد خون از دل و از دیده ببارد زینب که ز شام آمده پیروز گوید به حسین شرح غم افروز ظلم و ستم قوم سیه روز از آه دل و سینة پُر سوز گوید که به ما بی تو چه ها شد در کوفه بسی جور و جفا شد در شام و خرابه ها عزا شد دُردانة تو ز ما جدا شد در خاطره خنجر است و حنجر یک نعش برادر است و پرپر یک پنجة قاتلست و یک سر یک خیمه و یک داغ مکرر یک بار دگر خمیده آید یادش ز سر بُریده آید از یار به خون تپیده آید از خنجر خون چکیده آید زینب که جهان ستوده کارش غم بوده فقط آینه دارش این خطّ عزا به اعتبارش از سینة سروری نثارش #نوحه_ #مداح.حاج آرمین غلامی #نوحه_اربعین